شهزاده سمرقندی – شمسیه حسنی یکی از هنرمندان جوان کابل، حدود دو سال است که به کار «گرافیتی» و یا «دیوارنگاری» روی آورده است. او اولین بار در زمستان سال ۲۰۱۰ با این هنر آشنا شد و به آن دل بست. در یک کارگاه آموزش گرافیتی در دانشگاه هنرهای زیبای شهر کابل اولین دیوارنگاره‌اش را انجام داد و پی برد که می‌تواند با این راه حرف دلش را روشن‌تر و گویا‌تر بیان کند.

شمسیه حسنی در گفت‌وگو با رادیو زمانه می‌گوید که آن زمان در کابل افراد زیادی با هنر دیوارنگاری آشنا نبودند، حتی خود او نیز فکر نمی‌کرد که روزی دست و دل به این کار می‌دهد.

شمسیه حسنی می‌گوید اندازه بزرگ «گرافیتی» و توجه‌برانگیزی آن در دیوار‌های خراب و ریخته را از اول دوست داشته و در ادامه می‌افزاید: «می‌خواهم با دیوارنگاری‌هایم خاطرات جنگ را از در و دیوار شهر و از ذهن مردم دور کنم و به جایش خاطرات تازه و شاد بیاورم.»
 

او در دیوارنگاری‌هایش علاقه زیادی به نقش زنان برقع‌پوش دارد. می‌گوید با دیوارنگاری می‌خواهد به این زنان فرصتی دهد که به خودشان از زاویه دیگری بنگرند و شاید هم بتواند از این طریق به آن‌ها کمک کند برای پیدا کردن شخصیت و شیوه تازه‌ای در زندگی که یکنواخت و پوشیده نباشد.

شمسیه حسنی مهمان این هفته برنامه «با همسایگان» است و از کار و برنامه‌هایش با ما سخن می‌گوید:

آغاز گفت‌و گو

شمسیه حسنی، هنرمند افغان: «می‌خواهم خاطره جنگ را از دیوارهای کابل پاک کنم»

شمسیه حسنی: وقتی شروع کردم به دیوارنگاری، حتی هنرمندان نیز نمی‌فهمیدند که این هنر چی هست. خود من هم با وجود آنکه از قبل چیزهایی درباره آن شنیده بودم، اما آن‌ را خوب درک نمی‌کردم. کارگاه آموزش گرافیتی به من کمک کرد به عمق این هنر پی ببرم و بتوانم آن را به کار بگیرم و از این راه حرف‌هایم را در شکل بسیار بزرگ نمایش دهم، الفبای دلم را تصویری کنم و رو‌به‌روی مردم بگذارم. از اینکه آثارم روی دیوار شهر قرار می‌گیرد، خوشم آمده بود. مردم می‌توانستند آن را ببینند و برای دیدن کار‌هایم نیاز نداشتند به نمایشگاهی یا به جای خاصی بروند. به نظر من در افغانستان «گرافیتی» شاید یک راه آسان‌تر برای به نمایش گذاشتن هنر باشد. چون شما اگر در افغانستان نمایشگاه نقاشی بگذارید، نه همه مردم می‌توانند از آن دیدن کنند. شاید به خاطر اینکه نمی‌توانند از محل خود روند و یا به لحاظ اقتصادی خریدن بلیت برایشان مشکل باشد. اما گرافیتی بر دیوارهای شهر در دسترس همه قرار دارد.

آیا زنان افغان، به‌خصوص آن‌ها که برقع‌پوش‌اند، پیام‌های تو را درست متوجه می‌شوند؟ آیا می‌خواهی نظر آن‌ها را هم جلب کنی؟

تلاش می‌کنم پیامی داشته باشم که آنها را به طرف روشنی دعوت کند. با این‌حال درک می‌کنم که برقع مسأله مهم جامعه ما نیست و مشکل زنان افغان هم تنها برقع نیست. می‌خواهم خاطره جنگ را از ذهن آن‌ها کمی هم باشد دور کنم. می‌خواهم چهره جنگ‌زده شهررا با تصویر‌های زنان بپوشانم. می‌خواهم به فکرشان چیز‌های جدیدی بیاورم. می‌خواهم همین صلح را، هر چند که موقتی است نمایش دهم. چون نمی‌دانم در آینده نزدیک وضعیت چگونه خواهد بود. برای همین نمی‌توانم برنامه‌ریزی درازمدت داشته باشم.

قرار است دو سال دیگر نیروهای آمریکایی خاک افغانستان را ترک کنند. فعالان زن معتقدند که به‌طور حتم خروج نیروهای آمریکایی تأثیر خوبی بر امنیت افغانستان نخواهد گذاشت. گذشته از این، وضعیت همین حالا هم آن قدر امن به نظر نمی‌رسد، به‌خصوص برای دختران جوانی که برقع به سر نمی‌کنند. از داخل افغانستان مزاحمت‌های خیابانی زیادی گزارش می‌شوند. با این وضعیت تو چگونه به خیابان می‌روی و نقاشی می‌کنی؟

بله مشکل امنیتی زیاد داریم. اگر بخواهم در محل‌های شلوغ و پر آدم شهر کار کنم خیلی سخت است. حتی اگر کاری نکنم و برای مدت کوتاهی در جایی بمانم و یا در حال قدم زدن باشم، هم مزاحمت زیاد است چه برسد به اینکه بخواهم کار گرافیتی بکنم. اگر بخواهم دو ساعت جایی بمانم تا کارم را انجام دهم، حتمی گروهی و یا باندی از راه می‌رسد و مزاحم می‌شود.

پس چطور کار خودت را انجام می‌دهی؟ در ساعت خلوت بودن خیابان‌ها یا شبانه؟

شب که اصلاً نمی‌شود. مشکلات خاص خودش را دارد. اصلاً امکان بیرون رفتن نداریم. اما خب، روز‌ها هم مشکل است. به همین خاطر به جاهای بسته می‌روم؛ به جایی که چهاردیواری باشد، یا داخل «حولی» کسی باشد. تلاش می‌کنم دور از خیابان‌های اصلی باشم. برای همین اختراع خاصی هم کرده‌ام در رابطه با گرافیتی که کارم راحت‌تر شود. چون نمی‌توانستم زمان زیادی در خیابان بمانم، وقتی دیوار و یا ساختمانی را پیدا می‌کنم که برای گرافیتی خوب است، عکس آن دیوار را برمی‌دارم و در «فوتوشاپ» روی آن کار گرافیتی خودم را انجام می‌دهم. گاهی هم اول عکس را «پرینت» می‌کنم و روی آن عکس با رنگ نقاشی می‌کنم. بعد کار نهایی را «پرینت» می‌کنم و روی همین دیوار آویزان می‌کنم. دقیقاً مثل گرافیتی واقعی از کار درمی‌آید.

هیچ پیش آمده که کار‌های گرافیتی‌ات را خراب کرده باشند و یا روش نوشته باشند؟
 

آری (می‌خندد). گاهی وقتی به دیدن کارهای خودم می‌روم و یا خبرنگاری می‌خواهد کارم را ببیند، می‌بینم خرابکاری کرده‌اند. یک روز دیدم که کسی با ذغال اسم خودش را روی کار‌های من نوشته بود. (می‌خندد)

چه حسی داشتی وقتی این را دیدی؟

خب، می‌خواهم خرابکاری‌ها را پاک کنم؛ نمی‌خواهم کارم دستکاری شود. ولی گرافیتی یک هنر ویژه است؛ در خیابان است؛ برای مردم است، یعنی دستکاری‌شدن‌هایش هم یکی از مزیت‌های این هنر است.

پلیس شهر چه می‌گوید؟ هیچ مشکلی در برخورد با پلیس داشته‌ای؟

تا حال هیچ به پلیس برنخورده‌ام. تلاش می‌کنم پنهان از پلیس کار کنم. اما هر کشوری مشکلات خاص خودش را دارد. در ویدیو‌هایی دیدم که در کشور‌های خارجی آنهایی که گرافیتی کار می‌کنند همیشه از پلیس فرار می‌کنند یا شب باید کار کنند. اما اینجا پلیس اصلاً نمی‌فهمد که چه‌کار می‌کنیم ما. شاید تعجب کند ولی نمی‌دانم که واقعاً واکنش پلیس چه خواهد بود. اینجا بیشتر مشکل اصلی امنیت و یا سیاست است تا رویارویی با پلیس.

کارهای تو در اینترنت دست به دست می‌گردد و رسانه‌های مهم بین‌المللی با تو تماس می‌گیرند و می‌شود گفت که به یک فرد معروف و شناخته‌شده‌ای تبدیل شده‌ای و همینطور از استادان جوان و موفق دانشگاه هنرهای زیبا هستی. آیا این شهرت توست که توجه شاگردان تو را به این هنر جلب می‌کند یا واقعاً به این هنر به عنوان یک جریان اعتراضی و یا هنری جدید علاقه پیدا کرده‌اند؟

دلیل توجه آن‌ها مختلف است. ولی شاید بیشتر این باشد که از تکرار خسته شده‌اند. می‌خواهند کاری کنند که تا حال نکرده‌اند و یا چیز تازه‌ای کشف کنند. ولی شهرت برایشان آن قدر مهم نیست. فکر کنم همین که می‌توانند کار هنری‌شان را روی دیوار‌های شهر ثبت کنند برایشان مهم‌تر باشد.

پدر و مادر‌ت چطور؟ آیا از کار تو پشتیبانی می‌کنند؟

آنها هیچ وقت با هنر من مخالفت نکرده‌اند. مرا آزاد گذاشته‌اند، ولی به خاطر اوضاع خراب، من خودم را محدود می‌کنم و بعضی کارهارا انجام نمی‌دهم.

برنامه‌های آینده‌ات چی‌هاست؟
 

اگر اوضاع همین‌گونه و یا تقریباً همین‌گونه بماند، دوست دارم یک کارگاه آموزش گرافیتی در دانشگاه هنرهای زیبا کابل برگزار کنم و از طریق آزمون بتوانم ده الی بیست نفر را برای کارگاه نهایی انتخاب کنم و آموزش دهم. اما به خاطر بد بودن شرایط سیاسی و موقت بودن کلی اوضاع هیچ‌وقت نمی‌توانم برنامه‌ریزی درازمدت داشته باشم. هیچ‌وقت نمی‌شود حدس زد. شاید یک سال یا دو سال دیگر وضع طوری شود که اصلاً از خانه بیرون رفته نتوانم. نمی‌دانم. تنها همین امروز و امشب را می‌دانم که باید چه کار کنم.

ایمیل گزارشگر:
[email protected]
 

در همین زمینه:
برنامه «با همسایگان» از شهزاده سمرقندی در رادیو زمانه
 

ویدئو : پاره‌ای از دیوارنگاری‌های شمسیه حسنی، هنرمند جوان افغان، موسیقی: کابل دریمز