سراج الدین میردامادی − سردار حمیدرضا مقدم‌فر، معاون فرهنگی سپاه پاسداران اصلاح‌طلبان را خائن خوانده و برای آنان پرونده‌ای به شیوه اوایل دوران خمینی گشوده است:

«موقعیت اصلاح‌طلبان امروز شبیه وضعیت جریان نهضت آزادی و ملی- مذهبی‌ها در دهه‌ی اول انقلاب و دوران امام است».
 
مدیرعامل سابق خبرگزاری فارس هم‌چنین گفته است: «متأسفانه این دسته از اصلاح‌طلبان به خاطر رفتار افراطی بخش دیگری از هم‌طیفی‌های خود که لیدر آن‌ها نیز آقای خاتمی‌ بوده است، آسیب فراوانی دیده‌اند».
وی افزوده است: «اصلاح‌طلبان برای حضور در انتخابات باید مرزبندی‌ها را مراعات کرده، اعلام برائت کنند و اعلام نمایند که رفتار دوستان و هم حزبی‌های‌شان خیانت به نظام بوده است.»
 
گفت‌و‌گو با مرتضی کاظمیان
 
از آقای مرتضی کاظمیان، روزنامه‌نگار و فعال ملی- مذهبی پرسیدم که ارزیابی ایشان از اظهارات سردار مقدم‌فر چیست؟
 
 
 
 
آیا این سخنان به معنی عدم جواز بازگشت اصلاح‌طلبان به عرصه‌ی سیاسی به شکل حضور در انتخابات است؟
 
مرتضی کاظمیان: کاملاً مشخص است که مقام ارشد سپاه مجدد دارد برای نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب خط و نشان می‌کشد و به نوعی هراسی را که از فعال شدن برخی از اصلاح‌طلبان در انتخابات وجود دارد، ابراز کرده است.
 
البته صحبت‌های معاون فرهنگی سپاه، به اندازه‌ی لازم پر از تناقض است. از جمله این‌که ایشان گفته «جریان اصلاح‌طلب‌ها مثل نهضت آزادی که از چشم مردم افتاد و به گورستان تاریخ پیوست، این‌ها هم از طرف مردم، جریان شناخته شده‌ای هستند». اما به این سئوال پاسخ داده نمی‌شود که اگر مثلاً نهضت آزادی به گورستان تاریخ پیوسته، دلیل این همه سرکوب و فشاری که متوجه این جمعیت سیاسی است، چیست؟ و همین‌طور در مورد اصلاح‌طلبان، اگر مردم به تعبیر ایشان، این جریان را شناخته‌اند و دیگر اقبالی به این جریان نمی‌شود، آن‌چنان که معاون فرهنگی سپاه گفته، پس دلیل این حساسیت امنیتی چیست و چرا این‌ها باید عذرخواهی کنند، چرا باید از رفتار افراطی‌ای که به تعبیر ایشان انجام شده، توبه کنند؟ چرا باید بازگردند و یا مرزبندی خود را با جریان‌های افراطی اعلام کنند!؟
 
مرتضی کاظمیان:
«به نظر می‌رسد که تفکر غالب در جمهوری اسلامی این است که اصلاح‌طلبان، به خصوص آن بخش رادیکال یا بخشی که کاملاً با جنبش سبز هم‌سو هستند، در انتخابات حضور پیدا نکنند و آن بخشی که خود را تعدیل کرده‌اند و یا عنوان اصلاح‌طلبی را فقط یدک می‌کشند، با مرزبندی کامل با جنبش سبز و کسانی که پای شعارها و مطالبات جنبش سبز ایستاده‌اند، در انتخابات یک حضور فقط نمایشی پیدا کنند و به نوعی صحنه‌ی انتخابات نمایشی در ایران را با حضور خودشان با تابلوی اصلاح‌طلبی گرم کنند و به نظر می‌رسد این روند هم‌چنان در جمهوری اسلامی ادامه پیدا خواهد کرد، مگر این‌که عقلانیتی وجود داشته باشد یا تدبیری ناشی از مجموعه‌ فشارهای خارجی، همین‌طور اوضاع اقتصادی نابسامان داخل و البته بحرانی سیاسی کشور، رهبر جمهوری اسلامی و جریان امنیتی- نظامی سیاسی را سوق بدهد به طرف گشایش بیشتر در فضای سیاسی. که متأسفانه سابقه‌ی این ماه‌ها نشان داده که این تدبیر و عقلانیت وجود ندارد و این جریان با سرکوب‌های بعد از انتخابات ۸۸، دائم از چنین تدبیر و عقلانیتی فاصله گرفته است.
این اظهارات آقای مقدم‌فر، مستقل از این‌که ایشان به این پرسش‌ها پاسخ نمی‌دهد و حرف‌های ایشان آکنده از تناقض است، نشان‌دهنده‌ی اوج حساسیت‌های امنیتی است که در جریان امنیتی- نظامی- رانتی حاکم در جمهوری اسلامی، نسبت به اصلاح‌طلبان وجود دارد و این حساسیت امنیتی خود را در اشکال و حوزه‌های مختلف، از جمله این اظهارنظر جدید عریان می‌کند.
 
آیا می‌شود موضع این فرمانده‌ی سپاه را موضع رأس حاکمیت نظام دانست و اراده‌ی حاکمیت برای عدم جواز ورود اصلاح‌طلبان به عرصه‌ی انتخابات تلقی کرد؟
 
با توجه به مجموعه‌ی صحبت‌هایی که مشابه این حرف‌های معاون فرهنگی سپاه، در هفته‌های اخیر، از طرف مقامات ارشد نزدیک به حکومت یا نظامی- امنیتی ابراز شده است، من چنین ارزیابی‌ای دارم. بله، به نظر می‌رسد که تفکر غالب در جمهوری اسلامی این است که اصلاح‌طلبان، به خصوص آن بخش رادیکال یا بخشی که کاملاً با جنبش سبز هم‌سو هستند، در انتخابات حضور پیدا نکنند و آن بخشی که خود را تعدیل کرده‌اند و یا عنوان اصلاح‌طلبی را فقط یدک می‌کشند، با مرزبندی کامل با جنبش سبز و کسانی که پای شعارها و مطالبات جنبش سبز ایستاده‌اند، در انتخابات یک حضور فقط نمایشی پیدا کنند و به نوعی صحنه‌ی انتخابات نمایشی در ایران را با حضور خودشان با تابلوی اصلاح‌طلبی گرم کنند و به نظر می‌رسد این روند هم‌چنان در جمهوری اسلامی ادامه پیدا خواهد کرد، مگر این‌که عقلانیتی وجود داشته باشد یا تدبیری ناشی از مجموعه‌ فشارهای خارجی، همین‌طور اوضاع اقتصادی نابسامان داخل و البته بحرانی سیاسی کشور، رهبر جمهوری اسلامی و جریان امنیتی- نظامی سیاسی را سوق بدهد به طرف گشایش بیشتر در فضای سیاسی. که متأسفانه سابقه‌ی این ماه‌ها نشان داده که این تدبیر و عقلانیت وجود ندارد و این جریان با سرکوب‌های بعد از انتخابات ۸۸، دائم از چنین تدبیر و عقلانیتی فاصله گرفته است.
 
در اردوی اصلاح‌طلبان، فارغ از ممانعت‌ها و یا تمایل حاکمیت برای ورود آن‌ها به عرصه‌ی انتخابات، چند دیدگاه نسبت به انتخابات ریاست جمهوری دوره‌ی یازدهم وجود دارد؟
 
هنوز گروه‌های مختلف خیلی به صراحت ایده‌های خود را ابراز نکرده‌اند. به خصوص که بالاخره فاصله‌ی نه چندان کمی (حدود یک سال) تا انتخابات باقی است. اما اجملاً شاید بشود مجموعه‌ی رویکردها و گفتمان‌های سیاسی موجود در طیف اصلاح‌طلبان را به سه دسته‌ی عمده تقسیم کرد:
 
یک بخش کسانی هستند که تابلوی اصلح‌طلبی را در دست دارند، اما کاملاً به فکر ورود به قدرت هستند و هیچ ملاحظه‌ی جامعه‌ی مدنی و حوادث چند سال اخیر را ندارند. این‌ها در انتخابات مجلس نهم هم که توسط قریب به اتفاق نیروهای سیاسی مورد قهر و تحریم قرار گرفت، شرکت کردند. این بخشی است که از حالا خیز برداشته برای شرکت در انتخابات و چندان دغدغه‌ی جنبش سبز، جامعه‌ی مدنی و مطالبات مردم را ندارد.
 
در نقطه‌ی مقابل، جریان‌هایی هستند که با محوریت جنبش سبز دارند فعالیت می‌کنند، خودشان را هم‌چنان پی‌گیر مطالبات منشور جنبش سبز می‌دانند و همین‌طور بر ضرورت آزادی رهبران در حصر و زندانیان سیاسی تاکید دارند. یعنی معتقدند تا گام نخست، یعنی آزادی آقایان کروبی، موسوی و خانم رهنورد و همین‌طور زندانیان سیاسی محقق نشود، اساساً ورود به بحث‌های انتخاباتی منتفی است. البته این‌ها گام‌های بعدی خود را متکی می‌کنند به آن شاخصه‌هایی که در بیانیه‌ی ۱۷ آقای موسوی هم آمده است. یعنی گشایش فضای سیاسی در حوزه‌ی مطبوعات، فعالیت احزاب و همین‌طور ساز و کارهای سالم برای انتخابات.
 
یک جریان واسطی وجود دارد که به نظر می‌رسد در هفته‌های اخیر مقداری برجسته‌تر شده که تلاش می‌کنند اصلاح‌طلبی و جنبش سبز و هردو قرائت را به نوعی پیوند بزنند و راه میانه‌ای را در پیش بگیرند و با طرح مطالبات جنبش سبز و مطالبات جامعه‌ی مدنی در انتخابات فعال بشوند و در رقابت‌های انتخاباتی مشارکت کنند. اما این‌که آیا به این‌ها اجازه‌ی طرح این دست مطالبات داده خواهد شد یا اساساً نامزد آن‌ها مورد تأیید قرار خواهد گرفت، بحثی است خارج از این پرسش. اما صرف‌نظر از رفتار حاکمیت، به نظر می‌رسد که چنین گرایش سومی هم وجود دارد و دارد فعالیت خود را پررنگ‌تر ابراز می‌کند.
 
سید محمد خاتمی، رییس جمهور دوره‌ی اصلاحات، در انتخابات نهمین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی شروطی را مطرح کرد و بعد علی‌رغم عدم تحقق آن شروط، خود در انتخابات شرکت کرد و رأی داد. آیا ممکن است باز هم ما چنین چیزی را در انتخابات آتی شاهد باشیم که شروطی طرح بشود و با عدم تحقق آن شروط، باز هم ایشان و بخشی از اصلاح‌طلب‌ها وارد بازی انتخابات حاکمیت بشوند؟
 
پاسخ دادن به این پرسش، با توجه به همین تجربه‌ی قبلی که آقای خاتمی نشان دادند، سخت است. ولی من ترجیح می‌دهم فعلاً از مقام پیش‌بینی رفتار سیاسی ایشان در قبال انتخابات کناره بگیرم و به بخش دیگری اشاره کنم که از نظر من واجد اهمیت است.
 
یعنی آقای خاتمی در همین هفته‌ی گذشته دوتا اظهارنظر داشتند که در یکی از آن‌ها بر بیانیه‌ی هفدهم آقای موسوی تاکید داشتند. این به نظر من خیلی مهم است و نشان می‌دهد که آقای خاتمی هم‌دلانه و هم‌سو با مطالبات جنبش سبز دارد حرکت می‌کند. تاکیدات بیانیه‌ی ۱۷ هم مشابه همان تاکیدات خود آقای خاتمی برای انتخابات مجلس نهم است. یعنی شرط‌ها و مواضعی که ابشان برای ضرورت شرکت در یک انتخابات برشمردند -که البته از طرف خود ایشان مورد بی‌اعتنایی قرار گرفت- همان تاکیدات بیانیه‌ی ۱۷ آقای موسوی است.
 
دومین تاکید قابل توجه آقای خاتمی در هفته‌ی گذشته این بود که اصلاح‌طلبان تلاش می‌کنند در چهارچوب قانون اساسی فعالیت کنند و به قانون اساسی ملتزم هستند. البته ایشان، تشکیل یک نوع اتاق فکر با حضور سه، چهار نفر محدود را نفی کرده بودند و ارجاع داده بودند به ضرورت هم‌فکری همه‌ی نیروهای سیاسی فعال در جامعه‌ی مدنی ایران و به نوعی به عرصه‌ عمومی‌های هابرماس اشاره داشتند که این اتاق‌ فکرها باید متکثر شود، شبکه‌های اجتماعی فعال بشوند و مجموعه‌ی احزاب، تشکل‌های سیاسی و صنفی‌ای که حامی مطالبات اصلاح‌طلبانه‌ی مردم ایران هستند، یا به نوعی تغییر را پی‌گیری می‌کنند، همه باید در این روند فعال بشوند. به نظر می‌رسد که تاکید آقای خاتمی ناظر بر یک اجماع برای اصلاح‌طلبان و سبزها است و این نکته‌ی خیلی مهمی است. مجموعه‌ی ارزیابی‌ها و شنیده‌های ما از داخل کشور هم خوشبختانه این را تایید می‌کند.
 

یعنی به نظر می‌رسد که تلاش می‌شود هم‌چنان اجماعی شکل بگیرد و با یک اجماع مجموعه‌ی نیروهای ترقی‌خواه در ایران، در انتخابات آتی شرکت کنند. طبیعتاً در این اجماع دیدگاه‌های آقایان موسوی و کروبی و هم‌چنین زندانیان جنبش سبز، قابل صرف‌نظر کردن نیست و اگر جریانی بخواهد نسبت به آن‌ها بی‌اعتننایی نشان بدهد، اساساً یک ریسک سیاسی بزرگی را متحمل شده، چون خودش را از حمایت بخش قابل توجهی از جامعه‌ی مردم ایران محروم می‌کند.