اکبر گنجی − دین همیشه نهادی قدرتمند بوده و هست. قدرت دین ناشی از سیطرهای است که بر ذهن و روح آدمیان دارد. شاید کمتر نهادی واجد چنین امتیازی باشد. دین از طریق معنابخشی به زندگی و پاسخ گویی به مسائل وجودی قدرتمند میشود. به تعبیر دیگر، این کارکردها به او قدرت میبخشد.
دین به عنوان برساختهای اجتماعی دارای سازمان و تشکیلات است. هر دینی روحانیت خاص خویش را دارد. این صنف خود را خادم تمام وقت دین، مبلغ دین و مفسر رسمی دین قلمداد میکند. بدین ترتیب نه تنها قدرتمند میشود، که صاحب ثروت هم میگردد. به تعبیر دیگر، دین با “منافع” این صنف در ارتباط است. به نام دین – برای دین – از مردم پول میگیرند، ولی این پول به کام خودشان میرود، نه دین.
روحانیت و قدرت سیاسی
اما روحانیت به این حد از قدرت رضایت نمیدهد. قدرت سیاسی را هم میخواهد تا قدرت خود را به نحو چشمگیری بسط دهد. هر گروه اجتماعیای طالب قدرت است. احزاب و سازمانهای سیاسی برای دست یابی به قدرت درست شده و میشوند. هیچ حزبی هدف دستیابی به قدرت سیاسی را پنهان نمیسازد. اشکال و رذیلتی در این خواست وجود ندارد تا نیاز به پنهان سازی بیفتد. تنها قید این است که قدرت سیاسی به روشهای دموکراتیک تصاحب شده و به روشهای دموکراتیک واگذار گردد. اگر حزبی در انتخابات رقابتی، آزاد و منصفانه موفق به دریافت آرای مردم و رضایت آنها شود، قدرت سیاسی ناشی از این فرایند کاملاً مشروع و موجه خواهد بود.
منتها صنف روحانیت نمیتواند و نمیخواهد هدف کسب قدرت سیاسی را به صراحت بیان کند. چرا؟ ظاهراً دو علت برای این امر میتوان ذکر کرد:
اولاً: گویی مبارزه برای دنیا با روحانیت ادعایی این صنف تعارض دارد.
ثانیا: این صنف بیش از همه این مدعا را مطرح ساخته و میسازد که قدرت طلبی و ثروت اندوزی اخلاقاً مذموم است.
انحصارطلبی
اما روحانیت قدرت سیاسی را در ایران به انحصار خود در آورده و برای آن دست به هرکاری زده و میزند. اگر فقط و فقط به رأس حرم قدرت سیاسی- یعنی ولایت فقیه- بنگریم، همین یک منصب برای تأیید انحصار قدرت کفایت میکند. برای این که مطابق رژیم حقوقی همهی قوا و نهادهای حکومتی تحت امر ولایت مطلقهی فقیه قرار دارند (اصل 57 قانون اساسی)، اما مطابق رژیم حقیقی همه چیز در چنگال آیت الله خامنهای است.
در عین حال میدانیم که قوهی قضائیه و شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری در انحصار روحانیت است. ضمن آن که روحانیت در همهی قوا و نهادها حضور چشمگیر دارد. کارنامهی 33 سالهی قدرت یابی فقیهان آغشتهی به دیکتاتوری، نقض سیستماتیک حقوق بشر و فساد است.
روحانیت پیش از انقلاب هر نقطه ضعفی که داشت، نزد مردم محترم بود. آن اعتبار از دست رفت و در حال حاضر با دلارهای نفتی و سرکوب قدرت ظاهری را حفظ کردهاند. اما ظاهر هم دیگر بر وفق مراد نیست. شاخصهای اقتصادی در همهی زمینهها رو به سقوط است. رکود تورمی حتی صدای خود فقیهان را هم درآورده است.فساد دامن گسترده است. تباهی اخلاقی فضیلت قلمداد میشود.
به سود روحانیت، به زیان دیانت
گفتیم که روحانیت نمیتواند و نمیخواهد به صراحت اعتراف کند که هدفش کسب و انحصار قدرت سیاسی است. این هدف در زرورق پیچیده شده و به خورد مردم داده شده و میشود. مدعا این است: خداوند خواسته است که حکومت اسلامی تشکیل شود تا فرامین و احکام او به اجرا گذارده شود. این مدعا که با کتاب و سنت معتبر تأیید نمیشود، اگر چه برای روحانیت منفعت آور بوده، اما در کل به زیان دین و دینداری تمام شده است.
روحانیت آنچه را باید داشته باشد- یعنی پارسایی- ندارد، اما آنچه را نباید داشته باشد- یعنی قدرت طلبی و ثروت اندوزی- دارد. قدرت سیاسی که به چنگ روحانیت افتاد، به منابع دولتی نیز دست یافت. پایگاه اقتصادی روحانیت اینک به هیچ وجه و از هیچ نظر قابل قیاس با پیش از انقلاب نیست. مردم این تفاوت چشمگیر را بخوبی در مییابند.
روحانیت کارکرد معنابخش و وجودی دین را زدوده و آن را به اوراق بهادار تبدیل کرده است. اوراقی که به سرعت به قدرت و ثروت تبدیل میشود. با دین تجارت میکنند. دین فروشی میکنند. دین که دائماً به فروش رفت، قیمت واقعی آن- رهایی بخشی و معنابخشی- به شدت کاهش مییابد. به جای آن که ناقد قدرت نامحدود باشد، به توجیه گر قدرت مطلقه و سرکوب تبدیل شده است.
دین که به ایدئولوژی قدرت مطلقه تبدیل شد، به هدف تهاجم مخالفان قدرت مطلقه نیز تبدیل خواهد شد. نفی قدرت مطلقه همانا و نفی دین همان. این رابطه دو طرفه میشود. هر یک را که بکوبید، دیگری را کوبیده اید. به هریک که دشنام دهید، به دیگری دشنام داده اید. ولی فقیه که جانشین پیامبر و ائمه و واجد قدرت آنان شد، او نیست که بالا میرود، آنها هستند که پائین میآیند.
مخالفان که پشتیبانی پیامبر و ائمه را از آخوندها میبینند- روحانیت چنین قلمداد میکند- تهاجم خود را به پیامبر و ائمه معطوف میسازند. مردم تأیید اسلام از زمامداران جمهوری اسلامی را میبینند- روحانیت چنین گزارش میکند- اما مخالفت اسلام با اینها را نمیبینند. دین میتوانست- و میتواند- با قدرت سیاسی درنیامیزد (جدایی نهاد دین از نهاد دولت) و در قلمرو عمومی قدرت و ثروت باد آورده را به نقد گیرد. میتوانست از فقیران دستگیری کند. به یاری ستم دیدگان بشتابد. مدافع آزادی دگراندیشان و دگرباشان باشد. به استقبال نقد خود برود. در این صورت دشمنی جز ستمگران نداشت. اما اینک به ابزار ستمگران و سرکوب تبدیل شده است.
وظیفه دینداران
مردم ایران باید از شر این رژیم جبار رها شوند. اما اسلام هم نیازمند رهایی است، اگر بخواهد نقشی رهائی بخش داشته باشد. این وظیفه بر دوش دینداران است، نه بی دینان. چرا که آنها مدعی ایمان و حفاظت از دین نیستند. مسلمانها اگر به اسلام ایمان دارند، اگر نگران حیات و گسترش اسلاماند، باید دین را از دولت جدا سازند. روحانیت چنین نخواهد کرد.اسلام را از اسارتی که گرفتار شده باید آزاد کرد. مسلمانها باید تکلیف خود را روشن سازند: میخواهند که اسلام دین رحمت و شفقت باشد یا دین تکفیر و ارتداد و خشونت و سرکوب؟ آیت الله خمینی، آیت الله خامنهای و اکثر فقیهان نماد دومی بودند و هستند. برای آن که اسلام دین رحمت و آزادی باشد، باید:
یکم- نهاد دین از نهاد دولت جدا شود.
دوم- اسلام تبعیض زدایی شود، یعنی برابری همهی انسانها به رسمیت شناخته شود.
سوم- ورود و خروج از دین آزاد باشد.
چهارم- از همهی گروههایی (اقلیتهای دینی، اقلیتهای جنسی، و…) که بر آنها ستم رفته، نه تنها پوزش خواهی شود، بلکه ستمها جبران شود.
آقای گنجی سلام من شما را در تهران دیدم. خوب شد که اینطور عوض شدی. اما هنوزم به قول نویسنده بالا میخای اسلامو نجاتش بدی. بابا عیب از اصل اسلام است و نه از مسلمانی این مسلمونها. روژه گرودی رفیق خاتمی هم که بشر دوست بود وقتی مسلمون شد برا علی آدمکش که یهودیها رو کشته بود گریه می کرد.****آری برادر اسلام است که قاتل پرور است. ***. حالا اقلا مسلمون شد یک چخ کمتر. آبراهام لینکلن و گاندی هم اگر مسلمون می شدند آدمکش می شدند. در ذهن هر مسلمان یک آدمکش خوابیده است. تا تقی به توقی بخورد آن آدمکشی بیدار می شود. اسلام این است به علاوه آنچه اون شیخ زاده و اون کرجی و اون تهرونی اون مازندرونی نوشتن.
زیر نفس نحس اسلام از تهران / 18 June 2012
آقای گنجی با سلام شما نیز در پی نجات دین اسلام هستید. برای همین هم باز عیب را مسلمانی روحانیت و زوضه خوان و نهاد دین می دانید. اما دین اسلام و آنچه که به ما مربوط می شود تشیع از اساس و پایه دینی جعلی و خرافی ست. اساسش بر ناخوانمردی کشتار است پیامبرش در بهترین نوعش بچه باز است. اگر بالتر رویم متجاوز جنسی به یک دختر بچه ی چهار پنج ستاه ای ست که در سن نه سالگی قمری که می شود هشت سالگی یا اندکی بیشتر به او تجاوز جنسی می کند. روحانیت شیعه٬ چرا که من از روحانیت سنی خبر ندارم٬ مدام می گویند که زنان پیامبر و امامان و خصوصا فاطمه هر شب برای رضایت خدا و پیامبر و علی باکره می شده اند. و این اوج جنایت است٬ چرا که آن دختر بچه ی نگون بخت هشت ساله عایشه و آن یکی فاطمه یازده ساله هر دو افضا شده دچار خونریزی بوده اند و این دو ***. این است وضع جوانمردی پیامبر و علی و البته تازه اینها از بهترینهایشان هستند. بعد هم مسائل سیاسی البته از زمان خود پیامبر شروع شده و دست اندازی به مال و ثروت مردم و خصوصا کفار و بتپرستان و یعودیان سکه ی رایج بوده است. از نظر قتل و آدمکشی نیز پیامبر اسلام و میر غضبش علی در تاریخ بشر نمونه ندارند. چرا که آنها با سلاح سرد و سربریدن کفار و یهودیان و دیگر مذهبان فواره زدن خون از رگهای گردن قربانیان خود را می دیدند و اینک نیز تمامی گردنهایی را که چرا ملایان ایرانی در ایران می زنند و چه طالبان و چه حتا ادمکشانی که به غرب گسیل داشته اند تا سر مثلا بختیار را ببرند یا فریدون فرخزاد را اخته کنند و بعد سرش را ببرند و یا پروانه و داریوش فروهر را سر ببرند همه و همه ارث نحس علی و پیامبر است. بنابراین شما در اشتباهید که می شود دین اسلام را با موعظه و نصیحت و جدا کردنش از سیاست و حکومت به شفقت و مهربانی سوق داد. این دین را ایرانیان و خصوصا مسلمانان باید بدیده تنفر بنگرند و از آن خارج شوند. این دین بسان خانه ی وبازدگان و بیماری زدگان است که باید برای رهایی از آن بیماری از آن خارج شد. تلاش شما تلاشی بیهوده است. مردم ایران باید آگاه شود و از این دین خارج شود چنانکه دارد خارج می شود. به نظر من خوب است که این دین چندی دیگر سر کار باشد تا مردم تسویه حسابی جانه هم با خودشان بکنند و هم با کارگزاران این دین. همینک نیز اگر ورق برگردد اتفاقاتی خواهد افتاد که تاریخ را به لرزه درآورد. اما من آرزو می کنم که روحانیت در ایران یکی دوسالی دیگر سر کار باشد. ***
پسر شیخ و نوه شیخ / 18 June 2012
در این آب، خاک و هوای غرب چه محاسنی وجود دارد ؟! که یخهای فکری را آب میکند، ریشها را کوتاه یا به تیغ میکشد، پاک دینی مدّ میشود، امانیسم و دموکرات منشی اصل و پایه همه چیز قرار میگیرد، خدا به ناگاه مهربان میشود، کرامت انسانی بیدار میشود،دین خصوصی میشود، دولت بی دین میشود, دین بدون دولت از پس مشکلاتش بر میاید و… از سوی دیگر، حرف بجای عمل مینشیند، حروف چینی در رسانهها بجای مبارزه، تشتتآرا بجای ذکاوتآرا ، افتراق بجای اتفاق،منولوگ بجای دیالوگ، پراکندگی بجای اتحاد، یک صدایی بجای چند صدایی، و …
ایراندوست / 18 June 2012
آنچه را گنجی به عنوان نقاط منفی دین قلمداد می کند پایه های دین برآن استوار است. جنایت و آدمکشی و سرقت و تناهی و آدمفروشی و قتل٬ سنگسار و بدخیمی همه و همه سابقه ای هزار و چجهارصد ساله دارند بی آنکه حتا لحظه ای درنگ کنند. به همه اینها باید فساد جنسی پیغمبر و علی را نیز افزود و خاطر نشان کرد که تمامی ضدیت بازن در اسلام از رابطه ی جنسی نامشروع و ضدانسانی پیغمبر با عایشه کودک سال سرچشمه می گیرد. از نظر اقتصادی هم پیمبر و ائمه در جایگاهی بسیار پست قرار دارند. من فکر می کنم که تلاش گنجی تلاشی بعد از ذبح اسلام است بدست خود روحانیت. البته روحانیت در تمامی دروره ای که بر قدرت نبود از مهر و محبت اسلام سخن می گفت و در عین حال به گردن زدنهای تمامی امانان نیز می پرداخت و همه ی آن ادمکشی ها را بسیار با آب و تاب مورد تایید قرار می داد و حتا سرمشق می دانست. اما صبعتیتی این چنین و *** تا این حد را کسی تصور نمی کرد. خوب شد که واقعا روحانیت این چنین خودش را نمودار کرد. من فکر می کنم که در ایران اتفاقی در حال افتادن است٬ و حتا این اتفاق افتاده که جهان را متاثر خواهد کرد. این اتفاق هنوز خبرش به همه جا نرسیده حتا به مردم ایران! اما بنده که در تهران با هزار نفر در هفته سر و کار دارم این ماجرا را از نزدیک می بینم. با سلام به گنجی به خاطر٬ دست کم ٬ پر کاریش.
کاربر مهمان از تهران + کرج / 18 June 2012
آقای گنجی بیخیال بزار بابام این دین بمیره. الان در سکراته. قراره اگر او یکی جام زهر نوشید این یکی جام *** سربکشه بابام بزار بیسوزه! صد تا قتل میکنه که یکی را نجات نمیده!
کاربر مهمان / 18 June 2012
آقای گنجی با اجازه ی شما جمله ی پاراگرافی شما را کامل کردم!
و آزادی انسانها از این ایدئولوژی(اسلام) و ضد بشری و ضد هستی.
کاربر مهمان / 18 June 2012
گنجی خودش می داند که این دین قابل ترمیم نیست. اما از جهتی فکر می کند چون مردم ایران را با تجاوزات جنسی که حاصلش اینهمه سید است مسلمان کرده اند و یعنی بیمار پس باید طوری با این اسلام خشن آدمکش خرافی و کانون فساد کنار آمد. آما آقای گنجی عیب از مسلمانی نیست برادر عیب از اسلام است. بیدار شود. در تمامی تاریخ اسلام تو فقط یک لحظه ی مثبت پیدا کن من دوباره مسلمان خواهم شد.
جمشید تراوش نام مستعار / 18 June 2012
آقای گنجی شما خودتان را کجا قرار میدهید؟ جز کسانی که باید مسلمانی را نجات بدهند؟ یا انگار دارید مسلمانان را میکشانید به سر میز توبه و برائت و عذرخواهی بخاطر کار های غلطی که دیگران کرده اند.یعنی این مسلمانانی که باید دین را نجات دهند، بروند عذر اعمال کسان دیگری را از آنهائی که در حقشان کاری نکرده اند بخواهند؟ شما کجای خط هستید؟ جائی که ایستاده اید و مسلمانها را هو میکنید؟
رشید / 18 June 2012
مردم ایران 30 سال پول نفت را نوش جان کردند و نتیجه این بود که خشن تر شدند.هیچ سازندگی فکری نکردند.در واقع (در این 30 سال دولت هدایت شده توسط ملت بود-آری برادر :دولت برساخته ملت است)
مبارزه با بدحجابی با درخواست مردم مذهبی بود که بعدا از صحنه درگیری خودش را کنار کشید و خود را با منتقد حکومت در امر گرانی نشان داد تا بی گناه معرفی گردد.تا کسی یادش نیاید که ضربه ایی که میخوریم از کجا است(از ماست که بر ماست).و این وسط دولت را وصل به آخوند کردند و خود را مبراء
دلیلی ندارد ملتی که هیچ تولید فکری ندارد این اجازه را داشته باشد تا از این گنج نفتی باز هم تناول کند.(تولید فکری امری است مستقل از حکومت)…مسله بر سر اخوند و غیر اخوند نیست.مسله بر سر ملتی است که انسان بودن را حقی که برایش باید تلاش کند نمی داند بلکه حق ابا و اجدادی اش میداند.(انتظار ظهور امام زمان هم می تواند انتظار استخدام فردی قلمداد گردد که قرار است این اهداف را تسریع کند.یعنی امام زمان همیشه برای مبارزه با ظالمان امده اما ظالمانی که از قبل تعریف شده اند.مسلما امام زمانی که نداند در نزد ایرانیان تاریخ مصرف دارد امام زمان نیست)
به همین خاطر کشور بی تاریخی چون امریکا دست به تعریف انسان بودن خود می زند و برایش تلاش میکند.اما ملتی چون ما چادر نمازش در لای قبر کورش گیر کرده که کورش ارام بخواب ما بیداریم!
ملتی که اندیشه ندارد هیچ چیز ندارد.
روشنفکران ما ساختاری بر امده از همین جمله کورش بخواب ما بیداریم است .از نظر اینان اندیشه به ذات خودش مهم نیست.بلکه ان اندیشه ایی مهم است که نجات گر ایرانیان باشد.در واقع آنها می کوشند خودشان را همان امام زمانی که مردم منتظرش هستند معرفی کنند.یعنی آنها می کوشند با فریب مردمی که از نظر روشنفکران فریب خورده اند آنها را نجات دهند.اما مردم ایران بیدارتر از این حرفها است که از یک سوراخ دو بار گزیده شود.مثل بیماری که حاضر نیست درد امپول را قبول کند و استناد به این حدیث می کند!کاپیتو لاسیون نوش دارویی بود که ملت انرا بالا اورد.الان باید فقط زیر تابوت را گرفت و هر چه سریعتر این جسد را خاک کرد!اما گنجی تلقین می خواند!و مرده را تکان می دهد!
مخمل / 18 June 2012
من اگر روحانی بودم از این همه توهینی که برای خودم خریده ام خودکشی می کردم. اما رفیق اصفهانی من می گفت اگر روحانی بودی بیغیرت هم بودی بنابر این خودکشی نمی کردی. واقعن که این روحانیت چگونه اسلامش را مثل یک سکه در چاه متعفن انداخت بی آنکه غیر فحش و توهین و ناسزا برای محمد و آلش و علی و آلش و بیوت متبرکه بخرد. ای وای!
کاربر مهمان / 18 June 2012
اقای گنجی خوده شما هم میدانید اسلام دین انسان ستیزی است زن ستیزی است دینی است که انسان مسلمان فقط ارزش است انسان غیر مسلمان دشمن است و باید یا مسلمان شود یا کشته شود تمام مردم دنیا باید مسلمان شوند حتی شده با شمشیر و زور این دینی است که شماها بهش باور دارید شما به کشور عربستان نگاه کنید که قانون اساسیش قران است در واقع فرهنگ اسلام از فرهنگ مردم عربستان گرفته شده است شما میخواهید چیه اسلام را عوض کنید اسلام برای مردم عربستان بوده که به زور شمشیر به دیگر کشورها امده است 34 سال است خود را در ایران نشان داده است یعنی همانی که روزی محمد و علی و حسین در عربستان اتجام میدادند حالا اخوندهای ایرانی دارند در ایران ادامه اش میدهند تنها راه رهایی ایران از ستم اسلام غیر قانونی کردن اخوند در ایران است و غیر قانونی کردن اسلام در انضار عمومی است اسلام دین ادمکشی بوده و خواهد ماند دین دزدی و غارت بوده و خواهد ماند این چند مورد ی که شما گفته اید باید رعایت شود اگر رعایت شود دیگر ان دین اسلام نخواهد بود چون اسلام بر اساس ظلم به دیگر اندیشان بنا نهاده شده است بر اساس ستم به زنان بنا شده است ووووووووووووووو………………..
ایران بدون اسلام / 19 June 2012
آقای گنجی من همه ی نوشته های شما را می خونم. شما همه ی همت و غمت اینکه که یه جوری این اسلام رو نجات بدی. ولی من اصلا نمی فهمم چرا باید اسلام رو نجات داد!!! برای کدام منفعتی که برای انسان دارد. این کتاب قرآن را بردارید بخوانید از اول تا آخرش دستورات قتل و آدمکشی ست. پیامبرش بر عکس تمامی پیامبران و مصلحین جهان پیامبر جنگ و کشتار است. سراسر زندگی پیامبر پر از جنگ است. بقول یک آخوند هر سه ماه یک جنگ و جنگ در چند جبهه٬ کدام پیمبری در تاریخ سراغ دارید که یک کتاب فقط بنام غروات یعنی جنگهای پیغمبر داشته باشد. بر همه ی اینها بیماری جنسی پیغمبر را هم اضافه کنید تا ننگ بودن این پیغمبر نه تنها بر همه ی پیامبران بلکه ننگ بودنش بر همه انسانیت را مشاهده کنید. کسانی مانند سروش که شمشیر و قداره ی فلمی بر علیه سکولارها میبندند بگویند تا کنون کدام سکولاری برای قتل یک مومن فتوا صادر کرده. گیرم که فتوایی هم صادر شود کدام نادانی حاضر است آن فتوا را اجرا کند!!! چرا آقای سروش این فکر را نمی کند که تمامی کشتارهای مومنین هم توسط مومنینی دیگر بوده است و نه توسط کفار. مگر امویان و مسلمان نبودند٬ مگر عمر و ابوبکر و عثمان مسلمان نبودذند٬ مگر شمر و یزید معاویه مسلمان نبودند به سکولار ها چه ربطی دارد آن کشتارها. مگر حجاج در مکه با دسیسه های خمینی و با سرکوب ابوایاف ولیعهد عربستان به رگبار بسته نشدند٬ مگر در این رابطه پای همین شیخ کروبی که حالا جزو خوبان شده در آن جا نبود٬ مگر این کشتار توسط مسلمانان و بر مسلمانان نشد پس کی یک سکولار بیدین فتوای قتل داد. این از امتیازات این دین مبین است. فتوا!!! مگر به گفته ی خود روحانیون امام حسین مظلوم هم تا بیضه های اسبش را خون بگیرد از دشمنانش را نکشت و بعد هم «مظلومانه » کشته شد. مگر هم کشندگان و هم کشته شده گان همگی مسلمان نبودند و مگر هر یک دیگری را به کفر متهم نمی کرد!!! ***یک نفر پیدا شود بگوید بنا بر کدام معیار علی عادل است!!! علی ای که سر نهصد نفر را و شاید هزار و صد تا هزار و سیصد نفر را فقط در یک روز از نماز صبح تا نماز عصر سر می برد. این قصاوت قلب را و این شهادمت در آدمکشی و خونآشامی را چگونه می شود با عدالت موازی دانست و هم سو. کسی پیدا شود و بگوید کجای این اسلام شما رحمانی ست. اسلامی که هزار و چهارصد سال است بی وقفه ی حتا یک لحظه آدم می کشد!!! پیمبرتان را رحمت لالعالمین می نامید!! ای زکی! پس در این صورت هیتلر و چايشسکو و پولپوت و خمینی و محمد و علی در یک ردیفند. رحمت لالعالمین!! آقای گنجی خوب است کسی یک دیشنری و یا فرهنگ اسامی مقتول اسلام ناب را تدارک ببیند. میدانی برادر که این مثنوی واقعا هفتاد هزار ورق خواهد شد. اسلام دین نابوی بشر است. خوب بد ندارد٬ اسلام اسلام است. همین. اسلام را نمی توان با هیچ دینی مقایسه کرد. چرا که مسلمانان به همه قتلهای محمد و آلش و تمامی تاریخ پرخونش می بالند و می نازند و افتخار می کنند.
ارسال کن ایرانی / 19 June 2012
از کسانی که کامنت گذاشتند ، لطف کنید بگویید که فقط از دین اسلام و روحانیت تنفر دارید یا کلاً از دین که شامل مسیحیت و … میشود هم تنفر دارید ؟
مجتبی / 19 June 2012
آقای گنجی با همه ارادتی که به شما دارم باید عرض کنم از کوزه همان تراود که در اوست یا ساده تر بگویم همین روحانیت با چنین اوصافی که خودتان گفتید تربیت شده چه کسانی هستند و چه مکتبی و چه مطالبی و چه کسانی انها را اینطور تربیت کرده ؟
کاربر مهمان / 19 June 2012
….جامعه ای که از جامعه اعراب جاهلی هم پست تر است!
مثلاً امیرالمؤمنین، جاهلیت را اینگونه معرفی می کند: در جاهلیت «دانایان» فرصت و مجال سخن گفتن و اظهار نظر کردن ندارند و نادانان در صدر قرار گرفته و مورد اکرام و احترام اند/ امام علی به سپاه خود قبل از صفین توصیه کرد: متعرض زنان نشوید حتی اگر به ناموس شما اهانت کنند و فرمانروایان شما را دشنام گویند، چون در جاهلیت هم ناراحت کردن زنان، عار و ننگ داشت..آنان هرچند «مشرک» بودند و دست به بسیاری از جنایات می زدند، ولی به قرارهای خود احترام می گذاردند، و به فریب و نیرنگ روی نمی آوردند
مجتبی / 19 June 2012
تیکاش یک نفر پیدا شود و از این پیامبر اعظم یک بیوگرافی درست و حسابی بنویسد و از زن باره گی و بچه بازی های آن بزرگ مرد تاریخ جلادان و بچه بازان بنویسد. شاید آنوقت بشود بیعت علی نوجوان را و نهادن دستان گرم و کودکانه اش را در دستهای زمخت پیامبر و چرا و چگونه اش را یافت و آنوقت دانست چرا پیامبر هم برای بازپرداخت غرامت دختر بچه اش را به علی میدهد. و اما آن نویسنده بیوگرافی بنویسد که چرا ایرانیها اینچنین خود را بیمار اسلام کرده اند. این لازمه ی دوباره زنده شدن ایران و ایرانی ست.
کاربر مهمان / 19 June 2012
اقای گنجی خواهش می کنم دست از تئوری نخ نما شده ی: اسلام خوب است اما آخوند ها خرابش کردن ؛ بر دارید، شما که دیندارید بهتر از ما بی دین ها باید از محتویات قرآن باخبر باشید،آنجا که در مورد انواع راههای خوابیدن با کنیز(برده داری) و اینکه اگر او حامله شد چه باید کرد، سخن گفته و به صراحت می گوید زنان،کودکان،کنیزان و غلامان اموال شما هستند!!! ٠٠٠٠ آیا این همان اسلامی نیست که شما در فکر نجاتش هستید؟؟ منبع: ترجمه قرآن
کاربر مهمان / 19 June 2012
آز آنجا که ما در ایران همگی نمی توانیم این مطالب و خصوصا این نظرات را براحتی بخوانین و باید از هزار خان روحانیت مرتجع بگذریم لذا این یک تکلیف انسانی و دموکراتیک است که هر کسی این مقاله و این نظرات و مطالبی از این دست را کپی کند و برای دوستان فامیل خود بصورت ای میل بفرستد. از فردای انقلاب اسلامی هماوردی ایرانیت و اسلامیت آغاز شده و امروز خوشبختانه به یمن نامردیها و تجاوزها و سنگسارها و قتلها و اعدام ها و ترورها و سرکوبها و شکنجه ها و زندانیها و گشت های گشتاپو بدتر ارشاد اسلام در ایران منزوی ست. و تنها لومپنها و بازریها و بسازبفروشها و دزدان و سارقین و اختلاسیون هستند که باز هم قیم به**** می خورند. دوستان باور کنید دروغ اسلام رحمانی چنان بزرگ بیحیا و بی پایه و بی اساس است که خود گویندگانش نیز به آن باوری ندارند. لذا باید در افشای این مقدسات دروغین و این بابکاری و آدمکشی ذاتی فی نفسه ی اسلام پای فشرد و حتا لحظه ای درنگ نکرد. مذاهب بلای اسمانیند و اسلام مادر تمامی بلاهای بشریت است. امروز روزی ست که باید اسلام را از سرزمینمان برانیم. پیروزی از آن ایرانیت است و از آن آینده. این لانه ی بویناک از هر طرف سوراخ شده و درآن آب آفتاده و موشان هراسناک از هر سو سراسیمه اند. یادتان باشد تا مقالات و نظراتی که در این صفحه و جاهای دیگر هست را برای هممیهنان خود بفرستید. پیروز باشد.
کاربر مهمان / 19 June 2012
یکی از زیباترین تیترهایی که تا به حال دیده بودم: (( آزادی اسلام از دست جمهوری اسلامی))
فرهاد / 19 June 2012
اجازه ی چاپ به قرآن هایی که بزبان فارسی ترجمه شده اند نمیدهند که مبادا ایرانیان به محتوای پوچ و سراسر قتلوا! قتلوا !(بکش! بکش!) و هولناک این کتاب پی ببرند. چون آخوندها از جهل انسانها نان میخورند و حیات دارند. از کارکنان محترم رادیو زمانه صمیمانه تقاضا میشود که بجای مقالات ذهن های کاملاً شرطی شده و بسیار محدود که تمام تلاش شان نگه داشتن مردم در تاریکی و وحشت است چون خود در این تاریکی هولناک زندگی میکنند(خوشبختانه ایرانیان در همه جا به افکار چنین افرادی واکنش های هوشمندانه نشان میدهند) نوشتار و مقالاتی از انسانهایی که برای تکامل آگاهی ایرانیان تلاش میکنند(مانند آقای مشیری،آقای میرفطروس ..) بگذارند. بینهایت سپاسگزاریم.
جلوگيری از انتشار قرآنهای منظوم
http://www.iranpressnews.com/source/126032.htm
کاربر مهمان / 20 June 2012
ایران محل نزاع دو گروه شده است . گروهی متحجر که تفاله های اشغالگری اعراب هستند و گروه دوم که کشورهای غربی هستند که مرگ خود را در پس زمینه یک ایران صنعتی و پیشترفته می بینند . آقای گنجی نگران اسلام نباشید اگر اسلام یک دین واقعی باشد پس بقول خودشان قائم بذات است و نابود نمیشود .پس نیازی به نگرانی شما و یا آخوندها نیست – لطفآ نگران کشورتان باشید که مانند گوشت قربانی دیگران در حال نزاع بر سر آن هستند . امروز ایران و مردم ما از همیشه تاریخ تنهاترند .
شاید بعضی بپرسند غرب چرا باید با ایران دشمنی کند ( صرف نظر از رژیمش ) : در پاسخ باید گفت از دیدگاه غرب یک کشور نفتخیز محکوم است به جهان سومی بودن ( خصوصا کشور بزرگ نفتخیز ) ، چون در کامنت مطلب مینویسم مجبورم با مثال مطلب را کوتاه کنم – فرض کنیم ایران مانند ژاپن یا کره جنوبی به کشور توسعه یافته ومدرن و پیشرفته تبدیل شده است خوب معلوم است که تمام منابع نفتی خود را لازم دارد و باید برای تولیدات صنعتی خود آنرا استفاده کند ، در اینجا دو اتفاق وحشتناک میافتد اول یک صادر کننده بزرگ نفت از اقتصاد جهان حذف شده و دوم یک رقیب اقتصادی با کالاهای ارزان و مرغوب به جمع صادرکنندگان اضافه شده است این یعنی گرانی فوق العاده نفت و در نتیجه گرانی کالاهای غربی و ( اگر میتوانستم مفصلتر بنویسم یعنی فروپاشی اقتصاد غرب ) خوب اینطور است که کشوری مانند ایران دائم باید درگیر بحران باشد جنگ ، کودتا ، انقلاب ، تحریم و … ( شاید برای همین هم هست که جمهوری اسلامی بهترین کاندید غربی هاست و بساز غربیها خیلی زود رقصشان میگیرد ، نمی بینید تا مردم بستوه میآیند فورآ با تحریک احساسات ملی مانند فیلم 300 یا موضوع کتیبه های تخت جمشید یا تغییر نام خلیخ فارس یا دامن زدن به موضوع جزایر سه گانه دوباره سعی میکنند مردم را به آغوش رژیم هل بدهند تا بدوام آن کمک کرد باشند ، تو خود بخوان حدیث .. ) بگذارید اینرا هم بگویم که غربیها مانند یونان باستان دو حس همزمان نسبت به ما ایرانیها دارند عشق و نفرت ، در ضمن از شما بعنوان یک روشنفکر بعید است سیاسی کاری کنید مختصر بگویم یا آنچیزی را که هست بگوئید یا اصلا نگوئید.
با تشکر
امیر روزبه / 23 June 2012