علی افشاری – یکی از مباحثی که بر حوزه قومیتها سایه افکنده مسئله حمایت احتمالی نیروهای خارجی از تجزیه نقاطی از ایران است. به عبارت دیگر عاملی که از دیر باز باعث شده تا مطالبات مناطق قومیتنشین از دید نیروهای مرکزنشین جدی گرفته نشود و یا با سوءظن با آن برخورد شود ، وابسته انگاشتن آنها به دول خارجی ضد ایرانی بوده است. در واقع از دید آنها تصور میشود که این مسائل از حالت داخلی و ملی خارج شده و با نیروهای خارجی که جایگاهی در ماجرا ندارند آمیخته شده است.
در این یادداشت بدون این که به درستی و یا نادرستی این نگرش پرداخته شود و یا منشا و چگونگی آن مورد بحث قرار گیرد کنکاشی بهعمل میآید که مسئله وجود ارادهای خارجی برای تجزیه ایران چقدر با واقعیت تناسب دارد.
اظهار نظر در این خصوص به دلیل محدودیت در دسترسی به اطلاعات دشوار است. این مباحث معمولا به صورت مخفی و در سطح فعالیتهای پشت پرده دنبال میشوند و ناگزیر باید بر اساس نشانه و گمانهها مسائل را بررسی کرد. در این مطلب کوشش میشود تا تنها بر اساس مطالب مستند و معتبر حتیالمقدور تکیه شود. همچنین باید توجه داشت در هر کشور خارجی نیروها و علائق سیاسی متفاوتی وجود دارند. بنابراین مواضع رسمی دولتها و نیروهای مهم سیاسی مد نظر قرار میگیرند. در عین حال ذکر این نکته مهم است که وجود سیاست و برنامه در کشورهای خارجی اهمیت دارد. نفس علاقه و یا تمایل بالقوه موضوعیت ندارد. ممکن است وقتی امکان تجزیه در داخل کشوری جدی شود دولتی خارجی هم حمایت کند، اما چنین حالتی را نمیشود وجود برنامه و تلاش هدفمند و سازمان یافته برای تجزیه کشور به حساب آورد یا تجزیهطلبان را ایادی و عمال بیگانگان بهشمار آورد.
نتیجهگیریهای این مطلب امری قطعی نیست و میتواند در پرتو دستیابی به اطلاعات جدید و جامع دگرگون شود. در واقع هدف تلاش برای واقعی کردن هر چه بیشتر مباحث مربوط به نسبت بین تجزیهطلبی با قدرتهای خارجی و بهخصوص آمریکا است.
سوابق گذشته نشان میدهد نیروهایی که مقاصد تجزیهطلبانه داشتهاند ضمن این که محدود بودهاند و وزن اجتماعی بالایی نداشتهاند اما بیشتر گروههای خود اتکاء بودهاند و وابستگی به خارج درباره آنان صدق نمیکند اگر چه در مقاطعی از کمک خارجی بهره بردهاند. به عبارت دیگر نخست آنها عمدتا در چهارچوب خاص خود و به شکل مستقل بروز یافتهاند و بعد مورد توجه نیروهای خارجی قرار گرفتهاند. حتی برخی از آنها مانند کلنل محمد تقی خان پسیان افراد خوشنامی نیز بودهاند. البته ممکن است استثناهایی نیز وجود داشته باشند که کاملا وابسته بودهاند.
با توجه به روایتها و نظرات متعارض درباره جنبشهایی که در استانهای مرزی وجود دارد این موضوع حساستر میشود. ادعاهایی وجود دارد که میرزا کوچک خان، شیخ محمد خیابانی و فرقه آذربایجان مدافع حرکتهای تجزیهطلبانه بودهاند. در حالی که دیدگاههای دیگری وجود دارند که آنها را خواهان نظام فدرال و تداوم زیست در کشور ایران معرفی میکنند. از آنجاییک ه در فضای سیاسی ایران مرزهای بین این دو نگرش مخدوش است. بنابراین بدون این که وارد داوری بشویم که کدام نگرش درست است، میتوان از این بحث نتیجه گرفت که در گذشته نفس تجزیهطلبی در ایران منشاء خارجی نداشته و کسانی بودهاند در داخل قلمرو جغرافیایی ایران که مستقلا به فکر گسست افتادهاند.
در حال حاضر از سوی عدهای، آمریکا و اسرائیل به عنوان کشورهایی که در تمام نقاط بحرانی ایران برنامه تجزیه دارند، در نظر گرفته میشوند .همچنین عربستان سعودی و متحدین عربی آن متهم هستند که مقاصد تجزیهطلبانه برای خوزستان دارند. برخی پای آلمان را نیز به این معادله باز کردهاند.
علی افشاری: آمریکا در تجزیه ایران منفعت ملموسی ندارد تجزیه ایران یجنگها و برخوردهای نظامی سنگینی در پی دارد که دور جدیدی از بیثباتی را وارد منطقه میسازد که آن به ضرر آمریکا است
اما وقتی دقیق به مسئله نگریسته شود و برخوردهای ایدئولوژیک، هویتطلبانه و تکبعدی را کنار بگذاریم، با توجه به واقعیتهای موجود به سختی میتوان نتیجه گرفت که دولتهای خارجی برنامه و طرحی جدی برای تجزیه ایران در دستور کار داشته باشند. البته این ادعا بدان معنی نیست که برخی از دول خارجی از تجزیه ایران خوشحال نمیشوند، بلکه بحث بر سر این مسئله است که اقدام عملی و پشتیبانی تدارکاتی و سیاسی از آن به عمل نمیآورند. بیشتر به نظر میرسد آنها از بحران قومیتی ایران به عنوان اهرم فشاری برای حل مشکلاتشان با حکومت ایران استفاده میکنند.
دولت آمریکا و بهخصوص نئوکانها از سوی جریانهایی متهم هستند که در طرح خاورمیانه بزرگ تجزیه ایران را در نظر دارند. آنها در این خصوص اشاراتی به نظرات برنارد لوئیس، شرقشناس و اسلامشناس شهیر و بحثهایی که در اندیشکدههای وابسته به جناحهای راست افراطی آمریکا در جریان است، دارند. همچنین کمکهای مالی از سوی برخی سازمانهای غیر دولتی غربی به گروههای هویتطلب قومیتی و تجزیهطلب را دیگر سند ادعایی خود به حساب میآورند که غرب خوابهایی برای چند تکه کردن ایران دیده است.
اما سابقه آمریکا در ایران عکس این ادعا را آشکار میسازد. آمریکا در ماجرای اولتیماتوم به شوروی برای خروج از آذربایجان و همچنین مخالفت با قرارداد وثوقالدوله که ایران را به منطقه نفوذ دول وقت روسیه و بریتانیا تقسیم میکرد، به نفع حفظ تمامیت ارضی ایران موضع گرفت. تاکنون نیز رفتاری دال بر همراهی با تجزیه ایران به صورت رسمی نشان نداده است. آمریکا در افغانستان و عراق نیز به سمت تجزیه نرفت که استعداد و آمادگی این کار را داشتند.
با توجه وجود گرایشهای سیاسی مختلف و کانونهای تاثیرگذار متعدد در حوزه قدرت آمریکا، باید مواضع رسمی این دولت را مورد توجه قرار داد. نظرات یک گروه سیاسی خاص تا زمانی که تبدیل به سیاست دولت آمریکا نشده است نمیتواند مبنا قرار بگیرد. البته باید در برابر آن هوشیاری داشت. اما در حال حاضر هیچ کدام از دو حزب اصلی و زیرمجموعههای این کشور طرح و سیاستی در خصوص تقویت گرایشهای تجزیهطلب ندارند. بحثهایی به صورت پراکنده و فردی در آنها جریان داشته که تبدیل به نتیجه مشخصی نشده است. برنارد لوئیس نه سیاستمدار است و نه دولتمرد . وی ایدهای را مطرح کرده که تاکنون فقط در سطح نوشته باقی مانده است.
مهمترین این بحثها مقاله رالف پیترز در نشریه نیروهای مسلح ارتش آمریکا تحت عنوان “مرزهای خونین” است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شده است. (۱) وی در برخوردی سطحی و شتابزده مدعی شده است که دموکراسی و ثبات پایدار در منطقه خاورمیانه و از میان برداشتن تروریسم اسلامی نیازمند تغییر مرزهای مصنوعی این منطقه است که توسط چرچیل با قلم روی نقشه ایجاد شده است.
سطح نازل اطلاعات وی تا آنجاست که نمیداند مرزهای کنونی ایران ربطی به تقسیمبندی قدرتهای فاتحان جنگ جهانی اول ندارد. وی در نگرشی نادرست برای پایان بخشیدن به نزاعهای قومیتی و مذهبی نقشه جدیدی در خاور میانه پیشنهاد میکند که مناطق بلوچستان، آذربایجان، خوزستان، کردستان از ایران منفک شده و به جایش هرات به ایران ملحق گردد! وی تقسیمبندی جدیدی برای عربستان سعودی، عراق، افغانستان، پاکستان و … نیز ارائه میدهد و همچنین توصیه میکند اسرائیل نیز به مرزهای قبل از ۱۹۶۷ برگردد.
اگرچه مطلب وی در نشریه ارتش آمریکا چاپ شده است ولی خودش در مقاله توضیح میدهد که شکست در منطقه خاورمیانه از اسلام نیست، بلکه از دیپلماتهای آمریکایی است که مرزهای بینالمللی مقدس را پرستش میکنند. مقاله وی جهتگیری انتقادی نسبت به سیاستهای آمریکا در عراق پس از صدام دارد که چرا طرح تجزیه را دنبال نکرده است. مطلب وی فقط در حد انتشار در نشریه ماند و نه در دستور کار دولت قرار گرفت و نه هیچ بنیاد غیر دولتی و یا احزاب سیاسی به آن بها داد. اکنون شش سال از انتشار این مقاله میگذرد و ردپایی از تعقیب این طرح در سیاست آمریکا در منطقه خاورمیانه دیده نمیشود.
کمکهایی که از سوی نهادهای اجتماعی و اندیشکدههای آمریکایی به گروهها صورت میگیرد هنوز مشخص نیست دامنه آن چقدر است. حجم بالای اخبار نادرست و برنامههای تخریبی جمهوری اسلامی بررسی را دشوار میسازد. اما معمولا این کمکها در قالب حمایتهای انسانی و یا حقوق بشری انجام میشود، چون گروههای قومیتی در ایران از قربانیان نقض حقوق بشر هستند. آمار افراد کشته شده و همچنین تعداد زندانیان سیاسی بالا مسائلی است که مورد توجه این نهادها قرار میگیرد. همچنین سازمانهایی که در خصوص فرایندهای حل منازعه مشاوره میدهند نیز به حل بحرانهای قومیتی ایران علاقهمند هستند، اما جهتگیری آنها دفاع از تجزیه ایران نیست.
رسانههای فارسی زبان وابسته به دولت آمریکا از جمله رادیو فردا و صدای آمریکا علیرغم اصرار گروههای تجزیهطلب حاضر نشده است تریبون در اختیار آنها بگذارد.
عربستان سعودی اگرچه از تجزیه خوزستان ایران و تبدیل این منطقه به یک کشور عربی استقبال میکند ولی مصلحت این حکومت محافظهکار اجازه نمیدهد تا اقدامی عملی در خصوص تقویت گروههای تجزیهطلب انجام دهد
سیمون هرش، شبکه تلویزیونی ای بی سی و برخی مقامات سابق امنیتی و سیاسی آمریکا از جمله فرد برتن، کارشناس ضد تروریسم که قبلا در وزارت خارجه آمریکا فعالیت میکرده است مدعی شدهاند که سیا از بودجههای مخفی خود امکاناتی را در اختیار جندالله و دیگر گروههای قومیت طلب با خط مشی مسلحانه قرار داده است. (۲) این ادعا از سوی مقامات رسمی آمریکا تکذیب شده و اطلاعات منتشر شده نیز در حدی نیست که بتوان صحت این ادعا را قطعی دانست.
البته مارک پری در نشریه شورای روابط خارجی آمریکا فاش ساخت که نیروهای موساد در پوشش مامورین امنیتی آمریکا با نیروهای جندالله تماس گرفتهاند و آنها را برای عملیات خرابکارانه در داخل خاک ایران استخدام کردهاند. (۳)
حتی اگر فرض کنیم سیا واقعا به این گروهها کمک میکند باز نمیتوان لزوما نتیجه گرفت که این فعالیتها در چهارچوب طرح تجزیه ایران صورت میپذیرد. محتملتر آن است که این اقدامات در قالب کارهای ایذائی و فشار به حکومت برای تغییر رفتار در سیاست خارجی انجام میشود.
دلایل زیادی وجود دارد که آمریکا در تجزیه ایران منفعت ملموسی ندارد و یا دستکم ضررهای این کار برای آنها از منافع احتمالی آن بیشتر است. تجزیه ایران یک سری جنگها و برخوردهای نظامی سنگین در پی دارد که دور جدیدی از بیثباتی را وارد منطقه میسازد. افزایش ناآرامیها در منطقه استراتژیک خاورمیانه و یکی از شاهراههای اصلی ترانزیت انرژی غرب به ضرر آمریکا است. افزایش واحدهای سیاسی- جغرافیایی و طولانی بودن دوره ثباتیابی آنها بستر فعالیت مناسبی برای افزایش فعالیتهای تروریستی فراهم میسازد. این کار همچنین باعث بالا گرفتن جو ضد آمریکایی در ایران شده و مردم را در کنار حکومت قرار میدهد.
تجزیه ایران موازنه قوا را در منطقه به ضرر ترکیه، روسیه و پاکستان به هم میزند. چنین امری بر تنش روابط آنها با آمریکا میافزاید بدون این که دستاورد مشخصی نصیب آمریکا شود. بنابراین میتوان نتیجه گرفت رویکرد آمریکا به مسائل قومیتی ایران در چهارچوب اعمال فشار به حکومت و توجه به مطالبات این گروهها بر اساس ارزشهای آمریکایی است. در واقع این گروهها حکم اهرم فشار را برای آمریکا و به طور کلی غرب دارند. همچنین آنها بخشی از نیروهای معترض در ایران نیز محسوب میشوند.
اسرائیل دیگر کشوری است که در مظان اتهام برای دامن زدن به تجزیه ایران قرار دارد. برخی از منابع به تواتر از وجو د مراکزی آموزشی در کردستان عراق خبر میدهند که دولت اسرائیل در آنجا با جذب نیرو از مخالفین قومیتی، آنها را برای انجام عملیات خرابکارانه علیه جمهوری اسلامی آموزش میدهد.
همچنین شایع است که اسرائیل به برخی از گروههای قومیتنشین ناراضی نیز سلاح میدهد. البته حکومت اقلیم کردستان در بیانیهای وجود مراکز جاسوسی و اطلاعاتی اسرائیل را در خاک کردستان عراق رد کرد. اما تردیدها در خصوص درستی این موضعگیری بسیار است.
وخامت رو به تزاید روابط ایران و آذربایجان میتواند این همسایه شمالی را به دیگر مرکز فعالیت نهادهای اسرائیلی علیه حکومت ایران تبدیل کند.
اما مجموعه فعالیتهای تهاجمی دولت اسرائیل که به احتمال زیاد صحت دارد، در قالب واکنش و برخوردهای تلافیجویانه با حمایت ایران از گروههای فلسطینی و لبنانی معارض با اسرائیل صورت میپذیرد. اسرائیل در جایگاه و موقعیتی نیست که برنامهای برای تجزیه ایران داشته باشد.
عربستان سعودی اگرچه از تجزیه خوزستان ایران و تبدیل این منطقه به یک کشور عربی استقبال میکند ولی مصلحت این حکومت محافظهکار اجازه نمیدهد تا اقدامی عملی در خصوص تقویت گروههای تجزیهطلب انجام دهد. آسیبپذیری عربستان حوزه مانور آن را محدود میسازد. تاکنون شاهد و مدرک معتبری در خصوص حمایت حکومت عربستان سعودی از گروههای تجزیهطلب مشاهده نشده است. البته میتوان این حالت را در نظر گرفت که به صورت کنترل شده از گروههای عرب تجزیهطلب در حد اعمال فشار و یا خنثیسازی حرکتهای تهاجمی حکومت ایران حمایت کند اما دامنه این حمایت محدود است و در سطحی نیست که حساسیت ایران را بر بیانگیزد. بررسی عملکرد و مواضع رهبران سعودی نشان میدهد علیرغم تیره شدن روابط آنها با ایران در سالهای اخیر، هنوز امید دارند تا با چهرههای اصلاحطلب و میانهرو حکومت بتوانند مصالحه کنند. این نیروها برای عربستان در اولویت هستند.
امید عربستان سعودی به نیروهای میانهرو محدودیت زیادی برای سیاست این کشور در حمایت از حرکتهای تجزیهطلبانه ایجاد میکند. اصولا گرایش ناسیونالیسم عربی و پان عربها در منطقه، باعث تقویت تعصبات عربی و بروز هویت عربی متمایز با هویت ملی ایرانی در خوزستان بوده است. جریانی مثل جبهه التحریر که شاخه حزب بعث در خوزستان بود یک نمونه از این حرکت بود. در حال حاضر مجموعه الاحواز در خارج از مرزهای ایران نقشی مشابه را ایفا میکند.
عربستان و در کل کشورهای عربی و از جمله عراق و همچنین ترکیه به ترتیب مناطق عربنشین و ترکنشین ایران را حوزه نفوذ خود میپندارند. همانطور که ایران شیعیان عراق و لبنان ، آذربایجان و عربستان سعودی و تاجیکها و هزارهها در افغانستان و کردها در عراق را متحدین خود میپندارد. این رویکرد خصلت تجزیهطلبانه ندارد بلکه تقویت دستیبابی به منافع ملی از رهرو ارتباط و نزدیکی با نیروهای هسمو در مناطق همسایه و یا مجاور را دنبال میکند.
رویکرد آمریکا به مسائل قومیتی ایران در چهارچوب اعمال فشار به حکومت و توجه به مطالبات این گروهها بر اساس ارزشهای آمریکایی است. این گروهها حکم اهرم فشار را برای آمریکا و به طور کلی غرب دارند
تجمعهای محدودی از جمعیتهای ترک و عرب تجزیهطلب در خارج از کشور برگزار میشود، برخی در ترکیه و یا در محل دفتر حزب مساوات آذربایجان. این تجمعها کنترلشده هستند. برخی نشستهای محدود دیگر نیز در کشورهای اروپایی برگزار میشود که معمولا از امکانات عمومی متعلق به این جوامع باز استفاده میشود که مستقل از دولتها هستند.
القاعده نیز ارتباطاتی با گروههای تجزیهطلب بلوچ دارد. همچنین سیستم امنیتی پاکستان نیز از آنها به صورت ابزاری استفاده میکند. ولی این همکاریها در سطح محدودی است .
وزن گروههایی که در میان فعالان هویتطلب کرد، ترک، بلوچ و عرب رسما و علنا اهداف تجزیهطلبانه را تبلیغ میکنند هم به لحاظ کیفی و هم کمی پایین است.
اکثر گروههای شناخته شده و پرطرفدار دستکم در ظاهر خواهان خودمختاری هستند. ضمن این که نفوذ و عمق استراتژیک این گروهها در توده مردم مناطق قومیتنشین بالا نیست.
البته بغرنجی مسئله در اینجاست که برخی نیروهای سیاسی مرکزنشین ایران نسبت به گروههایی که خواهان فدرالیسم هستند سوءظن دارند و تمایزی بین آنها و تجزیهطلبان قائل نمیشوند. در این صورت باید گفت دولت اقلیم کردستان عراق از خودمختاری کردستان ایران حمایت میکند و همچنین اکثر کشورهای عربی نیز از خودمختاری عربها در خوزستان پشتیبانی میکنند. این خواسته ممکن است مورد حمایت غرب نیز قرار بگیرد. اما در این خصوص باید حساب نیروهای خواهان فدرالیسم را از تجزیهطلبان جدا کرد و سپس با گفتوگوی انتقادی سوءظنها را از بین برد و یا حداقل به یک شناخت درست دست پیدا کرد.
بنابراین در مجموع حرکت و اراده جدی خارجی برای تجزیه ایران فعلا وجود ندارد و در افق زمانی رویتپذیری نیز چنین امکانی دیده نمیشود. اما حرکتهای ایذائی برای اعمال فشار به جمهوری اسلامی و برخوردهای واکنشی و مهارکننده برای سیاست خارجی ستیزهجویانه از سوی غرب و برخی کشورهای منطقه وجود دارد. این برخوردها در سطح استراتژیک انجام نمیشود بلکه فعلا حالت تاکتیکی دارد. به عبارت دقیقتر، حمایت کشورهای خارجی از گروههای تجزیهطلب بر اساس راهبرد تجزیه ایران صورت نمیگیرد بلکه به عنوان ابزاری در خدمت سیاست مهار جمهوری اسلامی است . میزان حمایت تابعی از شدت رویارویی و فاصله با حکومت است. نمونه روشنکننده در این خصوص نوع ارتباط شاه با ملامصطفی بارزانی است. به محض این که ایران به خواستهایش در قرارداد ۱۹۷۵ رسید، پشت آنها را خالی کرد.
در عین حال باید توجه داشت همین تاکتیکها در مقطعی میتواند دردسر ساز شود. بنابراین هوشیاری نسبت به آنها برای نیروهای دموکراسیخواه و مدافع تمامیت ارضی ایران ضرورت دارد.
استفاده ابزاری و تاکتیکی از گروههای تروریستی و تجزیهطلب برای دستیابی به منافع سیاسی و ملاحظات امنیتی از مصادیق روشها و رفتارهای منفی در عرصه سیاست بینالمللی هستند و با قوانین بینالمللی نیز تعارض دارند اما متاسفانه در واقعیت وجود دارند.
اما خطر تجزیهطلبی بیش از آن که معطوف به خارج از مرزها باشد، از شکاف رو به افزایش بین وضعیت موجود و انتظارات مردم ساکن در استانهای مرزی ناشی میشود. کسب رضایت این مردم و قرار دادن خواستههای مشروع آنها در سبد مطالبات ملی و افزایش رشد توسعه و آبادانی در این مناطق محروم مهمترین عناصر رفعکننده خطر تجزیهطلبی هستند که در حال حاضر شدت بالایی ندارد.
مهار سیاستهای ستیزه جویانه خارجی حکومت و تعامل با جامعه جهانی دیگر راهبردی است که ظرفیت بالایی در متوقف کردن حمایتهای تاکتیکی کشورهای خارجی از گروههای تجزیهطلب دارد و آنها را خلع سلاح میسازد.
در عین حال این واقعیت را نیز باید در نظر داشت که توان و امکانات دولتهای خارجی برای پیشبرد برنامههای تجزیهطلبانه پایین است و آنها از نظر منطقهای و جهانی در شرایطی نیستند که بتوانند چنین کاری را بهسادگی انجام دهند.
در این میان برخوردهای ایدئولوژیک، نگرشهای شووینیستی و نژادپرستانه، بهرهبرداریهای سیاسی و نگرشهای غیر اصولی و سطحینگر با این موضوع ابعاد و نتایج منفی در بر دارد. انتظار میرود با برخورد مسئولانه نیروهای سیاسی مرکزنشین و فعالین هویتطلب قومیتی چهارچوب مناسبی برای حل مشکلات وضع شود و نگرانی از تجزیهطلبی فعلیت پیدا نکند.
*عکس اصلی مقاله، نقشه تجزیه ایران است که رالف پیترز آن را طراحی کرده.
منابع :
۱- مرزهای خونین ، رالف پیترز
۲- ایالات متحده وجوه گروههای تروریستی برای ایجاد هرج و مرج در ایران ، نشریه تلگراف
۳- پرچم دروغین ، مارک پری
اگر از دفاع بی چون چرای آقای افشاری از آمریکا و دیدگاههای توطئه آمیز و … بگذریم باید شوونیزم را به کناری گذاشته و قبول کنیم که زندگی اقوام و ملیتهای مختلف و حتی افراد جامعه در یک محدوده ی جغرافیائی بنام کشور داوطلبانه بوده و بر مبنای زور یک ملت علیه ملتی دیگر نیست از اینرو حق تعیین سرنوشت را باید بخشی از حقوق دموکراتیک به رسمیت شناخت . اما ما نباید به جدائی تشویق کرده و اتحاد همه ی مردم دنیا را با رفع هر گونه تبعیض خواهانیم . مرزها تنها هویت مالکیت افرادی ست که مردم را غارت می کنند و آنرا تقدیس می کنند هر فردی آزاد است هر گونه که می خواهد و در هر جائی که می خواهد زندگی کند آزادی هیچ محدوده و مرزی را به رسمیت نمی شناسد اما ما هویت زندگی اجتماعی را بر هویت فردی برتر می دانیم و فرد را در جامعه با همه ی حقوق دموکراتیکش به رسمیت می شناسیم .
اما آنچه در کشورهای چند ملیتی مانند ایران دچار بحران می شود دلائل اقتصادی و سیاسی بسیاری دارد از جمله ناتوانی قدرت اقتصادی حکومت مرکزی برای ایجاد امنیت امنیت شغلی و سطح زندگی مردم است که جذابیت و وابستگی به حکومت مرکزی را کاهش داده تا قطع کامل و جدائی می انجامد . سیاستهای اقتصادی جمهوری اسلامی فقر و فلاکت را بر همه ی ملیتهای ایران تحمیل کرده است به همین دلیل کشورهای همسایه که از سطح بالاتری برخوردارند بعنوان آلترناتیو مردمان مرزی ایران محسوب شده و گرایشات همسان ملیتی همسایگان جذابیت برجسته تری پیدا می کنند از اینرو روابط این مردم با حکومت مرکزی روزبروز کاهش می یابد . هر عربی آرزو دارد زندگی اش مانند همسانان کشورهای همسایه اش باشد و هر ترکمنی ترکمنستان و هر ترکی آذربایجان را جذاب تر از ایران میداند و بخصوص کردستان عراق که نه تنها در چند سال اخیر از نظر اقتصادی رشد بی نظیری داشته که از لحاظ آزادی های فردی و اجتماعی سیاسی اقتصادی نیز بسیار دموکراتیک است در حالی که کردهای ایرانی در دام یک دیکتاتوری وحشتناک افتاده و نه تنها از تبعیض ملی در رنج است بلکه تبعیضات دینی و مذهبی نیز آنها را محاصره کرده است آزادی های دموکراتیک که دیگر جای خود دارند . از اینرو حکومت مرکزی که ملیتهای ایران آنرا به اشتباه حکومت فارسها می نامند در مقابل سایر ملتها به شدت تضعیف شده است . ( به این دلیل گفتم حکومت مرکزی ایران تنها فارسها نیستند زیرا زبان فارسی زبان دینی جکومت نبوده و تبدیل به زبان دوم شده است اعتبار افراد حکومتی وقتی افزایش می یابد که در اولین جملات شان کلمات بیشتر عربی بکار برند و یا ایرانی بودن جرم است زیرا زمانی که ملیتهای مختلف متحد شدند سرزمین پارسه یا پارسی تبدیل به نام ایران یعنی مظهر اتحاد همه ی اقوام و ملیتهای این خطه شد از اینرو ایران یعنی اتحاد همه ی مردم این سرزمین و همه ی این ملتها بصورت برابر مالک آن هستند و تنها پارسیان مالک آن نیستند . ) اما دیکتاتوری و استبداد و همچنین بیکاری و فقر دامن همه ی ملیتها را گرفته است- – اگر چه نسبتها تنها کمی با هم تفاوت دارند – به همین دلیل ما در فقر و بیکاری و استبداد متحد هم هستیم و باید این اتحاد و همبستگی را در جهت ساقط کردن حکومت استبدادی تقویت کنیم و از دامن زدن به جدائی پرهیز نمائیم مادها پارسها و پارتها هزاران سال است که در کنار یکدیگر و برای حکومتهای همدیگر فداکاری و جانفشانی کرده اند و اتحاد خود را حفظ کرده اند و در مواقعی که با تفرقه روبرو می شدند دیگران به هیچ کدامشان رحم نمی کردند چه زمانی که اعراب به ایران حمله کردند و چه در زمانی که صدام حسین با نام سردار عرب و به یاد قادسیه به ایران حمله کرد هیچکدام به هموطنان عرب ایرانی رحم نکردند حد اقل ما فجایع حمله ی صدام حسین در رابطه با هموطنان عرب را دیده ایم قتل تجاوز و … و یا در دورانی که ترکهای عثمانی تبریز را گرفتند مردم تبریز در رنجی جانکاه با اتحاد سایر ایرانی ها از شر آنها خلاصی یافتند . وقتی عربها مغولان و یا عثمانی ها و یا دیگران از تفرقه و ضعف حکومت مرکزی به ایران حمله کردند به ملیت حتی همسان هم توجه نکردند . همانگونه بابک خرمدین قهرمان ملی از آذربایجان شد که یعقوب لیث صفاری از سیستان . و همانگونه باقر خان و ستارخان به ایران هدیه شد یپرم خان ارمنی و یا قاضی محمد کرد . قهرمانان ملی ما همانگونه که از ملیتهای مختلف ند ایران نیز از ملتهای متفاوت و رنگهای متفاوت تشکیل شده است اما آن چیزی که در همه ی ملیتها نقطه ی مشترک آنهاست انسان بودن است و این مهمترین دلیل اتحاد بشریت برای زدودن هر گونه تبعیض است ما انسانیم با نیازهای مشترک و احترام متقابل و حق برابر در برابر یکدیگر جدائی پیزی را حل نمی کند . تنها احترام متقابل به حقوق یکدیگر است که تمام اختلافات را و معادلات منفی را برهم خواهد زد ما باید حقوق یکدیگر را حتی برای جدائی از همدیگر به رسمیت بشناسیم حتی اگر نخواهیم از هم جدا شویم . به امید روزی که تنها تفاوت انسانها فقط میزان انسان بودنشان باشد . نه تفاوتهای فرهنگی قومی دینی مذهبی و … تا آنروز
کاربر مهمان فرهاد - فریاد / 26 May 2012
در اصطلاح رفتار شناسی خانواده ، اصطلاحی است به نام طلاق خاموش یا غیر رسمی وجود دارد ، یعنی اینکه زن ومرد به طور رسمی از هم جدا نشده اند ، اما با وجود اختلافات شدید و حتی نفرت از هم ، به جهت مصلحت و یا نوعا از روی بیچارگی زن بدبخت ، زیر یک سقف با هم زندگی میکنند ، و هیچ ارتباط عاطفی هم با یکدیگر ندارند .
حال در مورد مملکت خودمان ایران ، واقعا اینگونه است ، ملت هایی مانند کرد ، ترک و بلوچ و عرب از ایران جدا شده اند ، اما فعلا به زور سرنیزه و سرکوب محصور در مرزهای جغرافیایی ایران امروز با هم زندگی میکنند .و متاسفانه امروز هم دوستانی مانند شما یا در پی توهم توطئه ، و یا مانند آقای گنجی به کل منکر وجود مساله در میان فارس ها و دیگر ملتهای بدبخت محبوس شده دراستعمار دولت فارس ، هستند .
برای حل یک مساله ، بایستی صورت مساله را خوب فهمید ، نه آنکه آنرا پاک نمود .
ضمنا ماهیت اتنیکی دولت ایران فارسی است وتمامی ساختار جامعه کنونی ایران هم برپاشنه زبان فارسی میچرخد و تمامی بودجه فرهنگی کشور تنها وتنها صرف توسعه زبان فارسی میشود
ستار فرزند آزربایجان
ستار فرزند آزربایجان / 26 May 2012
نقشه جالبی گذاشتین.فقط آذربایجان من کوش؟
کاربر مهمان / 27 May 2012
وقتی به حقایق متناقض و پیچیده بر میخوریم که قابل توجیه نیستند یا یک جواب مشخص که توجیه کننده همه موارد باشد پیدا نمیشود به این نتیجه منطقی میرسیم که شاید منافع بعضی ها این جور اقتضا میکند که مسائل اینگونه پیش برود . حکایت کشور ما ایران هم از این سری مسائل است که هیچ کس یا گروه یا سیاستمدار و روشنفکری تا کنون نتوانسته توجیه قانع کننده ای که فراگیر باشد برای تبیین مسائل و حواد ث ارائه کند .
مثلا چرا هم اپوزیسیون هم سرداران سپاه هم کارگزاران حکومت در ایران ، هم خودنویس هم اخبار روز ، هم زمانه ، هم …. همه اینقدر وقت صرف میکنند که خاتمی را بکوبند ؟ حتا بیش از هر کس دیگری در ج ا حتا بیش از رفسنجانی و دیگر مقامات ج ا ؟
یا اینکه چرا هم اپوزیسیون هم رژیم اینقدر به لیبرال ها و روشنفکران مذهبی حمله میکنند و مصدق و بازرگان و بنی صدر و یزدی و …. را به چوب فلک میبندند ؟ یا اینکه چرا امثال بهنود و گنجی و سروش و …. مورد حمله دو جانبه و چند جانبه قرار دارند ؟
یا اینکه چرا بعضی مبارزین و زندانیان مثل نرگس محمدی ، بهاره هدایت ، عماد به آور ،امیر انتظام و توکلی و احمد زید آبادی چرا مورد حمله چند جانبه قرار دارند اما امثال طبر زدی ، رییس دانا ( فقط چند روز زندان رفته ) مستثنی هستند ؟ کانون نویسندگان هم فقط برای صمد و رییس دانا ماتم میگیرد ؟
یا اینکه چرا اسمعیل نئو سکولار چرا قبل تر ها که خودش به فکر رهبری بود به رضا پهلوی حمله میکرد اما حالا که بوی کباب خارجی به مشامش رسیده یکدفعه یاد رضا پهلوی افتاده انهم با پیاز داغ حمله به بنی صدر ؟
یا اینکه چرا هر روشنفکر ، دانشمند ، فعال سیاسی ، اجتماعی که کمی چپ بزند ولو ناشناس باشد وقتی میمیرد از رادیو فردا تا اخبار روز و خودنویس و بقیه اپوزیسیون با تکریم از او یاد میکنند و یارو یکدفعه میشود پدر علم یا مادر سیاست اما تا کسی از یک دانشمند روشنفکر یا فعال سیاسی اجتماعی لیبرال یا میانه رو حرف بزند فورا خفاشان چپ و راست هم سو با رژیم به او حمله ور میشوند یا حتا در سیاست خارجی هر وقت سخن از مذاکره گروهی از رژیم با غرب و با امریکا به خصوص پیش می اید از داخل و خارج یک عده تنشان به لرزه می افتد که وای دارند میفروشند ، وای دارند جام ظاهر میخورند ، وای دارند باج میدهند ، وای حقوق بشر حالا پا مال میشود ، وای ….و خدا خدا میکنند که مصالحه نشود
و تا سنگی جلو می افتد و مصالحه از بین میرود شادی میکنند که آقا دیدید بهم خورد ؟
اتفاقا در خارج هم همینطور است رادیو های فارسی زبان کشور های غربی هم که تحت تاثیر همین منافع یا راز پیچیده قرار دارند و به دست همین گروه های اپوزیسیون میچرخند از این نزدیکی ها وحشت دارند و شکست ها را با آب و تاب گزارش میدهند . کار به جایی رسیده که بی بی سی از کارشکنی جمهوری خواهان امریکا در این مذاکرات مقاله مینویسد ، دوچه وله با آب و تاب از شکست میگوید ، از سخنان گهر بار شریعتمداری در مورد لزوم ترک سریع مذاکره و بازگشت به تخاصم و خیره سری میگوید و رادیو زمانه و خودنویس و بقیه آنرا نشخوار میکنند مگر نه این است که اروپا و جمهوری خواهان و اپوزیسیون باید از موفقیت مذاکرات به اندازه اوباما خوشحال باشند ؟
مگر نه این است که هر انسان عا قل ضد جنگ و کشتار و ویرانی باید از پیدا یش یک راه حل دیپلماتیک ولو به قیمت از دست دادن حق تحقیقات اتمی برای ایران باشد خوشحال باشد ؟ پس این تا نگوی شریعت مداری با نیک آهنگ و جمهوری خواهان و اخبار روز و زمانه و آلمان و روسیه و چین و …. برای چیست
دلار فروشان در تهران هم بین مذاکرات پول به جیب میزنند بالا و پایین میکنند مثل بازار سهام نیو یورک در سایه ترس از سقوط و رکود ،خلاصه هر کس از این گوشت قربانی مملکت ما نصیبی دارد
سوال این است که چه کسی میبازد
هزینه این خوان یغما را چه کسی میپردازد
شکست یا پیروزی در مذاکره مهم تر است یا اینکه این بازی همیشه باخت برای مملکت ما یکبار برای همیشه پایان یابد . به این آماج سو استفاده و منافع همه به جز مملکت پایان داده شود . اینجاست که یک ماندلا لازم است یا انور سادات
کسی باید بیاید که خود و آرمانهایش را از نو تعریف کند
یکی باید خویشتن را فدا کند
یکی باید مصدق شود در آخرین روز های سخت بازی معرکه گیران سیاه و سرخ و بازی قدرت های جهانی برای امتیاز گیریهای حریصانه و بی پایان .
کسی باید بیاید و به این رقص گرگها و میش ها در سایه طنازی سگهای نگهبان پایان دهد
کسی که ایران را فراتر از منافع شخصی ، گروهی ، عقیدتی و بآندی خود بداند
ایران در چنگال منفعت پرستی بیشرمانه همه اسیر شده است
کاربر مهمان balam jan / 27 May 2012
باز خدا رو شکر که در انتهای مقاله ،بعد از کلی بهم بافتن تئوری توطئه ، برای خالی نبودن عریضه ، نیمچه اشاره ای هم به مشکل ملیتهای غیر فارس در ایران گردید .
باید توجه دشت که ترکان آذری، کردها ، اعراب خوزستان ، بلوچها ،ترکمن ها اینها که در سرزمین ایران زندگی میکنند ملت هستند نه قوم . در حقیقت ایران مملکت کثیرالمله میباشد . هنگامی که از اینها به عنوان ملت یاد میشود ، یعنی گروه بزرگی از اجتماع انسانها با زبان مادری، سرزمین و فرهنگ، تاریخ مشترک میباشند ، به عنوان مثال کردها ملتی در ایران هستند ، که سرزمین ابا و اجدادی آنها همان کردستان و کرمانشاهان ایران میباشد .
اما چرا نویسندگان مدافع حاکمیت فارسی ، همواره به عمد از واژه قوم به جای ملت استفاده مینماید، در عمل آنها میخواهند با کلمه قوم و قوم گرایی نوعی بار منفی به مبارزات حق طلبانه ملیت های ایرانی ، مانند فامیل گرایی ، القا کنند ، و مانند کولی ها ، این مردمان را فاقد سرزمین و هویت مستقل معرفی نمیاند ، و به راحتی با یک پاسخ فاشیستی ” که هرکسی که از این وضع ناراحته میتونه از این مملکت بره بیرون ایران سرزمین ایرانیها ( فاشیستها ی فارس) است ” به خیال باطل و ذهن فاشیستی خود هم مسایل را حل شده نشان دهند ونا آگاه از آتش زیر خاکستر .
کاربر مهمان / 27 May 2012
جهت اطلاع آنانی که این دولت را فارسی نمیدانند : رفتار قومی و اتنیکی دولت ایران اظهر من الشمس است. در این دولت تمامی بودجه فرهنگی کشور صرف توسعه زبان فارسی میشود. مدارس، دانشگاهها، ارگانهای حاکمیت، قوای مقننه، قضایی و اجرایی بهوسیله این زبان اداره میشود. این دولت حتی بودجه کتابهای درسی فارسی-دری را در افغانستان تامین میکند و در جهت توسعه زبان فارسی در تاجیکستان سرمایه گذاری میکند. دولت ایران هر چند سال یکبار کنفرانس دولتهای فارسی را (دقیقا تحت همین عنوان) با افغانستان و تاجیکستان برگزار میکند. دولت ایران نه تنها زبانهای موجود دیگر (ترکی آزربایجانی، کردی، بلوچی، عربی و ترکمنی ) در این کشور را به رسمیت نمیشناسد، بلکه مدام در جهت نابودی این زبانها در کشور میکوشد. نابودی این زبانها نیز در فضا جریان پیدا نمیکند، بلکه روی زمین و از طریق تحقیر، توهین و تبعیض علیه ملیتهای غیرفارس و مناطق ملی آنان دنبال میشود. حتی میتوان به عیان عنوان کرد که دولت ایران با تکیه بر قومگرایی (ناسیونالیسم) افراطی فارسی اداره میشود. این مقوله را میتوان از رشد و توسعه اقتصادی اجتماعی در مناطق فارس زبان (اصفهان، استان مرکزی، شیراز، کرمان، یزد..) کشور و عقب ماندگی و درماندگی مناطق غیرفارس زبان (بلوچستان، کردستان، منطقه عربی الاهواز و آزربایجان…) کشور به روشنی دریافت.
کاربر مهمان / 27 May 2012
واقعیت اینستکه تجزیه طلبان در خارج ازایران فعالتر از داخل کشورند.
عین حقیقت است که امریکا حتی قبل از ریاست جمهوری جرج بوش هم نقشه هائی برای تجزیه ایران داشت.
از افتاب روشن تر است که اسرائیل نه تنها از طریق اقلیم کردستان بلکه از راه جند اله نیز حرکتهای جدائی طلبانه را دامن میزد وهنوز از هر وسیله دیگری که در اختیار داشته باشد کوتاهی نخواهد کرد.
هنوز یک هفته از بر گزاری خواستاران تشکیل اذربایجان بزرگ که با حضور نمایندگان اذر بایجان شمالی در ترکیه برگزار شد نگذشته است .
حضور پول و اسلحه عربستان در جنبش الاحواز غیر قابل انکار است .
اقای افشاری چگونه میتوانند قیام پسیان که در بن بست قرار گرفته بود با التیماتوم ترومن در اغاز جنگ سردبه شوروی را در یک کاسه قرار دهند . امریکا تجزیه را سراغاز تغییر حکومت میداند وبهمین دلیل مجاهدین هنوز در امریکا فعالند و بلوچ های تجزیه طلب در واشنگتن پرچم ساخته اند حال اگر برنامه ای در صدای امریکا ندارند دلیل دوری سیا و یا بقیه عوامل بر دامن زدن به تجزیه ایران نیست .
اقلیم کردستان در تلاش برای اخرین اقدامها جهت استقلال کامل است و اگر این مهم بواقعیت نزدیک نشده است اشکالات حوزه های نفتی است ولی همین اقلیم هم در ترکیه وهم درایران بسیار اشکار عمل میکند.
بحث اسرائیل اشکار تر از انست که بشود مفری برای ان پیدا کرد .
اگر وانمود کنیم که کرم سیب از خود درخت است میتوانیم به بر رسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ورود کنیم و مشکلات را در سیاست خارجی و داخلی کشور جستجو نمائیم.
حکومت عقب مانده است ونه تنهادر حوزه فرهنگ که در اقتصاد و حقوق بشر کارنامه قابل دفاعی ندارد واگر در دوسال پیش مردم را زندانی میکرد که علیه نتیجه انتخابات تظاهرات کرده اند حالا بگیر و ببند در کوهپایه ها هم رسمی شده است که تنفس در هوای کوهستانی هم ممنوع است.
گروههای تجزیه طلب درخارج عددی نیستند ولی پرداختن بانها نتیجه ای سنگین و بهائی گزاف دارد . تمام بررسیها نشان از ضعیف شدن حکومت در منظر جهانی دارد ورانت نفتی سر سام اور غذائی اشتها انگیز برای سران اروپا که در چنبره ناتوانی های خود در حوزه اقتصاد اسیرند بشمار میرود . درنگاه اول انها توانسته اند این رانت نفتی را در حوزه خلیج فارس در اختیار بگیرند و در مورد ایران با مقاومت روبرو شده اند بنابرین راه اسان تحریم .تجزیه وتعویض است ولی در عنوان تجزیه هم رانت بوجود امده است وشما میتوانید به بشماری از این افراد برخورد کنید که منبع تغذیه مشخصی ندارند.کار نمیکنند ودائم السفرند با یک چمدان و یک پرچم .
کوشش نکنیم که در ورای تاریخ سود وزیان کشورهائی که امروز منبع تغذیه تجزیه طلبانند تفسیر ونهایتا توجیه کنیم چون گفتار بدون رودر بایستی دولتمردان امریکائی .انگلیسی . اسرائیلی وحتی اذربایجانی و سعودی وپاکستانی همه گواه و دلالت در ایفای نقش تجزیه ایران دارد و در همین رابطه سرنوشت پاکستان و افغانستان و عراق وحتی عربستان سعودی نیز به تجزیه ایران وابسته شده است .
انچه مسلم است یک تحول و یا گذار در جامعه ایرانی هم در حوزه فرهنگی و هم از نظر اقتصادی اتفاق افتاده است که حکومت درمقابل ان مات و مبهوت است همان که در سالهای 55و 56 و57 شاه ایران با ان روبرو بود واز درک ان عاجز ماند . مصاحبه ها و خاطرات دولتمردان انزمان ایران نشان میدهد که شاه در مقابل کاستی ها معتقد بود که با اصلاحات ارزی و اعطای حقوق بزنان و تصحیحاتی که در دستمزد کارگران بوجود اورده تمام اقشار طرفدار و گوش بفرمان اویند غافل از انکه انچه او بدان متکی بود در دهه 40 اتفاق افتاده بود و در دهه 50 خواسته ها در خد اقلی نبود و گرانی و قطعی برق تمدن بزرگ بشمار میرفت وشد انچه همگان بدان اگاهند. در شرائط کنونی نیز حجم اقتصاد ده برابر شده با ناتوانی بانکی و کنترل زوری قیمتها با تعیین شعار سال خوانائی ندارد .
اقتصاد کلان همانکه هم اکنون ایران در اغاز کار انست 14 مرتبه دست بدست گشتن کالا را قبول نمیکند چون قیمتها را از تولید بمصرف ویااز ورود بگمرک تا بخانه مصزف کننده حد اقل 140 درصد گرانتر از قیمت واقعی میکند .در امریکا کالا دو دست میگردد و در اروپا 5 دست ودر ایران 14 دست بهمین دلیل قیمتهای مایحتاج در امریکا ارزانتر از اروپاست و در ایران انقدر گران است که توان مصرف کننده را از میان بر میدارد.اگر محاسبه کنیم که در امد کارگر ایرانی یک سوم دستمزد مردان کار در اروپا و امریکا است حد فشار را بر گرده زحمتکشان ایرانی را در میابید/اینستکه دولت خو یمیدان میاید و گروههای 10 هزار نفره را برای کنترل قیمتها ببازار میفرستد و زور را بجای قانون مینشاند بدون انکه راه حلی ارائه نماید .
درجوزه فرهنگ شکستن قلمها و بزندان فرستادن نویسندگان و منتقدان چنان عرصه را تنگ کرده است که شاهد استثنائی بودن وضع ایران در جهان هستیم ومنظما به تعداد منتقدان ومخالفان حکومت در خارج افزده میشود.
در واقع حکومت در مخالف پروری از کشورهائی که سرمایه گزاری برای سرنگون کردن ان میکنند پیش افتاده است
ومیدان مانور خود را هر روز بیشتر کاهش میدهد ولی یه انچه در اطراف میگزرد اشراف دارد و نمیتواند راه حلی برای ان تبیین کند .
عمل زشت کشورهائی مثل امریکا و انگلیس و اسرائیل در انچه بظاهر برای سرنگونی حکومت و در واقع فشاربر مردم اسیر ایران است در خاطره ها خواهد ماند همچنانکه روایت 28 مرداد باقی مانده است .
کاربر مهمان / 27 May 2012
کسانی که به فکر تجزیه طلبی ایران هستند بدانند راهی خونین پیش رو دارند. دست از این افکار بردارید و برای برابری و برادری تلاش کنیم. در آینده ایران همه مردم ساکن ایران باید از حق و حقوق مساوی برخودار باشند. نگاهی به وسعت و حدود مرزهای زبانی در ایرانی که در چهار گوشه آن زبان های چند وجود دارد خود گواه آن است که برای کشیدن مرزهای احتمالی در آینده باید دست به کشتار وحشتناکی برای پاکسازی قومی و قتل عام انسان های بیگناه زد. از شمال غرب بگیر که مرزهای ترک زبان تا کرج کشیده شده است تا شهرهای دو زبانه کرد و ترک در شمال غربی و از سمت غرب نیز مساله کرد با لک و لر ها وجود دارد. به همین ترتیب در خوزستان که عرب ها به همراه بختیاری و فارس ها زندگی می کنند. در سمت زاهدان سیستانی با بلوچ به هم تنیده اند. زاهدان دقیقا ترکیبی از هر دو قوم هستند. در شمال شرق نیز که کرد-ترکمن- فارس و ترک زندگی می کنند.
لحظه ای تجزیه طلبان به این موضوع فکر کرده اند که می خواهند چه بلایی سر انسان هایی بیاورند که می خواهند زنده باشند؟
علی / 27 May 2012
جناب فرهاد عزیز دوست گرامی ، آن چیزی که شما از آن غافلید این است که زبان شما رسمی است ، اندک رسوم باستانی مربوط به سرزمین ایران ، منتسب به پارسی است ، تخت جمشیدی یا بنای فردوسی ، هنوز هم وجود دارند کتاب و ادبیات فارسی در دانشگاه تدریس می شود فارسی نماد ایرانیت می شود و این در حالی که بنا های پرارزش تاریخی ملیت ها و قومیت ها ویرانه شده اند امروز اگر از ده نفر اصفهانی در مورد تپه حسنلو بپرسیم نه نفرش هیچ اطلاعی از آن ندارد ولی یک آذربایجانی به خوبی از بنا های شهرهای کویری و فارس اطلاعات دارد ، شما هنوز هم فردوسی دارید ولی کودکان ما اسطوره های خود را نمی شناسند نمی توانید ادعا کنید که حقوق شما با حقوق ما غیر فارس های ایرانی برابر است
چشم جهان / 27 May 2012
این نوشته تلاش می کند توهم توطئه خارجی را در مسئله ی تجزیه طلبی زیر سوال ببرد، البته به طور کژدار و مریز…! اما به سوال اصلی پاسخ نمی دهد. اینکه آیا تجزیه طلبی جزء گناهان کبیره محسوب می شود یا صغیره. اگر من تجزیه طلب به هر دلیلی نخواهم با شما سر یک سفره بنشینم، چه کسی را باید ببینم؟! بر اساس کدام اصول اخلاقی، عرفی یا قانونی، من باید تا ابدالدهر زیر سایه ی پرچمی زندگی کنم که هیچ اعتقادی به آن ندارم !؟
سامان / 28 May 2012
نقشه ترسیم شده کاملا مجعول است مناطق ترک نشین نم یتواند جز کردستان قرار بگیرد رسام نقشه بیشتر دنبال جدا کردن شیعه ها و سنی ها در عراق بوده و کشور کردستان هم نمی تواند این قدر وسعت داشته باشد مناطق ترک نشین آناتولیا و آزربایجان به هم پیوسته هستند و این منطقه ترک نشین تا مرکز ایران پیوسته بوده و سپس در مناطق استان فارس و کرمان با جمعیت ترکان قشقائی قابل ملاحظه است
درمورد وزن و طرفداران به خصوص در ترک ها ,شاخص اندازه گیری در جامعه ایران کاملااشتباه است
جریان فدراتیو و یا تجزیه طلبی هنوز به بلوغ نرسیده چرا که مردم ما همیشه به امید های واهی دلخوشند
من به عنوان یک ترک و آگاهی از جمعیت 30 میلیونی ترک ایران به این موضوع آگاهم که ما هیچ ملتی را دشمن خود نمی دانیم اما روش تفکر جامعه ایرانی را مریض می دانم و اگر این مرض به سرعت و توسط خود مردم درمان نشود عواقب وخیمی چون جنگ هایداخلی گریبان مردم را خواهد گرفت
عکس العمل مردم غیر ترک در مقابل ارامنه و ارمنستان – دریاچه اورمیه – اقتصاد مناطق ترک نشین – رسمیت زبان ترکی – احترام به جمهوری آزربایجان و ترکیه – تاسیس شبکه های تلوزیونی ترک – برداشتن قیود اقتصادی در مناطق ترک نشین برای ترک ها مهم بوده و روز به روز این حساسیت در میان اقشار جوان و تحصیل کرده ترک بیشتر می گردد یکی از شاخص ها طرفداران تیم تراکتور سازی هستند و به راحتی می توان با مطالعه ای سطحی فهمید ترک ها در حال حاضر وزنه هستند و خواستشان ریشه دارد در بطن اجتماع
ترک از همدان / 28 May 2012
به هموطنان غیر پارس زبان هشدار میدهم که توطیه ای در حال تدوین و تکوین است تا با ایجاد همین اختلافات قومی و زبانی ایرانرا به چندتا کشور کوچک تجزیه کنند و بایستی با هشیاری عمل کنیم. اگر یک زبان واحد و مشترک را همه گی قبول نکیم و به ان پایبندد نمانیم دیری نخواهد گذشت که ان تجزریه ای که هم اکنون در دوردست کورسو میزند به وضوح و روشنی در مقابل چشمان حیرت زده مان به وقوع بپیوندد. تصور کنید اگر کردها و عربها و اذری ها و بلوچ ها هرکدام کشوری مستقل شوند. سوای اینکه هیچکدام به تنهایی قادر به اداره کشوری مستقل نخواهند بود ایران هم انقدر ضعیف و بی جربزه میشود که دیگر نامی از ان بر صحنه گیتی نخواهد ماند. اما اگر باهم متحد بایستیم و صبر کنیم تا این دولت جایر به سزای اعمالش برسد همه ما به ان استقلال قومی دست خواهیم یافت. اما بازهم حفظ زبان پارسی به عنوان یک هویت کلی ته تنها لازم بلکه اجتناب ناپذیر خواهد بود. در مقبره الشعرا ی تبریز به تنهایی 400 شاعر پارسی گوی مدفون هستند و همه انها به پارسی نوشته و سروده اند. مرحوم احمد کسروی که خود یک ترک یبان است گویش ترکی را شاخه ای از زبان پارسی معرفی میکند. حال گویش های دیگر که اصلا تفاوتی با زبان پارسی ندارند. ما پارسی زبانان خیلی مدیون اقای کسروی هستیم چه وی به تنهایی زبان پارسی را رونقی بس عظیم بخشید همه قشنگی و اقتدار ایران به یکپارچگی انست وگرنه اگر کشور تجزیه شود همه گی خواهیم دید که چه ضایعه ای به بار اورده ایم. متحد می ایستسیم و این حکومت بی شعور را سرانجام به زانو در میاوریم. انوقت ضمن احترام به همه قومیت ها و فرهنگ ها یک زبان واحد را برمیگزینیم اما گویش های محلی راهم ارج مینهیم. اینکه ادم ها**** جوک ها نژادی میگویند و عده ای میخندند کاری بس احمقانه و بی ارزش است. همه با هم قول بدهیم که زیر منبر ایگونه افراد ننشینیم و به جوک های بی مزه انها هم نخندیم تا گورشان را گم کنند و بروند دنبال یک کار ابرومند. این فرد و امثال وی زن هارا مسخره میکنند ترک ها و بلوچ ها را مسخره میکنند و عرب ها را مسخره میکنند اما غافل هستند که خودشان ازه همه مسخره تر هستند. بنده به نوبه خودم از همه هموطنان بابت بی حرمتی های این افراد عدر میخواهم و امیدوارم که اذری های عزیز و کردهای عزیز و عربهای و بلوج ها و پارسها همه بدانند که ما یک ملت واحد هستیم با تفاوت ها گوناگونی های خودمان. ما حتی از امریک که به گوناگونی قومی شهرت دارد گوناگونی مان بیشتر است. انرا حفظ میکنیم و به ان احترام میگذاریم.
کاربر مهمان / 28 May 2012
این علی آقای ما هم خیلی از تهدید کردن ، مخصوصا به نسل کشی ملت های غیر فارس ، لذت میبره ، در مقله "جداییطلبی و اقلیتها " بخش " حقوق انسانی ما " دقیقا همین کامنت رو گذاشته بود ،به ناچار من هم بایستی پاسخ ان جا را اینجا برای او و تمام کسانی که ذهنیت فاشیستی دارند تکرار کنم ، فقط این را هم بگویم که این تهدیدهای بچه گانه ، تنها مبارزه ما ملتهای غیر فارس را مستحکم تر میکند.اما پاسخ من : اگربه حوادث دهه گذشته بنگریم ، در دنیا کشورهایی مانند سودان ، چک و اسلواکی و دیگران بوده اندکه با انتخابت مستقیم ، زیر نظر سازمان ملل ، و اتفاقا تنها در همان مناطقی که خواهان جدایی بوده اند ، تجزیه شده اند. اما بوده اند کشورهایی هم مانند یوگسلاوی یا همان صربستان ، بر خلاف کشوری مانند چک و اسلواکی که کاملا مسالمت آمیز تجزیه گردیدند ، قوم حاکم ( در اینجا صربها ) در مقابل خواست دیگر اقوام به کشتار و خونریزی دست زدند ، و ننگ ابدی برای خود خریدند . اما من اگر به جای این دو دوست ، که در افکار شوونیستی افراطی بسر میبرند ، بودم بیشتر به جای تهدید دیگر ملت های اسیربه نسل کشی ، از کشته شدن فارسها بیشتروحشت به سراغم میامد ، تصور کنید ملتها ترک، کرد ، عرب و بلوچ و ترکمن با اتحاد و آگاهی با هم بپا خیزند ، بیشتر فارسها باید بترسند که اهل مبارزه و پرداخت هزینه نیستند . برای مقایسه نگاه کنید به جنبش ملت قهرمان آذربایجان ، که هنوز زنده و پویا میباشد( ١ خرداد ٩١) با جنبش سبز که دیگر اثری از اثا رش نیست . ( اگه تقلب بشه ،یا موسوی زندونی بشه، ایران قیمت میشه !! ، همه اینها هم شد ، آب هم از آب تکون نخورد ، ****،) من قصدم به هیچ عنوان تحقیر یا تهدید هیچ ملتی نیست ، بر خلاف فارسها که همواره در پی تحقیر و تهدیدد ملت های غیر فارس ، مخصوصا ما ترکان آذری ، می باشند ، تنها میخواهم به فاشیستها بگویم قدری انسانی فکر کنند .
کاربر مهمان / 28 May 2012
لازم نیست شما فارسها ما را از قتل و عام بترسانید . جمهوری کردستان( مهاباد ) به رهبری قاضی محمد و جمهوری دمکرات آذربایجان به رهبری پیشه وری در سال ١٩٤٥ تا ١٩٤٦ یکی از برادارنه ترین روابط بین ملتها را با هم داشتند . این تنها حکومت مرکزی ( حکومت فارسها ) بود که در ان سالها دست به خونریزی و کشتار زد . من به عنوان یک ترک آذربایجانی در اینجااعلام میکنم که کردهای مبارز برادران و متحدان ما در این مبارزه بر علیه استعمار فارسی هستند ، ما با آگاهی کامل به هیچ گروه افراطی ، که ستون پنجم حکومت فاشیستی فارسها هستند ، اجازه اختلاف اندازی و دشمن شاد کنی را نمیدهیم ، و مطمئنا در فردای آزادی ما برادارانه ترین روابط را با هم خواهیم دشت . هدف مبارزین هر دو ملت برادر ، احقاق حقوق انسانی ملتها میباشد .
کاربر مهمان / 28 May 2012
دوست گرامی جناب فرهاد ، متن بلند و بسیار طولانی شما را اجمالا خواندم ، تلاش شما برای حفظ مرزهای جغرافیایی ایران ، و همینطور با زیرکی خاص سعی درتفرقه انداختن میان ترک و کرد ، و حتی میان خود ترکها ، و نشان دادن آینده تیره برای آنها قابل درک است .آری شونیزم از هر نوع ان و با هر شکل محکوم است ، هدف ما هم همواره مبارزه با ان بوده وهست.
ما جسارتا مطالبتان بسیار پراکنده واز هم گسسته ، وگاهاهم خنده دار، مینمایدو برای من اصلا قابل فهم نیست .که البته با عرض پوزش، تنها ناشی از ذهن زورمدار و استبدادزده میباشد . در ذیل تنها به چند مورد ان اشاره کوتاه مینمایم:
١: “فقط در تهران بیش از سه ملیون نفر باید بروند آذربایجان آنها که با فارسها ازدواج کرده اند باید از هم جدا شوند ” ببخشید ازدواج امری شخصی است.مگر این ٣ ملیون نفربه قول شما شرط ضمن عقدشان حفظ تمامیت ارضی ایران میباشد؟ درست مثل اینکه شما همسری آمریکایی داشته باشید، و بعد اگر امریکا بخواهد به ایران حمله کند، شما بایستی از هم جدا بشوید !!!!!
2: “اما جدا شدن آذری ها برای فارسها ی تهران که بیکارند شرایط بهتری بوجود می آید کالاها ارزان می شوند خانه های مجانی گیر فارسها می آید زیرا بیش از 65 درصد منازل تهران در مالکیت آذری ها قرار دارد” تناقض تا کجا ، در ابتدا به ما درس اخلاق می دادند، که مثلا در ترکیه یا آذربایجان چه و چه ..، حالا فرمان تجاوز به اموال مردمانی میدهدکه تنها گناهشان ترک آذری بودن است .
3: ” گر خامنه ای آذری چه تفاوتی با علیوف آذری دارد؟ مگر آنکه آذری ها بخواهند بگویند خامنه جزء آذربایجان نیست ” ببخشید ما بدهکار هم شدیم ، پس این حکومت مال ما بوده خودمان خبر نداشتیم . راستی اگرخامنه ای از ماست ، چرا اجازه رسمی شدن زبان ما را نمیدهد ؟ چرا او تیره ترین روابط را با آذربایجان و ترکیه دارد ، و منفورترین فرد نزد ما ترکان آذری است . البته که خامنه جزو آذربایجان است ولی خامنه ای هرگز جزو آذربایجان نبوده و نیست .
خامنه ی متولد مشهد است ، پدرش سید جواد متولد نجف ، پدر بزرگش سید حسین متولد تفرش ، پدر پدر بزرگش هم سید محمد متولد تفرش ، مادرخامنه ی هم اهل یزد میباشد . به دوستان شوونیست فارس توصیه میکنم ، دنبال بهانه ایی تازه باشند، این یکی خیلی نخ نماست.
4: ” دوستان آذری حتما حتی نمی دانند که زبان مادری آذری از ترکستان چین به ایران آمده است و حتما بعد از اتحاد شمال و جنوب به دنبال اتحاد با ترکستان چین می روند و تا ابد به جای مطالبات دموکراتیک بدنبال شوونیزم آذری رفته و خود تبعیض دیگری را بر جامعه حاکم کنند .”
میدانی دوست گرامی مشکل شما و امثال شما دقیقا در همین جمله نهفته است ، یعنی فرضیات خود را عین واقعیت میپندارد ، به راحتی برای همه تعیین تکلیف میفرمایید. دیگر ملیت ها را به طورعام ، و ما ترکان آذری را به طورخاص، افرادی کاملا بی سواد و نااگاه مانند کودک میپندارید، تنها جهت اطلاع شما زبان ترکی در آذربایجان قدمتی هفت هزارساله دارد ، تنها کتیبه های بجا مانده از سومریها این مطلب را تایید مینماید.
با تشکر ، ستار فرزند آزربایجان
ستار فرزند آزربایجان / 28 May 2012
متاسفانه وقتی کامنتها را می خوانیم باید وحشت کنیم که چقدر شوونیزم در درون ایران افزایش یافته است و بقول برخی با فاشیزم آمیخته است همه ی دوستان از فارس و ترک و کرد و…. همه برای هم خط و نشان می کشند اما شرایط سیاسی ایران و خودشان را درک نمی کنند من در کامنتم گفتم که حق تعیین سرنوشت حق همه ی افراد و ملتهاست از اینرو این به معنی برداشتن شمشیر علیه دیگری نیست من در اینجا باید به دو نکته دوستان را بخصوص کرد و ترک را بدان جلب کنم . اگر از اتحاد آذری ها ی شمال و جنوب می گوئید اینست که شمال از نه میلیون نفر جمعیت خود کمتر از 10 درصد غیر آذری ها در آنجا زندگی می کنند که دیکناتوری علیوف همان برخوردی را با آنها دارد که جمهوری اسلامی با آذری ها و ترکیه با کردها اگر دوستان بدنبال اتحاد کرد و ترک در ایران هستند اما کردها می دانند که ترکیه حتی داشتن تلویزیون کردی را برای کردها ممنوع کرده است و آنها میدانند که شوونیزم ترک همانقدر بی رحم است که شوونیزم آذری . اما آذری های ما فراموش کرده اند که آذری ها مرکزشان تبریز است نه باکو بیش از 20 میلیون ترک در ایران زندگی می کنند و بیش از دو برابر جمعیت کشور آذربایجان و جای بسی تعجب است که آذری های ایران علاقه نشان دهند تا زیر بلیط علیوف بروند حتی پیشه وری نیز در آذربایجان بدست نیروهای آذری به قتل رسید زیرا حاضر نشد زیر بلیط آنها برود . شمالی ها دارای دولت و کشور و منسجم هستند ضرورتا جنوبی ها را زیر بلیط خود خواهند برد همانطور که تبریزیها سایر شهرهای آذری را کده می نامد شمالی ها هم با نگاه تحقیر آمیز به جنوبی ها نگاه می کنند زیرا شوونیزم بر مبنای تبعیض بنا شده است و هر کس که به جز انسان و حقوق انسان حقوق شوونیستی را برتر می داند نمی تواند دموکرات باشد همانطور که دیکتاتور آذربایجان علیوف نمی تواند رهبر ملت آذری باشد . در مورد ملت کرد نیز همین شرایط حاکم است و آنها نمی توانند در برابر کردهای عراق سر بلند کرده و حقوق برابر را مطالبه کنند .
اما مهمترین نکاتی که باید در صحبت دوستان برجسته کرد اینست که معیار انسان بودن را تنها در تفاوت زبان برجسته کرده اند در دورانی که انگلیسی زبان اول دنیاست این دوستان سعی دارند با جو تشنج تنها معیار جدائی شان را بر مبنای زبان محلی و کوچک خودشان بر شمارند دوستان آذری حتما حتی نمی دانند که زبان مادری آذری از ترکستان چین به ایران آمده است و حتما بعد از اتحاد شمال و جنوب به دنبال اتحاد با ترکستان چین می روند و تا ابد به جای مطالبات دموکراتیک بدنبال شوونیزم آذری رفته و خود تبعیض دیگری را بر جامعه حاکم کنند . من تعجب می کنم از دوستان که تنها معیار جدائی را فقط به تفاوت ربانی وابسته کرده اند اگر شما دارای هویت دیگری هستید و با فارسها و کردها و دیگران تفاوت دارید چرا بیان نمی کنید . آیا درکی عقب مانده نیست که ما فقط تفاوت زبانی را معیار فحاشی به فارسها بدانیم ؟ همه ی آداب رسوم ایرانی ها فارغ از تفاوت زبانی یکسان است فرق یک فارس با یک کرد ایرانی یا ترک ایران فقط تفاوت زبانی ست اینهمه دشمنی بین مردم واقعا تاسف آور است .
اما چیزی که باید به دوستان شوونیزم توجه داد موضوع جنگ برای فقط تفاوت زبانی تاسف آور است این اختلافات بین مردم تنها از طریق کسانی دامن زده می شود و عوام هم از آن پیروی می کنند که نفع خاصی از آن میبرند . مثلا اگر آذربایجانی یا کرد و دیگران کشورهای کوچک خود را بر مبنای تفاوت زبانی ایجاد کنند برای یک کارگر یا کارمند فارس چه اتفاق مهمی خواهد بود ؟ یک کارگر یا یک کارمند فارس تنها کار می کند تا زندگی اش را سر و سامان بدهد برای آنها تفاوت نمی کند و یا شاید بهتر باشد که در اروپا و یا آمریکا زندگی کند نه در ایران برای کرد و آذری هم همینگونه است . آیا کردهائی که در آمریکا زندگی می کنند آنجا هم سعی می کنند زبان کردی را اشاعه دهند یا آنکه خجالت می کشند از اینکه نمی توانند انگلیسی صحبت کنند ؟ ما باید کمی زمینی فکر کنیم اگر استبداد و دیکتاتوری در ایران است برای همه است این ربطی به ملیت ها فقط ندارد مگر زنان با زبان تنفرآمیزتری صحبت می کنند که در تهران بیشترین آزار و اذیت را می بینند ؟ وصل کردن و مخلوط کردن مسائل تنها به تفاوت زبانی و فحاشی به یکدیگر واقعا تاسف آور است .
مگر خامنه ای آذری چه تفاوتی با علیوف آذری دارد اگر مردمی باید طلبکار باشند این فارسها هستند که حکومت فاسد قاجار و یا حکومت ولایت فقیه خامنه ای ترک اند مگر آنکه آذری ها بخواهند بگویند خامنه جزء آذربایجان نیست . و یا قاجارها ترک نبودند . اگر ظلمی از طرف حکومت بر ملیتها تحمیل شده است برای فارس به نوعی و برای آذری نوعی دیگر و برای کردها و سایرین انواع دیگر وصل کردن خامنه ای آذری به فارسها واقعا خنده دار است یا آذری ها اگر بخواهند جای خامنه ای علیوف را انتخاب کنند جای تعجب است به جای اینکه ما سعی کنیم روشی و برنامه ای علمی را اساس حرکتمان قرار دهیم که نه تنها ملیت خودمان بلکه شامل تمام بشریت شود دست به تحریک همدیگر برای برادر کشی می زنیم مثلا یکی می گوید فارس فاشیست است فارس دیگران را تهدید به خونریزی کرده و … همه چه تهدید کننده و … همه ی طرفها از همین الان شمشیرها را تیز می کنند آنهم برای یک تکه زمین که دور آنرا حصار بکشم و بگویم ببینید من از امروز به زبان مادی ام حرف می زنم .
ما زمانی را تصور کنیم که آذربایجان از ایران جدا شده است فقط در تهران بیش از سه ملیون نفر باید بروند آذربایجان آنها که با فارسها ازدواج کرده اند باید از هم جدا شوند تا بتوانند به زبان مادی اشان صحبت کنند من خودم یک آذری هستم که پدرانم بیش از 200 سال است که تبعید شده اند فقط یادم می آید که پدربزرگم آذری صحبت می کرد پدرم و خودم اصلا بلد نیستیم . تکلیف من چه می شود ؟ من فارس هستم یا ترک ؟ در زمان جدائی کدام طرف باید بایستم کدام طرف مرا از خودی ها می داند ؟ می بینید که تبعیض تا کجاها پیش خواهد رفت ؟ همه دنبال پیدا کردن خودی ها هستند اما جدا شدن آذری ها برای فارسها ی تهران که بیکارند شرایط بهتری بوجود می آید کالاها ارزان می شوند خانه های مجانی گیر فارسها می آید زیرا بیش از 65 درصد منازل تهران در مالکیت آذری ها قرار دارد در حالی که آذربایجان با بحران شدید جمعیتی روبرو خواهد شد . چه چیزی در آذربایجان وجود دارد که برای مردم فارس جذابیت دارد ؟ یا چه چیزی در کردستان هست که برای فارسها جذابیت داشته باشد ؟ کمی فکر کنید برای مردم فارس که با گرانی و بیکاری دست و پنجه نرم می کنند اساسا برخی نمی دانند تبریز کجاست و یا مهاباد در شرق است یا غرب . امیدوارم دوستان به جای چنگ و دندان به همدیگر به فکر افزایش اتحاد و برابری و مبارزه برای ایجاد یک کشور دموکراتیک که مبنا و اساس اش برابری و برادری و احترام متقابل است باشیم .
کاربر مهمان فرهاد - فریاد / 28 May 2012
نمیدانم کسی یا کسانی انزمان که استان اردبیل جزء استان اذربایجان شرقی بود را به یاد دارند یا نه. انزمانها مردم اربیل به شدت از نحوه عملکرد تبریز نسبت به اردبیل دلخور بودند. و همین دلخوری رفته رفته به جایی رسید که دولت مرکزی تن به جدایی اردبیل از اذربایجان شرقی داد تا حق و حقوق اردبیلی ها و شهرهای دور وبر حفظ شود. ان حرکت نسبتا خوبی بود و میتوان مشابه همان حرکت هم در سطحی وسیعتر و بالاتر انجام داد بدون اینکه خدشه ای در تمامیت ارضی ایران به وجود اید. حالا که برخی هموطنان با دید تعصب و انزجار به قضیه نگاه میکنند امکان دلیل و برهان اوردن کمتر پیدا میشود. اما به یاد داشته باشیم که این اذری های تبریز بودند نه پارس ها که حق اردبیل را به انها نمیدادند. و این حکومت به قول شما “پارس محور” بود که ازادی و جدایی اردبیل را از آزربایجان عملی کرد.
بیاییم قدری عاقلانه تر فکر کنیم و عواقب تجزیه طلبی را در همه ابعادش ببسنجیم و بعد نظر دهیم.
کاربر مهمان / 29 May 2012
گروههای تروریستی و تجزیهطلب!!
قرار دادن دو اسم تروریست و تجزیه طلب کنار هم یک عمل ضد اخلاقی، غیر دموکراتیک و نژاد پرستانه می باشد. جدایی طلبی و یا استقلال طلبی یک انتخاب سیاسی است. این حق یک فرد و جمع است که قرار بدهند که در یک کشور بمانند یا استقلال بگیرند. چیزی که ما شاهد آن در ایالت کبک کانادا و یا در ایرلند شمالی در انگلستان هستیم. بقول شما تجزیه طلبها در کانادا در مجلس هستند و یا در ایرلند شمالی در قدرت. این نوع حرفهای شوونیست نشان میدهد که ما راهی جز استقلال نداریم. برای آزادسازی زبان و ففزهنگمان و پایان دادن به استعمار اقتصادی وطنمان آذربایجان و برای دیگر جوامع ائتنیکی وطن ملی خودشان.
ائلشن موغان / 29 May 2012
بسیار جای تاسف دارد که عده ای دارند از نمد تفاوت های قومی و گویش های محلی برای حس تحقیر درونی خود کلاهی بس گشاد میبافند و هم خودرا و هم همه ایران را به پرتگاه تجزیه میبرند. اول اینکه ایران به معنای پارس یا استان فارس نیست و خدابیامرز رضا شاه هم به گوناگونی اقوام و ملیت های ایرانی واقف بود که نام ایران را بر کشورمان نهاد و انرا ایران نامید. اصلا کلمه ایران یک نام بدون وابستگی به یک قوم مشخص انتخاب شده و اینکه برخی سعی دارند اب را گل الوده کنند تا برای اربابان خیالی خود ماهی صید کنند سخت در اشتباه اند. دوستان عزیزی که دارند با نوشتن و بیان افکار تجزیه طلبانه به انش تجزیه و تفرقه دامن میزنند خوب بدانند که این کارشان دودی به پا خواهد کرد که از برقراری ج.ا. در 33 سال پیش هم بسیار عظیم تر خواهد بود. خواهش میکنم این بی کفایتی رژیم ج.ا. در تفویض و اعاده حقوق مردم ایران را به حساب اقوام و ملت های پارس زبان نریزید چه خود پارس زبانان بیش از هر قوم دیگری در ایران مورد ظلم و تعدی حکومت مرکزی هستند. شهر شیراز که به عنوان مرکز گویش خاصی از زبان پارسی خوانده میشود خود بیش از هر شهری دچار مشکل با این حکومت جایر و مفسد بوده و هست. در اوان انقلاب شیراز تنها شهری بود که 10 درصد مردمش به ج.ا. رای سبز ندادند و رنگ قرمز را برگزیدند. همین باعث شد تا شیراز منفور حکومت شود پس این حکومت را به هیچوجه نمیتوان حکومت پارس ها یر اقوام دیگر نامید. مطمئن باشید که اگر یک پارس زبان وطن دوست بر سر کار بود هرگز اجازه بروز چنین اجتلافاتی را نمیداد. کریمخان زند که خودرا به عنوان وکیل الرعایای یک حکومت پارس محور میدانست همه را برابر میدید. حتی وی اقامجمد خان قاجار را نکشت و پیش خودش در شیراز نگه داشت تا تنواند ایجاد زحمت برای کشور کند. بنده بسیار متاسفم که عده ای این حکومت ج.ا. را به اسم حکومت پارسها قلمداد میکنند و دارند کاری میکنند تا یکپارچگی کشور را به سمت و سوی نا همگونی و تجزیه بکشانند. خداوند لعنت کند کسی را که این حکومت "عرب زده" فاشیست را حکومت اسلامی یا حکومت پارس ها بداند چه انها نه اسلامی هستند و نه از استان پارس امده اند. حال فرض کنیم ارزوی این دشمنان داخلی به کرسی نشسته و همانطوزیکه در نفشه بالا میبینیم دیگر ان گربه اسیا وجود ندارد که مثل شاخ شمشاد روی نقشه خودنمایی کند. ایا متوجه عواقب این تجزیه هستیم که برخی اینچنین سعی در از هم پاشاندن ایران و ایجاد جندتا حکومت ضعیف و وابسته را پیشنهاد میکنند؟ پدر جان ما همه ایرانی هستیم و پارس زبانها هم ایرانی هستند. انچه را به عنوان زبان پارسی میشناسیم حاصل قرن ها همزیستی اقوام گوناگون است که گویش مردم استان پارس فقط قسمتی از انست. شاعران و نویسندگانی همچون شهریار و نظامی و 400 تای دیگر همه از خطه اذربایچان بوده و هستند و زبان ایران را که زبان پارسی است در سطح دنیا زنده نگاه داشتند. حالا یک عده بی خبر میخواهند با کوچک کردن و محدود ساختن ان به عقده های حقارت خود مرحمی بگذارند در حالیکه این عقده ها به هیچوچه ارتباطی با پارس زبان بودن یا نبودن ندارد. به نظر بنده همه ما میتوانیم از دو نوشته فرهاد-فریاد و برخی کامنتهای دیگر درس بگیریم و قبل از دامن زدن به این اتش مهلک و خطرناک مواظب قلم و زبان خود باشیم. ما همه ایرانی هستیم و گویش های مختلف در یک کشور پهناور و بسیار کهنه مثل ایران اجتناب ناپذیر است . به جای این حرف های مفت و منفصل کننده بگردیم و حرف های متصل کننده را به قلم و زبان اوریم. این بزرگترین خیانت به کشور مان است که بخواهیم از تجزیه و افتراق سخن گوییم. ما کشوری بس گوناگون و زیبا داریم تصور اینکه نتوانیم ازادانه بین تهران و تبریز و زاهدان و کردستان . اهوازو دیگر نقاط مسافرت کنیم ادم را به وحشت میاندازد.****. امین.
کاربر مهمان / 29 May 2012
خطاب من به ان کاربری است که ” به هموطنان غیر پارس زبان هشدار میدهم ” و همینطور دیگر دوستان پان ایرانیست و سلطنت طلب که مدام کسروی را بر سر مردم آذربایجان میکوبند :
اولا کسروی تنها نظریه یی در مورد وجود زبان آذری ارائه نمود ، بهتر بگویم از خود اختراع نمود ، که نه قبل از او و نه بعد از ا و هیچ منبع علمی ان را تایید ننموده است ، و حتی هیچ کتیبه ای هم به این زبان من در آوردی کسروی ، یافته نشد .
دوم اینکه ، دوستان شوونیست ، کسروی کتابهای دیگری هم دارد ، از جمله ” بهایی گری ” ، که البته با احترام به تمامی ادیان ، کسروی این دین را اختراع دستگاهای جاسوسی خارجی معرفی مینماید ، بهایت همان دینی که شما امروز برای تقرب به ان سر و دست میشکند.
سوم اینکه ” مرحوم احمد کسروی که خود یک ترک یبان است گویش ترکی را شاخه ای از زبان پارسی معرفی میکند ”
این جمله اساسا غلط است ، کسروی مدعی وجود زبانی به نام آذری بود .
چهارم اینکه ، کسروی اساسا در پی انکار تمام گذشته جامعه خود بود ، در این جهت ادای پیامبری هم نمود، مراسم کتاب سوزی راه میانداخت ، تمام کتاب شعرا از جمله حافظ ، فردوسی (قابل توجه پان ایرانیست ها ) ، و مذهبی را میسوزند ، شعر و شاعری را عامل بدبختی مردم میدانست ، و بدین سبب با ان مخالف بود.
به نظر میرسد دوستان فاشیست فارس ، تنها به جهت دشمنی و کینه نهادینه شده برعلیه ترکان ، از کسروی و تنها یک کتاب او و نظریه ناقصش ، استفاده ابزاری مینمایند .
کاربر مهمان / 29 May 2012
گیریم که طبق گفته شما فارسها و فارس پرستان زبان فارسی زبان مشترک ایرانیان برای سالیان دراز بوده، اما این دلیل نمی شود که الان هم باشد. من به عنوان یک ترک چرا باید زحمت یاد گرفتن یک زبان دوم را به فرزندم اجبار کنم ، چرا باید به عوض تلاش در اعتلای زبان خودم ، به زبان فارسی خدمت کنم. ای هموطنانی که تلاش هموطنان غیر فارس را برای به دست آوردن حق زبان مادریشان بی پایه و تاسف بار می دانید باید متوجه باشید که این کاملا امری مهم و در خور توجه می باشد وگرنه کسی از روی سرگرمی به اعتراض دست نمی زند، به جای اینگه شما این کار را نادیده بگیرید بهتر است به آنها در رسیدن به این هدف کمک کنید، اگر واقعا دوست دار ایران یکپارچه هستید.
من به شخصه خواهان ایران یکپارچه هستم در صورتی که هیچ تفاوتی بین من و دیگر ایرانیان نباشد، زبان من باید رسمی شود ، فرهنگ ، آداب همه باید به طور یکسان در شبکه های ملی نشان داده شود. در غیر این صورت هیچ علاقه ای به زندگی در زیر پرچم ایران را ندارم و هر کاری از دستم بر میاید میکنم تا از زیر این ذلت رها شوم.
کاربر مهمان / 29 May 2012
اولا علی خامنه ایی از طرف پدر ترک و از طرف مادر فارس است. به عبارت روشنتر زبان مادری علی خامنه ایی فارسی است. علی خامنه ایی بارها عنوان کرده است که زبان فارسی محور هویت ایرانی است.
ثانیا علی خامنه ایی و یا هر شخص دیگری که تبار آذربایجانی داشته باشد، اهمیت اش در این نیست که تبارش چیست، اهمیت اش در آن است که این و یا آن شخص در خدمت کدامین سیاست قرار دارد. برای نمونه استالین هم روس نبود، گرجی بود، اما وی رهبر ناسیونالیسم روس بود. ژنرال تیتو هم صرب نبود، کروات بود، اما رهبر ناسیونالیسم صرب بود. تورقوت اؤزال کرد بود اما رهبر ناسیونالیسم ترک در دوره ریاست جمهوری اش بود. علی خامنه ایی هم اگر از طرف پدر تبار ترکی دارد، اما در خدمت دولت قومی افراط گرای فارس ایران قرار دارد و عملا رهبر مذهبی و در عین حال رهبر ناسیونالیسم فارسی در قدرت است.
سوم اینکه، علی خامنه ایی نه تنها مناسبات خوبی با دولت آذربایجان و حتی ترکیه نداشته است، بلکه سیاست جمهوری اسلامی همواره در دشمنی با آذربایجان عمل کرده است. علی خامنه ایی (شیعه) در جنگ میان ارمنستان و آذربایجان در خصوص مسئله قره باغ، جانب ارمنستان (مسیحی) را گرفت و در دشمنی با آذربایجان (شیعه) عمل کرد. سیاست جمهوری اسلامی در قبال جمهوری آذربایجان صدور مذهب، صدور تروریسم، تلاش برای بی ثبات کردن آذربایجان و حمایت از ارمنستان در جنگ با آذربایجان بوده است.
کاربر مهمان / 29 May 2012
به اقای چشم جهان:
همموظن بایستی بپذیریم که انجه را که امروز زبان پارسی می نامیم یک ملقمه ای است از زبانها و گویش های گوناگون از جمله عربی و ترکی و پارسی و دری و بسیاری گویش های محلی که برای هر قومی شکل و شمایل خودش را دارد. دلیل این همه فاطله بین گویش ها و زیرزبانهای مجلی هم همانا فاصله و موانع جفرافیایی بوده که گاه شهری ی اقلیمی را کاملا محدود میکرده و این گویش های متعدد را به وجود اورده. یک نکته دیگر هم اینکه در استان فارس و به خصوص در شهر لار مردم با یک گویش متفاوتی صحبت میکنند که شیرازی ها قادر به درک ان نیستند و همین گوناگونی در سایر شهرستانهای استان فارس هم صادق است. اگر شما زمان سلجوقیان را مطالعه فرمایید میبینید که گرچه پادشاهان سلجوقی ترک نژاد بودند اما به هر دلیلی که بوده زبان پارسی را به عنوان زبان رسمی برگزیدند و در واقع سلسله های دیگری هم که ترک بودند همین کار را کردند. زیرا ترکمن ها و هموطنان ترک زبان کمتر به خط و نوشتن می پرداختند و بیشتر کارشان دامداری و کشاورزی بوده تا اداری.
در مورد قریه حسن لو هم که فرموده بودید بنده که مال انسر ایران هستم خوب میدانم که این قریه محل حفاری و کشف یک تمدن باستانی بوده که باستانشناسان داننشگاه پنسیلوانیا از شهر فیلادلفیا پس از حفاری موزه ای از اتار ان محل را فراهم کردند. ازجمله دو اسکلت زن و مردی که در طی یک هجوم دشمن به ته چاهی پناه برده اند را در همان حال که در بغل هم خوابیده و مرده بودند را به همان شکل کشف و ضبط کرده اند.
ما پارس زبانان بستگی به درجه تحصیل و شعورمان اذربایجان را میشناسیم ار پارس اباد مغان محل تاجگذاری نادر شاه گرفته تا مقبره شیخ صفی در اردبیل تا مقبره الشعرا در تبریز. ما هم در دوران مدرسه نقشه اذربایجان را کشیدیم و شهرهای اذربایجان از جمله اهر و مرند و مشکین شهر و مراغه و هرواباد ماکو و میان دواب و غیره را روی نقشه نشان میدادیم. خواهش میکند این تعصب های قومی را کنار بگدارید و اگر جهار تا فارس زبان بی شعور جوکهای ترکی میگویند انرا به حساب همه نگذارید که ما خود از دست این دلقک های مفتخور که همه را مسخره میکنند به ستوه امده ایم. انها که اذربایجان را میشناسند خوب میدانند که مردم اذربایجان چه حقی به گردن ایران دارند.
لطف کنید قبول بفرمایید که حفظ زبان پارسی به عنوان تاروپود فرهنگی مشترکمان بر همه ما لازم است و روزی خواهد رسید که گویش های محلی همه به رسمیت شناخته شوند اما هر انچه پیش اید بدون یکپارچگی ایران ارزشی نخواهد داشت. خیلی ممنون که خواندید. امیدوارم متوجه عواقب افکار تجزیه طلبانه باشید.
کاربر مهمان / 30 May 2012
کابران محترمی که نوشته دلسوزانه بنده در خصوص خطرات ناشی از تجزیه طلبی را غیر منصفانه به تهدید علیه کشتار غیر فارس ها کردند توجه داشته باشند که بنده در مطلب خود هیچگاه سایر مردم غیر فارس زبان ساکن در چهار گوشه کشور را تهدید به کشتار توسط فارس زبان ها نکردم. بنده گفتم که آیا امکان ترسیم مرزهای زبانی چه در شمالغرب, چه شمالشرق و جنوب شرق و جنوب غرب وجود دارد؟ در شمالغرب که برخی شهرها دو زبانه هستند چطور می خواهند اینگونه مناطق را بین دو کشور فرضی در آینده تقسیم کنند؟ گفتم کشتار بین مردم این منطقه و کرد و ترک را شعله ور خواهد ساخت.فکر نمی کنید قطعا برای تقسیم مناطق در همین منطقه کشتاری گسترده بین ترک و کرد صورت گیرد که فارس هم هیچ نقشی در آن نخواهد داشت؟ در سایر مناطق هم به همین ترتیب کشتاری صورت نخواهد گرفت؟
فکر می کنم عده ای تجزیه طلب به هر قیمتی شده می خواهند برای رسیدن به اهداف خود, دشمنی به نام فارس ایجاد کنند و همه مشکلات غیر فارس زبان ها را بر گردن آن بیندازند. حس انتقام را تحریک کنند و بگویند دشمن ما همین فارس ها هستند!
دیگر همه می دانند که این حکومت بیشترین امتیاز را به ترک ها داده است. این را می شود در مقایسه تبریز با بوشهری مقایسه کرد که روی منابع گاز قرار دارد. حکومت بنیاد گرا برایش زبان مهم نیست بلکه افکار و اندیشه های منحط دوره صفوی مهم است
علی / 30 May 2012