عزیز خسروشاهی − حتی اگر نتوان ادعا کرد چند درصد مردم ایران از نظر سیاسی به حکومت و دولت جمهوری اسلامی ایران بی‌اعتماد هستند به راحتی و بدون اغراق می‌توان ادعا کرد که در هر زمینه‌ای که پای مسائل مالی در میان باشد در مردم بی‌اعتمادی‌ای نزدیک به مطلق نسبت به کل بخش‌های حکومتی وجود دارد. یکی از این موارد، بی‌اعتمادی شدید مردم در سپردن کمک‌های خود به سیستم هلال احمر و نهادهای کمک رسانی دولتی در هنگام وقوع سوانح طبیعی مانند زلزله و سیل و غیره است.

 
بعد از زلزله ویرانگر بم، اخبار متعددی از دزدی‌های علنی و غیر علنی کمک‌های مردمی در جامعه ایران منتشر شد که برای بسیاری از آنها شاهدان عینی وجود داشت. در میان این شاهدان عینی امدادگران داوطلبی بودند که به محض وقوع زلزله خود را به شهرستان بم رسانده بودند. اگر میزان کمک‌های جمع آوری و ارسال شده از سوی مردم ایران برای زلزله زدگان بم حیرت‌آور و بی نظیر بود در مقابل اخبار فروش چادر‌ها و سایر وسایل اهدایی کشورهای خارجی در مغازه‌های منطقه گمرک تهران − که مختص فروش تجهیزات ورزشی، لوازم شکار، البسه نظامی و غیره است − نیز به همان مقدار حیرت آور و تکان دهنده بود.
 
آنچه از زلزله بم در خاطرات و ناخودآگاه مردم ایران به جای ماند، «نا کارآمدی»، «بی نظمی» و «ضعف شدید مدیریتی» در بین دستگاه‌های اجرایی دولتی مسئول در زمینه کمک رسانی به مردم و نیز «بی‌اعتمادی شدید» نسبت به رسانده شدن کمک‌های مردمی به دست نیازمندان واقعی و مردم سانحه دیده است.
 
تجربه‌ای عینی از بم
یکی از فعالان اجتماعی که در حال انتقال تجریبات خود از زلزله بم به دیگران است، در صفحه فیس بوک خود خطاب به کسانی که در حال کمک رسانی به مردم زلزله زده آذربایجان هستند، می‌نویسد:
 
«بعد زلزله بم از همان روز اول توي شهر مردم با آب معدني وضو مي‌گرفتند و با آب معدنی مرده‌ها را غسل ميت مي‌دادند. مقدار زیادی کالا در فرودگاه بم انبار شده بود. وسط هفته ديگر انبارهاي هلال احمر در تهران جناس را قبول نمي‌كردند و كاميون‌هايي كه براي كمك مي‌فرستادند در جاده‌ها به مدت يك روز در صف معطل مي‌شدند تا به شهر برسند. وفور نعمت بي‌حساب و كتاب شده بود و سارقين “رسمي” و “غير رسمي” جلوي چشمان متعجب مردم اجناس اهدايي و غيراهدايي را كاميون كاميون، مي‌دزديدند!
مشكل، كمبود جنس نبود، مشكل عدم سازماندهي متمركز بود كه اكثر اوقات نياز نيازمندان را بي‌پاسخ مي‌گذاشت. هلال احمر و ساير نهادهاي امدادي متخصص برای چنین روزهایی، مقدار فراوانی بودجه، انبارهای پر از کالا و نيرو‌های انسانی در اختیار داشتند و تلاش آنها هرچند با “راندمان بسیار پايين” خيلي مفيدتر از شور و هيجان من بي‌تجربه، بي‌تخصص، فاقد تجهيزات و سازمان‌نايافته ‌است.
دردهاي حاد حوادث در دوره كوتاهي تمام مي شوند. اين اشتياق ما براي كمك و توجه، خبر از سربلند بيرون آمدن ايرانی‌ها از آزمون تلاش برای کاستن از دردهای انسان‌های دیگر است. اما براي درد مزمني كه با خوابيدن غبار حادثه و فراموشي تدريجي، تازه به سراغ مردم مصيبت‌زده خواهد رفت هم آيا برنامه‌اي داريم؟ من فكر مي‌كنم به جاي تلاش براي تامين مايحتاج روزانه (كه قطعاً تا کنون فراتر از نيازها جمع آوري شده است) كمك‌ها را باید به سمت بازسازي منطقه سوق بدهيم. تجربه خرمشهر و بم در اميدواري به بازسازي دولتي پيش چشم ماست. مطمئن باشيد كه برداشتن يك قدم از طرف ما مي‌تواند نتایج خارق‌العاده داشته باشد.
ورزقان تنها شهرستان فاقد بيمارستان در آذربايجان شرقي است. مي شود مجهز‌ترين بيمارستان شمال‌غرب كشور را در آنجا ساخت كه خودش به توسعه و ايجاد شغل و درآمد در منطقه كمك فراوان خواهد كرد. يا تاسيس يك هنرستان مجهز كشاورزي و يا هزاران چيز مفيد ديگر… حالا از كجا شروع كنيم و سراغ چه کسی باید برويم?»
 
مشاهدات روزهای اخیر
 
دانشجویان و جوانان زیادی از شهرهای تبریز، ارومیه، تهران، کرمانشاه، اراک، اهواز، شهرهای شمالی و دیگر شهرهای ایران مشغول جمع آوری کمک از مردم و ارسال آنها به مناطق زلزله زده هستند. آنها ترجیح می‌دهند که کمک‌های جمع آوری شده را خود مستقیماً به دست مردم نیازمند برسانند به همین خاطر با کرایه ماشین‌های باربری همراه کمک‌های مردمی عازم مناطق زلزله زده می‌شوند.
تعداد زیادی از افرادی که به صورت داوطلب در مناطق زلزله زده حضور دارند در تماس تلفنی با دوستانشان از فجایع مدیریتی و دشواری‌های زندگی برای مردم آسیب دیده خبر می‌دهند. میزان “فساد اداری”، “دزدی‌های رسمی” و “بی تفاوتی حکومتی” در حدی است که حتی نمایندگان مناطق آسیب دیده از زلزله در مجلس شورای اسلامی “علناً” شروع به انتقاد از دولت، صدا و سیما و حلال احمر ایران کرده‌اند.

دانشجویان و جوانان داوطلبی که برای کمک به مناطق زلزله زده آذربایجان رفته‌اند، با بیان‌هایی جداگانه اما به لحاظ محتوا کاملاً منطبق با یکدیگر خبر می‌دهند که حتی درجه داران ارتش و یگان ویژه به صورت خصوصی به داوطلبان می‌گویند که کمک‌های جمع آوری شده را مستقیماً به دست مردم برسانند و از تحویل اجناس به هلال احمر و نهادهای دولتی خودداری کنند. نیروهای یگان ویژه همان نیروهایی هستند که برای سرکوب اعتراضات مردمی مانند اعتراضات پس از تقلب در انتخابات ریاست جمهوری ایران تربیت می‌شوند. نیروهای نظامی فوق العاده خشن و بی احساس که یکی از برگ‌های برنده جمهوری اسلامی در برابر هر نوع اعتراض سیاسی – اجتماعی – اقتصادی هستند. کار به جائی کشیده است که حتی نیروهای تربیت شده حکومت برای سرکوب مردم نیز به حکومت اعتمادی ندارند و برای آنکه کمک‌های مردمی به دست زلزله زدگان برسد گاهی دستورات را زیر پا گذاشته و به کاروان کمک‌های مردمی و نیروهای داوطلب سختگیری نمی‌کنند.
 
طبق گزارش‌های شخصیِ فعالان سیاسی و اجتماعیِ اهل آذربایجان، که به منطقه آشنایی بیشتری دارند و به روستاهای تخریب شده سرکشی کرده‌اند، تا تاریخ ۲۴ / ۵/۹۱ هنوز روستاهایی وجود دارند که میزان کمک “دولتی” به آنها دقیقاً برابر صفر است. این گزارش‌ها حاکی از این است که نیروهایی دولتی در سه روستا مشغول انجام فعالیت‌های نمایشی و فیلمبرداری از آنها برای پخش در صدا و سیما هستند و سایر نواحی آسیب دیده روستایی را به حال خود رها کرده‌اند.
 
موضوع دیگری که مردم ایران را به شدت عصبانی کرده است تعطیلی پایگاه‌های انتقال خون در شهرهای مختلف و عدم دریافت خون از مردم به بهانه‌های مختلف است. پایگاه‌های انتقال خون تحت تاثیر ماهیت دینی حکومت و دستورالعمل‌های مذهبی، از دریافت خون از مردم قبل از اذان مغرب و اعلام وقت افطار به بهانه ماه رمضان خودداری می‌کنند. در بعضی از شهرها و شهرستانها، پایگاه‌های انتقال خون به صورت یک روز در میان کار می‌کنند. خبرهایی هم از تعطیلی چند روزه بعضی از پایگاه‌های انتقال خون در شهرهای مختلف به بهانه نداشتن تجهیزات و پر بودن خزانه خود در صفحات اینترنتی درج شده است.
 
در خارج از کشور
 
ایرانیان زیادی در خارج از کشور کمک‌های مالی خود را به شماره حساب جوانان و داوطلبانی در داخل ایران واریز می‌کنند که بعضاً هیچ گونه شناختی از آنان ندارند. آنها بر این باور هستند که احتمال رسیدن کمک‌های خود به دست مردم زلزله زده در این حالت بسیار بیشتر از سپردن کمک‌ها به نهادهای دولتی و حکومتی است.
 
این داوطلبان نیز با گذشت زمان هر لحظه ارتباط قوی تری بین خود برقرار می‌کنند و بسیاری از آنها از طریق دوستان مشترک و شبکه‌های اجتماعی به یکدیگر متصل شده‌اند و درباره نیازهای مردم زلزله زده با یکدیگر تبادل اخبار و اطلاعات دارند. آنها از این طریق کمک رسانی خود را متمرکز تر می‌کند و از کمک‌های ضروری‌تری را جمع‌آوری و توزیع می‌کنند.
 
مسئولیت اجتماعی
 
اخبار رسیده حاکی از وجود یک «احساس مسئولیت اجتماعی» و «حریص نبودن» مردم روستاهای ویران شده از زلزله در زمینه دریافت کمک‌های مردمی است. رانندگان و نیروهایی که راهی مناطق زلزله زده شده‌اند مواردی را گزارش کرده‌اند که مردم یک روستای زلزله زده بعضاً از دریافت کمک‌های ارسالی خودداری کرده و امدادگران را برای ارسال کمک‌های خود به روستای دیگری راهنمایی کرده‌اند. آنها دلیل قبول نکردن بعضی محموله‌ها را اعلام نیاز در روستاهای دیگر یا دریافت کمک از کاروان‌های قبلی و تمام نشدن اجناس دریافتی عنوان می‌کنند. وجود این «احساس مسئولیت» در بین مردم روستاهای تخریب شده یا آسیب دیده آذربایجان سبب شده است کمک‌های مردمی با خیالی آسوده از سوی امدادگران و داوطلبان توزیع گردد.
 
مردم ایران سال‌هاست در هنگام وقوع حداث طبیعی نقشی را ایفا می‌کنند که در اکثر نقاط جهان جزئی از وظایف اجتماعی دولت‌ها در برابر ملتها محسوب می‌شود. نیروهای داوطلب مردمی نیز دیگر قبول کرده‌اند که نباید امیدی به کمک‌های دولتی داشته باشند و اتفاقاٌ یکی از نگرانی‌های همیشگی نیروهای داوطلب، کارشکنی‌های دولت و حکومت در امداد رسانی و ارسال کمک‌های مردمی از کانالهای غیر حکومتی و غیر دولتی است. جمهوری اسلامی ترجیح می‌دهند که کلیه کمک‌ها نقدی و غیر نقدی مردم ابتدا در اختیار نهادهای حکومتی قرار بگیرد تا امکان هر نوع استفاده و سو استفاده‌ای از آنها وجود داشته باشد.
 
جوانه‌های امید
گزارش‌ها از انبار شدن چادر و پتوهای نوی هدیه شده از طرف مردم در هلال احمر و کمیته امداد ایران و ارسال پتو و چادرهای دست دوم و کهنه برای مردم زلزله زده خبر می‌دهند. همچنین بسیاری بر این اعتقاد هستند که کمک‌های مالی مردم به هلال احمر و کمیته امداد ایران هزینه پرداخت مصارفی به جز امور زلزله زدگان و آسیل دیدگان می‌شود. حتی افرادی که هنوز کمکهای خود را به نهادهای دولتی می‌سپارند بیشتر ترجیح می‌دهند خودشان اقدام به خرید کالا و اجناس و تحویل آنها به هلال احمر و کمیته امداد کنند چرا که در یک سیستم حکومتی که فساد عمیقا در آن ریشه دوانده است هیچ انسان عاقلی کمکهای “مردمی” را به دست نهادهای “دولتی” نمی‌سپارد.
اما در کنار تمامی تلخی‌ها و کاستی همچنین با وجود تمامی تالمات روانی ناشی از تلفات انسانی حوادثی از جنس زلزله اذربایجان جوانه‌های امید نیز سر از خاک استبداد زده ایران بیرون کرده‌اند. فعالان سیاسی و اجتماعی در ایران که به کمک مردم حادثه دیده شتافته‌اند «طعم بودن درون جامعه را می‌چشند» و با مردم به دور از هیاهوی رقابت‌های سیاسی و انتخاباتی، ارتباطی از جنس زندگی و دردهای دنیای واقعی بر قرار می‌کنند. این نیروها در کنار یکدیگر بودن و کار جمعی را می‌آموزند و «قدرت سازماندهی» را با تجربه‌های عملی درک کرده و درباره آن می‌آموزند.
 
مسئله مهمتر این است که مردم ایران در میان شدید‌ترین فشارهای اقتصادی −که ناشی از تحریم‌های بین المللی، بی کفایتی در دستگاه سیاسی و مخرب بودن سیاست‌های اقتصادی جمهوری اسلامی ایران است − یکدیگر را تنها رها نکرده‌اند و همچنان در یکی از بدترین دوران‌های زندگی خود در دردها و غم‌های یگدیکر شریک هستند و با وجود مشکلات شخصی خود همچنان انسانیت را پاس می‌دارند. این امر نشان از آن دارد که با وجود تمام تلاش‌های جمهوری اسلامی برای «تجزیه جامعه» و فروکاست قدرت اجتماع به «منیّت‌های شخصی» و جداسازی مردم از یکدیگر از طریق اختلافات قومی، رقابتهای فردی در زندگی روزانه و غیرهف جامعه ایران همچنان با تنی رنجور و زخمی در حال نفس کشیدن و مقاومت است.