تشخیص بلوغ جسمی بسیار آسان است؛ به راحتی میتوانیم بفهمیم چه کسی یک دهه دیگر از رشدش را پشت سر گذاشته – و بنابراین میتوانیم انتظارات و تحملمان را بر این اساس تنظیم کنیم. اما وقتی به بلوغ عاطفی میرسیم، چنین امکانی نداریم. در چنین وضعیتی، دائماً از رفتارهای کسی که مقابلمان است شگفتزده میشویم. اشکال مختلف نابالغی میتواند در تمام حوزههای زندگی بزرگسالی وجود داشته باشد و با رفتارهای مطمئن و آگاهانه همراه باشد. ممکن است حتی قبل از این که متوجه شویم که ناخواسته با یک فرد نابالغ از نظر عاطفی سر و کار داریم، در رابطه عاشقانه یا روابط کاری با او قرار بگیریم.
این نوشته سعی دارد به چند دستورالعمل کلی درباره اینکه چگونه یک فرد نابالغ از نظر عاطفی را میتوان شناخت و در صورت لزوم خیلی سریع از او فاصله گرفت، بپردازد. در اینجا برخی از ویژگیهایی که افراد نابالغ از نظر عاطفی در آن اشتراک دارند و زنگ خطر را در مورد آنها به صدا در میآورد، میخوانیم.
«من نمیتوانم تنهایی وقت بگذرانم»
آنچه که یک فرد بالغ را از نابالغ جدا میکند، شاید بیش از هر چیز ظرفیتی است که او در گذراندن اوقات تنهایی بدون حواسپرتی و فکر کردن به اینکه چه کسی است و چه چیزهایی را تجربه کرده، دارد. فرد بالغ به خود اجازه میدهد احساساتش را بررسی کند، حتی اگر این احساسات بسیار دشوار و ناخواسته باشند. آنها میتوانند با خشم، حسادت و شرم خود مواجه شوند. لازم نیست کاری را انجام دهند که فرد نابالغ خود را مجبور به انجام آن میبیند: مجبور نیستند دایم شخص یا چیز دیگری را پیدا کنند تا از ترسها و خطرات درک درون خود جلوگیری کنند.
«من واقعاً چیز زیادی در مورد کودکی خود به یاد نمیآورم»
تعداد بسیار کمی از افراد هستند که دوران کودکی آنها بدون دشواری گذشته باشد. بدون اینکه کسی نیت سوئی داشته باشد و حتی با داشتن بهترین نیتها، رشد کودکان با موانع و کبودهای فراوانی همراه است. از این رو، مهم این نیست که شخص کودکی «شاد» داشته باشد (تقریباً هیچ کس در کره زمین کاملاً این نوع کودکی را تجربه نکرده است) بلکه مهم این است کع شخص دیدگاه معتدل و روشی نسبت به آنچه در دوران کودکی خود تجربه کرده، با توجه به جنبههای خوب و بد آن داشته باشد. عدم توانایی در به خاطر سپردن اتفاقات گذشته، نشان نمیدهد که آن شخص بیحس بوده است یا فقط چون اتفاقات متعلق به گذشته بوده آنها را از یاد برده، بلکه نشان میدهد که او دست به پردازش گذشته خود نزده است.
«قبلاً هرگز در موردش فکر نکردهام… »
افراد نابالغ از نظر عاطفی در مکالمههایی که نیاز به ابراز علاقهمندیها، غمها، برنامههای آینده و تجربیات گذشته دارد مشکل دارند. بنابراین، وقتی شخصی در حالی که با او مشروب میخورد، مثلاً میپرسد چرا آخرین رابطهاش به هم خورده، یا اینکه کار معنیدار زندگیاش چیست، یا از چه چیزی به ویژه درباره دوران کودکیاش پشیمان است، معمولا پاسخی که چنین فردی میدهد این است که این سوالات برایش خیلی جدید هستند و اینکه «هرگز در مورد این موضوع فکر نکرده.» اینگونه نیست که فرد از نظر عاطفی نابالغ حیلهگر است، بلکه معنیاش این است که با دردها و شدت و اثر آن در زندگی خود مواجه نشده است.
«همه چیز خیلی خوب است، خیلی خوب…»
عجیب و غریب خواهد بود که کسی همیشه روحیه خوبی داشته باشد. با وجود این، فرد نابالغ از نظر عاطفی معمولاً فقط روحیهاش خوب نیست، بلکه به سختی قادر به پذیرش حال بد است. همه چیز برای چنین فردی خوب است (والدین، شغل، روابط عاشقانه، زندگی جنسی، جاهطلبیها) زیرا هیچ منبعی برای مقابله با واقعیتهای زندگی ندارد و این واقعیتها ممکن است مستلزم عصبانیت، از دست دادن، سردرگمی یا خواستههای عجیب باشد. افراد اغلب از گفتوگو با چنین شخصی بههم میریزند چون نمیتوانند قبول کنند زندگی میتواند تا این حد شاد و یک بعدی باشد.
«زیادی فکر میکنی»
به محض اینکه یک مکالمه یکپارچگی عاطفی آنها را تهدید کند، افراد نابالغ از نظر عاطفی آن را با این حکم غمانگیز قطع میکنند که این حرفها، مزخرفاتی بیش از حد پیچیده است. آنها در عوض از این ایده ساده استفاده میکنند که «منشاء همه مشکلات ما زیادی فکر کردن است.» این نوع نگرش باعث میشود آنها مثلا به یک فرد مضطرب توصیه کنند که «خودش را جمع کند» یا ادعا کنند که ناراحتی روحی زیاد، به خاطر این است که فرد زیاد بیرون نمیرود. اما مطمئناً، هیچکدام از اینها ناشی از اعتماد به نفس چنین فردی نیست بلکه روش وحشتناک او، برای مسدود کردن گوش و نه گفتن به حقایقی است که ممکن است از آن بسیار صدمه ببیند.
در عین حال، افراد نابالغ از نظر عاطفی میتوانند بسیار جذاب و سرگرم کننده باشند. اما به عنوان یک قاعده کلی، توصیه نمیشود که بستر حضور بسیار گستردهای به آنها ببخشیم و یکی دو دهه از عمرمان را با آنها بگذرانیم. زندگی بسیار کوتاه و در عین حال بسیار جالبتر از ان است که زمانی طولانی را در کنار افرادی بگذرانیم که علاقه ندارند جایی «باشند» که افراد بالغ در آن حضور دارند.
باسلام و احترام
من واقعاً با خواندن اين متن سردرگم شدم
اين متن زمينه ندارد يعني نمي توان تشخيص داد كه روانشناسي است يا فلسفي
انگار كه تكه اي از يك متن بلندتر است و كلام نافص مانده
مترجم كيست ؟ قطعاً آلن دوباتن فترسي سخن نگفته
مگر مي شود تا اين اندازه كلمه بلوغ عاطفي را غيركارشناسانه به كار برد
بسياري افراد سرشناس اطراف من مشخصات اين نوع عدم بلوغ عاطفي كه شما گفته ايد را دارند
خود من واقعا ً وقايع خوشايند دوران كودكي ام را بخوبي بخاطر دارم پس يعني وقت گذراندن با من بي معنيست ؟
به اين متن اعتراض دارم
جلال نبهاني زاده / 23 September 2019
با نظر بالا موافقم
Fati / 23 September 2019