سراج الدین میردامادی – بیست نماینده‏ مجلس ایران، به دلیل انتصاب سعید مرتضوی، دادستان پیشین تهران و متهم پرونده‏ مشهور به کهریزک، به مدیرعاملی صندوق تأمین اجتماعی، خواهان استیضاح عبدالرضا شیخ‏الاسلامی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی شده‏اند. این استیضاح از سوی هیأت رییسه مجلس شورای اسلامی  اعلام وصول شده است و به‌زودی در دستور کار مجلس قرار خواهد گرفت.

در گفت‏وگویی با محمدرضا یزدان‏پناه، روزنامه‏نگار، در این زمینه، از ایشان پرسیدم: آیا طرح استیضاح وزیر کار به خاطر انتصاب سعید مرتضوی به مدیرعاملی صندوق تأمین اجتماعی، در راستای درگیری درون ‏اصول‏گرایان ارزیابی می‏شود یا خیر؟
 
 
 
برای پاسخ به این سئوال باید چند هفته به عقب رفت، روزی که آقای احمدی‏نژاد به مجلس آمدند و برای اولین‌بار در تاریخ جمهوری اسلامی، به عنوان رییس جمهوری، پاسخ‏گوی سئوالات نمایندگان مجلس شدند.
 
در آن روز نحوه‏ پاسخ‏گویی آقای احمدی‏نژاد به مجلس و محتوای پاسخ‏های ایشان، خشم و ناراحتی بسیاری از نماینده‏ها را برانگیخت.
 
تصور عمومی، چه در بیرون مجلس و چه در درون مجلس توسط نماینده‏ها و رییس مجلس، این بود که آقای احمدی‏نژاد با آن سبک پاسخ‏گویی با کنایه‏هایی که به نماینده‏ها خطاب می‏کردند و با مجموعه‏ رفتاری که در روز احضارشان با مجلس داشتند، نماینده‏های مجلس و کلیت مجلس را تحقیر کردند و به گونه‏ای برخورد کردند که تاکیدی بود بر همان صحبت قبلی خودشان که گفته بودند: “دیگر مجلس را در رأس امور نمی‏دانند.”
 
به نظر می‏آید زخم آن تحقیر و آن برخورد آقای احمدی‏نژاد که عملاً مجلس هم نتوانست پاسخ مناسب و درخوری به او بدهد، در استیضاح آقای شیخ‏الاسلامی مؤثر است. در واقع، این استیضاح به گونه‏ای پاسخ و واکنش مجلس و نمایندگان مجلس است به تحقیری که در روز سئوال از آقای احمدی‏نژاد شدند.
 
محمدرضا یزدان پناه: به نظر می‏آید که استیضاح وزیر کار پاسخ و واکنش مجلس و نمایندگان مجلس است به تحقیری که در روز سئوال از آقای احمدی‏نژاد شدند
 
نماینده‏‏های مجلس تلاش می‏کنند که با استیضاح آقای شیخ‏الاسلامی به بهانه‏ی انتصاب آقای سعید مرتضوی به صندوق تأمین اجتماعی، به نوعی مخالفت یا واکنش خود را به آن تحقیر نشان بدهند و برای این واکنش هم چه چیزی بهتر از انتصاب آقای مرتضوی به مدیرعاملی صندوق تأمین اجتماعی.
 
آقای مرتضوی شخصی است که در نظر بسیاری از اصول‏گرایان بانفوذ مجلس و بیشتر در میان طیف نماینده‏های اصول‏گرای نزدیک به جریان‏های امنیتی مثل آقای زاکانی، آقای سروری و آقای توکلی و… به عنوان یک چهره‏ متهم مطرح بوده.
 
در اختلافات درونی اصول‏گرایان و در دعوای قدرت در جریان حاکم، این جریان امنیتی اصول‏گرا، خیلی تلاش داشت تا مرتضوی را  از مناصب قدرت حذف کند، حال به گونه‏ای باعث برکناری ایشان بشوند یا حداقل در جریان پرونده‏ کهریزک ایشان را به دادگاه بکشانند و به نوعی از عرصه‏ قدرت در جمهوری اسلامی حذف کنند.
 
این اتفاق در ماجرای پرونده‏ کهریزک نیافتاد و امروز این دست از نمایندگان و نیز چهره‏های امنیتی اصول‏گرا فرصت را مناسب دید‏ه‏اند تا به بهانه‏ی انتصاب آقای مرتضوی به مدیرعاملی صندوق تأمین اجتماعی، به نوعی هم با ایشان مقابله کنند و هم تحقیری که در روز سئوال از آقای احمدی‏نژاد، توسط ایشان به مجلس تحمیل شد را جبران کنند.
 
آقای احمدی‏نژاد در موارد متعدد و مشابهی، مثل ماجرای آقای کردان، روی افرادی پافشاری می‏کند و بر حمایت خود اصرار می‏ورزد که حمایت از آنها برای دولت خیلی پرهزینه است و حتی اصول‏گراها هم پشت او را خالی می‏کنند. پرسش این است که در منطق هزینه- فایده نفع دولت و رییس دولت در پافشاری از حمایت‏ از چنین افرادی چیست؟
 
خیلی اوقات، نه تنها در عرصه‏ سیاست و در جنگ قدرت، بلکه در بسیاری از عرصه‏های دیگر، افراد وارد حوزه‏هایی می‏شوند که شاید در منطق هزینه- فایده خودشان بدانند که چیزی به جز هزینه برای‏شان ندارد.
 
منتها احساس‏شان این است که در صورتی که بخواهند در یک موضوع مشخص، در برابر رقبای خودشان کوتاه بیایند، به‌گونه‏ای مجبور می‏شوند در آینده هم کوتاه بیایند و در واقع عرصه را به نفع رقبای خودشان خالی کنند.
 
در اختلافات درونی اصول‏گرایان و در دعوای قدرت در جریان حاکم، جریان امنیتی اصول‏گرا، تلاش داشت تا مرتضوی را  از مناصب قدرت حذف کند، باعث برکناری ایشان بشوند یا حداقل در جریان پرونده‏ کهریزک ایشان را به دادگاه بکشانند
 
تحلیل آقای احمدی‏نژاد و تحلیل حلقه‏ اطراف ایشان، مثل آقای رحیم‏مشایی و جوانفکر، به عنوان مشاور نزدیک ایشان، این است که اصول‏گرایان چون از ابتدا آقای احمدی‏نژاد را کاندیدای خودشان نمی‏دانستند، از ابتدا هم قصد زمین زدن دولت آقای احمدی‏نژاد و شخص ایشان را داشتند.
 
منتها چون توانایی زمین زدن دولت و شخص آقای احمدی‏نژاد را در ابتدای کار نداشتند، به همین خاطر با زدن نزدیکان آقای احمدی‏نژاد، با کنار گذاشتن آن‏ها، با فشار آوردن به آن‏ها، قصد دارند تا اول حلقه‏ اطرافیان و حامیان جدی آقای احمدی‏نژاد در ساخت قدرت در دولت را خالی کنند و بعد به سراغ شخص ایشان بروند.
 
آقای احمدی‏نژاد به‌خوبی این مسئله را می‏داند، چنین اعتقادی دارد و به‏طور طبیعی تلاش می‏کند تا نیروهایی که به خودش وفادار هستند را در درون دولت حفظ کند.
 
چون کنار گذاشتن آن‏ها توسط خودش یا دیگر نهادهای قدرت مثل مجلس و قوه‏ قضاییه را زمینه‏سازی برای حذف خودش از قدرت می‏داند و به‏طور طبیعی با این مسئله مقابله می‏کند.
 
نقش مقام رهبری و دفتر رهبری که گفته می‏شد از حامیان اصلی سعید مرتضوی، از همان ابتدای قلع و قمع مطبوعات تا پرونده‏ قتل خانم زهرا کاظمی و سایر ماجراها بود، در این قضیه چیست؟ آیا دفتر رهبری حمایت خود را از پشت سعید مرتضوی برداشته است یا نه؟
 
به‏نظر می‏آید که این حمایت، دستکم بیشتر از دو سال است که دیگر به آن شکل قبل، نیست.
 
زمانی که آقای صادق لاریجانی جایگزین آیت‏الله هاشمی شاهرودی در مقام ریاست قوه‏ قضاییه شد، خیلی‏ها این تحلیل و در واقع این خبر غیررسمی را مطرح کردند که یکی از شروط آقای لاریجانی برای بر عهده گرفتن مسئولیت جدید، کنار گذاشتن آقای مرتضوی از دادستانی تهران است.
 
چنین چیزی به‏طور طبیعی مستلزم آن است که موافقت چه رهبر جمهوری اسلامی و چه مجموعه‏ تشکیلات دفتر ایشان، در این خصوص اخذ می‏شد و به نظر می‏آید این اتفاق افتاد و به نظر می‏آید که خود آقای مرتضوی متوجه این شدند که حمایت رهبر جمهوری اسلامی را از دست داده‏اند و به همین خاطر بود که در چرخشی، به سمت دولت آقای احمدی‏نژاد چرخیدند، به سمت شخص آقای احمدی‏نژاد گرایش پیدا کردند و به نوعی وارد مجموعه‏ جریان حامی آقای احمدی‏نژاد در دولت شدند.
 
به نظر نمی‏آید که آن حمایت سابق از آقای مرتضوی، در تشکیلات رهبری کماکان ادامه داشته باشد. نشانه‏ دیگرش هم مخالفت جدی اصول‏گرایانی است که همان‏طوری که گفته شد، در دستگاه‏های امنیتی جمهوری اسلامی بسیار نفوذ دارند؛ افرادی مثل آقای زاکانی، سروری و…. این‏ افراد به شدت به دنبال برخورد قضایی و امنیتی با آقای مرتضوی هستند.  
 
اگر آقای مرتضوی آن نفوذ سابق و آن حمایت سابق در تشکیلات رهبر جمهوری اسلامی را کماکان داشت،  چهره‏های امنیتی جریان حاکم، به این شدت به دنبال برخورد قضایی با ایشان ‏نبودند
 
به‏طور طبیعی، اگر آقای مرتضوی آن نفوذ سابق و آن حمایت سابق در تشکیلات رهبر جمهوری اسلامی را کماکان داشت،  این چهره‏های امنیتی جریان حاکم، به این شدت و با این دامنه دنبال برخورد قضایی با ایشان ‏نبودند.
 
اما درعین‌حال، خود شما هم اشاره کردید که قوه‏ قضاییه، به‏ویژه در پرونده‏ کهریزک، برخورد قاطع و مشخصی با متهم اصلی پرونده که آقای سعید مرتضوی باشد، انجام نداد؟ در این صورت، چگونه می‏شود از دولت توقع داشت کسی را که قوه‏ قضاییه که خود مجموعه‏ دیگری از حاکمیت است، عملاً برخوردی با او انجام نداده، به‏کاری نگمارد؟
 
به‏نظر می‏آید که موضوع کهریزک و مجموعه‏ اتفاقات بعد از انتخابات، از پیچیدگی‏های لایه لایه و گسترده‏ای برخوردار است.
 
ماجرای کهریزک و مجموعه‏ وقایع بعد از انتخابات، هزینه‏ سنگینی را به نظام جمهوری اسلامی وارد کرد و جریان حاکم، به‏طور مشخص اصول‏گرایان که با ریاست جمهوری آقای احمدی‏نژاد، به نوعی خودشان را در نهایت بازنده‏ آن اتفاقات هم می‏دانستند، به این نتیجه رسیدند که برای کم کردن آن هزینه‏ فوق‏العاده، شاید به یک قربانی احتیاج داشته باشند و آن قربانی را در چهره‏ قاضی سعید مرتضوی دیدند.
 
اصول‏گرایان با لابی‏هایی که در درون قوه‏ قضاییه و نهادهای امنیتی داشتند، تلاش کردند که اتهامات را متوجه قاضی مرتضوی بکنند.
 
تا حدود زیادی هم در این کار موفق بودند. منتها این‏که چرا در نهایت قوه‏ قضاییه آقای مرتضوی را در این مسئله مقصر ندانست، شاید به این خاطر باشد که قاضی مرتضوی در ۱۵-۱۶ سال گذشته خدمات زیادی به حکومت کرده بود و برخورد قضایی با ایشان، به نوعی تأیید تمام اتهاماتی بود که جریان اصلاح‏طلب در ایران در این مدت علیه قاضی مرتضوی مطرح می‏کرد.
 

به نظر نمی‏آید که قوه‏ قضاییه و مجموعه‏ حکومت به این نتیجه رسیده باشد که چنین برخوردی را در این سطح، آن هم به شکل کلان، با آقای مرتضوی در دستور کار خودش قرار بدهد. به گونه‏ای که تمام آن اتهامات و ادعاهایی که از سوی اصلاح‏طلبان، فعالان حقوق بشر و نهادهای مدافع حقوق بشر، علیه قاضی مرتضوی مطرح بود، توسط خود حکومت تأیید بشود.