«پروژه بومی-سوسیالیستی مورالس چیزی را محقق کرد که نئولیبرالیسم مکرراً در تحقق آن شکست خورده بود: بازتوزیع ثروت در فقیرترین بخش‌های جامعه.»

نیک استس، نویسنده این مقاله، از یک  قبیله‌ بومیان داکوتا است. او استاد بخش آمریکاشناسی نیومکزیکو است. شناخت او از بومیان آمریکا هم بر اساس تجربه زیسته خود اوست و هم بررسی‌های دانشگاهی‌اش. او این مقاله را از زبان یک بومی نوشته است.

بولیوی ۱۱ نوامبر ۲۰۱۹(Photo by RONALDO SCHEMIDT / AFP)

اهمیت اوو مورالس تنها به این دلیل نیست که اولین رئیس‌جمهور بومی بولیوی‌است؛ او رئیس‌جمهور ما بومی‌ها نیز هست. نشستن یک کشاورز پرورش‌دهنده گیاه کوکا بر صندلی بالاترین مقام کشور در سال ۲۰۰۶ باعث شد بومیانی را که به صحنه وارد شده بودند پیشتاران تاریخ  بنامند. از درون جنبش‌های اجتماعی‌ای که او را به قدرت رساندند، نوعی سوسیالیسمی بومی و نظام ارزش‌ پاچاماما (مادر زمین در اساطیر بومیان آند) رشد و ظهور کرد. اوو مورالس معرف پنج قرن محرومیت و تقلای بومیان در آمریکای لاتین است.

از این بابت، کودتا علیه مورالس کودتایی علیه بومی‌ها نیز است.

منتقدان او، از جانب جناح راست و چپِ مخالف دولت، به‌طرز شتاب‌زده‌ای شکست‌های او  را متذکر شدند. اما این پیروزی‌های او بود که این واکنش خشونت‌آمیز را برانگیخت.

اوو و حزبش، «جنبش سوسیالیسم» (در اسپانیایی MAS) که به‌دست بومیان رهبری می‌شد، صنایع کلیدی را در بولیوی ملی کردند و با پرداخت هزینه اجتماعی، فقر مفرط را به بیش‌از نصف کاهش دادند. آن‌ها  ضریب جینی کشور را—که سنجه نابرابری درآمدهاست— به‌طور قابل‌توجهی ۱۹٪ کاهش دادند. در طول تصدی اوو و حزبش، بسیاری از بومیان بولیوی، که غالب جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند، برای اولین بار در طول عمر خود، توانستند بالای خط فقر زندگی کنند.

اما موفقیت‌های کسب‌شده او تنها اقتصادی نبودند. بولیوی در رابطه با حقوق بومیان نیز جهش بزرگی را تجربه کرد.

فرهنگ و زبان‌های بومی که زمانی در حاشیه جامعه قرار داشتند، کاملاً در یک الگوی چندملیتی ادغام شدند. مفهوم «زندگی شایسته » (Bien vivir) که متعلق به بومیان آند است و اشاعه‌دهنده همزیستی مسالمت‌آمیز با یکدیگر و با جهان طبیعی‌ است، در قانون اساسی بولیوی درج، و مقیاس شد برای اصلاحات سازمانی و پیشرفت اجتماعی. پرچم رنگارنگ و بومی ویفالا تبدیل شد به پرچمی ملی در کنار پرچم سه‌رنگ، و ۳۶ زبان بومی موجود در بولیوی به عنوان زبان‌های ملی در کنار زبان اسپانیایی رسمیت یافتند.

سوسیالیسم بومی اوو به الگوی استانداردی برای جامعه جهانی بومی بدل شده است. زمانی حقوق‌دان برجسته مائوری، موآنا جکسون، قانون اساسی ۲۰۰۹ بولیوی را «نزدیک‌ترین چیز در دنیا» خواند به یک «قانون‌اساسی‌ برخاسته‌ از یک کوپاپای بومی (یک دیدگاه اجتماع‌گرا)».

پروژه بومی-سوسیالیستی مورالس نهایتاً چیزی را محقق کرد که نئولیبرالیسم مکرراً در تحقق آن شکست خورده بود: بازتوزیع ثروت در فقیرترین بخش‌های جامعه.

 بولیوی به‌رهبری اوو و حزب او خود را از شر آنکه یک منبع مستعمراتی باشد رها ساخت. پیش‌از کودتا، اوو کوشید ذخایر لیتیوم را که عنصری حیاتی برای ماشین‌های برقی محسوب می‌شوند، ملی کند. باشروع کودتا، سهام تسلا به‌سرعت بالا رفته‌ است. بولیوی با در پیش‌گرفتن مسیر ملی‌سازی منابع و ذخایر طبیعی به‌منظور بازتوزیع دوباره سود آنها در سراسر جامعه، کشورهای امپریالیستی نظیر ایالات متحده آمریکا و کانادا را به ستوه آورد.

این بود جنایت ایوو.

اوو پس‌از آن‌که مجبور به استعفا شود، گفت: «گناه من این بود که بومی، چپ‌گرا، و ضدامپریالیست بودم.»

جانشین او، جنینه آینس چاوز،‌ مخالفتی با با این سخن اوو ندارد. سناتور مخالف مورالس در سال ۲۰۱۳ درصفحه توییتر خود چنین نوشته بود: «من رویای بولیوی‌ای را در سر می‌پرورانم که از آئین‌های شیطانی بومی پاک شده باشد. شهر جای سرخ‌پوستان نیست؛ آن‌ها باید به کوهستان یا چاکو بروند.» پس‌از کناره‌گیری موارلس، او درحالی‌که انجیل بزرگی را در دست گرفته بود، خود را رئیس‌جمهور موقت اعلام کرد، هرچند که در مجلس سنا حدنصاب آرا را کسب نکرده بود.

در کنار او لوئیس فرناندو کاماچو، عضو حزب مسیحیان راست‌گرای افراطی، ایستاده بود. پس‌از استعفای موارالس، کاماچو، پرچمی در یک‌ دست و انجیلی در دست دیگر، طوفانی در کاخ ریاست‌جمهوری به‌پا کرد. در یک ویدئو، کشیشی که کنار کاماچو ایستاده بود چنین اظهار کرد: «انجیل به کاخ دولت بازمی‌گردد. پاچاماما دیگر دوباره بازنخواهد گشت. امروز مسیح به کاخ دولت بازمی‌گردد. بولیوی از آن مسیح ‌است.»

در مناطقی که مخالفین قدرت بیش‌تری دارند، پرچم‌های ویفالا، یعنی نماد غرور بومی، پایین آورده و به آتش کشیده شدند. مأموران پلیس نیز پرچم‌ها را از یونیفورم‌های خود برکندند. این حرکت‌های نمادین البته به‌سرعت جای خود را به خشونت‌های خیابانی داد.

 خانه‌های اعضای حزب «جنبش سوسیالیسم» را به‌آتش کشیده و به خانه‌ مورالس هجوم آوردند. مردان نقاب‌دار مسلح شروع کردند به جمع کردن افراد مظنون به طرفداری از حزب و البته بومیانی که در خیابان‌ها بودند؛ و آن‌ها را پشت وانت‌ها سوار کردند. شماری چند از معترضان نیز کشته شدند. در مقابل گرو‌ه‌های اجتماعی‌ای مورالس و حزبش را به قدرت رسانده بودند، به خیابان‌ها ریخته‌اند تا از دستاوردهای انقلاب بومی‌شان دفاع کنند.

در میانه این هرج‌ومرج، و پس از پیروزی دوباره مورالس در انتخابات ۲۰ اکتبر، تنفر نژادی ضد بومی‌ بولیوی را فراگرفته است. منتقدان چپ به خرده گرفتن از اوو ادامه می‌دهند و به‌شکل متناضی او را مقصر کودتایی می‌دانند که علیه او شکل گرفته، اما واقعیت این است که هیچ نشانی از تقلب در انتخابات مشاهده نمی‌شود. سازمان کشورهای آمریکایی به «بی‌قاعدگی‌»‌هایی اشاره کرد، اما  کسی هنوز سند و مدرکی ارائه نکرده است. ازسوی دیگر، مرکز تحقیقات سیاسی و اقتصادی گزارش کرده که هیچ تخلف  و تقلبی نیافته است.

موارالس برای آن‌که منتقدان را ساکت کند، حتی با انتخابات دوباره هم موافقت کرد، اما فشار نظامی و خشونت فزاینده‌ جناح راست او را وادار به استعفا کرد. کیست که اگر تفنگ روی سرش باشد استعفا ندهد؟ به‌وضوح، این یک کودتا بوده است.

مورالس از ترس این‌که به قتل برسد به مکزیک گریخت. آنجا او را به پناهندگی پذیرفتند و جمعیتی هوراکشان از او استقبال کردند.

امید‌های آینده بولیوی درحال حاضر در خیابان‌ها درحال راه‌پیمایی‌اند: میلیون‌ها نفر که در آخرین انتخابات به اوو رأی دادند؛ ۴۷ درصدی که صدا و رأیشان با بازگشت خشونت‌آمیز اولیگارشی استعماری سابق، دزدیده شد.

منتقدان براین‌باور اند که تصدی ۱۳ ساله مورالس بیش‌از اندازه طولانی بوده است. آن‌ها معتقد‌ند که اوو در همه‌پرسی برای  اصلاح قانون‌اساسی شکست خورد، اما فراموش می‌کنند اضافه کنند که دادگاه عالی قانون اساسی به او به طور قانونی اجازه داد بار دیگر نامزد انتخابات شود. البته که پس‌ از پنج قرن استعمار، برای ما بومی‌ها ۱۳ سال رئیس‌جمهوری اوو کافی نبود.

اوو با نقل‌قول از رهبر مقاومت بومیان در قرن هجدهم، اما طرفدارانش را دل‌گرم ساخته است: «به‌قول توپاک (کاتاری)، ما بازخواهیم گشت و این‌بار جمعیت‌مان به میلیون‌ها نفر خواهد رسید.»

منبع: گاردین


بیشتر بخوانید: