عزیز خسروشاهی _ شبکه‌های اجتماعی مجازی در ‌‌ایران اولین بار و بیش از دیگران توسط دانشجویان و نسل جوان شناخته شدند و مورد استفاده قرار گرفتند.

در سال‌های گذشته اینترنت هنوز در جامعه، به نسبتی که اکنون مورد استفاده قرار می‌گیرد، همه‌گیر نشده و به راحتی می‌توان ادعا کرد تعداد دستگاه‌های رایانه در بین مردم و جوانان بسیار کمتر از تعداد فعلی بود.

دانشجویان در ‌‌این میان مخاطب خاص و معرف ‌‌این نوع سایت‌های ‌‌اینترنتی به جامعه بودند.

 
روابط اجتماعی – لذت کشف زندگی دیگران
 
تغییرات فرهنگی و اجتماعی ظرف دهه گذشته در ایران بسیار سریع رخ داده است. در گذشته تعداد زیادی از کسانی که وارد دانشگاه می‌شدند برای اولین بار تجربه برخورد مستقیم و مستمر با جنس مخالف را داشتند و برای جوانان که از شهرهای کوچکتر به دانشگاه شهرهای بزرگتر، یا از شهرستان به دانشگاه‌های پایتخت وارد شده بودند، محیط زندگی جدید در کنار ترس‌ها و اضطراب‌ها با درجات متفاوتِ لذت نوعی “رهایی” همراه بود. برای دانشجویانی که در دانشگاهی غیر از دانشگاه محل زندگی خود پذیرفته می‌شدند، کاهش میزان نفوذ و کنترل خانواده بر شدت ‌‌این “احساس رهایی” می‌افزود. ‌‌این تغییر و تحولات نتایج زیادی به دنبال داشت که “افزایش ریسک پذیری” و “میل به تجربه” پدیده‌ها و روابط جدید در بین دانشجویان از آن جمله بود. پدیده‌ای که بعدها حکومت با تغییر سهمیه پذیرش دانشجویان بومی و غیر بومی در دانشگاه‌ها به مقابله با آن برخاست.
 
در کشوری که حکومت و دین به صورت مطلق و خانواده در درجات مختلف سعی در گسست یا سست کردن پیوندهای اجتماعی دارند و بین انسان و لذت، انسان و تجربه، انسان و خطر پذیری، انسان و راه‌های جدید، جنسیت‌ها، مذاهب، فرهنگ‌ها، قومیت‌ها و ملیت‌ها فاصله ‌‌ایجاد می‌کنند و “خود بودن” و زندگی کردن بر پایه ابتدایی‌ترین اصول پذیرفته شده انسانی دارای “تاوان قانونی و شرعی” است، میل نفوذ به پشت نقاب ظاهری دیگران و تجربه واقعیت زندگی دیگران (همکلاسی، همکار، همسایه و غیره) غیر قابل چشم‌پوشی است. ارائه پیشنهاد دوستی (ارتباط ‌‌اینترنتی) تنها با فشار یک دکمه و دور از چشم ناظمان اجتماع انجام می گرفت.
 
فیس‌بوک یک ابزار قدرتمند در دنیای مجازی است که می‌تواند در خدمت فعالان سیاسی و فضای سیاسی موجود در ‌‌ایران قرار بگیرد. نیازی به تکرار توانمندی‌های ‌‌این ابزار ‌‌اینترنتی نیست، اما کسی هم ‌نمی‌تواند انکار کند که‌‌ این ابزار در حال حاضر در حال انجام یک نقش مخرب در فضای سیاسی ‌‌ایران است. ماهیت ابزارها توسط سازندگان و استفاده‌کنندگان تعیین می‌شود، اما ابزارها هم شرایط خود را به استفاده کنندگان تحمیل می‌کنند. فردی به اختیار خود از ماده مخدر استفاده می‌کند و پس از آن ماده مخدر نیز استفاده از خودش را جبراً تحمیل می‌کند. فیس‌بوک در عرصه سیاست ‌‌ایران از یک “ابزار” تبدیل به یک “فضا” شده است. فیس‌بوک خود تبدیل به فضای سیاسی اکثریت اپوزیسیون‌‌ ایران شده است. گروه زیادی از فعالان سیاسی ‌‌ایرانی در فضای یک ابزار، محدود و اسیر شده‌اند. فیس‌بوک به عنوان ابزاری در خدمت تسریع امر گردش اطلاعات خود تبدیل به عامل‌‌ایجاد یک دور باطلِ ‌‌ایجاد “آگاهی دروغین” و “عامل سانسور واقعیت” شده است.
 
میل به دیدن موهای همیشه پنهان شده با حجاب یک زن، میل به خواندن حرف‌های یک پسر کم‌حرف خجالتی، میل به دانستن بی‌اهمیت‌ترین و پیش‌پا افتاده‌ترین مسائل روزمره که توسط حکومت، دین و فرهنگ تبدیل به بزرگترین تابوها شده‌اند. از ‌‌اینکه چه کسی به چه موسیقی‌‌ای علاقه دارد تا ‌‌اینکه چه کسی چه کتابی را می‌خواند. میل به دانستن علایق جنسی، هنری، ورزشی و فعالیت‌های روزمره و اجتماعی یک انسان _که به دلایلی_ جلوی چشم ماست اما هیچ از او‌ نمی‌دانیم.
سیاست
وقتی می‌توان از شبکه‌های اجتماعی مجازی در زندگی خصوصی و امور اقتصادی و فرهنگی استفاده کرد چرا در یک حکومت دیکتاتوری با اپوزیسیون و سیاست‌پیشگان متاثر از یک استبداد تاریخی پُرسابقه، از ‌‌اینترنت، سایت‌های‌‌اینترنتی و ‌‌این به اصطلاح شبکه‌های اجتماعی برای بیان افکار، عقاید و نظرات اجتماعی و سیاسی استفاده نکرد؟ می‌توان با شبکه‌های اجتماعی مجازی به درون سیاست رفت یا سیاست را به درون شبکه‌های اجتماعی کشید.
 
در جریان آخرین انتخابات ریاست جمهوری در‌‌ ایران حکومت جمهوری اسلامی، پوزیسیون، اپوزیسیون، شرکت کننده در انتخابات و تحریمی‌ها همه از شبکه‌های اجتماعی (به صورت مشخص فیس‌بوک و توئیتر) سود بردند. قبل از انتخابات ریاست جمهوری در‌‌ ایران سایت “فیس‌بوک” مانند چند میلیون سایت ‌‌اینترنتی دیگر فیلتر شده بود، اما در نزدیکی انتخابات به ناگاه ‌‌این سایت از فیلتر خارج شد! حکومت به دنبال “مشارکت بالا” در انتخابات بود و فیس‌بوک می‌توانست هماهنگ‌کننده حرکاتی در بین کاربران باشد که در جهت گرم شدن تنور انتخابات عمل کند. برای ستادهای انتخاباتی هماهنگی قرارهای خیابانی، اعلام برنامه‌ها و دعوت به شرکت در میتینگ‌ها، ‌‌ایجاد زنجیره‌های انسانی، ترویج استفاده هماهنگ از یک رنگ به عنوان نماد تبلیغاتی یک کاندیدای خاص و از همه مهمتر بیان مواضع غیر رسمی از جمله مصارف فیس‌بوک بود. تحریمی‌ها هم که رسانه و بستر مناسب و امنی برای بیان نظرات خود نداشتند به ‌‌اینترنت و شبکه‌های اجتماعی مجازی متوسل شدند.
 
نقش کنونی شبکه‌های اجتماعی مجازی در سیاست
 
 بعد از سرکوب شدید اعتراضات مردمی پس از انتخابات ریاست جمهوری در ‌‌ایران و مسلط شدن جو خفقان بر کشور، سایت‌هایی مانند “فیس‌بوک” و “گوگل پلاس” از یک سو به عنوان آخرین محل نفس کشیدن کسانی که در جریان انتخابات و اعتراضات پس از انتخابات به عرصه سیاست کشیده شدند در آمده است و از سوی دیگر بسیار از سیاسیون‌‌ ایران که به دلیل سن و سال، مسلط نبودن به کار با کامپیوتر و یا هر دلیل دیگری از ‌‌این نوع سایت‌ها استفاده‌ نمی‌کردند، برای یافتن مخاطبی برای خود کم کم ناچار به استفاده از ‌‌این سایت‌های‌‌ اینترنتی شده‌اند.
 
کارشناسان شرگت گوگل نسبت به حجم بالای اطلاعات خصوصی منتشر شده توسط کاربران‌‌ ایرانی روی فیس‌بوک هشدار داده‌اند و نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی ‌‌ایران با تهیه سخت‌افزار و نرم افزار‌های لازم برای رصد محیط‌‌ اینترنت بیش از پیش در امر جمع آوری و کسب خبر از فعالان سیاسی و ارتباطات سیاسی موفق شده‌اند؛ چرا که با یک تجمع سنگین و “قابل کنترل” از فعالان و گروه‌های سیاسی و اطلاعات و اخبار منتشر شده از سوی آنها مواجه هستند.
 
رواج استفاده از اسم‌های مستعار به بهانه امنیت و رواج هویت‌های سیاسی غیر واقعی بحث‌ها و گفتگوها را در فیس‌بوک فرسایشی و بی نتیجه کرده است. وقتی فعالیت سیاسی یک فرد یا گروه از “پیشینه سیاسی” جدا شود امکان هر نوع قضاوت سیاسی سلب شده و اطمینان و پایداری مناسبات سیاسی از میان می‌رود. فرهنگ دو رویی رواج می‌یابد و فعالان سیاسی سعی می‌کنند هویت‌های اصلی خود را پاک و عاری از هر نوع درگیری سیاسی نگاه دارند و در عوض با هویت‌های مستعار به درگیری‌های سیاسی _ بعضاً سطح پائین_ بپردازند.
فعالیت سیاسی به حد یک “نمایش مجازی” سقوط می‌کند و هر عمل سیاسی تا جایی که کالایی برای عرضه در بازار فیس‌بوک باشد، مورد اقبال قرار می‌گیرد. کنش سیاسی- اجتماعی در حد منتشر کردن یک عکس با یک دستبند رنگی در فیس‌بوک یا پخش عکس‌های شرکت در یک جشن تولد برای یک زندانی سیاسی یا عکسی در کنار یک زندانی سیاسی آزاد شده یا به مرخصی آمده “تقلیل” می‌یابد.
 
برای خیل افرادی که پس از انتخابات از ‌‌ایران خارج شده‌اند ‌‌اینترنت و به خصوص فیس‌بوک به عنوان ابزار اصلی ارتباط با داخل ‌‌ایران اهمیت ویژه یافته‌اند و برای فعالان سیاسی داخل ‌‌ایران به دلیل سانسور‌‌ اینترنت، از دسترس خارج شدن گاه‌به‌گاه شبکه‌های ماهواره‌‌ای به دلیل ارسال پارازیت و پرخطر شدن ‌‌‌ایجاد معمولی‌ترین ارتباط‌ها در دنیای واقعی، فیس‌بوک تبدیل به ابزار کسب خبر و بیان گاه و بیگاه نظرات سیاسی تبدیل شده است. خبرنگارانی که به دلیل تعطیل شدن روزنامه‌ها، سنگین بودن هزینه کار کردن برای رسانه‌های خارجی و از آنجایی که زمینه‌‌ای برای کار کردن در ‌‌ایران ندارند، از ‌‌ایران خارج می‌شوند و برای کسب خبر، اطلاعات و سوژه‌ها از درون ‌‌ایران مجبور به استفاده از فیس‌بوک هستند یا حداقل از فیس‌بوک برای یافتن افراد یا هماهنگ کردن قرارهای گفتگویی استفاده می‌کنند که با ابزارهای ‌‌اینترنتی به جز فیس‌بوک انجام می‌پذیرند.
 
قطع ارتباط نیروهای سیاسی با اجتماع و دنیای واقعی
 
 فیس‌بوک یک ابزار قدرتمند در دنیای مجازی است که می‌تواند در خدمت فعالان سیاسی و فضای سیاسی موجود در ‌‌ایران قرار بگیرد. نیازی به تکرار توانمندی‌های ‌‌این ابزار ‌‌اینترنتی نیست، اما کسی هم ‌نمی‌تواند انکار کند که‌‌ این ابزار در حال حاضر در حال انجام یک نقش مخرب در فضای سیاسی ‌‌ایران است. ماهیت ابزارها توسط سازندگان و استفاده‌کنندگان تعیین می‌شود، اما ابزارها هم شرایط خود را به استفاده کنندگان تحمیل می‌کنند. فردی به اختیار خود از ماده مخدر استفاده می‌کند و پس از آن ماده مخدر نیز استفاده از خودش را جبراً تحمیل می‌کند. فیس‌بوک در عرصه سیاست ‌‌ایران از یک “ابزار” تبدیل به یک “فضا” شده است. فیس‌بوک خود تبدیل به فضای سیاسی اکثریت اپوزیسیون‌‌ ایران شده است. گروه زیادی از فعالان سیاسی ‌‌ایرانی در فضای یک ابزار، محدود و اسیر شده‌اند. فیس‌بوک به عنوان ابزاری در خدمت تسریع امر گردش اطلاعات خود تبدیل به عامل‌‌ایجاد یک دور باطلِ ‌‌ایجاد “آگاهی دروغین” و “عامل سانسور واقعیت” شده است.
 
خبرنگاران و تحلیل‌گران برای اطلاع از اوضاع‌‌ ایران مطالب منتشر شده در فیس‌بوک را ملاک قرار می‌دهند و بر مبنای آن تولیدات خبری و تحلیلی ارائه می‌دهند. از سوی دیگر فعالان سیاسی و علاقه‌مندان به سیاست با رجوع به سایت‌ها خبری و رسانه‌ها در معرض ‌‌این تولیدات قرار گرفته و شروع به نقل ‌‌این مطالب روی فیس‌بوک خود می‌کنند و ‌‌این دور باطل ادامه پیدا می‌کند. یک اظهار نظر ساده که استدلالات عقلی و توضیحات تفصیلی را به همراه ندارد و یا معلوم نیست خود از کجا کپی‌برداری شده، به عنوان منبع خبر یا تحلیل در نظر گرفته می‌شود.
 
رواج استفاده از اسم‌های مستعار به بهانه امنیت و رواج هویت‌های سیاسی غیر واقعی بحث‌ها و گفتگوها را در فیس‌بوک فرسایشی و بی نتیجه کرده است. وقتی فعالیت سیاسی یک فرد یا گروه از “پیشینه سیاسی” جدا شود امکان هر نوع قضاوت سیاسی سلب شده و اطمینان و پایداری مناسبات سیاسی از میان می‌رود. فرهنگ دو رویی رواج می‌یابد و فعالان سیاسی سعی می‌کنند هویت‌های اصلی خود را پاک و عاری از هر نوع درگیری سیاسی نگاه دارند و در عوض با هویت‌های مستعار به درگیری‌های سیاسی _ بعضاً سطح پائین_ بپردازند.
 
فعالیت سیاسی به حد یک “نمایش مجازی” سقوط می‌کند و هر عمل سیاسی تا جایی که کالایی برای عرضه در بازار فیس‌بوک باشد، مورد اقبال قرار می‌گیرد. کنش سیاسی- اجتماعی در حد منتشر کردن یک عکس با یک دستبند رنگی در فیس‌بوک یا پخش عکس‌های شرکت در یک جشن تولد برای یک زندانی سیاسی یا عکسی در کنار یک زندانی سیاسی آزاد شده یا به مرخصی آمده “تقلیل” می‌یابد.
 
فیس‌بوک به عنوان یک شبکه اجتماعی که زمانی به کاربران ‌‌ایرانی‌اش ‌‌این امکان را داده بود که “خود واقعی” افراد را ببینند در دست بعضی از فعالان سیاسی، گروه‌های سیاسی و علاقه‌مندان به سیاست به عنوان ابزاری برای پنهان کردن خود واقعی قرار گرفته است. فیس‌بوک اکنون وسیله نمایاندن خود چونان آنی شده است که در واقعیت آن نیست. فیس‌بوک عرصه خودنمایی، آزردن دیگران و خوآزاری است. روزی نیست که یک فعال سیاسی روی خود فیس‌بوک از روندی که فیس‌بوک به سیاست تحمیل کرده است گله و شکایت نکند و یا فردی از تلاش خود برای “ترک کردن” فیس‌بوک و یا عدم تونایی خود برای چشم پوشی از حضور در فیس‌بوک ننویسد.
 
فعالیت نمادین در فیس‌بوک مانند تغییر عکس پروفایل یا لایک کردن یک صفحه یا گروه جایگزین فعالیت در عرصه واقعی اجتماع شده است و “وقت” و “انرژی” زیادی از فعالان سیاسی برای همراهی یا مقابله با چنین جریاناتی در عرصه مجازی به هدر می‌رود. ارتباط فعالان سیاسی با دنیای واقعی روز به روز کاهش یافته و “موج آفرینی” در عرصه مجازی جایگزین انتقال “سازمان یافته” آگاهی به درون جامعه و توده‌های مردم و ‌‌ایجاد حرکات اجتماعی ریشه‌دار می‌شود.
 
امروزه افراد و گروه‌های سیاسی زیادی در ‌‌اینترنت و خود فیس‌بوک از فیس‌بوک و مناسبات فیس‌بوکی “می‌نالند”. اما هیچ چیز خطرناک تر از ‌‌این نیست که یک ابزار یا پدیده اجتماعی به صورت یک ابزار یا پدیده اعتراض به خود تبدیل شود. چنین روندی تنها به آن ابزار اصالت می‌دهد و آنرا تاریخ‌مند می‌کند.
 
فیس‌بوک یک سایت ‌‌اینترنتی است که صاحبانش از طریق آن سود اقتصادی کسب می‌کنند. در ظاهر ‌‌این سایت به کاربران خود محتاج است اما واقعیت ‌‌این است که در نبود هر گونه رقیب جدی برای ‌‌این شبکه اجتماعی مجازی و از آن مهمتر فقدان بدیلی برای فضای حاکم بر‌‌ این شبکه اجتماعی، ‌‌این کاربران فیس‌بوک هستند که در معرض تصمیمات صاحبان ‌‌این سایت ‌‌اینترنتی قرار دارند.
 
هر از گاهی یکی از مقامات حکومتی از فیس‌بوک به عنوان ابزار “براندازی نرم” و “خطر” یاد می‌کنند. اما چرا معماران امنیتی جمهوری اسلامی ‌‌ایران از وضعیت فعلی راضی و خرسند نباشند؟ فعالان سیاسی بسیاری هم به عنوان کاربران ‌‌این سایت از ‌‌اینکه ابزاری برای پنهان کردن “انفعال”، “نقاط ضعف” و فرار از “مسئولیت‌های اجتماعی” و “هزینه” و “تبعات” فعالیت در دنیای واقعی در اختیار دارند با وجود گله و شکایت گاه‌به‌گاه از ‌‌این وضعیت رضایت درونی دارند.
 

فیس‌بوک یک ابزار ارتباطی است که می‌تواند در خدمت فعالیت سیاسی در دنیای واقعی قرار بگیرد. فضای داخلی سایت فیس‌بوک جامعه هدف نیروهای سیاسی ایران نیست. طبق آمار رسمی دولت از هر 100 نفر فقط یک نفر در ایران به اینترنت پر سرعت دسترسی دارد که آن یک نفر هم “الزاماً” علاقه‌مند به سیاست و مخاطب نیروهای سیاسی ایران نیست.