در ماه‌های اول سال ۱۳۹۳ (ماه می ۲۰۱۴) کمپین «آزادی‌های یواشکی» به ابتکار مسیح علی‌نژاد، روزنامه‌نگار، آغاز به کار کرد. در این کارزار زنان از سراسر ایران عکس و فیلم‌های اعتراضی خود را نسبت به حجاب اجباری در فضای آنلاین منتشر کردند. کمپین با همراهی پانصد هزار نفر در ماه نخست، مورد استقبال قرار گرفت. بعد از اعتراضات سال‌های اول انقلاب، این اولین باری بود که زنان در داخل ایران، در یک اعتراض جمعی، مشخصا حجاب اجباری را مورد هدف قرار می‌دادند. با این حال، کمپین آزادی یواشکی و در ادامه، کمپین «چهارشنبه‌های سفید» مورد حمایت همه فعالان حوزه زنان قرار نگرفت و کنشگری زنان مخالف حجاب اجباری با سکوت، نادیده گرفتن، تمسخر یا انکار مواجه شد.

 اما در ادامه فعالیت کمپین در طول چند سال، پدیده‌ای سربرآورد که این سکوت و نادیده گرفته شدن را به چالش کشید، پدیده «دختران خیابان انقلاب»! بدین ترتیب که در روز چهارشنبه یعنی درست چند روز قبل از شروع اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶، زن جوانی در خیابان انقلاب از جعبه تقسیم مخابرات بالا رفت و شال سفید را بر سر چوب به اهتزاز درآورد. این زن بدون آن که فرصتی یابد تا از انگیزه خود یا پیوندش با کمپین چهارشنبه‌های سفید حرفی بزند، بلافاصله توسط پلیس دستگیر شد تا مدت‌ها بی‌نام ماند. اما حرکت او در طی چند روز بعد در همان نقطه و مناطق دیگر تهران و شهرهای دیگر ایران تکرار شد و با تیتر «دختران خیابان انقلاب تکثیر می‌شوند» در فضای مجازی انعکاس یافت تا جایی پیش‌رفت که حتی در چند مورد مردانی نیز به این حرکت پیوستند. این پدیده که به «دختران خیابان انقلاب» شهرت یافته بود، یک بار دیگر توجهات را به مبارزات و کمپین‌های مبارزه با حجاب اجباری در ایران معطوف کرد، به‌طوری که بسیاری از کسانی را که سعی در نادیده گرفتن کمپین‌های اخیر علی‌نژاد داشتند با این سوال به واکنش واداشت که آیا دختران خیابان انقلاب در امتداد این کمپین‌ها شکل گرفته است یا مسیری متفاوت سپری کرده است؟ آنچه در این جا مهم است، واکنش‌های متفاوت فعالان زنان، سایر کنش‌گران جنبشی و افکار عمومی در برابر ظهور انواع کمپین‌های مبارزه با حجاب اجباری است که موضوع این مقاله است. در واقع سوال اصلی این تحقیق این است که انواع این مبارزات که در اینجا منظور کمپین‌های «آزادی‌های یواشکی» و «چهارشنبه‌های سفید» (از ۱۳۹۳ تا کنون)، و کمپین «دختران خیابان انقلاب» (از ۱۳۹۶ تا کنون)، چه حمایت‌ها، مقاومت‌ها و واکنش‌هایی را از سوی فعالان زنان و بدنه جامعه دریافت کرده‌اند.

فیلمی از مجموعه‌ اعتراضات زنان ایرانی به حجاب اجباری در کمپین چهارشنبه‌های سفید را ببینید:

بدین منظور، این مقاله سعی می‌کند بر اساس محتویات تولید شده در دو کمپین «آزادی‌های یواشکی» و «چهارشنبه‌های سفید»،‌ اعم از عکس‌ها و فیلم‌های ارسالی، و نظرات و بحث‌های صورت گرفته، ابتدا، فرایند تدریجی شکل‌گیری ابعاد و ساختارهای دو کمپین اخیر را بررسی کند و سپس به این بپردازد که چگونه این دو کمپین فضای گفتمانی مناسبی برای مبارزات حجاب ایجاد کرده‌اند. سپس به واکنش‌های صورت گرفته از سوی فعالان زنان دربرابر مبارزات علیه حجاب اجباری می‌پردازد و در ادامه به مقایسه واکنش‌های متفاوتی که در قبال کمپین «دختران خیابان انقلاب» صورت گرفته است، توجه می‌کند.

«آزادی‌های یواشکی» و «چهارشنبه‌های سفید»، تولید گفتمان علیه حجاب اجباری

مطالعه محتویات تولید شده در طول چند سال نشان می‌دهد که ساختار کمپین‌های مسیح‌علی‌نژاد حول حداقل یازده محور شکل یافته است. این محورها، قالب‌های از پیش‌تعیین شده نبوده‌اند بلکه در جریان تعاملات کنش‌گران و زمینه و قدرت رسانه‌ای و سایر عوامل در طول فعالیت این کمپین‌ها شکل یافته‌اند.

یک- بی‌نامی فرستندگان: عکس‌ها و فیلم‌ها ارسالی عمدتا بدون اسم منتشر می‌شود، اما هستند زنانی که اسمشان را می‌گویند.

دو- هم‌گامی چندنسلی: زنان از چند نسل در کنار هم قرار می‌گیرند و فیلم‌ها و عکس‌های اعتراضی‌شان را منتشر می‌کنند.

سه- گستردگی جغرافیایی: اسامی مناطقی که عکس و فیلم گرفته شده ذکر می‌شود که حاکی از گستره جغرافیایی اعتراض به حجاب اجباری است. ارسال عکس و فیلم از همه شهرها به ویژه از شهرستان‌های کوچک و حتی در مواردی روستاها صورت گرفته است. این امر برخلاف ادعای برخی از کسانی است که مدعی هستند مسئله حجاب اجباری امری محدود به زنان در شهرهای بزرگ است که از جمله آن می‌توان به اظهارات آزاده کیان، از چهره‌های دانشگاهی در برنامه «حجاب» پرگار اشاره کرد. به گفته او: «وقتی به شهرستان‌ها می‌روید، واقعیت این است که مسئله زنان حجاب نیست. این که نمی‌شود برایشان مسئله ساخت.»

چهار- فراتر از حجاب: از مشخصه‌های دیگر این کمپین‌ها فراتر رفتن از مسئله حجاب اجباری است. گویی زنان فرصتی یافته‌اند تا در کنار اعتراض به حجاب اجباری، از انواع محدودیت‌ها و محرومیت‌های دیگر بگویند؛ مسائلی چون آوازخوانی زنان، ورود به استادیوم، دوچرخه‌سواری زنان، مشکلات زنان دارای معلولیت، حق سفر زنان به خارج از کشور بدون اجازه همسر، که از جمله‌ این موارد است.

پنج-به‌سوی فضاهای عمومی‌تر: ‌هر چه که می‌گذرد ما با عکس‌ها و فیلم‌هایی مواجهه هستیم که در فضاهای عمومی‌تر و شلوغ‌تری گرفته شدند. بدین‌ترتیب، کمپینی که در ابتدا متهم بود که در نام خود- «آزادی‌های یواشکی»- دارای تناقض ذاتی است، از مرزهای یواشکی فراتر می‌رود و پا در عرصه‌های عمومی‌تر و عیان‌تر می‌گذارد.

شش-واکنش تند مقامات سیاسی‌:‌ مقامات سیاسی، به سرعت واکنش نشان دادند. کاظم صدیقی، امام جمعه تهران از «بی‌حجابی کامل در برخی نقاط شهر» شدیداً انتقاد کرد. سیداحمد خاتمی، عضو هیأت رئیسه مجلس خبرگان رهبری، در همایش «نقش طلایه‌داران تبلیغ و ترویج سبک زندگی اسلامی و دوری از آسیب اجتماعی و اعتیاد»، اظهار کرد: «برخی در فیس‌بوک، کشف حجاب یواشکی را تبلیغ می‌کنند، رضاخان در اجرای این طرح ناکام ماند و شما نیز ناکام خواهید شد».

هفت-همراهی مردان:‌ در این کارزار زنان کنشگر از مردان برای حمایت از مطالبه انتخاب آزادانه پوشش دعوت به‌عمل آوردند و بنابراین به تدریج شاهد عکس‌ها و نوشته‌های اعتراضی مردان به‌ویژه با پوشش چادر و روسری در کنار زنان خانواده هستیم. به‌عنوان مثال، مردی از اهواز با انتشار عکس خود در پوشش چادر عربی می‌نویسد: «مادرم هیچ وقت به حجاب اعتقادی نداشت. گهگاه لباس‌های مادر را بر تن و یاد آن روزهای گرم تابستان می‌کنم که مادرم برای خرید بیرون می‌رفت. وقتی که بر می‌گشت از گرما نای حرف زدن نداشت». مرد دیگری با انتشار عکس با حجاب خود، می‌نویسد: «فقط يك روز و چند ثانيه، آنچه كه زنان سي و هشت سال تجربه كردند.»

هشت-حجاب اجباری و زنان دارای معلولیت: زنی با انتشار عکس خود با ویلچر می‌نویسد: «اینجا ایران است و من یک دستم باید به روسری‌ام باشد تا گشت‌ارشادی‌ها را عصبانی نکنم و یک دستم باید به ویلچرم باشد، تا سلامت به مقصد برسم.» حتی نگارنده که تجربه سه دهه حجاب اجباری را دارد، هیچ گاه به این فکر نکرده بود که یک زن روی ویلچیر حجاب اجباری را چگونه تجربه می‌کند؟!

نه-عکس‌های بدون حجاب در کنار تابلوهای تبلیغاتی حجاب: انتشار گسترده عکس‌های بدون روسری در کنار تابلوهای تبلیغاتی در دفاع از حجاب به خوبی حاکی از مقاومت قابل‌توجهی از زنان در برابر اشاعه فرهنگ حجاب با صرف هزینه میلیاردی در قالب کارهای فرهنگی است. فاطمه صادقی، استاد دانشگاه در این باره می‌گوید: «واقعیت آن است که اتفاقاً کار فرهنگی زیاد شده، اما کفگیر به ته دیگ رسیده است. همان‌هایی که در تمام این سال‌ها کار فرهنگی کرده و موی خود را در این آسیاب، به‌نظر من بی‌جهت سپید کرده‌اند، می‌دانند که در این مورد حرف جدیدی وجود ندارد. حرف‌ها و استدلال‌ها همان حرف‌های قدیمی است. هر آنچه باید گفته می‌شد، گفته شده و چیزی نگفته باقی نمانده است. از همه چیز برای توجیه حجاب بهره گرفته شده است. بیایید اعتراف کنیم که متأسفانه این حنا دیگر رنگی ندارد و تنها باید به زور متوسل شد. آنچه در این باب نوشته شده، نه تنها امثال مرا که با آن فرهنگ بار آمده‌ایم نتوانسته قانع کند، بلکه پاسخگوی بی‌شمار پرسش‌های نسل امروز نیست که دیگر از تکرار بی‌پایان و هذیان‌وار این مکررات سخت به‌ستوه آمده است».

ده-بازتاب رسانه‌ای در سطح بین‌المللی: از دیگر ویژگی‌های این کمپین بازتاب گسترده این اعتراضات در رسانه‌های دنیاست که منجر به واکنش زنان کنشگر در این کارزار شد: «حالا همه‌ی دنیا صدامان را شنیده»، «دیگه نمی‌توانند ما را سانسور و انکار کنند». انعکاس این اعتراضات سبب می‌شود تا مقامات سیاسی، خارج از ایران در مورد حجاب اجباری مورد پرسش قرار گیرند. این در حالی است که جمهوری اسلامی همچنان تلاش می‌کند که از قانون حجاب اجباری به دلیل اینکه حجاب فرهنگ ماست، دفاع کند. در همین راستا، در گفت‌وگوی شبکه تلویزیونی فرانسه ۲ با رییس جمهور ایران (۲۰۱۵)، خبرنگار این شبکه، تصویر یکی از عکس‌های صفحه آزادی یواشکی را که در آن زنی حجابش را از سر برداشته بود، به آقای روحانی نشان داد و از او پرسید که نظرش در مورد این عکس چیست. اگرچه برخی از فعالان نام کمپین آزادی یواشکی زنان ایرانی را در بازتاب رسانه‌ای خبر، حذف کردند.

یازده-ایجاد گفتمان حول محور حجاب در میان مردم و نخبگان فرهنگی:‌ دو هفته از شروع کمپین نمی‌گذشت که پست های کمپین در فیس بوک چند هزار بار به اشتراک گذاشته می‌شوند. در واکنش به کمپین، مقالات، مصاحبه‌ها و میزگردهایی متعددی انجام شد که موضوع حجاب اجباری را به صورت گسترده سر زبان‌ها انداخت. تا جایی که تولد صفحه، در کنار مذاکرات هسته‌ای ایران، جز ده موضوع داغ سال ۱۳۹۳، در شبکه‌های اجتماعی شد.

اکنون سوال این است که کمپین چگونه این فضای گفتمانی را ایجاد کرد؟ برای پرداختن به ابعاد گفتمانی کمپین می‌توان به موضوعات پرتکرار که انعکاسی از نقدها و پاسخ‌هایی است که در بین اظهار نظرات مشارکت‌کنندگان در کمپین و بیرون آن رخ می‌داد، اشاره کرد. این موضوعات پرتکرار را می‌توان به‌مثابه گفتمانی در نظر گرفت که پیرامون انتقادات به کنش‌های زنان و پاسخ‌های زنان کنش‌گر تولید و بازتولید می‌شد و به موجودیت کمپین و ادامه مسیر آن کمک می‌نمود.

یکی از این موارد پرتکرار، تاکید بر الزام به رعایت حجاب به‌خاطر قانونی بودن آن است که همواره به ویژه از سوی قشر محافظه‌کار مطرح بوده است. زنان در جهت مقابله با این استدلال بر سایر اعمال غیرقانونی که به‌طور روزمره از طرف خود این افراد صورت می‌گرفت، انگشت می‌گذاشتند که ضمن یادآوری از دامنه محدود اعمال قانونی در ایران، پاسخی از جنس همان انتقادات به انتقادکنندگان بود، از جمله مانند این نظر: «اين آقایانى كه داد از قانون مي‌زنند و مي‌گويند همه بايد از قانون كشورمان تبعيت كنيم، مي‌شود لطفا از قانون تبعيت كنند و يواشكى و با فيلترشكن نيایند فيسبوک؟»

هم‌چنین در طول این مدت همواره به زنان کنشگری که عکس و فیلم‌های خود را در اختیار کمپین‌ها قرار می‌دهند، اهانت می‌شود و آنان را فاحشه می‌خوانند. پاسخ این زنان به حرف‌هایی از این دست را می‌توان در نمونه‌ای از یک نظر دید: «اولين زن‌هايي كه شعر نوشتند، آواز خواندند، تحصيل كردند، کار كردند در زمان خودشان، فاحشه لقب گرفتند، پس باكمان نباشد، حتي اميدوار كننده است».

افزون بر این، تاکید بر کم اهمیت بودن موضوع حجاب در مقایسه با مشکلات دیگر تحت این عنوان که «حجاب الان دغدغه اصلی ما نیست»، از دیگر موضوعات پرتکرار در این دوره است. پاسخ این نقد نیز در قالب نظراتی چنین داده می‌شود: «مگر ما جلوی دغدغه‌های دیگر را گرفتیم؟»

به‌علاوه در طی این گفتمان، درک زنان از مفهوم آزادی نیز از چند سو مورد پرسش قرار گرفت. یک طرف کسانی بودند که بین مفهوم آزادی و حق انتخاب پوشش پیوندی نمی‌دیدند؛ گزاره‌هایی هم‌چون «شما زن‌ها لخت شدن را آزادی می‌دانید، کاشکی برای شما آزادی را معنا می‌کردند»، یا «ملتی که آزادی برایش روسری از سر کندن است، همان بهتر که اسیر باشد»، یا «گند زدید به نام آزادی، آزادی این است که بتوانی حرفت را بزنی!»‌ «این آزادی نیست، این خالی کردن عقده است، آزادی چیزهای دیگری است»، از رایج‌ترین واکنش‌ها به کنشگری این زنان است. از طرف دیگر، توجه به فهم خود زنان از مقوله آزادی در مجادله بر سر نام کمپین، با این تعابیر که «آزادی یواشکی، نمی‌شود» به حاشیه رفت. ژیلا بنی‌‌یعقوب، روزنامه‌نگار می‌نویسد: «فکر می‌کنم اگر قرار بود دلمان را به آزادی‌های یواشکی خوش کنیم، هیچ‌کس به دنبال آزادی نمی‌رفت». اما زنان در پاسخ به این نقدها، در قالب دل نوشته‌هایی که منتشر کردند، به صورت مستمر تلاش کردند تا فهم شان را از مفهوم آزادی و از این ترکیب کنایی توضیح دهند:« ما خواهان آزادی واقعی هستیم، نه فقط برای یک لحظه»؛ «وطنم پر است از یواشکی‌ها، ما یواشکی می‌خندیم، می‌رقصیم، می‌خوانیم، می‌بوسیم و در آغوش می‌گیریم»؛ «ثانیه به ثانیه‌ی لحظه‌های شاد زندگیمان یواشکی شد»؛ «من زن ایرانی سزاوار آزادی حقیقی هستم نه یواشکی!»؛ «آزادی یواشکی یعنی این که من سهمی از آزادی درکشورم ندارم»؛ «آزادی یواشکی، کنایه ای ست از نبود آزادی».

 بدین ترتیب، در شرایطی که بسیاری از فعالان به لفظ «یواشکی» در نام کمپین در کنار «آزادی» اعتراض می‌کردند، کلمه مناقشه‌برانگیز یواشکی فراتر از این رفت و به کلیدواژه‌ای برای بیان رنج زنان، که به هیچ عنوان محدود به حجاب اجباری نبود، تبدیل شد. نمونه‌هایی از آن را در برخی از نظرات پررنج زنان می‌توان دید:‌ «اگر مرد باشی و متاهل از تمامی مزایای بهزیستی بهره می‌بری! دلم می‌خواست عکس یواشکی بدون روسری بگیرم اما معلولیتم مانع خروجم از خانه شده. لطفا شما عکس یک ویلچر که البته آن را هم ندارم بگذارید و بنویسید چرا زن متاهل معلول، یواشکی می‌میرد»؛ «توی ایران یک چیزی داریم به اسم زندان‌های یواشکی. زندان‌هایی که مردان بزرگتر یک خانواده به بهانه‌ی محبت و علاقه و غیرت می‌سازند. این بغض از گلوی دختر ۲۳ ساله‌ای می‌آید که سال‌هاست گرفتار یکی از همین زندان‌های یواشکی و زندان‌بانی یواشکی ست.  پدری که دغدغه‌ی بزرگش این است که یک وقت نکند چند سانتی از موهای مرا مردی ببیند یا خنده‌ام را پسری بشنود. تا ۲۰ سالگی‌ام بجنگم برای نداشتن چادر، تا چند سالگی‌ام بجنگم برای خودم بودن؟»

واکنش‌ها و مقاومت‌های فعالان زنان و بدنه اجتماعی به کمپین‌های مبارزه با حجاب اجباری

بعد از سال‌ها سرکوب، در شرایطی که برای چند دهه اعتراض زنان به بدحجابی و بدفرمانی مدنی در فضای عمومی محدود شده بود، مقاومتی که با انواع سرکوب‌ها، محرومیت‌ها و محدویت‌ها در بسیاری از فعالیت‌های اقتصادی، آموزشی، سیاسی، هنری همراه بود، زنان در یک حرکت اعتراضی نوپا، عکس‌های خودشان را که اغلب در فضاهای خارج از شهر گرفته شده بود، همراه با دل نوشته‌های اعتراضی، در فضای آنلاین منتشر می‌کنند. در حالی که در تمامی این سال‌ها بار مبارزه با حجاب اجباری و مخاطراتش بر دوش زنان، آن هم در سطح فردی بوده است. زنانی که جرات ندارند در خیابان‌ها و فضاهای عمومی‌تر روسری از سر بردارند، برای کنشی که شجاعانه نیست، مورد توهین و تمسخر قرار می‌گیرند. صدای زنان و روایت آنان از چند دهه رنج حجاب اجباری در مقابل تصاویری که چنگی به دل نمی‌زد، بارها و بارها مورد بی‌اعتنایی و تمسخر قرار گرفت. کاربران شبکه‌های اجتماعی به ویژه مردان با تحقیر و تمسخر این حرکت زنان را مورد خشونت و سرکوب مضاعف قرار دادند: «من امروز یواشکی خودارضایی کردم، آزادی یواشکی»؛ «من امروز تو خونه گوزیدم، آزادی یواشکی»؛ «در جایی که هیچ گشت ارشادی نیست، یک صدم ثانیه روسری‌تان را برمی‌دارید، خودتان را مسخره کردید؟!»؛ «آنجا که سگ هم پر نمی‌زند شما لخت شدی؟!»؛ «رفتی بالای کوه در آوردی؟! آن‌جا عمه من هم درمیاره خخخخخ».

حتی فعالان جنبش زنان هم، کنش‌های صورت گرفته را بر اساس میزان خطرپذیری زنان، ارزش‌گذاری کردند. قدم‌های آهسته و لرزانی که نتیجه سال‌ها سرکوب سیستماتیک بود، در این مواجهه، مبارزه با حجاب اجباری به نبرد میان زنان و حکومت تقلیل داده شد. به نظر می‌رسد که فقط مسئله این است که زنان در خیابان‌های شلوغ حجاب بردارند و مانع دیگری وجود ندارد. در حالی که دل‌نوشته‌های زیادی از خشونت فزاینده علیه زنان در چهار دیواری‌ها حکایت می‌کرد: «عکس از پشت انداختم که خانواده‌ام متوجه نشن، محدوديت‌های خیلی از دختران مثل من چند برابره». زنانی که به دلیل خشونت همسر و خانواده، خواستار حذف عکس‌هاشان از کمپین شدند؛ عکس‌هایی که مورد پسند تعدادی از فعالان این حوزه واقع نشد، چون موضوع مبارزه با حجاب اجباری را از نظر آنها لوث می‌کرد. از طرف دیگر، دایما به زنان گفته می‌شود: «مراقب باشید. عکس‌هایتان را بی‌روسری پخش نکنید، می‌گیرنتان!» و پاسخی که زنان می‌دهند: «ما را که هر بار وسط شهر با روسری هم گرفتند»؛ «یعنی گشت ارشاد این همه ما را گرفت و زد و کشان‌کشان انداختمان توی ون و با تحقیر و توهین ازمان عکس گرفتند کم بود؟ جیغ و فریادهای ما را توی شهر اصلا نشنیدید؟ یک بار هم خودمان از پوششی که دوست داریم عکس نگیریم؟»

تحمیل حجاب به زنان ایرانی طی یک روند تدریجی و همواره با مقاومت بوده است. اما از همان آغاز نه تنها اهمیت مبارزه با حجاب اجباری از طرف جامعه روشنفکری دست کم گرفته شد، بلکه حتی مورد نکوهش قرار گرفت. بسیاری از گروه‌های سیاسی تحت این عنوان که حجاب مسئله اصلی زنان نیست، نسبت به سایر مشکلات، یک مسئله فرعی است، از اعتراض به تحمیل حجاب اجباری سرباز زدند. زنان در نبود یک حرکت جمعی سازمان‌‌یافته در یک چالش نفس‌گیر، روزمره و مستمر در مواجهه با حجاب اجباری تنها ماندند. اگرچه در طی چند دهه گذشته، مقالات و کتب متعددی در ارتباط با مقوله حجاب و حجاب اجباری توسط فعالان این حوزه منتشر شد، اما جامعه روشنفکری و به ویژه جنبش زنان در داخل با سکوت، بی‌اهمیت دانستن این مسئله، حساسیت حکومت و هزینه بر بودن این اعتراض، مبارزه با حجاب اجباری را در زمره‌ی اولویت‌های خود قرار نداد و هیچ گاه مطالبه لغو قانون حجاب اجباری در دستور کار قرار نگرفت. کمتر مقاله، مصاحبه و میزگردی دیده می‌شود که در آن این سوال «آیا مبارزه با حجاب اجباری اولویت زنان ایرانی ست؟!» مطرح نشود. اکرم موسوی از اعضای کمپین مقابله با حجاب، این سوال را در مصاحبه‌های متعددی که با فعالان زن در خارج از کشور انجام می‌دهد، مطرح می‌کند تا بر اهمیت مبارزه با حجاب اجباری به عنوان یکی از اولویت‌ها صحه بگذارد. اما همچنان در سال ۲۰۱۶ در گفت و گو با مسیح علی‌نژاد در برنامه «به عبارت دیگر»، عنایت فانی مطرح می‌کند: «خیلی از فعالین داخل ایران سر مسئله اولویت‌بندی با شما موافق نیستند». و پاسخ مسیح: «بله خود من هم یکی از آن‌ها بودم». بنابراین همواره کلیشه حجاب اولویت زنان ایرانی نیست، خیلی قوی‌تر به گوش رسیده است؛ کلیشه‌ای که حق زنان برای گفتن و شنیده شدند را از آن‌ها سلب کرد، علی‌رغم همه مقاومت‌ها و اعتراضات روزمره زنان. و این در شرایطی است که دولت‌مردان به ویژه کاندیدهای ریاست جمهوری در ایران در بزنگاه‌های تاریخی با طرح موضوعاتی نظیر جمع‌آوری گشت ارشاد و تاکید بر «مشکل ما موی دختران ما نیست»، با مانور بر موضوع حجاب، به دنبال کسب آرای زنان بوده‌اند.

بر این اساس، باید به گفتمانی پرداخت که حول محور حجاب و مبارزه با حجاب اجباری بر اساس یک سری کلیشه‌ها و گزاره‌های نادرست از طرف فعالان جنبش زنان ایجاد شده که مبارزه لغو قانون حجاب اجباری را دشوار کرده است. کلیشه‌هایی که می‌توان آن را چنین برشمرد:

  • سرکوب‌های حکومت ره به جایی نبرده است و زنان حجاب را نپذیرفتند!

درست است که سیاست یکسان‌سازی پوشش زنان با شکست مواجه شد اما برخورد زنان با حجاب اجباری یکسان نبوده است. تعداد قابل توجهی از زنان که قبل از انقلاب محجبه نبودند، با تقویت بنیان‌های مردسالاری و افزایش کنترل بدن زن، در فضاهای سنتی‌تر و مذهبی‌تر در چهاردیواری‌ها محجبه شدند و برای برخی حجاب به‌تدریج تبدیل به امر درونی و اعتقادی شد.

  • نیازی به کمپین و هیاهو بر سر مسئله حجاب نداریم! 

دایما به روسری‌های عقب‌رفته، مانتوهای بدون دکمه، تنگ و رنگی استناد می‌شود و این طور تحلیل می‌گردد که حرکت آهسته زنان جواب داده است. زنان ایرانی با حرکت آهسته و پیوسته خودشان، بدون اینکه فضا را امنیتی کنند و برای زنان مشکل‌آفرین شوند حجاب اجباری را سانت به سانت به عقب راندند. در این تحلیل آن چه به وضوح دیده نمی‌شود، تحمیل حجاب به دختر بچه‌ها از سن هفت سالگی در مدارس تک جنسیتی، همراه با زور و خشونت، اجباری بودن چادر در تعدادی از بیمارستان‌ها و درمانگاه‌های کشور، اجباری بودن چادر برای  اشتغال، استخدام زنان و همین طور کسب مناصب مدیریتی در بسیاری از ادارات دولتی است. تحلیلی که نه تنها زنان معترض را مسئول فضای امنیتی ایجاد شده می‌داند، علی‌رغم اینکه اجرای قوانین حوزه پوشش مورد نظارت و کنترل دائمی و گسترده نیروهای انتظامی است، بلکه ضرورت وجود یک کنش جمعی و سازماندهی‌شده در مواجهه با حجاب اجباری را هم زیر سوال می‌برد. مرضیه آذرافزا در برنامه «صفحه دو» بی‌بی‌سی فارسی مدعی است: «دارم به چشم می‌بینم زنان آن جور که دلشان می‌خواهد لباس می‌پوشند. منتظر خانم علینژاد نبودند. در اقصی نقاط کشور این جوری است. و خیلی غیر امنیتی دارند این کار را انجام می‌دهند».

  • عدم اولویت مبارزه با حجاب اجباری بر اساس دوگانه زن کارگر و زن بورژوا.

 سیمین کاظمی در مقاله‌ی «جنبش زنان و هیاهوی حجاب» می‌نویسد: «واقعیت آن است که اگر «زنان ایران» را محدود به زنان خوش‌پوش و خوش‌منظر شمال شهر تهران ندانیم مشکل بتوان گفت که حجاب مسئله مهم زن ایرانی است یا در میان مسائل زنان در اولویت قرار دارد». تاکید بر مطالبات معیشتی زنان طبقه کارگر بدون توجه به این که چگونه سیاست‌های گسترش فرهنگ حجاب و عفاف مستقیما راه را بر خانه‌نشینی بیش از بیش زنان هموار می‌کند. شادی صدر در مقاله‌ای تحت عنوان «عفاف اجباری، از پرده‌نشینی تا خانه‌نشینی» به روشنی توضیح می‌دهد که چگونه بین سیاست‌های معروف به تحکیم بنیان خانواده که شامل کم کردن ساعت کار زنان، افزایش مرخصی زنان، ممنوعیت اضافه‌کاری زنان که در نهایت به کاهش اشتغال زنان انجامید و سیاست‌های گسترش فرهنگ حجاب و عفاف ارتباط مستقیمی وجود دارد. نمود این دوگانه را در یکی از بیانیه‌ها هشت مارس ۲۰۱۸ دیدیم. در فراخوانی که برای تجمع ۸ مارس مقابل وزارت کار داده شد، در حالی که زنان معترض به حجاب اجباری با اتهامات و مجازات‌های سنگین‌تری روبه‌رو می‌شدند، در این بیانیه، اعتراضی به دستگیری و ضرب‌وشتم دختران خیابان انقلاب نشد. اما در بحبوحه اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶، «انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه» طی انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد: «با تمام توان از مبارزه زنان معترض به حجاب اجباری حمایت می‌کند و خواهان آزادی فوری و بی‌قید و شرط نرگس حسینی “دومین دختر خیابان انفلاب” و سایر دختران بازداشت شده می‌باشد». در بخشی از این بیانیه آمده است: «طبقه کارگر ایران که نیمی از آن را زنان تشکیل می‌دهند، جنبش جاری اعتراض به حجاب اجباری را به خود مرتبط می‌داند و موظف به پشتیبانی و حمایت قاطعانه از آن می‌باشد».

  • چیز جدید و تابو شکن نیست، فضای آنلاین مملو از عکس‌ها و فیلم‌های بی‌حجاب زنان است!

گرچه فضای مجازی مملو از عکس‌های بی‌حجاب زنان است اما هم زمان واکنش وب‌سایت‌های حکومتی که تلاش می‌کنند تا ثابت کنند این عکس‌ها از صفحات شخصی زنان دزدیده شده است، حقیقتی را برملا می‌کند. چرا که قدر مسلم تقاوتی است بین یک اعتراضی جمعی با مطالبه لغو قانون حجاب اجباری و انتشار عکس‌های پراکنده فردی.

واکنش‌های متفاوت در برابر کمپین «دختران خیابان انقلاب»

اعتراض به حجاب اجباری اما در داخل ایران با اجراگری بی‌نظیر ویدا موحد شکل دیگری به خود گرفت و با تکرار حرکت او توسط سایر زنان جوان، یعنی به اهتزاز درآوردن شال سفیدی بدون حجاب بر بلندی جعبه تقسیم مخابرات در خیابان انقلاب کمپین «دختران خیابان انقلاب» ظهور کرد که در روزهای متوالی و در سایر نقاط تهران و ایران تکرار شد. همان‌طور که انتظار می‌رفت این حرکت با برخورد شدید نیروی انتظامی، دستگیری، و احکام قضایی زندان برای بعضی از این دختران همراه بود.

 در این میان واکنش فعالان زنان در برابر کمپین نوظهور دختران خیابان انقلاب در مقایسه با دو کمپین یادشده، قابل توجه است. در حالی که از حرکت دختر خیابان انقلاب، به عنوان حرکت فردی، خودجوش، جسارت‌آمیز و خلاقانه تجلیل می‌شد، کنشگری کنشگران آزادی یواشکی و چهارشنبه‌های سفید حذف و انکار شدند. بدین ترتیب که فعالان زنان برای درک کنش دختران خیابان انقلاب بر پیشینه تاریخی مبارزات و مقاومت‌های صورت گرفته توسط زنان تاکید می‌کردند، اما تلاش‌های صورت گرفته توسط کنشگران کارزارهای آزادی‌های یواشکی و چهارشنبه‌های سفید را نادیده می‌گرفتند. این درحالی است که شروع، گسترش و تداوم اعتراض به حجاب اجباری همچنان در بستر این کمپین‌ها تحت عنوان پویش پیاده‌روی بدون حجاب، دوربین ما اسلحه ما، در جریان است. حتی فردی بودن حرکت ویدا موحد، نمی‌تواند منکر زمینه‌سازی‌های صورت گرفته که پیش‌تر توضیح داده شد، شود.

از این روست که شاهد هستیم علی رغم حضور زنان در خیابان‌ها، تنوع کنش‌های صورت گرفته انکار شده است و همچنان وقتی صحبت از آزادی یواشکی است، صحبت از عکس‌های «بانوانی است که در دشت و جنگل و صحرا، یا خیابانی سوت و کور زلف بر باد داده‌اند.»

هم چنین از یک سو این نگرانی دیده می‌شود که حرکت دختر خیابان انقلاب توسط مسیح علینژاد مصادره شود و از سوی دیگر این ادعا مطرح می‌شود که «این دختر به تحریک تو بازداشت شده است. برنامه‌ات چیه؟ برایش وکیل گرفتی یا نه؟»

چنان‌که شاهد هستیم فعالان با تجربه جنبش زنان در داخل از تجارب و اندوخته‌هایش در حمایت از این زنان استفاده نکردند، اگرچه به تجاربی نظیر «کمیته مادر کمپین یک میلیون امضا» اشاره می‌شد، اما نه‌تنها برنامه‌ای تحت عنوان استفاده از این تجارب در جهت حمایت از کنشگران کمپین از طرف فعالان جنبش زنان ارایه نشد، بلکه به نظر می‌رسد طرح این تلاش‌ها بیش از این که جنبه حمایتی داشته باشه، مقایسه‌ای بود بین کمپین «یک میلیون امضا» به عنوان یک کنش حساب‌شده و تلاش‌های صورت گرفته اخیر به‌عنوان اقداماتی خام، برنامه‌ریزی‌نشده و منفعت‌گرایانه‌ی علی‌نژاد.

در همین راستا، می‌توان دید که حتی اگر حمایتی از سوی برخی صورت می‌گیرد، جنبه گزینشی دارد و گاه حتی با یارگیری و بهره‌برداری سیاسی همراه است. به‌عنوان نمونه از نرگس حسینی حمایت می‌شود، چون حرکت خودش را ادامه جنبش سبز اعلام کرد. برخی که به حرکت ویدا موحد واکنش نشان ندادند، بعد از این اعلام موضع، از حرکت دختران انقلاب حمایت می‌کنند.

این واکنش‌های گزینشی تا جایی پیش می‌رود که به‌وضوح می‌توان دید بین حرکت ویدا موحد و سایر کمپین‌های جنبش زنان که به طور مشخص حجاب اجباری موضوع آن کمپین‌ها نبود، ارتباط برقرار می‌شود، اما اسم و تصاویر کمپین‌های آزادی‌های یواشکی و چهارشنبه‌های سفید به کل حذف شده است. به‌عنوان نمونه در مقاله‌ای در «بیدارزنی» حرکت دختران انقلاب چنین در ارتباط با سایر مبارزات زنان ترسیم می‌شود: «زنان پیشرو چه در حرکت‌های فردی از قره‌العین و هما دارابی‌ها و… تاکنون و چه در حرکت‌های جمعی از اولین تجمعات زنان در اعتراض به قرارداد رژی، تحصن زنان در بلوای نان آذربایجان، و … تا کمپین یک‌میلیون امضا و ائتلاف زنان، کمپین تغییر چهره مردانه مجلس، کارزار منع خشونت از زنان تلاش کرده‌اند تا «حجاب» را بردارند. چه آن زمان که سنت‌ها به نام «آبرو» و چه آن هنگام که قوانین شرع و سنت با برقع و روسری و چادر همه یک خاستگاه و هدف داشتند که «پرده و حجابی» شوند برای «دیده نشدن زنان»!

و بدین ترتیب عاملیت کنشگران این کمپین‌های اخیر به‌ویژه صدها زنی که به این کمپین‌ها پیوستند، هم نادیده گرفته شد.

این مقاله نخستین بار در بیست‌ونهمین کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان ایران در سال ۲۰۱۸ در استکهلم ارائه شده است.


در همین زمینه

https://www.radiozamaneh.com/425026