ایرج ادیب زاده − از روز نخست ژوئیه، تحریم‌های نفتی ایران از سوی اتحادیه‌ی اروپا، به طورکامل اجرا خواهد شد. در پی شکست نشست مسکو که به عنوان آخرین مرحله‌ی گفت‌وگوها و راه‌حل دیپلماسی بین پنج قدرت بزرگ جهانی به اضافه‌ی آلمان با ایران توصیف می‌شد، وزیر امور خارجه‌ی جدید فرانسه، لوران فابیوس در بیانیه‌ی شدیدی خواستار تشدید فشار و تحریم کامل نفتی ایران شد که همتای بریتانیایی او نیز آن را تأیید کرد.

 
لوران فابیوس در بیانیه‌ی خود تاکید کرده: « پاسخ ایران به پیشنهاد ۵+۱ در مسکو، پیشنهادی که ماه گذشته در بغداد به هیأت نمایندگی ایران ارائه شد، نشان از شکاف عمیق بین دو طرف دارد». لوران فابیوس وزیر امور خارجه‌ی سوسیالیست فرانسه می‌گوید: «از این‌که تهران تاکنون اقدام ملموسی در راستای انتظارهای جامعه‌ی بین‌المللی و پایبندی به قطعنامه‌های شورای امنیت نشان نداده، ابراز تأسف می‌کنم».
 
• گفت‌وگو با حسین لاجوردی
 
ایرج ادیب‌زاده: از آقای دکتر حسین لاجوردی رئیس انجمن پژوهش‌گران ایران در پاریس می‌پرسم:
چرا نشست مسکو با وجود فشارهای روسیه و چین به جمهوری اسلامی و سفر وزیر خارجه‌ی روسیه به تهران برای متقاعد کردن ایران، نتیجه‌ای نداشت و به قول معروف جمهوری اسلامی ایران گوشش به درخواست‌های جامعه‌ی بین‌المللی بدهکار نبود؟
 
حسین لاجوردی: تصور من بر این است که امیدی که روسیه و چین از یک طرف و کشورهای غربی از طرف دیگر و جناح‌های متفاوت و متعدد داخل جمهوری اسلامی هرکدام به نشست مسکو داشتند، همه‌ی اینها امیدهای کاذبی بود که از قبل هم پیش‌بینی می‌شد و حتی از درون جمهوری اسلامی نیز این پیش‌بینی همیشه مطرح شده بود که این نشست به شکست می‌انجامد. دلیل آن بسیار روشن است. برای این‌که جمهوری اسلامی نمی‌تواند شرایط قدرت‌های جهانی را بپذیرد. چرا نمی‌تواند بپذیرد؟ برای این‌که راه بازگشتی برای او وجود ندارد.
 
حسین لاجوردی رئیس انجمن پژوهش‌گران ایران:
«امروز بحث، بحث مرگ و زندگی برای جمهوری اسلامی است. به همین دلیل جمهوری اسلامی، همان‌طوری که قدرت‌های غربی هم بعد از مسکو اعلام کردند، دیگر راهی را باید انتخاب کند که یا قبول کند غنی‌سازی تمام شود و فردو و پارچین تعطیل بشوند که نمی‌تواند این کار را بکند، برای این‌که با مرگش یکی است، یا این‌که تمام پیامدهای بعد را بپذیرد که آن هم ادامه‌ی جمهوری اسلامی ممکن نیست. تصور من بر این است که اگر بحث را به این ترتیب نگاه کنیم، دقیق‌تر می‌توانیم به آن برسیم.»
 
امروز خامنه‌ای تفاوت بسیاری با آقای خمینی دارد. آقای خمینی دارای یک مرجعیت مذهبی و یک کاریزمای شخصی بود. هم‌چنین در آن دوره ناآگاهی اجتماعی- سیاسی وجود داشت و جناح‌های حکومتی هم در مقابل خمینی قرار نداشتند. آقای خامنه‌ای فاقد همه‌ی این‌ها است. نه مرجعیت مذهبی دارد، نه کاریزمای شخصیتی دارد و نه مردم ناآگاهی آن زمان را دارند. جناح‌های حکومتی هم هیچ‌کدام، حرف آقای خامنه‌ای را نمی‌پذیرند. به همین دلیل، آن جام زهری را که خمینی توانست بنوشد، آقای خامنه‌ای نمی‌تواند. خاصه این‌که سرنوشت دیکتاتورهایی که صاحب انرژی اتمی بودند -مثل قذافی- هم جلوی آقای خامنه‌ای وجود دارد.
 
امروز بحث، بحث مرگ و زندگی برای جمهوری اسلامی است. به همین دلیل جمهوری اسلامی، همان‌طوری که قدرت‌های غربی هم بعد از مسکو اعلام کردند، دیگر راهی را باید انتخاب کند که یا قبول کند غنی‌سازی تمام شود و فردو و پارچین تعطیل بشوند که نمی‌تواند این کار را بکند، برای این‌که با مرگش یکی است، یا این‌که تمام پیامدهای بعد را بپذیرد که آن هم ادامه‌ی جمهوری اسلامی ممکن نیست. تصور من بر این است که اگر بحث را به این ترتیب نگاه کنیم، دقیق‌تر می‌توانیم به آن برسیم.
 
شما از پیامدها صحبت کردید؛ پیامدهای شکست مذاکرات مسکو را در همین بیانیه‌ی شدید‌اللحن لوران فابیوس و بعد هم واکنش ویلیام هیگ می‌توان دید. ارزیابی شما از این بیانیه‌ چیست؟
 
همان‌طوری که اشاره کردید، به همراه آقای فابیوس و ویلیام هیگ، مقامات مختلف امریکایی هم همین کار را کرده‌اند و این هشدار را داده‌اند که بلافاصله شرایط تحریم بدتر و شدیدتر خواهد شد.
 
استحضار دارید که کاهش قیمت نفت و کاهش میزان تولید و صدور نفت در ایران هم بسیار مؤثر بوده در این قضیه و در طول کوتاه‌مدتی هنوز تا ۱۰ روز دیگر که تحریم قطعی نفت از طرف اتحادیه‌ی اروپا شروع بشود، نزدیک به یک میلیون صادرات ایران کم شده است.
 
در نتیجه اگر این شدت عمل و فشارهایی که از طرف امریکا و اتحادیه‌ی اروپا به ایران وارد می‌شود، بیشتر شود، باور من بر این است که جمهوری اسلامی در گوشه‌ی دیواری قرار دارد که می‌تواند به نهایت سرنگونی خودش از یک سو و شانسی برای مردم ایران از سوی دیگر بیانجامد.
 
آینده‌ی ایران در این صورت چه خواهد شد؟
 
برآورد من برای آینده‌ی ایران مثل همیشه بسیار روشن است. راه‌حل جمهوری اسلامی ارتباط با امریکا است و این هم خواسته‌ی تمامی جناح‌های داخل حکومت جمهوری اسلامی است، منتها هرکدام می‌خواهند خودشان این ارتباط را برقرار کند و این تاریخ قطعی را به نام خودشان رقم بزنند. چنین چیزی امکان ندارد.
بحثی که به نظر من به وجود می‌آید و امیدوارم چنین نشود، مسئله‌ی موقعیت امروز بین‌المللی و خاصه انتخابات امریکا است. همان‌طور که می‌دانید، آقای رامنی، رقیب جمهوری‌خواه آقای اوباما بزرگ‌ترین حمله‌اش به اوباما در رابطه با جمهوری اسلامی است و کم‌کاری آقای اوباما در این زمینه. در حالی که تلاش آقای اوباما در این چهار ماه و نیم باقی‌مانده بر این است که به هر صورت ممکن، این جنگ صورت نگیرد و جلوی اسراییل گرفته شود.
 
فشار اسراییل، فشار حزب جمهوری‌خواه امریکا برای انتخابات نوامبر آینده، از طرف دیگر سر رفتن حوصله‌ی اروپایی‌ها برای بازی جمهوری اسلامی، همه و همه سرنوشت محتوم جمهوری اسلامی است برای سرنگونی و شانسی برای ایران.
 
«راه‌حل جمهوری اسلامی ارتباط با امریکا است و این هم خواسته‌ی تمامی جناح‌های داخل حکومت جمهوری اسلامی است، منتها هرکدام می‌خواهند خودشان این ارتباط را برقرار کند و این تاریخ قطعی را به نام خودشان رقم بزنند. چنین چیزی امکان ندارد.»
 
من اجازه می‌خواهم به یک نکته اشاره کنم. این موقعیت حساس که پس از ۳۳ سال برای مردم ایران به وجود آمده، نه بدین معناست که ما نیاز به انرژی هسته‌ای نداریم، بلکه بحث اصلی ما در این است که اگر این انرژی وجود دارد و باید وجود داشته باشد، کلید استفاده‌اش نباید در اختیار حکومت سرکوب‌گر و تروریستی مثل جمهوری اسلامی باشد.
 
ولی واقعیت امر از سوی دیگر این است که سرنگونی جمهوری اسلامی جایگزینی را می‌خواهد که مورد تأیید مردم ایران باشد و از سوی دیگر قابلیت بین‌المللی داشته باشد و این پیش نمی‌آید، مگر این‌که ما به فکر بنشینیم و با فکر مسئله را جلو ببریم. آن دوره‌ای که ما مرتباً اعلام کنیم همه با هم باشیم، گذشته است. بهتر است با تفاوت‌های فکری‌مان به آینده‌ی مملکت‌مان بیندیشیم.