بارها و بارها وقتی که حوصله نداشتید، پول کمی در اختیار داشتید، وقت کافی نداشتید یا انگیزه نداشتید، به خاطر خواست دیگران و فقط برای اینکه آنها خوشحال و راضی باشند کاری را کرده‌اید یا حرفی را زده‌اید که اصلا از صمیم قلب نبوده است.

خوبی کردن در حق دیگران بد نیست. چه چیزی بالاتر از مهربانی و مراقبت از دیگران؟! اما آیا باید همیشه خوب به نظر رسید؟ دیگران را خوشحال کرد و رضایت آنها را به دست آورد؟

تلاش برای خوب به نظر رسیدن و خوبی کردن می‌تواند خطراتی داشته باشد. وقتی همیشه در پی جلب رضایت دیگران باشیم و بر مبنای خوشایندی دیگران قدم برداریم این خطر ما را تهدید می‌کند که ناصادق، نامعتبر و گاهی ریاکارانه رفتار کنیم و احتمال اینکه کاری را با میل و رغبت انجام بدهیم بسیار کمتر است. در واقع هیچ مشکلی ندارد که بخواهیم آدم خوبی برای دیگران باشیم اما اگر  همیشه و همه وقت سعی کنیم خود را آدم خوب و خوشایندی نشان بدهیم ناآگاهانه این تصویر را برای دیگران و شاید برای خود ایجاد می‌کنیم که «باید همیشه و همه جا خوب باشیم». در غیر این‌صورت ممکن است روابط را از دست بدهیم چون ما موظف به کاری می‌شویم که از توان ما خارج است چون این خود واقعی نیست و کاری بس غیرممکن است.

نیاز به خوب بودن و تایید گرفتن از دیگران دو روی یک سکه هستند. انسان‌ها طالب تایید هستند و نه طرد شدن، انسان‌ها دوست داشته شدن را می‌خواهند نه نفرت و انسان‌ها به دنبال همراهی هستند نه جنگیدن با هم. مشکل وقتی ایجاد می‌شود که ما برای حال خوب خود نیاز به تایید دیگران داشته باشیم و این وقتی اتفاق می‌افتد که به اندازه کافی به خود اعتماد نداشته باشیم و تصویر قابل تائیدی در ذهن  از خود ارائه ندهیم. بنابراین برای احساس رضایت و تایید شدن از راه‌های دیگری وارد می‌شویم. مثلا ما زمانی باهوش و موفق و خاص شناخته می‌شویم که در یک فعالیت یا یک حرفه ورزشی خوب باشیم، درآمد خوبی داشته باشیم، در تحصیلات موفق باشیم و غیره. اگر نتوانیم چنین تصویری از خود ارائه بدهیم لااقل یک کار را به خوبی می‌توانیم انجام بدهیم: خوب به نظر رسیدن.

البته اشاره به این نکته لازم است که این توضیحات به معنای نقد مهربانی و خوبی، ملاحظه داشتن و همدلی با دیگران نیست. مهربان بودن، در نظر داشتن اولویت‌های دیگران و همدلی داشتن ویژگی‌های مثبتی هستند که جهان مطلوب را می‌سازند. اما تفاوت زیادی وجود دارد بین اینکه آدم خوبی باشیم یا خود را خوب نشان بدهیم.

فردی که تلاش می‌کند خوب به نظر برسد، از عواقب خوب نبودن هراسان است. خوب بودن برای جلب رضایت دیگران مثل یک دام است که در صورت عملی نشدن در آن گیر خواهیم افتاد و به این ترتیب ما نه تنها برده دیگران بلکه اسیر هویتی که در طی سالیان برای خود ایجاد کرده‌ایم خواهیم بود. اکنون شاید برایتان قابل درک باشد که چرا تلاش برای خوب به نظر رسیدن می‌تواند به یک آسیب تبدیل شود.

با این حال این نقشی نیست که بتوان آن را تا ابد ادامه داد. بالاخره پس از چند هفته، چند ماه و چند سال یا چند دهه این مساله آشکار می‌شود. زندگی کردن در یک نقش در حالی که هویت ما را شکل نمی‌دهد کار آسانی نیست چون این کار مستلزم آن است که جنبه‌های واقعی خود را پنهان کنیم. همه ما در موقعیت‌هایی، نقشی را بازی می‌کنیم که دقیقا با هویت واقعی ما سازگار نیست. هر از چندگاهی و بنابر شرایط پیش آمده این اتفاق رخ می‌دهد. در واقع در مواردی ما انتخاب می‌کنیم تا چه اندازه هویت واقعی خود را آشکار کنیم. اما زمانی این به یک بحران و مساله تبدیل می‌شود که ما نقشی را بپذیریم، آن را بازی کنیم و به عنوان هویت واقعی خود جا بزنیم. این موضوع می‌تواند تا آنجا پیش برود که حتی یادمان نیاید خود واقعی‌مان چگونه بود.

با این حال کسانی که سعی می‌کنند خوب به نظر برسند و همه افراد دیگری که تلاش می‌کنند به جای خود واقعی‌شان نقش دیگری بازی کنند، امیدوارند روزی کسی را پیدا کنند که آنها را بدون قید و شرط  پذیرا باشد. آنها به امید روزی هستند که در مقابل کسی قرار بگیرند که دیگر نیازی به ادامه این بازی نباشد و همانگونه که هستند بدون ترس از مجازات، قضاوت و ترک شدن دوست داشته شوند.

اما واقعیت این است که دیگران چیزی را که خودمان پذیرای آن نیستیم تائید نمی‌کنند. جنبه‌هایی از هویت واقعی بسیاری از ما حتی برای خود ما بی‌قید و شرط قابل پذیرش نیست. به این ترتیب طبیعی است که مثلا شریک عاطفی‌مان که روزی ما را شیرین، خواستنی و بدون نقص می‌دید، پس از مدتی برخی از ویژگی‌های ما را نپذیرد. ما هم در مقابل چیزهایی را در وجود دیگران مثل سابق چندان خوشایند ودلپذیر نمی‌دانیم و آنها را نمی‌پذیریم.

لازم به یادآوری است که «پذیرش» دیگران همانگونه که هستند، به معنای تحمل رفتارهای بد، غیرمحترمانه و خشونت‌آمیز نیست. پذیرش یعنی درک این مساله که هر کسی احساسات، تمایلات، خواسته‌ها، آرزومندی‌ها و نیازهایی دارد که ممکن است خوشایند دیگران نباشد. 

در این مرحله می‌توانیم انتخاب مهمی داشته باشیم؛ یا باید تلاش‌ بیشتری انجام بدهیم که «خوب‌تر» به نظر برسیم و شدیدتر در پی جلب رضایت دیگران باشیم، یا باید با دیگران صادق باشیم و هویت خود را فاش کنیم. فقط در این انتخاب است که می‌توانیم بفهمیم آیا آنها واقعا دوستدار ما هستند یا توقع دارند نقش «آدم خوب» را ادامه بدهیم.