میثم بادامچی – ویل کیملیکا، فیلسوف سیاسی کانادایی که یکی از برجستهترین نظریهپردازان معاصر در زمینه حقوق اقلیتهای ملی/قومی است، در کتاب” شهروندی چند فرهنگی : یک نظریه لیبرال در مورد حقوق اقلیتها” میان دو نوع تنوع فرهنگی (به عنوان ریشه چندفرهنگی بودن یک حکومت) تفکیک قائل میشود:
اولین نوع چندفرهنگی بودن، تکثر فرهنگی نتیجۀ پدیدۀ چندملیتی بودن یک حکومت است.
دومین نوع چندفرهنگی بودن، تکثر فرهنگی نتیجۀ پدیدۀ چندقومیتی بودن است.
هم راستا با این تفکیک میتوان از دو نوع “حکومت چندملیتی” (multination state) و”حکومت چند قومیتی” (polyethnic state) سخن گفت. در یک مثال بسیار ساده سازی شده میتوان کانادا را حکومتی چندملیتی و آمریکا را حکومتی چندقومیتی دانست. (ساده سازی از آن روست که در این تعیین مصداق وضعیت خودمختار پروتوریکو و برخی بخشهای بومی مشابه جزو آمریکا را نادیده گرفته ایم.)
چندقومیتی / چندملیتی
فرق میان حکومتهای چندقومیتی (کثیر القوم) و چندملیتی (کثیر المله) چیست؟ کیملیکا در تعریف ملت در صفت “چندملیتی” مینویسد: “ملت یعنی یک جامعه تاریخمند، که کم و بیش نهادهای مستقل و کاملی دارد [در آن فرآیند دولت-ملت سازی رخ داده است]، و یک زبان و فرهنگ مشخص میان ساکنان آن مشترک است. ملت در این معنای جامعه شناختی بسیار به مفهوم خلق (people) یا فرهنگ (culture) نزدیک است.” (چندفرهنگ گرایی لیبرال، 11) در صورتبندی کیملیکا عبارتهای ملت و خلق را میتوان به جای هم به کار برد و هر یک از اینها به یک هویت فرهنگی-زبانی متمایز ارجاع دارد. او ادامه میدهد: “کشوری که از بیش از یک ملت تشکیل یافته است نه یک دولت-ملت که یک حکومت چندملیتی است که در آن فرهنگهای کوچک تر [بنا به تعریف] اقلیتهای ملی هستند.” (همان)
فرق حکومتهای چندملیتی و چندقومیتی آنجاست که در یک حکومت چندملیتی اقلیتهای ملی (national minorities) نوعا به دنبال آن هستند که ویژگیهای خود را به عنوان جوامع متمایز از فرهنگ اکثریت حفظ کنند، و بر این اساس طالب فرمهای گوناگونی از خودگردانی یا خودمختاری سرزمینی هستند تا ویژگیهای خود به عنوان جوامع فرهنگی-زبانی متمایز حفظ کنند. ولی حکومت چندقومیتی بر اساس توضیح کیملیکا بیشتر نتیجه مهاجرت شخصی یا خانوادگی به یک کشور ثالث است که در آن مهاجران به گروههای قومی (Ethnic groups) مختلفی تعلق دارند و میخواهند همچنان قسمتی از هویت مربوط به سرزمین اصلی خود را حفظ کنند. بر خلاف اقلیتهای ملی، مهاجران معمولا مایلاند که در داخل جامعه اکثریت انتگره (ادغام) شوند و به عنوان اعضای با حقوق کامل آن محسوب شوند. گروههای قومی اگرچه به دنبال آن هستند که هویت قومی شان از سوی فرهنگ اکثریت بیشتر به رسمیت شناخته شود، به دنبال آن نیستند که مانند اقلیتهای ملی ملتی متمایز و خودگردان در کشور هدف مهاجرت تاسیس کنند. در یک کشور چندقومیتی گروههای قومی مختلف به دنبال آن هستند که نهادها و قوانین را در جامعه بزرگ تر طوری اصلاح کنند که با تمایزهای فرهنگی آنها مطابقت داشته باشد.
دولت چندملیتی به شیوههای مختلفی تشکیل میشود. یک حالت آن است که یک دولت چندملیتی به شکل غیر داوطلبانه تشکیل گردد ودر آن یک ملت با قوه قهریه در داخل حیطه اقتدار یک حکومت ادغام شود. این مورد مربوط به زمانی است که یک منطقه جغرافیایی با یک هویت فرهنگی متمایز توسط ملت یا فرهنگی دیگر که عمدتا یک امپراطوری یا نیروی خارجی استعمارگر است فتح شود و تحت قلمرو حکومت آن دارد. مثالهایی از این دست در تاریخ قرون وسطی و دوران مدرن فراوانند. با این حال تشکیل یک دولت چندملیتی میتواند به صورت داوطلبانه هم رخ داده باشد. این مربوط به زمانی است که در آن چند ملت تصمیم بگیرند به صورت داوطلبانه و در کنار یکدیگر حکومت واحدی را تشکیل دهند. (همان، صص.11-10)
به نظر میرسد شوروی سابق را بر اساسی نسبتی که میان جمهوریهای آن، مثلا جمهوری آذربایجان، و روسیه تزاری به عنوان یک قدرت استعمارگر وجود داشت محتملا بتوان چندملیتی از نوع غیر داوطلبانه دانست، یا همین طور ادغام غیر داوطلبانه بومیان و سرخ پوستان کانادا و آمریکا را پس از کشف قاره آمریکا در کشورهای کانادا و آمریکا. همین طور فنلاند و نیوزیلند (به خاطر داشتن ساکنان بومی) یا بلژیک و سوئیس (به خاطر شامل بیش از یک ملیت/فرهنگ اروپایی بودن) کشورهایی چندملیتی هستند. در مورد کانادا ضوابط حاکم بر فدرالیسم این کشور بر اساس مجموعهای از معاهدات و مطالبات ضمانت دار از نظر قانون اساسی در مورد زمین (در مورد بومیها aborginal) و توافق کنفدراسیون 1867 میان مستعمرههای انگلیسی زبان و فرانسوی زبان انگلستان در آمریکای شمالی (در مورد کبک) پایههای اولیه فدرالیسم کانادایی هستند و شرایط فدرالیسم از منظر قانون اساسی هر گاهی مورد اصلاح و بازنگری قرار میگیرند. یکی از آخرین تلاشها برای اصلاح قانون اساسی، که البته در رفراندم سال 1992 رد شد، آن بود که در قانون اساسی آورده شود بومیها “حق ذاتی خودگردانی” دارند و حق ویژهای به کبک داده شود که بر اساس آن کبک به عنوان “تنها جامعه با اکثریت فرانسوی زبان و فرهنگ فرانسوی در کانادا و آمریکای شمالی” شناخته شود. (شهروندی چند فرهنگی، ص. 13)
کیملیکا اضافه میکند که البته تعریف او از ملیت و قومیت بسیاری از حالتهای خاکستری و بینابین را توضیح نمیدهد. کم نیستند هویتهایی در کشورهای مختلف دنیا که در حالتی مابین قومیت و ملیت در تعریف کیملیکا قرار دارند. مثالی که خود کیملیکا میزند هویت سیاهان در ایالات متحده آمریکا است که شرایط شان را اگر بخواهیم با وضعیت کانادا مقایسه کنیم نه با اکثریت انگلیسی زبان، نا با وضعیت اقلیت فرانسوی زبان کبک، نه با وضعیت بومیان یا سرخ پوستان، و نه با وضعیت مهاجران آسیایی و آفریقایی و غیره که در دهههای اخیر عمدتا داوطلبانه به کانادا مهاجرت کردهاند قابل مطابقت است.
نکته مهمی که باید بر آن تاکید کنیم این است که مفهوم “ملی” در عبارت “اقلیت (یا اکثریت) ملی” اصلا هویتی نژادی نیست و بر اساس تبارو خون و عقبه نژادی تعریف نمیشود. دقت به این مسئله هم در ارجاع ما به هویتهای فارس زبان، ترک زبان، کرد زبان، عرب زبان و غیره به عنوان گروههای قومی/ملی ساکن ایران کاملا لازم است. در این رابطه این سخن کیملیکا در بحثش در مورد آمریکا و کانادا جالب است:
“مهم است که توجه کنیم گروههای ملی، آن طور که منظور من از این اصطلاح است، به واسطه نژاد یا تبار تعریف نمیشوند. این نکته به وضوح با در نظر گرفتن اکثریت انگلیسی زبان ایالات متحده و کانادا قابل تشخیص است. در هر دوی این کشورها، حجم زیادی از مهاجرت در طی زمانی بیش از یک قرن، در ابتدا از اروپای شمالی، در مرحله بعدی از اروپای جنوبی و غربی، و امروزه بیشتر از آسیا و آفریقا، رخ داده است. به همین سبب انگلیسی زبانهای آمریکایی یا کانادایی که که تبارشان منحصرا از تبار آنگلوساکسون [انگلیسیهای اولیه] است یک اقلیت (پیوسته رو به کاهش) است. ولی این نکته در مورد اقلیتهای ملی [فرانسوی زبانها] هم صادق است.” (شهروندی چند فرهنگی، 23-22)
با این حال هنوز این سئوال را میتوان پرسید که آیا با در نظر گرفتن تئوری کیملیکا آیا ایران کشوری چندقومیتی (کثیرالاقوام) است یا چندملیتی (کثیر المله)، یا مثلا حالتی خاکستری و بینابین اینها؟ به تعبیر دیگر ترک زبانها، کردزبانها، فارس زبانها، عرب زبانها، ترکمنها و بلوچیها و گیلکیها در ایران ملت یا خلق هستند یا قومیت یا حالتی بینابین؟ تدقیق در مورد این مسئله خود البته محتاج به تحقیق مفصلی است. با این حال در نگاه نخست به نظر نگارنده میرسد که هویتهای فارس، ترک ، کرد ، بلوچی و گیلکی و غیره در ایران در حالتی خاکستری میان ملیت و قومیت در تعریف کیملیکا قرار دارند. به همین سبب است که نگارنده از عبارت قومی/ملی در ارجاع به فارس زبانها، ترک زبانها، کردها، بلوچها و غیره در ایران استفاده میکند، نه قومیت یا ملیت بطور تنها. شاید بتوان گفت اعمال نظریه کیملیکا بر ایران محتملا محتاج پارهای اصلاحات در بخش هایی از نظریه اوست، چرا که تئوری کیملیکا علی رغم جذابیت بالا و خلاقیت و قدرت تحلیلی فوق العاده زیاد آن بیش از همه با در نظر گرفتن وضعیت کانادا طراحی شده است.
به نظر میرسد ایران از نظر تکثر ساکنانش داری حالتی مابین چندقومیتی و چندملیتی است و شاید بشود گفت یک حکومت لیبرال-دموکراتیک ایده آل در آینده ایران (طبیعتا پس از گذار به دموکراسی و عبور از ولایت فقیه) به هیچ کدام از دو تقسیم بندی چندملیتی (مدل کانادائی) و چندقومیتی (مدل آمریکائی) بطور صد در صد نمیتواند منطبق باشد و حالتی مابین این دو مدل مدل مطلوب برای آینده ایران است. یعنی بر اساس برخی ویژگیهایشان فارس زبانها، ترک زبان ها، کردزبانها، عرب زبانها و بلوچیها و گیلکیهای ساکن ایران به علت ادغام زیاد شان در هم در عین حفظ تکثر بر مفهوم قومیت بر اساس تقسیم بندی کیملیکایی منطبقاند و بر اساس برخی از خصائل شان که بارزترین آنها تفاوت زبانی و برخی تفاوتهای فرهنگی است، بر مفهوم ملت در دسته بندی کیملیکایی منطبقاند. در مورد مهاجرت وضعیت کنونی در نظام جمهوری اسلامی محتاج تحول اساسی است و در مورد مهاجران افغان بجای سیستم تبعیض آموز کنونی وضعیت آنها باید در یکی سیستم حقوقی مشابه آمریکای شمالی یا اروپا بررسی شود.
بگذارید بحث این مقاله را ذکر چند نکته در مورد ترکان آذری ساکن آذربایجان ایران به پایان ببرم. اگرچه امروز گاهی در برخی سخنان فعالان حقوق قومیتی شنیده میشود که آذربایجان مستعمره ایران است که توسط فارسها اشغال شده است. رابطه آذربایجان و ایران با مثال رابطه سرخپوستان و سفید پوستان آمریکا یا رابطه هند و انگلستان پیش از استقلال هندوستان یا رابطه الجزایر و فرانسه پیش از استقلال الجزایر از استعمار فرانسه به عنوان مثالهای واضح استعمار در ادبیات حقوق بین الملل هستند سازگار نیست. گرچه حکومت جمهوری اسلامی حکومتی است که مانند حکومت پهلوی بر تبعیض میان اقوام بنا شده، ولی تبعیضی که در نظام جمهوری اسلامی بر اساس دین صورت میگیرد قدری شدیدتر از تبعیضهای قومی/ملی است. یعنی اگرچه امروز تبعیضهای زیادی برای نامگذاری شهرها، مغازهها و خیابانها به زبان ترکی در آذربایجان وجود دارد، ولی کسی را صرفا به خاطر ترک بودن از کارهای دولتی محروم نمیکنند، حال آنکه یافتن شغل دولتی مهم برای یک بهایی تقریبا غیر ممکن است.
با این حال رهبر جمهوری اسلامی به عنوان قدرتمندترین فرد در حکومت ایران از طرف پدری ترک زبان است، ولی ایشان هیچ گاه در سخنرانیهای رسمی به زبان ترکی سخن نمیگوید و همین نشان میدهد زبان ترکی در جایگاه رسمی سیاست ایران جایگاهی ندارد. همین طور هیچ کدام از بیانیههای رهبر نمادین جنبش سبز، علی رغم ترک زبان بودن ایشان، تا زمانی که ایشان محصور نشده بودند به زبان ترکی نوشته نشد و در هیچ کدام از بیانیههای ایشان به مطالبات آذربایجان توجه ویژه نشده بود. این بی توجهی به مطالبات اقوام/ملل ساکن ایران خود نقد بزرگی را متوجه جنبش سبز میکند. تاثیر ترک زبانهای آذربایجان در شکل گیری و به وجود آمدن ایران جدید بسیار زیاد بوده است. بسیاری از بنیانگزاران ایران در معنای امروزین کلمه ترکان آذری هستند: شخصیت هایی از قبیل ستارخان، باقرخان، سید محمد خیابانی، سید احمد کسروی، سید حسن تقی زاده و میرزا فتحعلی آخوندزاده که از ترکان آذری بودهاند. ومهمترین فیلسوف اسلامی ایران معاصر که بسیاری از فلاسفه اسلامی امروز ایران شاگردان با واسطه یا بی واسطه ایشان هستند یعنی محمد حسین طباطبایی تبریزی بود. مثال از این دست بسیار است.
هیچ کدام از گروههای فارس زبان و ترک زبان و کرد زبان و ارمنی و گیلکی و غیره را که از زمانهای بسیار دور در کنار هم میزیستهاند را نمیتوان اشغالگر یا استعمارگر یا به بردگی کشنده دیگری دانست، گرچه چنانکه اشاره شد تبعیض میان اکثریت ملی و اقلیتهای ملی (در تعریف کیملیکایی از این عبارات) در ایران به وضوح وجود دارد و باید در یک سیستم لیبرال دموکراتیک که در آینده جایگزین جمهوری اسلامی میشود مرتفع شود.
نتیجه آنکه به نظر میرسد وضعیت گروههای اتنیکی فارس و ترک و کرد و عرب و گیلکی و بلوچی در ایران وضعیت خاکستری وبینابین میان قومیت و ملیت است و هیچ کدام از این دو مفهوم کیملیکایی به تنهایی و بدون در نظر گرفتن دیگری بر آنها قابل الصاق نیست. فدرالیسم کانادایی مبتنی بر نوعی مدل حکومت چندملیتی است، و محتملا بتوان فدرالیسم آمریکایی را فدرالیسمی مبتنی بر مدل حکومت چندقومیتی دانست. بر این اساس و با در نظر گرفتن اینکه در شرایط کنونی دنیا فدرالیسم یکی از بهترین مدلهای حکومت برای احقاق حقوق اقلیتهای قومی/ملی محسوب میشود، به نظر میرسد فدرالیسم مطلوب برای ایران لیبرال– دموکراتیک آینده آمیختهای از مدل آمریکایی و کانادائی، یا مدلهای مشابه فدرال، میتواند باشد.
زبان فارسی تنها به عنوان زبان ارتباط و نه بیشتر
در یک سیستم فدرالی یا هرگونه نظام عدم تمرکز دیگر بدون یک زبان ارتباط مشترک، زنجیری که ارتباط و مفاهمه اقوام ایران را با هم در طول نسلهای متمادی فراهم میکند، محتملا قطع خواهد شد. شاید مطلوب است که جایگاه زبان فارسی را تنها به عنوان “زبان ارتباط” اقوام/ملل ایرانی، و نه امری فراتر، تعریف کنیم. در این میان ممکن است کسانی نظرشان این باشد که چرا مثلا زبان ترکی یا کردی یا عربی زبان ارتباط نباشد؟
قویترین استدلال در این زمینه استدلال تاریخی است. شاید بتوان استدلال کرد جایگاه زبان فارسی با عنوان زبان ارتباط در ایران در اساس یک توافق نانوشته میان اقوام ایرانی ساکن ایران رخ داده است: شواهد تاریخی از آثار ادبی ایران در زمانهای سلجوقی و صفوی و قاجار که حکومت ایران در اختیار ترکان بوده است، نشان میدهد زبان فارسی در قرون متعدد زبان ارتباط اقوام/ملل ساکن ایران بوده است، گرچه در کنار زبان فارسی همواره در ایران آثاری به زبان ترکی یا عربی و سایر زبانها هم به نگارش ادیبان و نویسندگان در آمدهاند. در واقع زبانهایی چون ترکی و کردی و عربی جایگاه مهمتری در حیات جمعی ایران تا قبل از سیاستهای یکسانسازی رضا شاه ایفا میکردهاند. سیاستهای یکسانسازی رضا شاه و محمدرضا شاه پهلوی، به همراه سیاستهای جمهوری اسلامی در ممنوعیت آموزش زبانهای ترکی، کردی و غیره در مدارس (یا لااقل عدم اجرای قانون اساسی در این زمینه با عمل نشدن به لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در دوران پهلوی و عدم اجرای اصول پانزده و نوزده در مورد حقوق اقوام در قانون اساسی جمهوری اسلامی) تکثر زبانی را که تا قبل از دوره رضاه شاه در ایران وجود داشته است در معرض خطر نابودی قرار داده است.
شاید راه حل آن باشد که در یک قانون اساسی جدید در دورههای آینده برای ایران، زبان فارسی به عنوان زبان ارتباط تعریف شود، و آموزش یکی از زبانهای غیر فارسی ترکی، کردی، عربی، بلوچی، ترکمنی، گیلکی، ارمنی و غیره (لیست دقیقی از این زبانها باید با توافق کارشناسان بر اساس مطالبات اقوام تشکیل شود) در مدارس به انتخاب دانش آموزان یا والدین شان حداقل از ۹سالگی اجباری باشد.[1] همین طورآموزش یکی از زبانهای اروپایی چون انگلیسی، فرانسوی یا آلمانی به عنوان زبان سوم باید در مدارس اجباری باشد. بررسی کارشناسانه در این زمینه پژوهشی مجزا میطلبد و در این زمینه میتوان از تجربه کشورهایی چون کانادا، بلژیک یا سوئیس در آموزش زبانهای دوم و سوم از سنین پائین به کودکان بهره جست.
در همین زمینه
لزوم توجه نظری به حقوق قومیتها/ملیتها در ایران
کیملیکا و احیای طرح حقوق اقلیتهای ملی/قومی در فلسفه سیاسی
پانویس
[1]نه سالگی سنی است که در برخی کشورهای چند زبانه دنیا مانند بلژیک از آن سن آموزش زبان دوم به کودکان را آغاز می کنند.
آفرین آقای بادامچی. هر سه نوشته شما در حوزه قوم و ملت از معدود مقالاتی است که در حوزه شکاف قومی به شیوه علمی و خالی از عصبیت به نگارش درآمده است. اگر در صدد ادامه کار در این حوزه هستید پیشنهاد میکنم در مورد عناصر سازنده قوم و ملت و مفهوم ملت- دولت (nation- state) که در زبان فارسی به اشتباه به دولت- ملت ترجمه شده بیشتر بنویسید. همچنین در باره بحران های هویت، مشارکت، توزیع قدرت، اقتدار و… که تشکیل ملت موکول به عبور از این بحران هاست.
دامون / 21 June 2012
یک کشور فقط یک ملّت دارد. منجمله کانادا. ملیت هرکس در پاسپورت وی نوشته میشود.
فرشید / 22 June 2012
خدمت آقای رفعت معرو ض بدارم . جناب لطفا مغالطه نفرمایید . متاسفانه وارونه نشان دادن واقعیت و سعی در طلبکاری از مردم مظلوم آزربایجان با استدلالهای کودکانه ترک بودن خامنه ای ؛در کامنتتان موج میزند. البته ما با این شیوه برخورد از طرف دشمنان ملت آزربایجان عادت نموده اییم. ضمنا بهانه ترک بودن خامنه ای بیش از حد نخ نماست. بهتر است برای کوبیدن بر سر ملت آزربایجان ؛به فکر بهانه تازه ایی باشید. میتوانید بفرمایید ما ترکان آزربایجانی کجا خواستمان سخنرانی سران حکومت به ترکی آزربایجانی بوده است ؟ که خودمان از آن بیخبریم.
امیدوارم رادیو زمانه کامنت مرا انتشار دهد . چون جدیدا رادیو زمانه در چیدمان و گزینش کامنتها به نحوی عمل مینماید که موضوع به نفع شونیستهای فارس تمام گرددو اگر پس از آن ما هم جوابی بفرستیم آنرا انتشار نمیدهد ؛که البته اگر به این شیوه زشت بخواهد ادامه دهد ؛مسلما مخاطبان آزربایجانی را از دست خواهد داد.
کاربر مهمان / 23 June 2012
Canadian philosopher?!!!q
Because his passport says Canadian?!!!!q
کاربر مهمان / 22 June 2012
” قویترین استدلال در این زمینه استدلال تاریخی است. شاید بتوان استدلال کرد جایگاه زبان فارسی با عنوان زبان ارتباط در ایران در اساس یک توافق نانوشته میان اقوام ایرانی ساکن ایران رخ داده است: شواهد تاریخی از آثار ادبی ایران در زمانهای سلجوقی و صفوی و قاجار که حکومت ایران در اختیار ترکان بوده است، نشان میدهد زبان فارسی در قرون متعدد زبان ارتباط اقوام/ملل ساکن ایران بوده است، گرچه در کنار زبان فارسی همواره در ایران آثاری به زبان ترکی یا عربی و سایر زبانها هم به نگارش ادیبان و نویسندگان در آمدهاند ”
” در واقع زبانهایی چون ترکی و کردی و عربی جایگاه مهمتری در حیات جمعی ایران تا قبل از سیاستهای یکسانسازی رضا شاه ایفا میکردهاند ”
1- عبارت اول دارای استدلال و درست است .
2- عبارت دوم فاقد استدلال است .
3- آیا تناقضی در این دو عبارت نمی بینید ؟
پویان / 22 June 2012
باید هر کسی بتواند به زبان مادریش اگر خواست نه به اجبار درس بخاند و زبان فارسی فقط برای ارتباط مشترک و هیچ تقدسی ندارد و اقوام ملل ایرانی سعی در ایجاد تعارض ساختگی نداشته باشند که خود مانع دمکراسی و به نفع استبداد است.مهمترین وجه اشتراک ما منافع ملی همه ما هست چون با هم باشیم قوی تر هستیم در دمکراسی میشود این مطالبات را به حزب و تشکل و رسانه و به اعتبار همین به صندوق رای و تغییر ترجمه کرد بدون عصبیت و خشونت.
کاربر مهمان / 22 June 2012
جناب بادامچی و همقعیدگان ایشان***به نظر می رسد، هرکس به خود اجازه می دهد میاحث پیچیده ی اجتماعی و تاریخی و عیقدتی را به چالش بکشد؛ اگرچه در اشاره به نظریه پردازی فلان استرالیایی یا بهمان نیجریه ی باشد. هر ملت و بالاتر از آن، هر منطقه ی مرکب از ملتهای مختلف داستان خود را دارند و رشته های مختلف جامعه شناسی تا کنون نتوانسته است به اصول و پایه هایی که قابل تطابق با همه ی جوامع بشری باشند دست یابد. من تنها چند نکته را که مربوط به نوشتار مبهم ایشان است یاد آور می شوم و از این که فارسی چرا به حکم تاریخ و آثار نیاکان غیر فارسی زبانان اایران به صورت یکی از مایه های وحدت مردم این بخش از آسیا در آمده است، در می گذرم؛ زیرا به نظر من چنین مسئله ی پیجیده یی با این سخن پراکنی ها در یک رادیوی برونمرزی؛ حتی قابل بحث هم نیست و چه بسا که – زبانم لال!- اختلاف و حتی خونریزی های آینده هم از همین سخنان بی مسئولیت برمی خیزد. – دشمنی امثال ما با خامنه یی دلیل آن نیست که بگوییم چرا او به زبان ترکی که زبان پدری اوست در سخنرانی های رسمی سخن نمی راند. مگر رییس جمهوری فرانسه در سخنرانی های رسمی اش به زبان مردم باسک و آلزاس و برتانی صحبت می کند و یا زبان جهار پنج میلیون عرب فرانسوی را به کار می گیرد؟ تا زبان رسمی مردم ایران فارسی ست، آن که در رأس است با این زبان به مردم خود و جهانیان خطاب خواهد کرد. اوباما هم که زبان پدرش سواحیلی بوده هیچگاه این زبان را حتی در سفر به آفریقا به کار نبرد(البته خامنه ای در آدر بایجان به ترکی سخنرانی کرده که این دلیل نازنین بودنش نیست) و به اسپانیایی هم که زبان دوم ایالات متحده است هیچگاه سخنرانی نکرد!. – در مورد مقامها، به بهایی اشاره کرده اید. شمار بیشتر را سنیان و حتی صوفیان دارند و متأسفانه هیچ مقامی به این محرومان نمی دهند. افسوس! – به قانون اساسی و قانون انجمن های ایالتی و ولایتی اشاره کرده اید. باید عرض کنم که در آن قانونها و دیگر قانونهای صدر مشروطیت اشاره ی مختصری هم به زبان نشده است؛ زیرا برای مردم آن دوره که هنوز فلان استرالیایی کک به تنبانشان نینداخته بود، مسلم بود که زبان رسمی این کشور فارسی بوده و باید به دلایلی چنین باشد. به فکرشان هم نمی رسید که از زبان دیگری سخن بگویند. قانون اساسی را به احتمال قوی سعدالدوله نوشته که آذربایجانی بوده و پیش از او مستشارالدوله ی تبریزی صد کلمه را نوشت و بعد تقی زاده چهره ی برجسته ی مجلس اول بود و همه آذربایجانی بودند. زیاده چه عرض شود. بهتر است به خود آییم. هر ملتی را سرنوشتی جداگانه است. فارسی پرچم وحدت ایرانیان است؛ اگرچه سعدی و حافظ ملمعاتی دارند به زبان مادری که فارسی زبان(زبان استاندارد) چیزی از آنها نمی فهمد!
رفعت رکنی، نصرالله / 22 June 2012
سوالی داشتم؛آیابکار بردن اصطاحاتی مانند ” فلان استرالیایی کک به تنبانشان نینداخته بود ” در کامنت قبلی توهین به مردمان غیر فارسی زبان ؛که خواستارحق آموزش به زبان مادریشان هستند؛ محسوب نمیگردد؟آیا این کامنت هرز نیست؟
مطابق اصل پانزده قانون اساسی فعلی ایران آموزش به زبان مادری دیگر اقوام مجاز است ؛اصلی که هرگز اجرا نشد.
آنوقت شما اجازه می دهید فردی با ادبیات لمپنی آنرا انکار و به ماها هم توهین کند.
اصل پانزده قانون اساسی :
(( زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است . اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس ، در کنار زبان فارسی آزاد است .))1
ستار فرزند آزربایجان / 23 June 2012
وصله پینه کردن تئوریهای آکادمیک به گرایشات یواشکی تجزیهطلبانه، روشی کهنه شده استعماری است. از سوئیس ۴ زبانه که در چهارچوب یک کشور رسمیت دارد، مثال بیاوریم، هرچند از لحاظ فرهنگی و مدنیت میان ماه سوئیسیها و ماه ایرانیها، تفاوت هزاران کیلومتر است (اگر از زمین تا آسمان غلو نکنیم). یوگسلاوی سابق یک زبانه هم با چندپاره شدن، فعلا موشکی در آسمانهای پیشرفت و ترقی، هوا نکردهاند. در ایران پس از ج.ا.، باید بفکر این بود که خودگردانی استانها، بشکل دمکراتیک و مستقل در راستای یک کشور،یک پرچم و یک زبان سازماندهی شده باشد. تلاش در محو تدریجی گویشهای محلی بخاطر بهانهایی برای جدائیطلبی از ایران, یکسانسازی در قالب مجموعهایی چندفرهنگی برای انسجام ملی, جلوگیری از تبعیض و اجحاف قومی و مذهبی، از طریق شهر نشینی و گسترش رفاه و امنیت در جامعه، از اهداف یک نظام مدرن و دمکراتیک در ایران آینده میتواند باشد.
ایراندوست / 23 June 2012
\ از طرف روشنفکران یک جامغه گویای ان است که انها خواستار پیدا کردن راه حل مسله کاملا مشکل- نابرابزی قومی-ملی- اتنیکی را درچهارچوب دمکراسی و ازادخاهی هستند ولی بعصی ها بجای مذاکره و بحث سر مسله مشعول دفاع از موقغیت برتری موجود سیاسا قوم خویش هستند ان ظرز مکالمه به نزدیک شدن مواضع طرفین کمک نمیکند بر عکس بی اعتمادی راتشدید میکند
کاربر مهمان / 23 June 2012
بحث در باره نظام قومی\اتنیکی\-ملی\ملیتی\ از طرف روشنفکران یک جامغه گویای ان است کبزی قومی-ه انها خواستار پیدا کردن راه حل مسله کاملا مشکل- نابراملی- اتنیکی را درچهارچوب دمکراسی و ازادخاهی هستند ولی بعصی ها بجای مذاکره و بحث سر مسله مشعول دفاع از موقغیت برتری موجود سیاسا قوم خویش هستند ان ظرز مکالمه به نزدیک شدن مواضع طرفین کمک نمیکند بر عکس بی اعتمادی راتشدید میکند
کاربر مهمان tork / 23 June 2012
با عرض سلام خدمت اقای بادامچی عارضم مطالبتون پر از شوونیسم زیر پوستی بود چرا برای اثبات مطالبتون تاریخ رو تحریف شده به خورد ملت ازربایجان میدید کجای تاریخ ایران کوچکترین شباهتی به کانادا یا امریکا داره از کدوم ایران در زمان صفویه یا سلجوقیه صحبت میکنید؟کشوری به اسم ایران چند سال که بوجود اومده؟ولی با همه اینا با مدل فدرالیسم و لیبرال دموکراسی هیچ عقل سلیمی مخالف نیست امیدوارم رادیو زمانه تریبون منصفی برای بازگو کردن درست تاریخ برای مخاطبانش باشه
الیار / 24 June 2012
اقای بادامچی
میشه ازتون خواهش کنم از این مقالات تفرقه افکنانه ننویسید. شما ممکن است خودتان بهتر بدانید که این گونه مقالات باعث شکاف های اجتماعی در بافت واحد ایران میشود. ایرانی که نه پارس است و نه بلوچ است و نه کرد و نه ترک بلکه مجموعه ای از همه اینها و خیلی بیشتر از اینهاست.
به هرحال اینکه یکنفر یک ساز جلو دهنش بگیره و اهنگ محلی خودش را بنوازد که دلیل جدایی نمیشود. همه اقوام ایرانی برای ما محترم هستند و یکسان متاسفانه برخی دارند از این مقالات شما در جهت تفرقه افکنی استفاده میکنند که به نظر من اگر دست از نوشتن انها بردارید خیلی به صلاح تر است تا ادامه دادن بحث. از زمانه هم بعید است که اجازه دهد اینگونه بحث ها تفرقه انگیز از طریق ان اشاعه یابد.
بنده که حوصله خواندنش را ندارم.
کاربر مهمان / 24 June 2012
جناب با دامچی ، جهت اطلاع میخواهم نکاتی را به عرض برسانم ، اولا ملاحظه میگردد که بسیار افرادی با نام بردن از خامنه ای به عنوان ترک ، به طور سر بسته به ما ترکان آذربایجانی ، میگویند : خفه شید ، هیچ حرفی از حقوق اولیه خودتان نزنید ، چون مثلا فلان و فلانی ترک هستند ، اصلا حقی از شما ضایع نشده که هیچ کلی هم ؛همه ترکهای آذری به ما ایرانیها (فارسها)بدهکارند. پس همه ترکهای آذری لطفا خقه!!متاسفانه این روش وحشتناک غلط استدلال؛حتی در مقاله شما آقای بادامچی عزیز؛که ازخود ماهستید ؛ اثر گذاشته است.
در حالیکه سازمانهای بین الملی؛همین اخیرا پارلمان اروپا ؛صراحتا بر پایمال گردیدن حقوق اقوام ؛اقلیتهای دینی؛و دیگر گروههای اتنیکی ؛حتی به صراحت از ترکان آزربایجانی نام میبرند؛ تاکید دارند و دولت ایران را به رعایت حقوق اولیه آنها از جمله آموزش به زبان مادری فرا میخوانند.ملاحظه میگردد این سروران عالم خلقت ؛به نحوی کینه توزانه ولجوجانه آنرا انکار میکتد ؛بهترین دلیلشان هم این است که ” خامنه ای ترک است ” .
شما بهتر از من میدانید شما در این سیستم میتوانید مثلا یک ترک ؛کرد یا عرب شیعه باشید؛ مراتب ذوب در ولایت فقیه با پذیرش محوریت زبان فارسی بگذرانید؛به ملت خود پشت نمایید؛تا ریاست جمهوری هم امکان پیشرفت دارید ؛اما این هرگز دلیل بر عدم ظلم بر ملتی که شما از آن برخاستید نیست؛در واقع شما دیگر وسیله ایی هستید برای پایمالی حقوق آن مردم
.ثانیا مطمئن باشید فارسها چه در حکومت قبلی ؛جه در این حکومت چه در هر حکومت دیگری؛ هیچ حقی برای غیر فارس زبانهای ایران قایل نیستند؛مطالبی هم که گاها با احترام مطرح میکند صرفا جهت فریب است . برای آنها خاک سرزمین آزربایجان مهم است نه انسان آزری؛ برای آنها سرزمین کردستان مهم است؛نه انسان کرد و یا حقوق انسانی او ؛دربهترین حالت این انسان کرد یا ترک برای او(فارس)نقش سیم خاردار را دارد ونه بیش.بنابر این خیالتان راحت اینها هرگز تن به فدرالیسم نمیدهند
کاربر مهمان / 24 June 2012
چند نکته درباره ی این طور مسایل با توجه به رخ کشیدن سوییس و فدرالیسم: 1- کشورهای فدرال اروپا عبارت از سرزمین هایی هستند که جدا بوده و به یکدیگر پیوسته اند، از جمله سوییس. 2- در هر کانتونی که به کنفدراسیون سوییس پیوسته وضعی بوده( مثل زبان) که پس از پیوستن محفوظ مانده است و این تصمیمی که مربوط به تمرکز و غیر آن باشد نیست. طبیعی است که کانتونهای فرانسه زبان یا آلمانی زبان و یا تنها کانتون ایتالیایی زبان همان زبان قبلی را حفظ کرده اند. 3- چون بنده در سوییس تحصیل کرده، دوستان و بستگان سوییسی دارم و سالهای متمادی آن جا بوده ام، باید عرض کنم که روز به روز این کشور تمرکز بیشتری پیدا می کند. شرحش سخن را به درازا می کشد. 4- در این کشور، احساس همبستگی زبانی وجود دارد؛ اما بابت آن به جعل تاریخ و تبدیل نام جافتاده یی چون «آذربایجان» به «آزربایجان» و اساطیر جعلی – مثل دده قورقود!- نمی پردازند. 5- این کشور با وجود تفوق همه جانبه ی آلمانی زبانان هیچ مشکلی ندارد. بدنیست بدانید که ایتالیایی زبانان و رومانش زبانان هم باید در مجلس ملی به یکی از دو زبان مسلط تر که آلمانی و فرانسوی باشد صحبت کنند و نه زبان خودشان. 6- همه ی همسایگان سوییس همزبانانی در این کشور دارند؛ اما مرکز جعل تاریخ و فرهنگ و گرفتار سودای کشور گشایی (مانند الهام، نفر دوم خاندان سلطنتی ک. گ. ب تبار که رهبر همه ی آذربایجانی هاست!!) نیستند. 7- رفقای گرفتار شوونیسم زبانی که اگر مسلمان باشند باید با پروردگار به عربی نیایش کنند، بفرمایند آیا همه ی بخشهای قانون اساسی را قبول دارند یا فقط بخش مربوط به آموزش زبان را. 7- *****
رفعت رکنی، نصرالله / 24 June 2012
سوئیس کشوری است به صورت جمهوری فدرال و از ۲۶ ایالت تشکیل شدهاست که «کانتون» خوانده میشوند.
سوئیس کشوری چندزبانی است و در آن چهار زبان آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی و رومانش به رسمیت شناخته میشوند.
جمعیت کشور سوئیس بالغ بر هفت و نیم میلیون نفر میباشد . ۶۴٪ از این جمعیت زبان آلمانی زبان اولشان محسوب میگردد که این زبان در قسمتهای شمالی و مرکزی زبان اول است . 20.4٪ زبان فرانسوی زبان اولشان است که اکثرا در غرب این کشور زندگی میکنند . ۸٪ به زبان ایتالیایی سخن میگویند که غالبا در جنوب سوئیس ساکن هستند و تنها حدود یک درصد از آنها به زبان رومانش صحبت میکنند که در قسمت جنوب شرقی این کشور هستند.[توجه بفرماییدلطفا: ”
تنهایک درصد مردم به زبان رومانش تکلم مینمایند اما با این وجود این زبان در آنجا جز زبانهای رسمی است. ”
زبان آلمانی در سوئیس به عنوان زبان مادری مردم محسوب نمیشود.
سوئیس با مساحت ۴۱٬۲۸۵ کیلومتر مربع کشور نسبتاً کوچکی است.تاسیس کشور سوئیس در تاریخ ۱ اوت ۱۲۹۱ ذکر میشود و این روز در سوئیس تعطیل ملی میباشد.در سال ۱۲۹۱، سه منطقهٔ اوری (سرزمین فعلی سوییس)و شوایتس (schweiz) و اولتروالدن (Ulterwalden) اتحادیهای تشکیل دادند که اساس کنفدراسیون سوییس قرار گرفت.
ستار فرزند آزربایجان / 25 June 2012
به هم میهنان عزیزی که هنوز هم متوجه خطزات تجزیه طلبی نیستند یاداور شوم که هر حکومتی که در اینده ایران رقم بخورد این خودمان هستیم که انرا به کرسی مینشانیم سوای اینکه ترک باشیم یا پارس یا کرد و یا عرب و بلوچ و غیره. ما همه ایرانی هستیم و امید است در حکومت بعدی همه به یاد داشته باشیم و به ان عمل کنیم که اولا وحدت مان به عنوان یک ملت به نام ایران در درجه اول اهمیت است. دوم اینکه بدون به رسمیت شناختن اقوام و گویش ها و لهجه های مختلف از گوشه و کنار ایران با مصداق "یک لباس که تن همه میرود" روبه رو خواهیم شد که نهایتا همین وضعیت امروزی را به بار خواهد اورد که غیر قابل قبول است و خیلی ها ناراضی اند. سوم اینکه برای حفظ انسجام و هویت قومی و ملیتی خود نیاز به یک زبان مشترک داریم و در حال حاضر این زبان مشترک همان زبان پارسی است بدون هیج ارتباطی با استان پارس یا پارسی گویان. این یک واقععیت است که زبان پارسی توسط تعداد خیلی بیشتری از ایرانی ها استفاده میشود. اگر 45% ایرانی ها پارس زبان درجه 1 باشند مابقی همه زبان فارسی را به عنوان زبان دوم صحبت میکنند. اینکه بخواهیم ربان و فرهنگ دیگری را به کرسی بنشانیم نه تنها امکان ندارد بلکه با پیش کشیدن بحث های این چنینی راه را برای تجزیه و قطعه قطعه شدن کشور باز میکنیم. دوستان وطن دوست اذربایچانی به خصوص توجه داشته باشند که این ادعاهای پان ترکیسم و زبان ترکی هر گز راه به جایی نخواهد برد و اگر ببرد اذربایچان به هیچ وجه ثروتمند تر و قوی تر نخواهد شد. شما اگر به ترکیه تشریف ببرید و به حرف ها و نوشته های یک ترک زبان توجه کنید خواهید دید که بیش از 50% لغات و عبارات یارسی هستند که این خود دامنه نفوذ زبان پارس را در ترکی نشان میدهد. درست است که در پارسی هم لغات ترکی فراوانند اما هرگز به همان میزان پارسی در یبان ترکی نیستند. مثلا کلماتی مثل "دکت" به معنای دقت و "هبر" به معنای خبر و بسیاری دیگر از اصزلاحات خود مبین این نکته هستند که گنجینه زبان پارسی که ترک زبانان خود بزرکترین پاسداران ان هستند دریغ است که به بوته فراموشی سپرده شود. به قول مولانا وقتی صد تا گلابی را کنار هم بگذاریم هر یک با دیگری تفاوت دارد اما وقتی ان گلابی ها را بفشریم و اب انها را بگریم دیگر تفاوتی در کار نیست. ما ار هر قومی که هستیم ایرانی هستیم ******. وحد تمان در درجه اول است و در عین حال فردیت ها و تفاوت ها را هم محترم میشماریم. اینست راه رسیدن به یک ایران سربلند و ازاد. با هم دست از این حرف های**** بر می داریم و متحدا با هم کشور پهناور ایران را به اعتلا میرسانیم.
کاربر مهمان / 26 June 2012
بادرود بهتر است در این گونه نوشته ها از زبان فارسی به عنوان زبان مشترک ایرانیان نام برده شود تا بر تعصب ها و پیش داوری ها پیشی گیرد.
کاربر مهمانـ،سپیدرودان / 26 June 2012
جناب هردو کلمه ایی :: دقت و خبر:: که انتخاب کردید ؛عربی است نه فارسی؛اصلا زبان فارسی :ق: ندارد. ضمنا اگر لغات عربی را از فارسی برداریم ؛شما اصلا قادربه صحبت به زبان فارسی ؛ حتی خیلی عامیانه؛ هم نخواهیدبود. ****
کاربر مهمان / 26 June 2012
در اینکه زبان فارسی زبان رایج و ارتباط دهنده میان مردم ایران بوده به این معنا نیست که قومی به نام فارس در ایران موضوعیت دارد که مسئول این به اصطلاح توطئه بوده است. من هر چه فکر میکنم نمیدونم این قوم فارس در کجای ایران هستند که اینگونه حق و حقوق دیگران را پایمال میکنند اگر از دیدگاه دوستان منتقد نگاه کنیم استان های اذربایجان شرقی و غربی، همدان، مناطق ترکمن نشین، اعراب خوزستان، قشقایی های فارس، بلوچ های سیستان و بلوچستان، گیلکها، مازندرانی ها لرهای بختیاری و لرهای لرستان که شامل این قوم الظالمین نیستند. نمیدونم این قوم ظالم ستمکار لابد در یزد و کرمان ساکنند و بخشی از اصفهان چون اصفهان هم بخش بزرگی از لرهای سمیرم را در خود جای داده. تکلیف ایلام و کردستان و کرمانشاه هم که روشن است که از این قوم ظالم نیستند. هنوز برای من جای سوال است که این شوونیستهای فارس چه کسانی هستند که این پروژه را رهبری میکنند. ایا مردم یزد و کرمان خودشان را یزدی و کرمانی میدانند یا فارس!
تهران هم بزرگترین شهر ترک نشین کشور است. منظورم این است که از مبتدای استیلای نسبی فارسی نمیتوان به نتیجه وجود یک قوم فارس رسید که مشغول از بین بردن حقوق دیگر اقوام هستند.
علیرضا / 26 June 2012
جناب ستار ممنونم از شما که فرض را بر جهلم گذاشتید نه خبث نیت ام. بحث من این نیست که در ایران حقوق کسی در استفاده از زبان مادری پایمال نمیشود. من هم معتقدم همگان باید برای آموزش زبان مادری حق داشته باشند. من موافق عملکردهای جمهوری اسلامی نیستم. تبعیض متفاوتی بر مردم ایران روا میشود که برای همگان یکسان نیست. تبعیض های مذهبی شدیدترین نوع این تبعیضها هستند. سخن من این است که استفاده از زبان فارسی به عنوان زبان مشترک و مرتبط کننده ایرانیان به خاطر یک ستم ناروا نیست همانطور که دوستی گفتند حتی در میان بزرگمردان مشروطه که اکثریت آنها اذربایجانی بودند اعتراضی وجود نداشت و هیچگاه ماجرا به این شکل دیده نمیشد. وضعیت کشور در زمان پهلوی و جمهوری اسلامی به شکلی بوده است که در خصوص حق آموزش زبان مادری تبعیض روا داشته اند که در اینجا وارد علت های آن نمیشوم اما سخن من این است که ساده ترین راه برخورد با این تبعیض تراشیدن یک قوم ستمکار فارس است که علت العلل این تبعیضات بوده اند. اگر فرض شما را بپذیریم که قوم فارس موضوعیت دارد و مسئول این وضعیت است باید پرسید به چه علت میشود به این نتیجه رسید که فارس ها مسئول این تبعیضات هستند اما حرف از ترک بودن موسوی تبریزی و خلخالی و موسوی اردبیلی و علی خامنه ای و سید حسین موسوی حرف مهمل و بی ربط است. این را به عنوان فرض گفتم چون اصلا این فرض را که مسئول اعدامهای انجام شده توسط خلخالی مردم خلخال هستند را بی معنا میدانم.
آیا شما به عنوان یک هم وطن بنده در حال حاضر از قوم به اصطلاح فارس در جبران ستمهایی که روا داشته اند چه توقعی دارید؟ فردا باید فقط کسانی که فارسی بلدند و نه زبانی دیگر باید بروند و جمهوری اسلامی را سرنگون کنند؟ ایا هر ستمی توسط جمهوری اسلامی به ایرانی ها روا میدارد مسئولیتش با قوم به اصطلاح فارس است؟ ایا در ایران حکومتی دموکراتیک بر سر کار است که در رای گیری بعدی فارس ها با همدلی به احقاق حقوق بقیه رای دهند تا جبران کننده ستم تاریخی باشند؟ من هم معتقدم که ایران متعلق به همه ایرانیان است و حقوق همه آنها در همه ابعاد باید رعایت شود. به همین شکل معتقدم ایران توسط همه ایرانیان ساخته میشود. مشکل من با این فرض است که یک قوم دارای همبستگی خاص که همان زبان فارسی است به شکلی سیستماتیک در حال پایمال کردن اقوام دیگرند. جمهوری اسلامی فقط مشکل من و شما نیست مشکل همه ایرانیان است. پرورش کینه از قومی که شما فارس مینامیدش و من معتقدم در ایران این فرض موضوعیت ندارد کمکی به حل تبعیضهای گذشته و حال نمیکند.
علیرضا / 27 June 2012
کاربر گرامی آقای علیرضا محترم ،
امیدوارم شما واقعا از ان دسته دوستانی باشد ، که از روی ندانستن این سوال را مطرح فرموده باشید، و گرنه کم نیستند افرادی که تنها از روی تجاهل و پاک کردن صورت مساله ، ان را مطرح مینمایند ، و مسلم کسی را که خود را به خواب زاده ، هرگز نمیتوان بیدار نمود.
برای ان که بدانید ، این فارسیان کیانند، و چه نقشی بازی میکنند ، آدرس های بیشمار که هر روز آنرا در جامعه میتوان لمس نمود ، وجود دارد ، اما چون از زیاد نوشتن پرهیز دارم ، تنها نزدیکترین و آخرین آنرا خدمتتان معروض میدارم، و آن هم اعلامیه ۶۰ نفر از آقایان جبهه ملی خطاب به BBc و VOA میباشد ، که با خواندن ان حتما متوجه خواهید شد که چنین چیزی وهم است یا یک واقعیت .
ضمنا ، اگر انسان آزادیخواه و طالب حقیقت هستید، که امیدوارم باشید ، به سلسله مقالات و سخنرانیهای آقایان : دکتر عزیز بنی طرف و دکتر علیرضا اصغرزاده لطفا مراجعه فرمایید.
متشکرم ، ستار فرزند آزربایجان
ستار فرزند آزربایجان / 27 June 2012
پارلمان اروپا با صدور یک قطعنامه، مقامات ایرانی را به رفتار عادلانه با اقلیتهای قومی و مذهبی فراخواند. در این قطعنامه از سرکوب فعالیتهای مسالمتآمیز اقلیتها در جمهوری اسلامی و نقض حقوقی آنها به شدت انتقاد شده است.
پایگاه خبری پارلمان اروپا در روز جمعه (۱۵ ژوئن/۲۶ خرداد) مفاد قطعنامهای در مورد حقوق اقلیتها در ایران را منتشر کرده است. این قطعنامه با استناد به شواهد مندرج در قطعنامه کمیته حقوق بشر سازمان ملل و گزارش احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در ماه نوامبر سال ۲۰۱۱ تهیه و صادر شده است.
این قطعنامه از آذریها، کردها، عربها و بلوچها به عنوان قربانیان نقض حقوق بشر در ایران یاد کرده و از جمله خواستار بازنگری در حکم اعدام شش نفر از شهروندان عرب اهوازی شده است.این قطعنامه تاکید کرده که نقض حقوق انسانی و مدنی اقلیتهای قومی، بخشی از نقض عمومی حقوق بشر در ایران است.
پارلمان اروپا در این قطعنامه به نقض حقوق اولیه این اقلیتها در تکلم به زبان مادری یا سرکوب تجمعها و سلب حق تشکل و آزادی بیان آنها اعتراض کرده است.
پارلمان اروپا تصریح کرده که حکومت ایران به سرکوب کنشگران اقلیتهای قومی و مذهبی می پردازد، آنها را آزار میدهد و به بهانه “توزیع مواد مخدر” یا “محاربه” محکوم به اعدام میسازد.
در بند شش این قطعنامه از جمهوری اسلامی خواسته شده که امکان سفر کارشناسان مستقل سازمان ملل در امور “نژادپرستی و بیگانهستیزی” به ایران را فراهم سازد تا آنها بتوانند از نزدیک شرایط اقلیتهای قومی و مذهبی در این کشور را مشاهده و مستند کنند.
در بخشی از این قطعنامه آمده که قوانین ایران تنها زرتشتیان، مسیحیان و یهودیان را به رسمیت میشناسد و در کنار پیگرد و آزار بهاییان و دراویش، نسبت به سنیهای این کشور اعمال تبعیض میکند.
کاربر مهمان / 27 June 2012
این سیاست دولت پهلوی بود که مگفت : آذری ،تو ترک نیستی ،نگو آذری هستم ،قشقایی تو ترک نیستی ،آریایی هستی ،بختیاری تو لر نیستی ،از نژاد پارسیان هستی ،عرب ،تو نژادت عرب نیست ،آریایی هستی کرمانشاهی تو کرد نیست ،کرد سنی است ،تو شیعی هستی ،،،. این کتاب هایی که ما میخونیم چه چاپ زمان شاه ،چه چاپ حکومت اسلامی ،همه از فیلتر رد میشه ،سانسور میشه ،اضافه میشه کم میشه ازش ،و در جهت منافع پان فارسیستی و پان اسلامستی میاد بیرون و شما بشون رفرنس میدید ،کاش همین کتاب ها را با اصل انگلیسی و آلمانیش میخوندید،۵ : من نمی گم که ما ایرانی نباشیم ،باشیم اما فارس و پارس نیستیم لر هستیم زبانی مستقل داریم ،و باید در چارچوب این مملکت ،همه حقوقی که ۱ فارس داره من بختیاری ،هم داشته باشم ،رادیو تلویزیون ۲۴ ساعته به زبان مادری ام ،لری میخوام،آموزش به زبان مادری میخام تا فرزندان بختیاری زبان مادری فراموششون نشود ،فرهنگستان محلی میخواهیم .برای مردم ام که در شهر های فارس نشین همه عمله اکره و حاشیه نشین شده اند ،در سرزمین خودشون ،رفاه و کار میخام ،این ها کدام بختیاری با غیرتی را اذیت میکنه ؟
ایرانی که به من و فرهنگ و زبان و حقوق من ،حرمت بگذاره و حقوق برابر به من بده برای من البته عزیز است اما اگر این وطن برای بعضی مادری کند برای من نا مادری آنوقت چه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دختر لر / 27 June 2012
اقاجون میخای به زبان مادری صحبت کنی بکن اما چرا دولت مرکزی باید این خواست قومی شما را سرمایه گداری و حمایت کند. انوقت بعد از 50 سال میبینیم که انسجام فرهنگی کشور از دست رفته و عده ای اقوام گوناگون با زبان های محلی خودشان و با خودشان حرف میزنند و هیچ خط و الفبایی هم ندارند و حرفهای همدیگر را هم نمیفهمند چون صدها زبان محلی وجود دارد. شما میتوانید زبان مادری را حرف بزنید اما در موقع استخدام بایستی زبان رسمی کشور را بلد باشی والا کاری برایت نخواهد بود. حتی اگر به اقوام مختلف شرایط لازم برای استفاده از زبان مادری را بدهند زبانهای غیر از پارسی از حد شفاهی بالاتر نخواهند رفت و فقط از نقطه نظر گوناگونی فرهنگی حایز اهمیت هستند. ****
کاربر مهمان / 29 June 2012
میخای اسم ایران را هم بزاریم ترکسان؟ خوبه ؟
کاربر مهمان / 27 June 2012
با این دیدگاههای برخی که زبان را برابر قومیت/ملیت میدانند و هر یک از مردم را زبانی را جدابافته از دیگران میدانند عرض شود که در نواحی که معروف به زبانهای هندواروپایی هستند بالغ بر 30,000 روستا وجود دارد که هر یک به گون زبانی خودشان صحبت میکنند و گاه چنان با روستای کناریشان تفاوت است که بر اساس معیارهای جداانگارانه و هویتساز غربی و وابستگان فکریشان الان باید ایران 30000 تا کشور تجریه شود!
کاربر مهمان / 27 June 2012
دوست گرامی آقای علیرضا، از اینکه برای اولین بار بعد از مدتها دروبسایت های فارسی زبان، مخاطب محترم فارس زبان ایرانی مانند شما را میبینم ، که محترمانه بدون تحقیر من غیر فارس زبان و بدون هیچ توهینی ، ،نظریات مرا به چالش کشیده است ، بسیار خوشحالم . شما میتوانید در همین مقاله کوتاه حاضر به تفاوت نحوه گفتار فارس زبانان با غیر فارس زبانان در کامنتهای مطرح شده ، و همینطور دلیل خوشحالیم ، پی ببرید .
نه من و نه هیچکدام از فعالین ملل تحت ستم ، در پی پرورش کینه از قومی خاص یا برتری دادن قوم دیگر نبوده و نیستیم. اعتراض ما در واقع بر فرهنگ نژادپرستانه و تفوق طلبانه اتنیکی حاکم، که زبان فارسی را نمایندگی میکند و با ادعای برتری نژادی آریایی به تحقیر و تبعیض دیگر ملیتهای( از دید خود پست) میپردازد ، میباشد . و این خشونت عریان راسیستی به حدی است که حتی تحمل افغانی فارس زبان هم برایشان ناممکن می نماید.
متاسفانه عمده تحلیلگران فارس زبان ، چون درک درستی از عمق فاجعه ندارند و با همان روش تفوق طلبانه ، یا اساسا اصل مساله را انکار ، و یا به نسخه پیچی سراسر اشتباه به دلیل عدم شناخت صحیح ، میپردازند . درست انسان به یاد دختر بچه پولداری میفتد که میخواهد راجع به خانواده فقیری انشا بنویسد .
دوست محترم برای آنکه بهتر بتوانید مساله را درک نمایید به ارایه یک مثال میپردازم. و از شما خواهش میکنم تنها با وجدان انسانی خود قضاوت نمایید:
دوست گرامیم ، فرض کنیم من و شما فرزندان یک خا نواده عرب اهوازی باشیم. خودمان را هم کاملا ایرانی بدانیم . تنها انتظارمان هم از به اصطلاح هموطنانمان احترام به شرافتهای انسانی و برخورد بدون تبعیض با ما باشد . رفتاری که از رژیم می بینم : در سن ۶ سالگی بدون آموختن زبان مادریمان ، بایستی یک زبان کاملا بیگانه را بیاموزیم ، جدا از آسیبهای روانی ان ، امکان رشد برابر با فارس زبانان را از ما سلب میکند . با اینکه در روی دریا نفت و ثروت هستیم اما در فقر غوطه وریم ، در سنین جوانی اگر بخواهیم کار کنیم ، بسیاری از شرکتها که بر روی ثروت سرزمین مادریما ن چنبره زده اند ، از استخدام ما منع شده اند.( این را خودم شخصا در بندر ماهشهر شاهدش بودم ) و اگر مجبور به استخدام شوند ، پستترین شغلها در سرزمین مادریمان نصیبمان است . اگر به شرایط اعتراض کنیم ، میشویم تجزیه طلب و عامل خارجی، و با بهانه های واهی (مثل مواد مخدر ) ا عدا م میگردیم .( نمونه اش همین چند روز قبل )
رفتاری که ازا پوزسیون و غالب فارس زبانان به اصطلاح هموطنانمان میبینیم:
من و شما عرب سوسمارخور ، ملخ خور، وحشی ، عامل تمامی بدبختیهای ایران از روز ازل تا به ابد هستیم. ( جدا از برادارن عربم معذرت میخواهم ) به فرض اگر در مجلسی انتقاد وبحث اسلام پیش بیاید ، سیلی از فحشهای آبدار هموطنان عزیزمان روانه به سوی ماست . در مورد جنگ ۱۴۰۰ سال پیش ، مسول پرداخت تمامی غرامتها به ایرانیان هستیم . خدا ان روز را نیاورد که بحث امارات و جزایر پیش بیاید .، محبوبترین شاعر فارس ایرانی ، بهترین موضوع شعرش ؛اشعار نژادپرستانه بر علیه اعراب است فاجعه آنجاست که مدعیان دمکراسی باچه ولعی بزای این مطالب راسیتی؛کف میزنند
ستار فرزند آزربایجان / 27 June 2012
گرچە برای اقای بادامچی و مطالب ایشان احترام بسیاری قائلم، اما با این مطلب ایشان کمی مشکل دارم. اگر هویتهای اذری، کرد، فارس، بلوچ، ترکمن و عرب تنها در ایران زندگی میکردند، میتوانستیم این فرضیەی خاکستری را بپذیریم اما باید توجە داشت کە بیش از دە کشور عربی در جهان وجود دارند یا جمهوری اذربایجان یا ملت ترک اذری در دو قدمی ما زندگی میکنند، چگونە میتوان میان انها تمایز قائل شد؟
بهر حآل عدم اشارە بە این موضوع(دو – ملیت/قوم در دو سوی مرز) یکی از نقصهای مقالە هست.
معروف عثمانی / 27 June 2012
آذری زبانهای عزیز! مشکل اصلی ایران با ناسیونالیستهای آذری علایق فرهنگی و زبان آنها نیست و اصولا چون آذری ها سخت کوش و سازنده هستند سالهاست که بیشترین مشارکت را در ساختار قدرت این کشور داشته اند و بر خلاف بسیاری از اقلیت ها براحتی در هر مجمع حکام چند نفر از آنان را می توان دید که مشغول گپ زدن به زبان مادری خود هستند. خرابکاری منحصر به فرد و مفتضحانه ی تاریخی که به نام ملی گرایی آذربایجان توسط فرقه ی جدایی طلب پیشه وری و جمعی از طرفداران او انجام گرفت باعث شده گوش ایرانیان به نداهایی اینچنینی از آن سرزمین حساس شود. البته تاریخ می گوید پس از بازپس گیری آذربایجان از آن فرقه ی ساخته و پرداخته ی شوروی، اهالی بسیاری در همان سرزمین به شادی و پایکوبی و انتقام جویی از آن دار و دسته ی مجنون پرداختند. نکته ی بعدی اینکه تاریخ ایران سرشار از جنایت های حکام طوایف مختلف و شاید بدتر از همه حکام آذری زبان از قبایل مختلف است که رهبر فعلی انگشت کوچک آنها هم نمی شود. لزومی به نام بردن از آنان نمی بینم و اگر کسی بگوید نمی شناسم او را به رجوع به کتب درسی ارشاد می کنم تا اسامی نادر، آغا محمد، فتحعلی، ناصرالدین و… را بررسی کند و بیاد آورد که از دست رفتن ملک آذربایجان و سایر شهرهای قفقاز به یمن بی کفایتی همین حکام آذری رخ داد. پیشنهاد نهایی من به ملی گراهای افراطی آذربایجان این است که این سرزمین دوست نداشتنی را که باعث تعدی های فراوان به حقوق آنهاست برای همیشه ترک گفته و به بلادی که فکر می کنند برای آنها در و گوهر به بار میاورد نقل مکان کنند و تا ابد به زبان وزین و لطیف خود گویش کنند. قباله ی سرزمین ایران یکجا و به صورت مشاع به نام مردم ایران ( با هر قومیتی ) صادر شده و مستاجران نمک ناشناس نمی توانند روی آن ادعایی داشته باشند. به عنوان یک ایرانی سازوکار اصلاح امور کشور و تحقق عدالت اجتماعی( شامل احقاق حقوق اقلیت ها) را در اتحاد ملی می بینم و نه تک روی فرقه ای و قومی که از قدیم گفته اند تفرقه بیانداز و حکومت کن!
الف تمدن
کاربر مهمان / 28 June 2012
آقای الف تمدن توجه کنید. گناه گذشتگان را نباید با جزای آیندگانشان کیفر نمود. حکمرانان ترک که سالهای سال بر ایران فرمانروایی کردند تعدی های زیادی داشتند و اشتباه گروه پیشه وری هم محرز است ولی این هیچ دخلی به اهالی سرزمین های آذری زبان کنونی ندارد. مگر کسی می تواند از اهالی خمین خونخواهی بستگانش را که به دستور آقای خمینی کشته شده اند بکند؟ اما این هم عجیب است که طلب فعالین قومی آذربایجان بجز آرزوی آموزش و تکلم به زبان مادری خیلی معلوم نیست. هیچ وقت یک آذری زبان به دلیل قومیت خود مورد ظلمی ویژه واقع نشده و مانند اقلیت های دیگر(سنی ها، بلوچ ها، کردها و …) در انزوا قرار نگرفته. در قرن گذشته و حال در نظام های حکومتی و بهره بری از سرمایه های کشور سهم و نقش زیادی داشته اند و هر وقت و هر جا که خواسته اند به زبان خود گویش کرده اند و صدا و سیمای محلی آنها هم به زبان آذری برنامه دارد. آیا مشکل آذربایجانی ها فقط نداشتن آموزش رسمی به زبان آذری در مدارس است؟ یا بنا به ادعای برخی اینان با این بهانه ها به دنبال یک استقلال سیاسی هستند؟ با وجود این همه بی عدالتی که در حق سایر اقلیت های ایرانی می شود و با پتانسیل بالای آذری ها در کشور انتظار آن است که خواسته های آنها ورای این امر و در راستای کمک به تحقق عدالت در کل کشور باشد وگرنه خواسته این گروه از آذری ها فقط بوی تجزیه طلبی می دهد که مورد پذیرش سایر ایرانیان نیست.
اما از این نکته که بگذریم من با موضوع اتحاد ملی کاملا موافقم ولی نمی دانم با وضع نفاقی که سیستم اکنون در بین اقوام و حتی اقشار مردم افکنده چه راهی برای آن باید جست. مقاله ی فوق بسیار وزین است اما به هیچ عنوان جای طرح در نظام جاری کشور ندارد و فقط در صورت اندیشیدن به ایرانی نوین و پس از ج ا قابل بحث است. این حکومت و این قانون اساسی جایی برای حق و حقوق هیج قوم و نژادی باقی نگذاشته که بر سر شکل حصول به آن بحث کنیم. اتحاد ملی مورد بحث اولین گام برای رفع این بختک از سر مردم ایران است و باید محققین و اندیشمندان بی طرفانه در این خصوص بحث و تحقیق کنند و راه حل ارایه دهند چرا که از سیاست ورزان حکومتی و اپوزسیون جز ساده لوحی و فرقه بازی و عموما منفعت طلبی چیزی ندیده ایم.
محدثی- کانادا
کاربر مهمان / 28 June 2012
احتمالا تاریخ ایران باستان ./ ایران پس از اسلام ./ و ایران معاصر را خوب نمیدانید پیشنهاد میکنم یکبار دیگر بیطرفانه مطالعه بفرمایید حکومتها می آیند و میروند مانند تمام حکومتهای سه هزار سال اخیر ایران ولی آنچه که می ماند ملت ایران است این راز ورمز ماندگاری ملت ایران است ****
کاربر مهمان / 28 June 2012
جناب الف تمدن
عجب اسم با مسمایی! مشکلاتی که هم وطنان عزیز آذری یا کرد یا عرب به آن اشاره میکنند متاثر از دیدگاه کسانی مانند شماست که فکر میکنند خودشان صاحبخانه هستند و دیگران میهمان و مستاجر.
علیرضا / 28 June 2012
علیرضای گرامی
سالها پس از جنگ گزارشگری در حال خبر رسانی در مورد یک مانور بود . او در بین گفته هایش فرمود: هم اینک غیور مردان نیروی هوایی به دشمن “دد منش” فرضی هجوم می برند! متوجه کلیشه ذهنی گزارشگر شدید؟ حالا شما هم هر کسی که بر علیه تجزیه طلبی حرف بزند را دشمن ددمنش “فارس” و مدعی صاحبخانگی تلقی می کنید در حالیکه من جمله ای بلند بالا در وصف مالک این سرزمین و با زبان فصیح و شفاف نوشتم که گویا به دلایلی نا معلوم متوجه آن نشده اید.
هموطن گرامی! مگر شما از قومیت من خبر دارید؟ اگر بگویم آذری، کرد یا عرب هستم چه می گویید؟ همه ی ما مستاجر ایران زمین هستیم و روزی که قصد کنیم سند مالکیت خصوصی برای این ملک مشاع جعل کنیم آنروز پایان قرار داد اجاره است و باید به ضرب اردنگی حتمی صاحب خانه بدنبال مسکن دیگری باشیم. در ضمن شدیدا با دوستی که بیان کرده آذری ها را به عنوان یک قومیت تحت ستم تلقی نکنیم موافقم زیرا آنها به هیچ وجه نمی توانند مرثیه ی ستمدیدگی سر کنند. هیچ بهانه ای برای این امر ندارند الا اینکه چرا باقی مردم ایران آذری نمی دانند و آن را جایگزین زبان ارتباطی و غالب اقوام ایران زمین نمی کنند؟ مقایسه ی مشکلات این قوم( اصولا اگر یک قوم باشند) با اقلیتی مثل بهاییان و سنی ها بسیار نا بخردانه است و تنها به درد ماهی گرفتن از آب گل آلود می خورد
تمدن / 29 June 2012
علیرضای عزیز ؛با کی صحبت میکنی؟؛با کسی که ادبیاتش ” اردنگی زدن “میباشد و به دنیای و حقوق انسانها ازدید ” صاحبخانه ومستاجر ” نگاه میکند.که البته ازدید ایشان مستاجربدبخت هیچ حقی نذارد وا ین صاحبخانه است ؛که البته در این تراژدی انسانی نقشش را ایشان وهمفکرانشان بازی میکند؛هرلحظه که اراده کند وسایل مستاجر را میتواند به کوچه بریزد.نفرت ونژادپرستی را بنگر که انسان را به چه مرحله ایی ازسقوط ارزشهای انسانی واخلاقی میتواند بکشاند.
دوست گرامیم ؛علیرضا؛ اینها برای من وتو عبرت انگیز است. تا همواره در مقابل نژادپرستی و چهره کریه اش بایستیم و مواظب باشیم تا خود به دام آن نیافتیم.
ستار فرزند آزربایجان / 29 June 2012
تنها در یک ایران آزاد و دمکرات است که همه می توانند در کنار هم با صلح زندگی کنند . توهین به زبان و فرهنگ و رسوم دیکران راه را برای تجزیه ایران هموار می کند . خیلی مسخره است بچه من در مدرسه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی بخواند اما زبان کردی که زبان مادریش است جتی یک ساعت در هفته نتواند .
این حق ابتدایی هر شهروندی است که در کنار زبان فارسی زبان مادری خود را بخواند . بالاخره مچبورید این رو اجرا کنید به ترکیه نگاه کنید تا چند سال قبل کرد رو انکار می کرد چند روز پیش خواندن به زبان کردی رو در مدارس آزاد کرد .
البته در خاورمیانه این رسم غلط واحمقانه است که هر چه در اکثریت است می تواند به اقلیت ظلم کند خیلی از ترکهای ایران این حق را برای کردهای ترکیه قابل قبول نمیدانند انچه برای خود در ایران می خواهند .
دیار سردشت کردستان / 30 June 2012
من به عنوان یک فارس خیلی خوشحال هستم که زبان عربی در مدارس تدریس می شود. زبان عربی غنی و منشا آثار ادبی و علمی ایرانی و غیر ایرانی زیادی بوده و در ارتباط نزدیک با زبان فعلی فارسی است و کسی نمی تواند ادبیات فارسی را بدون دانستن آن بخوبی درک کند. ولی نمی دانم چه چیزی باید به عنوان کردی یا آذری یا بلوچی یا ترکمنی یا گیلکی یا … در مدارس تدریس شود؟ هموطنانی که به این زبانها گویش می کنند براحتی می توانند آن را در منزل به فرزند خود یاد بدهند و با هم به آن زبان گفتگو کنند. کاری که سالهای سال انجام شده. می ترسند چه چیزی از فرزند آنها دریغ شود؟ اگر فرزندان آنها کمتر از زبان مادری استقبال می کنند دلایلی دارد که با تدریس اجباری در مدرسه هم این مشکل رفع نمی شود. در ثانی کدام اثر ادبی برجسته را در کتاب درسی این زبانها بگذارند تا فرهنگ مرتبط با آن حفظ شود. یکی دو افسانه ی کهن که تدریس در مدرسه لازم ندارد. فکر می کنم اینها همه بهانه ای برای خواسته های دیگر است که می توانند بر حق باشند. کاش خواسته های قومی خود را شفاف تر و منطقی تر کنید. در ضمن فارس قوم خاصی نیست. اصفهانی ها، کرمانی ها، یزدی ها، تهرانی ها، برخی از لرها ، همدانی ها ، قمی ها، شیرازی ها، ،خراسانی ها و … فارس هستند و با گویش های مختلف زبان فارسی حرف می زنند ولی همه ی آنها فرهنگ های خاص خود را هم دارا هستند. لذا توجه شود که فارس بودن را در برابر اقوام مطرح نکنیم. اصولا گروه یکپارچه ای بنام فارس زبان وجود ندارد که بتوان طلبکار او شد.
کاوه / 30 June 2012
اگر شما کاربر مهمان بزبان فارسی تا به حال نفهمیدید که اقوام دیگر
ایران چه میخواهند در ان صورت نمیدانیم به چه زبانی شما را
بفهمانیم که انها فقظ خواهان تحقق حقوق شناخته شده در عرصه
بین الملل میباشند و بس شناخته شدن و تامین شدن حقوق
قومی- ملی- اتنیکی در ایران و برابری حقوقی و حقیقی اقوام ایران
کاربر مهمان / 03 July 2012
با سلام من نمیدانم ان اقا که در کمنت خود میگوید فارسها قوم مشخصی نیست
غیر فارسهای ایران زبان ملی خود را در خانه خود به فرزندان خود تدریس کنند
و در زبانهای دیگرایران اثار ادبی قابل تدریس موجود نیست در ایران یا در خارج از
ایران زندگی میکند منسوب به نسل کنونی است یا زمان پهلوی ولی یک چیز مسلم
است تا زمانی که در ایران چنین طرز تفکر بین فارسها علویت دارد نمیتوان
راجع به حل مسالمتامیز مسایل قومی -ملی -اتنیکی در ایران حرف به میان اورد
امروزنمیتوان با سلب حقوق اولیه اجتماعی ملی- قومی -اتنیکی اقوام و ملیتها
تمامیت ارضی یک کشور را تامین کرد من فکر نمیکنم که در جامع فارس ادمهای مثل شوینیست یاد شده اکثریت تشکیل میدهند همه میدانند که بهترین واسانترین اصول دوستی وبرادری فقط بر پایه برابری ممکن است داشتن عقاید دمکراتیک و ازادیخاهی برای حل هر مشکل کمک میکند کافی است که انسان باشیم و به دیگران نیز مثل خودنگاه کنیم نه بیشتر نه کمتر
کاربر مهمان / 02 July 2012
شوونیست، راسیست، فارس ها، اقلیت … کلمات مشترک دانش آموزان بی استعداد مکتب پان ترکیسم! اگر دو کلمه حرف حساب از اینها شنیدید که دقیقا چه انتظار و خواسته ای دارن بهتون می گم گوشتون روشن! ولی نخواهید شنید، چون اینقدر بی شرمانه است که روی طرح کردنشو ندارن.
کاربر مهمان / 03 July 2012
هموطن گرامی که به عنوان نماینده ی “تمام اقوام ایرانی” اظهار نظر نموده و مثلا شفاف سازی نمودند لطف کنند این ردیف کلمات ناموزون و نا همگن را ترجمه بفرمایند. اتنیکی که همان قومی است. ملی هم که مربوط به تمام اقوام می شود و با قومی در یک کاسه نمی گنجد. در نهایت هم یکی دو مثال از این حقوق بین المللی قومی آذربایجانی ها که ندیده گرفته می شود مرقوم می فرمودید تا عامه ی مردم درد خاص “قومیت آذری” را درک کنند. روی نوشتار من منحصرا رو به آن گروه از طلبکاران محترم آذری زبان بود که دایم الناله هستند. لذا اقوام را در هم جمع نکنید که این تقلب شما بسیار واضح است. آذری ها بسیار بیش از تمام اقوام و اقلیت ها و حتی اکثریت مردم ایران از سرمایه ها و منافع این سرزمین بهره مند هستند و با طلبکاری و قرار دادن خود در سایه ی اقلیت های واقعا مظلوم سعی در مخفی کردن این واقعیت بدیهی دارند.
کاربر میهمان / 05 July 2012
نظراتی که آقای بادامچی به نقل از کیملیکا نقل کرده اند هیچ گونه ارزش حقوقی ندارد . بر اساس حقوق بین الملل وحقوق بین الملل بشر. صرفا مردمی که قادر به تشکیل دولت شده اند .ملت هستند و در چهارچوب یک دولت وملت هم صرفا یک ملت است که قادر به اعمال حق تعیین سرنوشت است. در ایران مردمی از تبارهای قومی مختلف در درازای تاریخ آن چنان به یکدیگر آمیخته اند که تفکیک آنان از نظر جغرافیایی واجتماعی قابل تفکیک نیست . هیچ گونه خودگرانی هم برای ایران آینده مفید نخواهد بود ایران یک حکومت ملی ومتمرکز می خواهد که سیاست توسعه گرا داشته باشد وبتواند بر فقر وعدم توسعه فایق آید . مدلی که آقای بادامچی پیشنهاد می کند . مدلی است که منجر به تحرک**** می گردد. واگر امثال *** بتوانند کوچکترین سهمی در صحنه سیاسی ایران بگیرند .به جای بحث درباره حقوق بشر وحاکمیت ملی وانسانیت وتوسعه .باید به منجلاب عصبیتهای قومی فرو بریم . انسانیت رنگ باخته وخون ونژاد اامثال این چیزهای مشمیز کننده مطرح خواهند شد .نتیجه کشتارهای دسته جمعی وتجاوز وبردگی خواهد بود مدل روشن است همان مدل یوگسلاوی ودارفور که دیدیم چه فجایعی را دز برداشت .****
خسرو / 07 July 2012
گرامیفرزند آذربایجان!
اول آن که در مدرسه، در آغاز، خط را یاد میدهند و نه زبان را. یعنی یک کودک که در محیطی غیرفارسیزبان رشد کرده، قطعا به زبان مادری خود آشناست و اگر به خط نیز مسلط شود هم میتواند – با اندکی اشتباه – زبان مادری را بنویسد و هم زبان ملی را.
نکتهی مهم در این میان این است که شما زبان فارسی را زبانی قومی فرض میکنید در حالی که نگاهی به تاریخ ایران چنین چیزی را نشان نمیدهد.
به نظر من وضعیت ایدهآل از زباندانی یک ایرانی آن است که بر هر دو زبان مادری و ملی مسلط باشد؛ چرا که بسیاری از منابع تاریخی و ذخیره فرهنگیاش به زبان فارسی است و ارتباطش با دیگر ایرانیان نیز به این زبان است و صدالبته زبان مادری نیز بسیار ارجمند است. حال باید بیندیشیم که فرد چگونه میتواند ضمن تسلط بر زبان مادری به زبان فارسی نیز آنچنان مسلط باشد که اشعار مولانا را به درستی خوانده و درک کند و خواستهای خود را در جامعه به راحتی پیش ببرد. به نظر میرسد افراد قومی که در محیط خود بزرگ میشوند به زبان فارسی آنچنان مسلط نیستند که به زبان مادریشان، و افراد قومی که در محیطهای دیگر – مثلا تهران – بزرگ میشوند بر زبان مادریشان مسلط نیستند، که به نظر من هر دو ایراد دارد.
همچنین در اصل 15 قانون اساسی، به درستی، به آموزش ادبیات قومی – و نه زبان قومی – اشاره شده که باید نیز چنین شود:
زبان و خط رسمي و مشترك مردم ايران فارسي است . اسناد و مكاتبات و متون رسمي و كتب درسي بايد با اين زبان و خط باشد ولي استفاده از زبانهاي محلي و قومي در مطبوعات و رسانه هاي گروهي و تدريس ادبيات آنها در مدارس ، در كنار زبان فارسي آزاد است .
علیرضا افشاری / 19 July 2012
میثمجان، سپاس از تلاشت.
در جایی نوشتی که: در واقع زبانهایی چون ترکی و کردی و عربی جایگاه مهمتری در حیات جمعی ایران تا قبل از سیاستهای یکسانسازی رضا شاه ایفا میکردهاند.
به گمان من، راستش را بخواهی، چنین نبوده و در واقع هر کس که قصد نوشتن متنی جدی را داشته – علمی، سیاسی، اقتصادی، تاریخی و… – و در نتیجه دوست داشته که همه ایرانیان آن را بخوانند به فارسی نوشته است و به نظر میرسد جز شعر، که زبان احساس است، و شاید تعداد انگشتشماری متن نوشتهای را به زبان قومی نیابیم. امیدوارم بپذیرید آنچه به عربی نوشته شده هم به خاطر جایگاه آن زبان بوده که در دورهای زبان رسمی و حکومتی بوده ـ و وجود متنهای علمی به عربی متعلق به همان دوره است – و در 1400 سالهی اخیر نیز زبان دینی اکثریت ایرانیان بوده و همواره متنهایی دینی به این زبان نوشته شدهاند.
اگر سندهایی دارید که جز این است – بهویژه دربارهی ترکی و دیگر زبانهای قومی – خوشحال میشوم مرا راهنمایی کنید.
علیرضا افشاری / 19 July 2012
جمهوری اسلامی رفتنی نیست خیلی زور بیاید خودشان به نفع خودشان رفرمش میکنن جدایی طلبی هم نه به نفع بلکه به ضرر همه است و حاصل هیجانات نوجوانانه انسان هاست حال در هر سنی (البته در ایران) برای شما اب نخواهد شد ولی برای حکومت نان چربی خواهد شد جدایی طلبی یعنی به وجود امدن جنگ های اسان اطلاعاتی نظامی در مرز ها با تلفات کم برای نظام این جور وقایع در ایران زمانی پوشش خبری میگیرند که حکومت بخواهد این ها مشکلات مردم نیست مردم بیشتر از زبان ترکی و فارسی و…..به رفاه نیاز دارند نگاه کنید به امار محاجران بحث بیخودی است این بحث این عبارات (زبان مادری -حقوق قومی و……) کاش از این ها تعریف میدادید و به ابهامات ان ها میپرداختید
opazhan / 27 July 2012
ما ملت طبری (مازندرانی) چه توسط مرکزگرایان به رسمیت شناخته شویم و چه به رسمیت شناخته نشویم به راه خود ادامه خواهیم داد. طبرستان وطن ماست و مازندران هم بخش کوچکی از طبرستان است. مرکزگرایان قرن هاست که به ملت طبری (مازندرانی) سمت روا داشته اند و مازندران را از رشد بی بهره ساخته اند و کمر به نابودی فرهنگ و زبان و هویت طبری بسته اند.
ملت طبری / 10 March 2023