بخش نظر در سایت زمانه به بیان دیدگاه یک نویسنده در مورد یک موضوع معین اختصاص دارد.

اما این بار این ستون در اختیار گروهی از افراد است که در جریان یک گزارش‌‌گری میدانی به صورت مستقیم و غیر مستقیم از آنان پرسیده‌ایم اگر “رهبر” بودند چه می‌کردند. آنان در واقع آرزوی خود را بیان می‌کنند.

یک نیروی خدمات شهرداری با ۶۱ سال سن و چهار فرزند می‌گوید: «اگر من جای خامنه‌ای بودم یک روز می‌رفتم مثل این مردم کار می‌کردم تا بفهمم زندگی سخت است. یک روز می‌رفتم مسافرکشی، دست فروشی یا کارگری تا بفهمم مردم برای اینکه خرج یک روزشان را در بیاورند چقدر سختی می‌کشند.»

طی دورانی که به عنوان خبرنگار در رسانه‌‌های مختلف فعالیت داشته‌ام همیشه در هنگام تهییه گزارش‌های میدانی این عبارت را از زبان برخی شهروندان می‌شنیدم که «اگر من جای خامنه‌ای بودم…» تکرار این تجربه مرا کنجکاو کرد تا شهروندان ایران را نه درباره یک مسئله خاص، بلکه به طور کلی در برابر این سوال قرار دهد که اگر به جای علی خامنه‌ای باشند، چه می‌کنند؟ برخی از شهروندان پاسخهای حاضر و آماده دارند؛ گویی قبلاً به این مسئله فکر کرده‌اند و به دلایلی ایران را تحت حاکمیت خودشان تصور کرده یا خود را در موقعیت رهبر نظام حاکم فرض کرده‌اند.

برخی دیگر از شهروندان در مقابل این سوال به فکر فرو می‌روند. برخی از دل این تفکرات و تصورات پاسخی می‌یابند و برخی دیگر دست خالی و بی‌پاسخ می‌مانند. شما اگر در جایگاهی قرار داشتید که برای امور کشور اختیاری داشتید چه می‌کردید؟

ما اولین پاسخ‌ها را جمع آوری کرده‌ایم. آنچه ابتدا بر زبان جاری می‌شود و به هر دلیلی در ناخودآگاه فرد پاسخ دهنده اولویت بیشتری دارد. مواردی که از بین مجموعه گفت‌وگو‌ها منعکس می‌گردد بر حسب تنوع نظرات و تنوع شرایط زیستی گفت‌وگو کنندگان انتخاب شده است اما همگی دارای این ویژگی مشترک هستند که از شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران ناراضی هستند.

ایده‌هایی مردمی برای یک یک حکومت غیر مردمی

 یک شهروند ۲۸ ساله، مجرد و شاعل در میوه فروشی که تحصیلات خود در مقطع کارشناسی را نیمه‌کاره رها کرده است می‌گوید:

«اگر من به جای خامنه‌ای بودم کاری می‌کردم تحریم‌ها برداشته شود. فایده ندارد. بوشهر نیروگاه درست کردند، چه شد؟ فایده ندارد به خاطر یک نیروگاه و غنی‌سازی، همه چیز ایران از بین برود. نفت تحریم، کارخانه تحریم، هواپیما تحریم، مواد اولیه تحریم، همه چیز تحریم است. می‌گویند تحریم اثر ندارد؛ اگر اثر ندارد پس چرا دلار دوازده هزار تومان است؟ این گرانی‌ها برای تحریم است. همه بدبختی‌های ما برای تحریم است.»

 یک خانم ۳۱ ساله، دارای مدرک لیسانس، شاغل و مجرد چنین پاسخ می‌دهد:

«اگر جای خامنه‌ای بودم می‌رفتم و می‌مردم. یک ایران از دستم راحت می‌شد و نفس راحت می‌کشید.»

 یک راننده تاکسی با بیش از ۵۰ سال سن، متاهل و دارای سه فرزند می‌گوید:

«اگر من جای خامنه‌ای بودم دستور می‌دادم یک فهرست از همه کسانی که از اول جمهوری اسلامی تا امروز راس کارها بوده‌اند درست کنند و بعد همه را اعدام می‌کردم. از بس این بی‌شرفها فاسد و کثیف هستند. مثل کلاف پیچیده‌اند داخل هم برای همین درست بشو نیست. همه‌شان دزد هستند و استاد شده‌اند. یک نفر از اینها نفوذ کند جایی، همه را فاسد می‌کند.»

 یک شهروند ۲۵ ساله که همزمان با تحصیل در زمینه برنامه‌ریزی و برگزاری تورهای مسافرتی داخل کشور فعالیت دارد به وضعیت روحی و روانی مردم ایران اشاره می‌کند و ترجیح می‌دهد اگر روزی قدرت تصمیم‌گیری برای وضعیت ایران را داشته باشد در این زمینه فعالیت کند.

«اگر به جای خامنه‌ای بودم گروهی را تشکیل می‌دادم که برای شادی، سرگرمی و تفریح مردم برنامه‌ریزی کند. جامعه ایران افسرده است. افراد زیادی را می‌بینم که دلشان می‌خواهد سفر کنند و تفریح داشته باشند ولی بلد نیستند که چطور باید این کار را انجام بدهند. در تورهای ما از آدم ۱۶ ساله تا افراد شصت ساله ثبت نام می‌کنند. سالهای اول تلاش می‌کردیم تورها را از نظر سنی رده‌بندی کنیم ولی مدتی است که این کار را نمی‌کنیم. یک خانم روانشناس در یکی از سفرها با ما صحبت کرد و توضیح داد که این جداسازی به مهارتهای اجتماعی افراد و اعتماد به نفس آنها آسیب می‌زند. من خودم یک جوان هستم و می‌فهمم که چرا افراد همسن من دلشان می‌خواهد با خودشان گروه تشکیل بدهند و در حضور افراد مسن احساس راحتی ندارد. این همان چیزی است که داریم آنرا تجربه می‌کنیم. به شرکت کنندگان در تورهای خودمان یاد می‌دهیم که بتوانند یکدیگر را درک کنند و در حضور دیگران شاد باشند.»

از این شهروند می‌پرسم که چرا برای چنین کاری احساس می‌کند به اعمال قدرت از جایگاهی مانند شخص اول در ساختار حکومتی ایران احتیاج است؟ پاسخ می‌دهد:

«ساده‌ترین مسائل در کشور ما ممنوع است. گروهی در ایران هستند که نمی‌خواهند دیگران شاد باشند. منظورم فقط پلیس نیست. افراد زیادی را می‌بینم که از برهم زدن شادی دیگران لذت می‌برند. پلیس، بسیج، سپاه، افراد لباس شخصی و در مواردی افراد بومی یک منطقه برای مسافران احساس نا امنی و خطر ایجاد می‌کنند. به طور مثال پلیس راهنمایی و رانندگی که وظیفه کنترل ترافیک را دارد وقتی متوجه می‌شود وسیله نقلیه برای مسافرت جمعی یا تور استفاده می‌شود رفتارش عوض می‌شود. دنبال بهانه می‌گردند که ماشین را به مبدا بازگردانند. اگر موفق نشود در هر صورت چنان راننده را عصبی می‌کنند که بین او و مسافران مشکل ایجاد می‌شود. یکی از مهارتهایی که در شغل ما اهمیت دارد نوع برخورد با ماموران پلیس راه، نیروهای لباس شخصی، بسیج و پلیس است.

در ناخودآگاه همه اینطور شکل گرفته است که شادی و تفریح از نظر حکومت ما جرم است برای همین هر کسی که می‌خواهد شادی یا تفریح کند احساس گناه و قانون‌شکنی دارد. نقریباً هفت تا ده سفر لازم است که این احساس اضطراب در افراد از بین برود ولی متاسفانه باز اتفاقات تلخی به وجود می‌آید که ترسها دوباره می‌گردد.»

یک خانم ۳۱ ساله، دارای مدرک لیسانس، شاغل و مجرد به این پرسش که اگر به جای “رهبر” بود چه می‌کرد، چنین پاسخ می‌دهد: «اگر جای خامنه‌ای بودم می‌رفتم و می‌مردم. یک ایران از دستم راحت می‌شد و نفس راحت می‌کشید.»

روحانیون، غرور و تحریم

 یک آقای ۲۸ ساله، شاغل در نانوایی، دارای مدرک لیسانس و مجرد به پرسش این گونه پاسخ می‌دهد:

«اگر من جای خامنه‌ای بودم می‌رفتم بین جمعیت و به حرفهای مردم گوش می‌دادم. اگر می‌دانست مردم هیچ اعتقادی به این نظام ندارند شاید سرش به سنگ می‌خورد. فکر می‌کند کسانی که می‌روند پای حرفهایش مردم هستند. من که بعید می‌دانم کاره‌ای باشد. یک عروسکی است که سپاه روی دستش می‌چرخاند.»

یک خانم ۲۲ ساله، مجرد، با مدرک دیپلم و شاغل به عنوان فروشنده با حداقل دستمزد تعیین شده از طرف وزارت کار، می‌گوید:

«اگر من جای آقای خامنه‌ای بودم غرور را کنار می‌گذاشتم. خیلی‌ها فکر می‌کنند که غرور یک ویژگی مثبت است اما ریشه غرور بر می‌گردد به ترس.»

 یک نیروی خدمات شهرداری با ۶۱ سال سن و چهار فرزند می‌گوید:

«اگر من جای خامنه‌ای بودم یک روز می‌رفتم مثل این مردم کار می‌کردم تا بفهمم زندگی سخت است. یک روز می‌رفتم مسافرکشی، دست فروشی یا کارگری تا بفهمم مردم برای اینکه خرج یک روزشان را در بیاورند چقدر سختی می‌کشند.»

 اولویت یک شهروند بازنشسته با حقوق دو میلیون تومان در ماه، مسئله سیاست خارجی است. او می‌گوید:

«اگر من جای خامنه‌ای بودم دستور می‌دادم بروید با آمریکا مذاکره کنید و تمامش کنید. هر دعوایی هست تمام بشود. سفارت می‌خواهند، هسته‌ای می‌خواهند، هر چیزی می‌خواهد بهشان بدهند که دست از سر ایران بردارند. خسته شدیم از این همه تحریم.»

 آقایی با بیش از ۷۰ سال سن توضیح می‌دهد که همچنان در این سن مشغول به تدریس خصوصی است در پاسخ به سوال این گزارش می‌گوید:

«روشن است. اگر من جای خامنه‌ای بودم با ترامپ ملاقات می‌کردم. فکر می‌کنم هر شخص دیگری در این موقعیت باشد این را می‌فهمد. فرقی ندارد به چه ترتیبی؛ ممکن است وزیر را بفرستند یا رئیس جمهوری این کار را انجام بدهد.» او توضیح می‌دهد:«وقتی اختلافی در میان اعضای یک مجتمع یا بین فامیل به وجود می‌آید معمولاً بزرگترها را واسطه می‌کنند که میانجیگری کنند. در این مواقع ما به این فکر نمی‌کنیم که حق با کیست یا بخواهیم مقصر را جلوی دیگران تحقیر کنیم. قبل از اینکه توضیحی داده شود ابتدا می‌گوئیم با هم دست بدهید و روبوسی کنید تا آن حالت دشمنی از بین برود.

این آقای خامنه‌ای در برابر دولتی که قدرت و امکانات بیشتری دارد حرفهایی می‌زند که آنها را عصبانی می‌کند. ریش این آقا سفید شده است ولی رفتارش مانند نوجوانی است که تازه به بلوغ رسیده است. تعجب است که چرا خجالت نمی‌کشد از این مدل ادبیات.»

یک جوان مجرد، جویای کار و دارای مدرک دیپلم می‌گوید:

«اگر من جای خامنه‌ای بودم همه آخوندها را جمع می‌کردم و راست و حسینی می‌گفتم حکومت داری کار آخوند نیست. جمع کنید برویم دنبال کارمان و دست از سر مردم برداریم. دیگر بس است هر کدام هر چقدر برای خودتان برداشتید مال خودتان ولی بروید. جمعش می‌کردم.»

 یک مرد میانسال، متاهل، بدون فرزند و با درآمد پنج میلیون تومان در ماه مایل است که زودتر نتیجه جدال نظام جمهوری اسلامی با دیگر کشورهای منطقه و جهان روشن شود. او می‌گوید:

«اگر من جای خامنه‌ای بودم دستور می‌دادم هر چقدر موشک هست را شلیک کنند. نمی‌دانم اسرائیل، عربستان و امارات بزنند تا ببینیم آخرش چه می‌شود. این ترامپ اینقدر بی‌بخار و بی‌عرضه است که آدم از خودش می‌پرسید این چطور رئیس‌جمهور آمریکا شده. بزنند تکلیف معلوم شود. اگر جواب ندادند که تکلیف مردم روشن می‌شود که قرار است آخوندها تا هزار سال دیگر سر کار بمانند. ترامپ دیوانه است. اگر می‌خواهی بجنگی چرا کاری نمی‌کنی؟ اگر می‌خواهی نجنگی چرا برجام را به هم زدی؟ اگر مردم از اول می‌دانستند ترامپ کاری نمی‌کند شاید خودشان کاری می‌کردند. ولی ساکت نشستند به خیال اینکه قرار است ترامپ این رژیم را بر بچیند.»

 یارانه، بیکاری، فیلترینگ و زنان

یک خانم ۲۹ ساله، مجرد، شاغل به عنوان کارمند و دارای مدرک فوق لیسانس، از لزوم تغییر رویکرد به مسئله زنان صحبت می‌کند:

«اگر من جای خامنه‌ای بودم دستور می‌دادم حجاب اجباری لغو شود. کسانی که دوست دارند حجاب داشته باشند حجاب بگذارند و کسانی که اعتقادی به حجاب ندارند آزاد باشند تا حجاب خود را بردارند. متوجه نمی‌شوم این‌ همه اصرار به حجاب اجباری برای چیست. ریشه بسیاری از آزار و اذیت زنان در همین حجاب اجباری است. کشور ما درگیر مشکلات اقتصادی است ولی این آقایانی که قدرت در اختیار آنها هست به جای اینکه به فکر حل مشکلات مردم باشند درباره ممنوعیت ورود زنان به استادیوم‌های صحبت می‌کنند. آقای دادستان کل کشور که علیه ضرب‌الاجل فیفا صحبت می‌کند کار دیگری ندارد انجام بدهد؟ »

 خانمی دانشجو، مجرد و اهل قزوین که خود را فرزندی از یک خانواده کارگری معرفی می‌کند، دو تصمیم اصلی خود را اینگونه شرح می‌دهد:

«اگر من جای خامنه‌ای بودم اول دستور عفو همه زندانیان سیاسی ایران را صادر می‌کردم. بعد دستور می‌دادم خانواده مسئولان کشور به ایران باز گردند.» او اضافه می‌کند: «وقتی خانواده مسئولان کشور در خارج باشند خودشان را راضی می‌کنند طوری زندگی کنند که انگار در ایران همه چیز خوب است. پولهایشان را می‌فرستند خارج کشور، خانواده آنها در خارج هستند و سرمایه‌گذاری دارند؛ اگر لو بروند خیلی راحت از ایران فرار می‌کنند.»

 یک آقای دانشجو، اهل یکی از شهرهای استان اصفهان، مجرد و مشغول به کار در حین تحصیل، می‌گوید:

«اگر من جای خامنه‌ای بودم دستور رفع فیلترینگ می‌دادم. فیلتر وقتی معنا دارد که دسترسی به اینترنت آزاد باشد و بعضی سایتهای خاص در بلک لیست قرار بگیرند. در ایران همه سایتها فیلتر است و بعضی سایتها را انتخاب می‌کنند که فیلتر نباشد.» او اضافه می‌کند: «در ایران بخش تولید خیلی ضعیف است و برای اینکه مشکل بیکاری حل شود باید راه را باز بکنند برای کسب و کارهای اینترنتی. آدمها چند سال کار می‌کنند و یک ایده را از نظر اقتصادی پایدار می‌کنند ولی با یک بهانه همه چیز را فیلتر و توقیف می‌کنند. چند ماه بعد یک نفر از خودشان همان ایده را با بودجه نهادها اجرا می‌کند و میلیاردر می‌شود. علت اصلی فیلترینگ در ایران روابط پشت پرده مالی است.»

 یک کشاورز اهل استان خوزستان که متاهل و دارای هشت فرزند است می‌گوید:

«اگر جای خامنه‌ای بودم دستور می‌دادم یارانه‌ها زیاد شود. یارانه اربابها را خط می‌زدم. نماینده مجلس یارانه‌اش برای چه است؟ برای انتخابات خرج‌هایی می‌کنند آن سرش ناپیدا، ولی خط نمی‌خورند از یارانه. وقتی شروع کردند، رایانه اندازه سه کیلو گوشت بود؛ امروز با یارانه نیم کیلو گوشت نمی‌دهند. بچه‌های ما بیکار‌اند. هر روز بدتر، هر روز بدتر. چه گناهی دارند مردم؟ یارانه مردم با حساب امروز حداقل باید سیصد و پنجاه هزار تومان باشد.»

 می‌آیند، می‌خندند و ما را نگاه نمی‌کنند

 یک کارگر ۳۰ ساله، متاهل، دارای یک فرزند و درآمد دو میلیون و دویست هزار تومان در ماه، پس از اندکی تامل می‌گوید:

«اگر به جای خامنه‌ای بودم دستور می‌دادم به وزارت کار سر و سامان بدهند. آنها که تا الان بوده‌اند را بیرون بریزند و آدمهایی را بیاورند که اهل دزدی و پارتی‌بازی نباشند. دستور می‌دادم بازرسی کنند و هرکجا کارگری هست که بیمه نشده باشد آنجا را جریمه کنند. قانون سفت و سخت می‌گذاشتم برای بیمه.» او اضافه می‌کند: « تا حالا دو بار به اسم اینکه بیمه رد می‌کنیم، بیمه رد نکردند و پول مرا خوردند. جایی که امروز کار می‌کنم گفتند اگر بیمه می‌خواهی باید سه ماه صبر کنی و اگر نمی‌خواهی پولش را با حقوقت بدهیم. با پول بیمه، دو میلیون و دویست هزار تومان به من می‌دهند. زن و بچه‌ام بیمه ندارند. خودم بیمه ندارم. قرارداد ندارم. بازرس اداره کار می‌آید و ما را می‌بیند ولی گزارش نمی‌دهد. پولی که حق کارگر است را رشوه می‌دهند به بازرس اداره کار. می‌خندند و ما را نگاه نمی‌کنند.»

 یک خانم میانسال که مایل به ارائه اطلاعاتی از وضعیت کار، تحصیل و خانواده خود نیست می‌گوید:

«اگر من به جای خامنه‌ای بودم خجالت می‌کشیدم. از مردم خجالت می‌کشیدم. از این زندگی که برای مردم درست شده است خجالت می‌کشیدم. خانه‌ای که سوخته را کاری نمی‌شود کرد.»

کارهای خوب، دلار و تاریخ

یک خانم ۶۷ ساله که پنج فرزند دارد و به دلیل فوت همسرش اکنون تنها زندگی می‌کند و با حقوق بازنشستگی او روزگار را می‌گذارند در پاسخ به این سوال که اگر جای خامنه‌ای بود چه می‌کرد، دستانش را به علامت اینکه حرفی ندارد می‌گشاید و سپس با تردید می‌گوید:

«کارهای خوب. به درد مردم می‌رسیدم. جلوی دزدی‌ها را می‌گرفتم تا مردم بهتر زندگی کنند.» بعد از کمی سکوت ادامه می‌دهد: «حقوق بازنشسته‌ها را زیاد می‌کردم. حقوق کمیته امداد را زیاد می‌کردم.»

 یک خانم ۴۲ ساله، مجرد، دارای یک فرزند و دارای مدرک فوق‌لیسانس که به عنوان کارمند در یک رشته غیر مرتبط با تحصیلات خود مشغول به کار است می‌گوید:

«اگر من به جای آقای خامنه‌ای بودم… نمی‌دانم.»

کمی فکر می‌کند و سپس با جملاتی آهسته و همراه با تردید ادامه می‌دهد:

«هیچ وقت خودم را به جای رهبر یا رئیس جمهور فرض نکرده‌ام اما گاهی اوقات به فاصله‌ای که بین ما و کشورهای ثروتمند و پیشرفته است فکر می‌کنم. فکر می‌کنم خیلی دیر شده و کشور ما فرصت پیشرفت را از دست داده. کشورهای دیگر قوی شده‌اند و دنیا وارد مرحله رقابت شده است. در این چهل سال فرصت داشتیم که ایران مثل یک کشور اروپایی رشد کند اما فقط مسجد ساخته شد و شعار مرگ بر آمریکا دادند. پول نفت خرج راهپیمایی اربعین و کارهای تروریستی شد. ایران مشکل آب دارد و مشکلات محیط زیستی که سالها زمان می‌برد تا درست شود. اقتصاد ضعیف است، جامعه مشکلات روحی و روانی دارد. پنجاه سال یا بیشتر زمان لازم است تا این مشکلات مدیریت شود آن هم وقتی نفت بی‌ارزش شده و کشور ما تکنولوژی درست نکرده است. اگر زودتر حکومت عوض شود و تازه اگر شانس بیاوریم شاید مثل کشورهای کوچک اروپای شرقی بشویم.»

 یک شهروند ۵۴ ساله، متاهل، دارای سه فرزند، با مدرک دیپلم و درآمد ماهانه چهار و نیم میلیون تومان در ماه می‌گوید:

«اگر من به جای خامنه‌ای بودم دولت را مجبور می‌کردم قیمت دلار را کم کند. از روزی که قیمت دلار رفت بالا دیگر مردم روز خوش ندیدند. اقتصاد یعنی دلار؛ تا وقتی دلار درست نشود این کشور درست بشو نیست. اینهایی که می‌آورند در تلویزیون به اسم مفاسد اقتصادی، دلارها را از اینها می‌گیرند یا همه‌اش نمایشی است؟ داماد شریعتمداری دلارها را پس داد؟ دختر نعمت‌زاده دلارها را پس داد؟ نماینده مجلس که مافیای خودرو بوده دلارها را پس داده یا نه؟ دلارها هست یا برده‌اند خارج؟ هر کسی در این نظام دستش به دمب گاوی وصل باشد از بدبختی مردم ثروتمند می‌شود. سر سوزنی برای این نظام اهمیت ندارد بقیه مردم چه بلایی سرشان می‌آید. خمینی همان اول گفت که مهم اسلام است؛ ما خر بودیم و حرفش را جدی نگرفتیم.»

یک کارمند دولت، متاهل، دارای دو فرزند و دارای درآمد بیش از هشت میلیون تومان در ماه می‌‌‌گوید:

«اگر من به جای آقای خامنه‌ای بودم تاریخ می‌خواندم.» او توضیح می‌دهد که اطلاع دارد که بیشتر اقوام و بستگان او با تنگدستی زندگی می‌کنند. «کرایه‌خانه نمی‌دهم اما اقساط زیاد دارم. خانه را با وام خریده‌ام ولی به هر حال خانه خودم است. نمی‌دانم مردم چطور با حقوق دو میلیون تومانی و کرایه‌خانه‌های سنگین زندگی می‌کنند.»

او اضافه می‌کند:

«همین چند روز پیش آقای شیراک که رئیس‌جمهور سابق فرانسه بود فوت کرد. ندیدیم کسی درباره او بد بگوید. اما کشور خودمان را نگاه کنید؛ همه درباره سلسله قاجار بد می‌گویند. خوب هم داریم؛ به طور مثال همه درباره سلسله زندیه نظر مثبت دارند. آقای خامنه‌ای در تاریخ می‌رود کنار دست ابوبکر بغدادی، قاجار، صدام، هیتلر و طالبان. اسم من و شما در تاریخ نمی‌ماند و بعدها شاید کسی توجه نکند که مردم ایران چقدر سختی کشیده‌اند اما امثال آقای خامنه‌ای در تاریخ تبدیل به لکه ننگ می‌شوند. آدمها اگر گاهی فکر کنند که بعداً درباره آنها چه خواهند گفت، مقداری رفتار خودشان را اصلاح می‌کنند.»


از همین گزارشگر