ویلیام دیل و تیموتی بیل – ژان بودریار (۲۰۰۷ – ۱۹۲۹) نظریه‌پرداز پست‌مدرن فرهنگی است که بیش‌تر به‌خاطر نقدهایش بر جامعه‌ی مصرف‌گرای معاصر شناخته‌شده است. او که جامعه‌شناسی خوانده، یکی از نظریه‌پردازان مهم پست‌مدرنیسم است.

ژان بودریار در ۱۹۲۹ در ریمز فرانسه به دنیا آمد. پدربزرگ و مادربزرگش کشاورز بودند و والدینش در خدمات شهری کار می‌کردند. بودریار در دانشگاه نانتر و در نزد هانری لوفور (Henri Lefebvre) جامعه‌شناسی خواند. از سال ۱۹۶۶ تا دوران بازنشستگی‌اش به‌سال ۱۹۸۷ در دانشگاه نانتر جامعه‌شناسی درس داد. او در ۶ مارس ۲۰۰۷ پس از یک بیماری طولانی در پاریس درگذشت.

آثار اولیه‌ی بودریار از چشم‌انداز یک جامعه‌شناسِ مارکسیست نوشته شده است. اما بودریار در آثار و مطالعات بعدی‌اش استادان خود (لوفور، مارکس، سارتر) را به نقد کشیده است.

دلبستگی آغازین بودریار به نظریه‌ی مارکسیستی زمانی به پایان رسید که با ایده‌های پساساختارگرایانه‌ی دهه‌ی ۱۹۷۰ روبه‌رو شد. بودریار دانشجوی نظریه‌های رولان بارت و مارشال مک‌لوهان (نظریه‌پرداز رسانه‌های جمعی) بود. اولین کتاب بودریار («نظام ابژه‌ها» که به‌سال ۱۹۶۸ به فرانسه منتشر شد) یک تحلیل نشانه‌شناسیک از فرهنگ است که تحت تاثیر ایده‌های پساساختارگرایانه‌ی بارت قرار دارد.

بودریار در آثاری که درباره‌ی فرهنگ پست‌مدرن  نوشته، آثاری که داعیه‌های رادیکالی دارند، ایده‌های مختلفی را از حوزه‌های مختلفی مانند زبان‌شناسی و فلسفه و جامعه‌شناسی و علوم سیاسی گرفته و به کار بسته است. وی به مسایل گوناگون و گسترده‌ای پرداخته که شامل رسانه‌های جمعی، مصرف انبوه، جامعه‌ی مصرفی، جنگ، و تروریسم می‌شود.

بودریار را بیش‌تر با کتاب «وانموده‌ها و وانمود» (Simulacres et Simulation / engl.: Simulacra & Simulation)، منتشرشده به‌سال ۱۹۸۱ به زبان فرانسه، می‌شناسند. او در این کتاب ماهیت فرهنگ پست‌مدرن را می‌کاود و تاکید می‌کند که فرهنگِ معاصر دیگر قادر نیست انگاره (image) را از واقعیت (reality) تمییز دهد. بودریار بر این باور است که «جهانِ مرسومِ سوژه‌ و ابژه، جهانِ هدف‌ها و ابزارها، جهانِ خیر و شر، دیگر با وضعیتِ جهانِ ما همسان نیست».

فلسفه‌ی بودریار

بودریار بر زمینه‌ی کاوش‌هایی که از فرهنگ پست‌مدرن غربی کرده، علاقه‌ی ویژه‌ای به بازنمایی دارد. آثار وی می‌خواهند بکاوند که فن‌آوری و رسانه‌ها چگونه می‌توانند بر بازنمایی تجربیات‌مان و شناخت‌مان از جهان تاثیر بگذارند. بودریار می‌گوید فرهنگ معاصر چنان از انگاره‌هایی که تلویزیون و فیلم و تبلیغات و دیگر اشکال رسانه‌های جمعی تولید می‌کنند اشباع شده که تفاوت‌های بین امر واقع و خیالی یا بین حقیقت و دروغ قابل درک نیست. انگاره‌ها واقعیت را بازنمایی نمی‌کنند، بل خودشان بدل به واقعیت می‌شوند. بنابراین، زندگی ما شبیه‌سازیِ واقعیت است، و همین شبیه‌سازی است که به‌وسیله‌ی مفهوم‌پردازی‌هایی که هیچ اساسی یا ارتباط مستقیمی با واقعیت ندارد، آن‌چه را که واقعی پنداشته می‌شود، برمی‌سازد. انگاره‌هایی که رسانه‌های جمعی تولید کرده‌اند، نه اشاره‌ای به واقعیت دارند و نه واجد معنی مستقلی هستند.

آیا ما پیامد زیستن در جامعه‌ای هستیم که پست‌مدرن و اشباع‌شده از انگاره‌هاست؟ پس، تجربه‌های ما از جهان، از طریق و به واسطه‌ی انگاره‌های بسیاری صورت می‌گیرد، انگاره‌هایی که هر روز با آن‌ها روبه‌روییم، انگاره‌هایی که چگونه دیدن و چه دیدن ما را برمی‌سازند. برای مثال، ایده‌ی تنِ ایده‌آل  نه به‌وسیله‌ی برخی تجربه‌های بی‌واسطه‌ای که در جهان داریم، بلکه عمدتا از طریق همه‌ی آن انگاره‌های تنانه‌ای شکل می‌گیرد که رسانه‌ها و تبلیغات و دیگر ابزار تولیدِ انگاره به سمت ما روانه کرده‌اند.

مفاهیم «وانموده» (simulacrum) و «فراواقعیت» (یا واقعیتِ حاد، hyperreality) در قلبِ فهمِ بودریار از رابطه‌ی بین واقعیت و بازنمایی‌های واقعیت نشسته‌اند. وانموده، انگاره یا شبیه‌سازی‌ شده‌ی چیزی است. بودریار از این اصطلاح برای اشاره‌کردن به انگاره‌ای استفاده می‌کند که جانشینِ همان چیزی می‌شود که قرار بوده بازنمایی‌اش کند. بودریار در کتاب « وانموده‌ها و وانمود» بین سه مرحله یا «نظم»ِ وانموده در تاریخ غرب تمایز قائل می‌شود. انگاره یا وانموده – در هر نظمی – نسبت به آن چیزی که [انگاره یا وانموده] می‌خواهد بازنمایی‌اش کند، رفته‌رفته بیگانه می‌شود. وانموده‌های نظمِ نخست (که واقعیت را قلب یا پنهان می‌کنند) عمدتا در دوره‌ی باروک پدیدار شدند، دوره‌ای که اصالت را به تصنع می‌داد و نه به واقع‌گرایی. بودریار از طریق مقاله‌ی والتر بنیامین («اثر هنری در دوره‌ی بازتولید ماشینی»)، پدیداری وانموده‌های نظم دوم را مشخص می‌سازد؛ دوره‌ی مدرنِ تولید انبوه و تکثیر ناشی از بازتولید (یعنی انگاره‌های یک انگاره‌ی «اصلی» که متعاقبا انگاره‌ی چیز «واقعی» نیز هست). این وانموده، انگاره‌ی یک انگاره است. وانموده‌های نظم سوم، وانموده‌های دوره‌ی پست‌مدرن و کنونی است. در دوره‌ی پسامدرنیته است که همه‌ی روابط و اتصالات وانموده با واقعیت گم می‌شود. وانموده‌ی این دوره، محصولِ واقعیت است، و نه بدلی (imitation) از واقعیت. در پسامدرنیته است که وانموده به جای امر واقع نشسته است، برای همین هم هست که ما در جهانِ وانموده‌ها زندگی می‌کنیم.

گرچه انگاره‌ها ممکن است جهت اشاره‌کردن یا بازنمایی‌کردن ابژه‌های جهان واقعی و «بازتاب‌دادن» واقعیتِ از-پیش-موجود (preexisting) ایجاد شوند، اما بودریار می‌گوید انگاره‌ها (در دوره‌ی پسامدرن) مقدم بر امر واقع هستند. اگر چنین باشد، پس ما در جهانِ شبیه‌سازی زندگی می‌کنیم و نه در جهانِ واقعیت. یکی از مشخصه‌های چنین دنیایِ پسامدرنی، تکثیرِ رسانه‌هاست (رسانه‌هایی مانند عکاسی، فیلم، تلویزیون، و شبکه‌ی جهانی اینترنت) که انگاره‌هایی تولید کنند که واقعیت را شبیه‌سازی می‌کنند. بودریار می‌گوید «شبیه‌سازی‌کردن، وانمودکردن به داشتنِ چیزی است که نداریم». به کوتاه سخن، شبیه‌سازی به واقعیت اشاره ندارد، شبیه‌سازی وانمود نمی‌کند که دارد بدلی از واقعیت به دست می‌دهد؛ بل، واقعیت را برمی‌سازد.

بودریار در کتاب «وانموده‌ها و وانمود» نمونه‌ای به دست می‌دهد از این‌که یک انگاره چگونه می‌تواند خودِ واقعیت شود. وی از داستان خورخه لوئیس بورخس نقل می‌کند که «رسامِ امپراتور چنان نقشه‌ی دقیقی می‌کشد که وجب‌به‌وجبِ قلمروی وی را پوشش می‌دهد». این نقشه که بازنمایی‌ای از یک فضای واقعی است، واقعیت می‌شود، یا (به زبانِ بودریاری) فراواقعیت می‌شود: «این شبیه‌سازی دیگر شبیه‌سازی از یک قلمرو، از یک باشنده‌ی مرجع (referential) یا یک ذات (substance) نیست. بل محصولِ مدل‌های یک امر واقعی است که بدونِ خاستگاه یا واقعیت است: یک فراواقعی است» («وانموده‌ها و شبیه‌سازی»، ص ۱). از این دیدگاه، «این قلمرو دیگر نه مقدم بر آن نقشه است و نه بودنِ نقشه را استمرار می‌بخشد. بل این نقشه است که مقدم بر قلمرو است − تقدمِ وانموده‌ها − و قلمرو را ایجاد می‌کند. و اگر بخواهیم به آن داستان بازگردیم، امروزه قلمرویی است که تکه‌هایش در گستره‌ی نقشه تحلیل می‌روند». از دید بودریار، نقشه همان واقعیت می‌شود، و نه بازنمایی‌ای از واقعیت. پس، جهانِ فراواقعی جهانی است که در آن امر واقعی و امر خیالی منفجر شده‌اند؛ نه مرزهای جداکننده‌ی آن دو دیگر برقرار است و نه مرزهایی که آن حوزه‌های خودمختار را از هم جدا می‌کرد. پس شبکه‌ی سی‌ان‌ان و دیگر شبکه‌های خبری تمایزِ بین واقعیت و عقیده و ورزش و سیاست و هواشناسی و سرگرمی را مخدوش می‌سازند. خبر، واقعیت را توصیف یا بازنمایی نمی‌کند، خودش واقعیت است. بودریار تا آن‌جا پیش می‌رود که می‌گوید نقشِ رسانه‌ها و دیگر برساخته‌های خیالی (مانند دیسنی‌لند) خلقِ خودِ آمریکاست، آمریکایی که چیزی جز شبیه‌سازیِ فراواقعیِ یک امر واقعی نیست.

شبیه‌سازی معمولا اشاره به چیزی دارد که کاذب یا جعلی یا غیرواقعی یا ناموثق است. اما بودریار شبیه‌سازی را در تقابل با امر واقعی نمی‌گذارد؛ بل، بین این دو یک انفصال شدید می‌بیند. از دید بودریار، ما دیگر نمی‌توانیم از حقیقت یا کذبِ نسبی، از انگاره‌ها و بازنمایی‌ها سخن بگوییم. جهان‌های مجازی‌ای که به‌وسیله‌ی گرافیکِ رایانه‌ای ساخته شده‌اند این ایده را برجسته می‌سازند که می‌توان واقعیت را ساخت حتی در شرایطی که هیچ واقعیتِ از-پیش-موجودی وجود ندارد تا این نسخه‌ی مجازی بازنمایی‌اش کند.

بودریار و دین

ایده‌های بودریار پرسش‌ها و چالش‌های مهمی برای دین‌پژوهی ایجاد کرده‌اند. بودریار تاکید می‌کند تکثیرِ انگاره‌ها که مشخصه‌ی دوران پسامدرن است، همچنین مشخصه‌ی دست‌کم برخی از اشکالِ دین معاصر و آن فن‌آوری‌هایی است که این ادیان جهت ترویج یا انتشار پیام خود از آنها استفاده می‌کنند.

می‌توانیم بپرسیم این تکثیر انگاره‌هایی که رسانه‌های گوناگون انجام می‌دهند چه تاثیری بر دین دارد؟

آیا دین معاصر نیز شبیه‌سازی‌شده‌ی یک گذشته‌ی دینی است؟

اگر هست، چگونه؟ مثلا تبلیغات مذهبی در تلویزیون در راستای اشباع‌شدن انگاره‌ها در جهان پسامدرن است؟

آیا بازنمایی‌های دینی واقعا چیزی به‌جز شبیه‌سازی هستند؟

این پرسش‌ها و چالش‌های بودریاری همگی زمانی جالب‌تر می‌شوند که بدانیم عموما دین این‌گونه فهمیده شده که دارد چیزی «واقعاً» واقعی‌ای را توصیف می‌کند، واقعیتی را توصیف می‌کند که به ادعای بودریار دیگر وجود ندارد.

برای مطالعات بیش‌تر

از بودریار

The Transparency of Evil: Essays on Extreme Phenomena. Translated by James Benedict.London: Verso, 1993

Simulacra and Simulation. Translated by Sheila Faria Glaser. Ann Arbor: University of MichiganPress, 1994

Impossible Exchange. Translated by Chris Turner. London: Verso, 2001

Jean Baudrillard: Selected Writings. 2nd ed. Edited by Mark Poster. Stanford: Stanford UniversityPress, 2001

درباره‌ی بودریار

Bennett-Carpenter, Benjamin. “The Divine Simulacrum of Andy Warhol: Baudrillard’s Light onthe Pope of Pop’s ‘Religious Art.’” Journal for Cultural and Religious Theory 1, no. 3 (2001), <www.jcrt.org/archives/01.3/carpenter.shtml>.

Caputo, John D. “For Love of the Things Themselves: Derrida’s Hyper-Realism.” Journal forCultural and Religious Theory 1, no. 3 (2001), <www.jcrt.org/archives/01.3/caputo.shtml>

Detweiler, Robert. “Apocalyptic Fiction and the End(s) of Realism.” In European Literature andTheology in the Twentieth Century, edited by David Jasper and Colin Crowder. New York:Palgrave 1990

Horrocks, Chris, and Zoran Jevtic. Introducing Baudrillard. Lanham: Totem Books, 1996

Kellner, Douglas. Jean Baudrillard: From Marxism to Postmodernism and Beyond. Stanford:Stanford University Press, 1989

Lane, Richard J. Jean Baudrillard. London and New York: Routledge, 2000

Raschke, Carl. “The Deposition of the Sign: Postmodernism and the Crisis of Religious Studies.”Journal for Cultural and Religious Theory 3, no. 1 (2002).<www.jcrt.org/archives/03.1/raschke.shtml>

Smith, M.W. Reading Simulacra: Fatal Theories for Postmodernity. Albany: State University ofNew York Press, 2001

Wernick, Andrew. “Post-Marx: Theological Themes in Baudrillard’s America.” In Shadow ofSpirit: Postmodernism and Religion, edited by Philippa Berry and Andrew Wernick. Londonand New York: Routledge, 1992

Wernick, Andrew. “Jean Baudrillard: Seducing God.” Post-secular Philosophy: BetweenPhilosophy and Theology. Edited by Phillip Blond. London and New York: Routledge, 1998

◄توضیح مترجم:

آنچه خواندید فصلی از کتاب “نظریه برای پژوهش‌های دینی” بود.

این کتاب فصل به فصل به صورتی آزاد (آزاد با هدف فهم‌پذیری بیشتر) ترجمه شده و در سایت زمانه منتشر می‌شود.

فصل‌های این کتاب مستقل از هم هستند و در نتیجه لازم نیست برای مطالعه‌ی هر کدام از آنها فصل‌های پیشین را خوانده باشیم.

مشخصات متن اصلی کتاب چنین است:

William E. Deal & Timothy K. Beal: Theory for religious studies, New York 2004

بخش‌های پیشین:

نظریه و اهمیت آن در دین‌پژوهی

زیگموند فروید

کارل مارکس

فردریش نیچه

فردینان دو سوسور

لویی آلتوسر

میخائیل باختین

رولان بارت

ژرژ باتای

ژان بودریار

والتر بنیامین

پیر بوردیو

جودیت باتلر

هلن سیکسو

ژیل دلوز و فلیکس گاتاری

ژاک دریدا

میشل فوکو

هانس-گئورگ گادامر

لوس ایریگاری

ژولیا کریستوا

ژاک لاکان

آنری لوفِوْر

ایمانوئل لویناس

ژان فرانسوا لیوتار

موریس مرلو-پونتی

ادوارد سعید

گایاتری چاکاراورتی اسپیواک

هایدن وایت

ریموند ویلیامز

اسلاوی ژیژک