تعدادی از «روشنفکران دینی» با انتشار بیانیهای، نبش قبر شمسی اقدسی، شهروند بهایی را «به شدت تقبیح» و آن را «خلاف دین و اخلاق» و «ضد ملی» خواندند که «همبستگی ایرانیان را نقض یا تضعیف» میکند.
نویسندگان این بیانیه با انتقاد از سکوت مسئولان نوشتهاند: «عاملان و آمران چنین حرکت زشتی بایستی شناسایی، دستگیر، به صورت علنی محاکمه و مجازات شوند».
عبدالعلی بازرگان، رضا علیجانی، صدیقه وسمقی، حسن یوسفی اشکوری، سروش دبّاغ، احمد صدری، محمود صدری، حسن فرشتیان، محمّد برقعی، مهدی ممکن، رضا بهشتی معزّ، حسین کمالی، یاسر میردامادی و محمّدجواد اکبرین این بیانیه را امضا کردهاند.
پیکر یک شهروند بهایی اهل گیلاوند از توابع شهرستان دماوند به نام شمسی اقدسی اعظمیان چند روز پس از آنکه در تاریخ ۲ آبانماه در آرامستان بهاییان گیلاوند (گلستان جاوید) به خاک سپرده شد، در بیابانهای جابان از توابع همان شهرستان رها شد.
هیچ فرد یا نهادی مسئولیت این اقدام را بر عهده نگرفته است.
پیشتر نیروهای امنیتی به بهاییان گیلاوند گفته بودند حق دفن اموات خود را در این محل ندارند و باید دفن اموات خود را صرفا در تهران انجام دهند.
تخریب و پلمب شدن آرامستانهای بهایی (گلستان جاوید) در شهرهای مختلف ایران سابقه دارد. از جمله آرامستان بهاییان (گلستان جاوید) در شهر کرمان از ظهر روز ۲۴ اسفند ۱۳۹۶ به دستور مقامات قضایی کرمان پلمپ شده و از دفن مردگان بهایی در آن جلوگیری میشود.
در تاریخ ۲۴ تیرماه ۹۵ گورستان بهاییان قروه از توابع استان کردستان توسط ماموران دولتی تخریب شد.
با درود از آنجا که بنده یک آیت الله زاده عاق شده هستم اول از پدر و بعد توسط مادرم همین اخیرا. که هم باعت دردی جانکاه شد و بعد از آرامش موجب افتخار. چرا که انسان تصمیم نمیگیرد که در کدام خانواده بدنیا بیاید اما می تاواند تصمیم بگیرد که خانواده ای را عاق کند و من چنین کردم بی آنکه رابطه ام را قطع کنم اما آنها مرا نجس دانستند از جمله همین دفاع از بهایی ها! که اصل مخالفت روحانیون و آیت الله ها با بابیان و بعد با بهاییان بر سر تعطیلی دکان کید آنان است و فقط امرار معاش نامشروع آنان از این لباس کید و ریا.و اما حالا مختصرا به این بیانیه بپردازم. آینا تجاهل می کنند. اینان خودشان نیز از مصادر فسادند. چرا؟ زیرا آنها به خوبی میدانند که فتوای قتل عام و نجس دانستن بهاییان در وهله اول توسط آیت الله بروجردی داده شد، تمامی آیت الله ها و مداحان و روضه خوانها و آخوندهای حتا لباس شخصی و کرواتی آنرا در تریبونها تکرار کردند و در بلندگوها دمیدند. برای همین از دویست سال پیش تا کنون در تهران، در کرج، یزد، شیراز، اصفهان، کردستان، لرستان، سیستان و بلوچستان، خصوصا در خراسان و…در سراسر ایران از تجاوز گرفته تا شکنجه تا قتل دزدی و مصادره با مجوز شرعی از اموال بهاییان سربریدن آنها با کارد در دستور کار بوده است. حالا این گروه مسلمان که بدون هیچ پستوانه فکری خودشان را روشنفکر می نامند آمده اند و آنرا خلاف دین میدانند. من به عنوان مطلع از درون این انبان پر از خون ۱۴۰۰ ساله و اجساد متلاشی شده از ظلم اعلام می کنم که عمل این مسلمانان مومن طبق نص صریح قرآن و فرامین پیامبر گرامی اسلام است. بروید از جناب فیلسوف گرامی اسلام دکتر عبدالکریم سروش بپرسید. آگر شماها واقعا میخواهید کاری بکنید باید در به رسمیت شناختن بهاییت به عنوان یک عقیده بکوشید نه اینکه با این حرفهای ناشنوا و بی مفهوم وانمود کنید که هم فکر دارید هم روشنفکرید و هم معترض. این البته عمومیت دارد حتا نزد به اصطلاح لاییکها و سکولارها. حیف! با تشکر و احترام
عاق والدین از قم / 10 November 2018
این روشنفکران به خوبی میدانند که در ضمیر خودشان هم چنین فکری به صورت عمیق و ژنتیکی وجود دارد. چرا که این تجویز دین آنان است. یکی از ژن های خوب اربابان مسجد و باورمندان به این دین حنیف است!
راجکاپور از رشت / 10 November 2018
دین اصولا ضد تفکر است. حالا اینان از کجا و چه چیزشان روشن است! اصولا این توهین ها به ساحت انسان از واجبات اسلام ناب است.
منیژه از میدان شوش تهران / 10 November 2018
این دو دوستی که در بالا کامنت نبشته اند, مثل اینکه هیچ وقت مولوی, حافظ یا سعدی نخوانده اند و نمی دانند.
آیا مولوی و حافظ و سعدی هم مسلمان بودند یا نه؟
البته این حقیر خود کافر هستم, و افتخار می کنم به زندگی غیر مذهبی خویش.
اما برخورد برخی دوستان در اینجا دست کمی از برخورد مذهبیون متعصب ندارد.
اسلام سیاسی وضعش خرابه, اما دوستانی هم که سیخکی کُل خرده فرهنگ اومانیستی در اسلام را نادیده می گیرند و آن را رد می کنند, هیچ دست کمی از افراطیون مذهبی ندارند.
غضنفر / 10 November 2018
جناب غضنفر سربسته يادت باشد كه در همين سال گذشته فتواي كافر بودن مولوي توسط يك آيت الله بنام صادر شد.در مورد حافظ هم خودش بارها به مهر آيين بودن خود تاييد و تاكيد كرده و هم مي گويد براي جان سالم بدر بردن بايد قرآن را به چهارده روايت بلد باشي، در نسخه اي ديدم كه آنرا هفتاد روايت نوشته بود. در ضمن يادت باشد كه جسد حافظ را دوستانه شبانه در خاك كردند و مدتها كسي نمي دانست در كجاست چرا كه آيت الله ها دفن جسد او را در گورستان منع كرده بودند. اگر مؤمنين آنرا پيدا كرده بودند شكي در نيش قبر او وجود ندارد. سعدي را هم برو بخوان تا بداني كه براي حفظ جان مسلمان بوده. بدان كه در قرن بيست و يكم با اين هموطن پير آنهم يك زن چنين مي كنند حالا تو هر قدر به هزار و چهارصد سال پيش نزديك ميشوي كه وضع بدتر مي شود تا جايي كه در زمان حافظ گربه ها هم از ترس تكفير و ارتداد نماز مي خواندند و پيش از آن وضو هم مي گرفتند. در پايان هنوز كاملا جسد شاملو خاك نشده كه مسلمانان زمزمه مسلمان بودن او را سر داده اند. در ملكت اسلامي كسي حق ندارد غير مسلمان باشد. ايدون مباد.
به غضنفر / 11 November 2018
در کرمان ما زمانی که همین موحدی کرمانی پیپ و سیگار بزرگ میکشید و به حاجی دختر باز معروف بع دیسه ی همین مرد به دختر یک بهایی تجاوز کردند شاید پدرش دق کرد و مرد اما وقتی دفنش کردنمد که اوباشی که وقتی موحدی کرمانی روی بالشتکش می نشست و بزله گویی می کرد و نو جوانان را سعید طوسی وار دور خودش جمع می کرد را شیر کرد و غره شان کرد رفتند و با نبش قبر جسد آن مرد را که اگر درست یادم باشد عبدالرحمان دورکی بود را از قبر در آوردند و سوار یک خر ولگرد کردند و او را بر خر بستند و توی صحرا ولش کردند. از این اسلام پاک تر و از این روحانیون و مداحان و این مسلمانان شریفتر در جهان جستجو نکن که نخواهی یافت. همین کار را در رفسنجان کردند در نوغ که نزدیک رفسنجان است و در خود رفسنجان کردند در یزد که مردم شریف یزد در بهایی کشی و کمونیست کشی دست طولایی دارند. در شیراز و کرج و تهران همین طور. من امیدوارم همه ی روحانیون و مد احان روزی پاسخگوی شرارت های خودشان باشند. بهایی ها در سرتا سر عالم گورستانهاشان را آرامستان و گلستان جاوید می نامند. بدون کوچکترین استثناء تمامی این گورستانها مورد توهین و بی اخترامی تخریب قرار گرفته اند. در هیچ مذهب و مرامی غیر از اسلام این چنین به حتا اموات توهین و بی احترامی نمی کنند. به قول نویسنده بالا و یا در صفحه ای دیگر این از محسنات ژنتیکی اسلام ناب است که در وجود تمامی مسلمانان هست بیدارش کن حتا اگر مادر طرف هم باشد سرش را می برد. فیلم یک داعشی هست که سر مادر خودش را به جرم پوشیدن یک کت سرخ می برد. اسلام دین رحمت است. و اشدا علی الکفار و رحماء بینهم!
حضرت غضنفر از کرمان / 11 November 2018
تمام این مثال هایی که آوردید, هیچ کدام, این واقعیت و حقیقت تاریخی را نمی تواند رد کند که در اسلام نیز یک خرده فرهنگ اومانیستی وجود دارد.
اینکه حاکمان مسلمان فتوای کافر بودن مولوی و حافظ و سعدی را صادر می کنند, یعنی اینکه اتفاقا چنین خرده فرهنگ اومانیستی در درون اسلام یکی از بهترین راه های مبارزه با مذهبیون افراطی است.
مزار شاملو را نیز تقریبا هر سال یک بار یا کاملا نابود می کنند, یا حداقل سعی می کنند داغون کنند. مانند مزار هوشنگ گلشیری.
اندولیسیا در اسپانیا نیز حکومتی اسلامی بود و همزیستی مسالمت آمیز مسیحیان, یهودیان و مسلمین. چرا هیچ وقت این به یادتان نمی آید.
با تکرار مکررات و کلی گویی مسله ای حل نمیشود که هیچ, خود شما نیز دارید با نفی خرده فرهنگ اومانیستی در اسلام یک مشکل کاذب دیگر ایجاد می کند.
دوستانی که در اینجا برای من سخنرانی میکنند که اسلام چنین است و چنان است, برای ما دو کلام توضیح دهند که اصلا معنا و مفهوم “خرده-فرهنگ” را چگونه توصیف و تشریح می کنند.
غضنفر / 11 November 2018
جناب غضنفر اصلا این طور نیست که شما می فرمایید. فرانگو خرده فرهنگ نازیسم است، استالین خرده فرهنگ هیتلریسم است. چائشسکو خرده فرهنگ استالینیسم است. حالا من به عنوان استاد تاریخ می توانم سعید و حافظ و مولوی و همه ی شاعران ایران را با Oskar Schindler اسکار شیندلر آلمانی مقایسه کنم که برای نجات جان یهودیان و حتا جان خودش خودش را در میان نازیها جا داده بود و باعت نجات بیش از هزار یهودی شد. اصلا همه ایرانیانی که تا کنون مسلمان مانده اند از ترس جانشان است. ارتداد و تکفیر همچون شمشیر دموکلس بالای سرشان است. خود تو اگر راست بگویی که کافری و آنرا حتا به نزدیکان خودت بگویی سرت را خواهند برید. من با نظرات بالا موافقم و حتا فکر میکنم آنها هم سخنانشان را تلطیف کرده اند. خرده فرهنگ مثلا فرهنگ تالشی و تاتی و گیلکی و …هستند و نه این فرهنگ سترک ایرانی که در نزد شاعران بزرگی همچون سعدی و مولوی و حافظ و خیام جلوه می کنند و اصولا همان کار اسکار سیندلر را می کنند. اصلا معلوم نیست سرکار چه می گویی. اگر سخنت حق بود فورا می پسندیدم و حتا اگر مخالف نظر من بود هم خودم را تصحیح می کردم. شما چطور اصلا جرات فرهنگی میکنی و این اعجوبه های جهانی را خرده فرهنگ می نامی. شاید شما کافر به فرهنگ باشی و گر نه چگونه چنین چیزی می نوشته ای!!! عجب. اما دوستانه پندت می دهم تا بروی داستان اسکار شیندلر را بخوانی او یک آلمانی بزرگواری بود که کارخانه دار و بود اصالتا آلمانی بود و ضد هیتلر و ضد ناریسم و…همچنانکه مولوی همجنسگرا و سعدی و حافط دوجنسگرا و… نمی توانستند مسلمان باشند. در کتاب جنگ جهانی و یهودیان آمده و می توانی آنرا در اینترنات هم ببینی! با احترام ع الف از تهران
از طرف اسکار شیندلر از تهران / 12 November 2018
غضنفرخان خسته نبشی واقعا تو مثلا کافری! تو سعید و مولوی و حافظ را که طلایه داران فرهنگ و عصاره ی آن هستند را خرده فرهنگ اسلامی می نامی. عجب سواد و فرهنگ هنگفتی داری. نبش قبر این زن که میتواند مادر من باشد یک عمل اسلامی و شیعی و به فتوای قرآن و در امتداد و قاتلوهم حتا تکون الفتنه است. و این نبش قبر نوعی اجرای فتوای قرآن است. برای همین گورستان بهاییان را در خیابان خاوران تهران با بولدوزر زیر و رو کردند و سنگهای قیمتیش را به یغما بردند و گاوصندوق خیراتش را یک آخوند با جراثقیل برد در گاراز خانه ای و هزار زحمت با کمک بسیجیان آنر گشود و پولهایش را آخوندخور کرد. برای همین نبش قبر بود که حافظ از آن خبر داشت و در وصیتنامه اش خواست تا در جایی به خاکش بسپارند تا مومنین ندانند کجاست.
کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت
من و شراب فرح بخش و یار حورسرشت
گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز
که خیمه سایه ابر است و بزمگه لب کشت
چمن حکایت اردیبهشت میگوید
نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بهشت
به می عمارت دل کن که این جهان خراب
بر آن سر است که از خاک ما بسازد خشت
وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
چو شمع صومعه افروزی از چراغ کنشت
مکن به نامه سیاهی ملامت من مست
که آگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت
قدم دریغ مدار از جنازه حافظ
که گر چه غرق گناه است میرود به بهشت
میدانم که سوادت بسیار است اما برای خوانندگانی چون خودم بگویم که بهشت اول در راین شعر یعنی وانهادن است و نه بهشت ضد جهنم< قربانت ولی حق با دیگران است و حق دانستن و آموختن با توست.
افسانه معلم ادبیات از تهران / 12 November 2018
خُردهفرهنگ در دانشِ انسان شناسی به ارزشها و هنجارهای متفاوت با ارزشها و هنجارهای گروه اکثریّت که یک گروه درون جامعهای بزرگتر داراست، گفته میشود.
خُردهفرهنگها قابل شناسایی و تغییر هستند و بیشتر به ارزشهای گروهِ اقلّیّت گفته میشوند.
به عبارت دیگر، گروهی از مردم که در دل یک فرهنگ بزرگتر قرار دارند اما ارزشها و هنجارهایشان با فرهنگ مادر متفاوت است را خرده فرهنگ مینامیم.
خردهفرهنگها بهرغم ارزشها و هنجارهای متمایزشان بعضی از اصول بنیادین فرهنگ مادر را حفظ میکنند.
غضنفر / 12 November 2018
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
گر امانت به سلامت ببرم باکی نیست
بی دلی سهل بود گر نبود بیدینی
ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد
آفرین بر تو که شایسته صد چندینی
سخنی بیغرض از بنده مخلص بشنو
ای که منظور بزرگان حقیقت بینی
غضنفر / 12 November 2018
جالبه که اینجا شش پیام مثلا از شش شخص متفاوت نبشته شده است, اما از لحاظ زبان بیان, فُرم و محتوا همگی عین همدیگه و تکرار همون الفاظ بازی ها خسته کننده, با نامها و مکان های ی جعلی و تخیلی.
به هر حال از آنجایی که طرف صحبت “تمامی” پیام ها در اینجا یک نفر بیشتر نیست (که آنهم در لندن است و نه تهران, نه کرمان, نه شوش, نه رشت) دو پیام بالا پاسخی است به بد فهمی ها و ناآشنایی (بیان محترمانهء بی سوادی) با علم انسان شناسی و مفهوم علمی خُردهفرهنگ.
خدا شفا بده!
غضنفر / 12 November 2018