ایرج ادیبزاده – هرسال در نخستین روز ماه مه، در یک راهپیمایی یکپارچه در سراسر جهان، کارگران خواستههای خود را مطرح میکنند.
روز گذشته تنهادر فرانسه، سیصد راهپیمایی در شهرهای گوناگون برپا شد. در ایران اما دولت جمهوری اسلامی به کارگران اجازه نداد تا در روز جهانی کارگر به راهپیمایی دست بزنند و کسی به حرف آنها گوش کند. کارگران ناچار شدند نشست سالانه خود را درسالن دربسته و سربسته ورزشگاه معتمدی برگزار کنند. این مشکل البته تنها امسال اتفاق نیفتاده است و کارگران ایران از سال ۱۳۸۵ تاکنون نتوانستهاند در روز جهانی کارگر به راهپیمایی بپردازند و از مطالبات و خواستههای خودشان مانند دیگر همتایانشان در سراسر جهان دفاع کنند.
تنها با نیمنگاهی به گوشهای از وضعیت حقوقی و معیشتی کارگران در نخستین روزهای سال جدید درمییابیم که جامعه کارگری ایران، یکی از سختترین دوران خود را میگذراند. کارگران با افزایش تحریمهای خارجی، کاهش تولیدات ملی و تعطیلی کارخانهها، به آسیبپذیرترین قشر جامعه ایران تبدیل شدهاند. در گفتوگویی با روزبه بوالهری، خبرنگار رادیو فردا و کارشناس مسائل کارگری ایران، به گوشهای از مشکلات کارگران در ایران پرداختهایم.
چرا دولت جمهوری اسلامی بازهم به کارگران ایران اجازه راهپیمایی نداد؟
روز دوشنبه ۱۱ اردیبهشت، دبیر اجرایی خانه کارگر قم اعلام کرد که برخی از کارفرمایان شروع به امضای قراردادهای شش روزه با کارگران کردهاند. یعنی اگر در گذشته این قراردادها سه ماهه بود، الان به شش روز رسیده است. به گفته این عضو یا مقام خانه کارگر برخی از کارفرمایان میخواهند حقوق این یک روز تعطیلی را هم به کارگران ندهند.
روزبه بوالهری– ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که درخواست مجوز از طرف خانه کارگر که یک تشکل رسمی و مورد قبول حاکمیت جمهوری اسلامی است، به وزارت کشور داده شده بود. این وزارتخانه اما پس از چند روز معلق نگهداشتن ماجرا، ابراز بیاطلاعی از آن کرده بود. در عین حال برخی از گزارشها حاکی از این بود که وزارت کشور چنین پیشنهاد داده بوده که راهپیمایی یا تجمع کارگران در بیابانهای اطراف بهشت زهرا صورت بگیرد که البته اعتراض خیلی از فعالان تشکلهای کارگری را نیز بههمراه داشته است.
به نظر من با توجه به تجربه چندسال پیش تظاهرات روز جهانی کارگر اول ماه مه در تهران، وزارت کشور نگران بود کنترل راهپیمایی از دستش خارج شود و کارگران شروع به سردادن شعارهایی کنند که قاعدتاً مورد پسند حاکمیت نیست. چون آنقدر مشکلات کارگران زیاد است که این احتمال قوی وجود داشت که کنترل از دست برگزارکنندگان تجمع یا وزارت کشور خارج شود. در شرایطی که الان در ایران هست، قاعدتاً وزارت کشور صلاح نمیدانست چنین مجوزی را به کارگران بدهد.
همین اعتراضهای گسترده کارگری در ایران بهجز اخراج از کار، باعث زندانی شدن گروهی از کارگران معترض شده است؛ بهویژه اعضای هیئت مدیره شرکت واحد. برای رضا شهابی، عضو هیئت مدیره شرکت واحد شش سال زندان تعیین کردهاند. در حالی که ناراحتی ستون فقرات او آنچنان زیاد بوده است که به ناچار او را به بیمارستان منتقل کردند. با نبود امنیت شغلی، بیمه بیکاری، اخراج و بعد هم زندان، چه چشماندازی در برابر جامعه کارگری ایران وجود دارد؟
روزبه بوالهری
اگر در یک کلام بخواهم بگویم، این چشمانداز اصلاً روشن نیست و تیره است. خودتان هم اشاره کردید که فعلاً امنیت شغلی برای کارگران وجود ندارد. در سال گذشته صدهزار کارگر اخراج شدند. در همین هفتههای اول سال جدید هم صدها کارگر اخراج شدهاند؛ ازجمله در شهاب خودرو، ششصد و پنجاه کارگر کارشان را از دست دادهاند. گزارشهای متعددی در این زمینهها وجود دارد. در اصفهان، در غرب کشور، در مناطق مختلف ایران این تعطیلی کارخانهها و اخراج کارگران وجود دارد. همین باعث شده است که کارگران در موضع دفاعی قرار گیرند. یعنی گردهماییها یا اعتراضهای صنفی آنها، بیشتر حول این است که خواهان بازگشت به کار هستند یا خواهان پرداخت حقوقهای عقبماندهشان هستند که بعضی وقتها حتی به دوسال میرسد.
این موضوع به نوبه خودش دست کارفرماها را باز گذاشته است برای تحمیل قراردادهایی که به زیان کارگران است. روز دوشنبه ۱۱ اردیبهشت، دبیر اجرایی خانه کارگر قم اعلام کرد که برخی از کارفرمایان شروع به امضای قراردادهای شش روزه با کارگران کردهاند. یعنی اگر در گذشته این قراردادها سه ماهه بود، الان به شش روز رسیده است. به گفته این عضو یا مقام خانه کارگر برخی از کارفرمایان میخواهند حقوق این یک روز تعطیلی را هم به کارگران ندهند. این موضوع شرایط را به زیان کارگران رقم زده است.
نرخهای بیکاری اعلام شده در ایران از سوی مراکز مختلف، ازجمله سازمان آمار و دیگر منابع دولتی بسیار باهم متفاوتند. آیا معلوم هست که میزان افراد بیکار در ایران چه میزان است؟ منظور از بیکار کسانی هستند که میتوانند کار کنند، اما شغلی برای آنها نیست. در کشورهای پیشرفته این آمار بسیار مشخص است و البته نقطه ضعف بزرگی هم برای دولتها بهحساب میآید.
همانطور که شما هم اشاره کردید، درباره این موضوع مهم دستگاههای دولتی آمارهای متناقضی را ارائه میدهند که نشاندهنده این است که یا سیاستگذاری واحدی وجود ندارد و یا آمار واقعی ارائه نمیشود. اقتصاددانان مستقل و منتقد دولت معتقدند که آمار بیکاری چیزی بیش از ۲۵ درصد است. درصد کمی از آنها معتقدند که این رقم حتی میتواند بالای ۳۰ درصد باشد. اگر آمارهای سابق را در مورد اینکه بیش از ۲۵ درصد جوانان بیکار هستند، در نظر بگیریم و به آنها نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که نرخ بیکاری در ایران باید خیلی بالاتر از آن چیزی باشد که دستگاههای دولتی اشاره میکنند.
وضعیت آنچنان سخت است که بسیاری از کارگران خانوادههاشان را به شهرهای کوچک منتقل میکنند و خودشان بیشتر در محل کارشان میخوابند. اینها کسانی هستند که کارشان را از دست ندادهاند. از نظر مشکلات مالی و مسائل اجتماعی چه وضعیتی برای این گروه از کارگران ایران بهوجود آمده است؟
مقطع فعلی یکی از بدترین دوران برای کارگران است و اگر اوضاع تغییر نکند، ما شاهد فرورفتن بیش از پیش کارگران در ورطه فقر خواهیم بود و این البته تأثیرات خودش را بر ساید عرصههای جامعه خواهد گذاشت.
شاید بهترین توصیف را اتحادیه آزاد کارگران ایران، یک تشکل مستقل کارگری، در بیانیه اول ماه مه سال جاری یعنی روز جهانی کارگر مطرح کرده است. گفته است که زندگی کارگران از خط فقر به خط مرگ رسیده است. شما همه این عواملی را که اشاره کردید، در کنار حداقل دستمزد حدوداً سیصد و نود هزار تومانی بگذارید که قرار است به کارگران داده شود تا عمق فاجعه مشخص شود. براساس گزارش تشکلهایی که از سوی دولت به رسمیت شناخته شدهاند، چیزی در حدود ۸۰ درصد کارگران ایران قراردادی هستند و روشن است شامل همین قانون کار موجود هم نمیشوند. همین را بگذارید کنار حداقل خط فقری که در ایران وجود دارد: یک میلیون تومان. برخی از فعالان کارگری خط فقر را خیلی بالاتر میدانند و میگویند حتی شاید نزدیک به دو میلیون تومان باشد. البته اطلاعات دقیقی وجود ندارد، ولی با توجه به گرانیهای اخیر میتوان گفت که وضعیت خیلی بدتر شده است.
بههرحال این را از چشماندازهای مختلف میتوان بررسی کرد و تأثیر وضعیت موجود را روی زندگی کارگران سنجید. یکی همین است که خودتان اشاره کردید: دوری اعضای خانوادهها از همدیگر. فروپاشی خانوادهها هم نکته دیگر است. در برخی موارد گاه خانواده کارگرانی که اخراجی شدهاند یا حقوقشان را نگرفتهاند، از هم پاشیده است و به طلاق رسیدهاند. چون زن از شوهرش میخواهد که خرجی خانه را بدهد و شوهر ندارد و این خیلی طرفین را اذیت میکند و گاه باعث جدایی میشود. این یکی از پیامدهای این وضعیت است. از طرف دیگر بحث ناهنجاریهای اجتماعی هم درمیان است. یعنی ما شاهد گسترش یکسری پدیدههایی خواهیم بود مثل کودکان کار که آمار آن بیش از دو یا سه میلیون نفر گفته میشود یا موارد دیگری چون گدایی، دزدی و … که میتوان به آنها اشاره کرد.
تمام این رویدادها که شما هم از آنها یاد کردید، در سالی رخ میدهد که مسئولان حکومتی اسم آن را گذاشتهاند: «تولید ملی و حمایت از سرمایههای ملی». این یکی از سختترین و بدترین روزها برای کارگران ایران نیست؟
بله. مقطع فعلی یکی از بدترین دوران برای کارگران است و اگر اوضاع تغییر نکند، ما شاهد فرورفتن بیش از پیش کارگران در ورطه فقر خواهیم بود و این البته تأثیرات خودش را بر ساید عرصههای جامعه خواهد گذاشت.