نعیمه دوستدار- بهار، کاری به تهدید جنگ و تحریم و گرانی ندارد. برای ایرانی‌ها، رسیدن بهار چیزی بیشتر از تغییر فصل است.  

خوش‌ذوق‌های ایرانی که بهار را به عنوان آغاز سال نوی خورشیدی انتخاب کرده‌اند، برای تعیین روز و ماه و سال‌شان به چیزی بیشتر از عدد و نام معتقد بوده‌اند و دگرگونی طبیعت و نو شدن احوال زمین و رویش دوباره رستنی‌ها آنقدر برایشان مهم بوده است که با جشن و آیین‌های مفصل سراغش بروند و حالا حفظ و برپایی این آیین‌ها تبدیل به یک موضوع حیثیتی در میان ایرانی‌ها شده تا جایی که بیشترشان، در هر شرایطی، در سفر و حضر و در سختی و آسانی، آن را برپا می‌کنند.
 
برگزاری مراسم نوروز، به عبارتی مهم‌ترین بهانه شادی ایرانی‌ها در سرزمینی است که به هر بهانه در آن آیین سوگ برپاست و در کمبود شادی و هیجان، سال نو مهم‌ترین بهانه و انگیزه برای درک لذت شادی است.
 
دوبرابر شدن قیمت هر دلار و کم ارزش شدن پول ملی در ماه‌های پایانی سال، باعث شد شایعه قحطی و گرانی سرسام‌آور، مردم را به ذخیره‌سازی و جمع‌آوری اقلام ضروری وادار کند.
با اینکه مردم ایران در سال‌های پس از انقلاب اسلامی شرایط مختلفی را تجربه کرده‌اند، اما زیر بمب و موشک و در شرایط دشوار اقتصادی هم نوروز، کم و زیاد برگزار شده است. تورم و گرانی هم چیزی است که هر سال با آغاز سال نو از راه می‌رسد و مردم ایران رشد قیمت‌ها را به عنوان یک واقعیت پذیرفته‌اند، اما سال ۱۳۹۰ برای بسیاری یک تجربه تازه بود؛ سالی که در آن گرانی به پیشواز سال نیامده رفت.
 
افزایش قیمت دلار در کنار رشد قیمت سکه ایرانی‌ها را از اواخر پاییز گذشته غافلگیر کرد. دوبرابر شدن قیمت هر دلار و کم ارزش شدن پول ملی در ماه‌های پایانی سال، باعث شد شایعه قحطی و گرانی سرسام‌آور، مردم را به ذخیره‌سازی و جمع‌آوری اقلام ضروری وادار کند. در زمانی کوتاه، قیمت همه‌چیز به خصوص کالاهای وارداتی چند برابر شد و کالاهای دیگر هم تابع این افزایش قیمت‌ها گران شدند. با این همه، چیزی آمدن بهار را به تاخیر نینداخت و هوای نوروز در سرها پیچید. مردم به بازارها رفتند تا خرید کنند، اما دسته اسکناس‌های لاغرشان در مقابل گرانی کم آورد.
 
عید آمد و ما قبا نداریم
 
مسئولان دولت ایران هر سال اعلام می‌کنند که بر قیمت کالاها نظارت دارند، یا به اندازه کافی میوه و کالا برای عید ذخیره کرده‌اند. حتی با اعلام تزریق یارانه نقدی به حساب مردم، خواشته‌اند تب گرانی را پایین بیاورند، اما ماجرا صورت واقعی دیگری دارد که با برگزاری نمایشگاه‌های ارزان‌فروشی و وعده مسئولان دولتی، سبد خرید مردم را پر نمی‌کند.
 
برگزاری مراسم نوروز، به عبارتی مهم‌ترین بهانه شادی ایرانی‌ها در سرزمینی است که به هر بهانه در آن آیین سوگ برپاست.
مریم و امیرحسین یک زوج ایرانی‌اند که دختری دو ساله دارند. هر دو کار می‌کنند و یک خانه کوچک و یک ماشین معمولی دارند. زندگی آنها در زمستان امسال ناگهان دگرگون شد. مریم می‌گوید: “ناگهان دیدم قیمت شیری که به دخترم می‌دهم، قیمت گوشت و مرغ و برنج، گران‌شده. هرچه تا ماه پیش می‌خریدیم کم شد در حالی که درآمد ما همان درآمد قبلی بود و ما مثل کاسب ها چیزی نداشتیم که گران کنیم. با این شرایط حتی نمی‌توانستیم نسبت به حقوق‌مان اعتراض کنیم چون این روزها از دست دادن کار آسان است و این یعنی فاجعه.”
 
هرچه گرانی پیش می‌آید، مردم هم روز به روز عقب‌تر می‌روند. مجبور می‌شوند کالاهای ارزان‌تر و بی‌کیفیت‌تر بخرند.
امیرحسین هم می‌گوید: “دلخوشی ما همین نوروز است. سالی یکی دوبار خرید می‌کنیم که مهم‌ترین آن خرید نوروزی است. از اوایل اسفند رفتیم برای خرید، اما چیزی پیدا نکردیم. همه چیز گران‌تر شده بود و باید جنس‌های نامرغوب را به قیمت چندماه قبل جنس‌های مرغوب می‌خریدی. ما همیشه از چند فروشگاه معروف که حراج آخر سال دارند و جنس‌شان را ۷۰درصد زیر قیمت می‌فروشند خرید می‌کردیم، اما امسال از همان‌جا هم دست خالی برگشتیم. قیمت یک پیراهن مردانه در حراج ۵۰ درصد با قیمت بدون حراج همان لباس در فصل قبلی فرقی نداشت.”
 
مریم و امیرحسین تنها برای دخترشان خرید کرده‌اند. شلوار و پیراهن و کفش یک دختربچه دو ساله اما امسال به اندازه یک آدم بزرگ برایشان خرج داشته است. در کنار این، آن‌ها باید برای پذیرایی از مهمان‌ها میوه و شیرینی هم بخرند و سور و سات نوروز را فراهم کنند. مریم می‌گوید: “هرچه داشتیم صرف آجیل و شیرینی و میوه شد و هنوز نمی‌دانیم تا آخر فروردین باید چطور دوام بیاوریم.” مریم به گفته مسئولانی اشاره می‌کند که با گران شدن هرچیز مردم را به فروشگاه‌های حوالی خانه خودشان دعوت می‌کنند و از آن‌ها می‌خواهند کالای گران و لوکس نخرند. او می‌گوید: “هرچه گرانی پیش می‌آید، مردم هم روز به روز عقب‌تر می‌روند. مجبور می‌شوند کالاهای ارزان‌تر و بی‌کیفیت‌تر بخرند.”
 
با کهنه قبا صفا نداریم
 
محبوبه، ۳۰ ساله و مجرد است. در تهران دور از خانواده کار می‌کند و درآمدش حدود ۸۰۰هزار تومان در ماه است. برای او هم خرید عید مهم‌ترین خرید سال است. او به زمانه می‌گوید: “یک بار آخر تابستان خرید می‌کنم یک بار آخر زمستان. البته نه خرید آن چنانی… در حد نیاز. اما امسال همه چیز بی‌رونق بود. خیابان‌ها شلوغ بودند، اما مغازه‌ها خلوت. توی حراجی‌ها نتوانستم چیزی پیدا کنم؛ چون همه چیزهای خوب را در یک ساعت اول برده بودند. با این حال فروشنده‌ها همه شاکی بودند و می‌گفتند امسال به نصف فروش سال قبل‌مان هم نرسیده‌ایم. من مجردم و قاعدتاً باید خرجم کمتر باشد، اما امسال چیزی از حقوق و عیدی‌ام نماند. همین که چند تکه لباس برای خواهرزاده‌ها و برادرزاده‌هایم خریدم و یک مانتو برای خودم، پولم ته کشید.”
 
 
تورم و گرانی هم چیزی است که هر سال با آغاز سال نو از راه می‌رسد و مردم ایران رشد قیمت‌ها را به عنوان یک واقعیت پذیرفته‌اند اما سال 1390 برای بسیاری یک تجربه تازه بود. 
با این حال محبوبه معتقد است مردم ایران با این هم کنار می‌آیند: “مردم غر می‌زنند، اما باز کار خودشان را می‌کنند. اینجور شده که خودشان را با همه چیز وفق می‌دهند. پولدارها که برایشان چیزی فرق نکرده و مثل قبل خریدشان را می‌کنند. فقیرترها هم که از قبل توی همین شرایط بودند. فقط آدم‌های طبقه متوسط باید خودشان را به خریدهای معمولی تر و ارزان‌تر راضی کنند یا با سیلی صورت‌شان را سرخ نگه دارند.”
 
محبوبه خیابان های تهران را این‌طور توصیف می‌کند: “من که داشتم از شهر خارج می‌شدم همه چیز مثل هرسال بود. مردم توی پاساژها و خیابان‌ها بودند و سعی می‌کردند خرید کنند؛ هرچند کیسه‌شان به طرز محسوسی کوچک‌تر شده بود. این واقعیت دارد که خیلی‌ها فقط تماشاچی بودند.”
 
آجیل و لباس و پول خوب است
 
افزایش قیمت‌ها در آستانه نوروز چیزی نیست که مسئولان بتوانند آن را کاملا انکار کنند و با اینکه برخی از مسئولان آن را به گردن دشمنان و دلالان و دست‌های پنهان می‌اندازند، برخی هم زبان به اعتراف باز می‌کنند. علی رضا ارزانی ممقانی، رئیس اتحادیه آجیل و خشكبار اواخر اسفند به شکل رسمی افزایش قیمت آجیل شب عید را تائید کرد و علت آن را نوسان‌های اخیر نرخ ارز دانست و تاکید کرد چون در ماه‌های اخیر، قیمت برخی محصولات داخلی و خارجی بین ۲۰ تا ۵۰ درصد افزایش داشته است، آجیل شب عید هم نسبت به سال گذشته به همین میزان رشد قیمت خواهد داشت. رئیس اتحادیه میوه‌ و تره‌بار هم ۱۰ درصد افزایش در قیمت میوه نسبت به سال قبل را تایید كرده است.
 
آدم‌های طبقه متوسط باید خودشان را به خریدهای معمولی تر و ارزان‌تر راضی کنند یا با سیلی صورت‌شان را سرخ نگه دارند. 
 احمد، ۳۰ ساله، صاحب مغازه‌ای در یکی از بازارهای شهر تهران است. این بازار به دلیل ارزانی اجناسش مشهور است. در این مرکز خرید، قیمت همه چیز پایین‌تر از جاهای دیگر است. به گفته احمد مردم حتی از شهرستان هم برای خرید به آن مراجعه می کنند. روز ۲۷ اسفند، احمد بازار را خلوت توصیف می‌کند و می‌گوید: “هرسال در چنین روزی این‌جا غلغله بود. مجبور بودیم چندتا کارگر بیاوریم تا بتوانیم جواب مردم را بدهیم، اما امسال مردم فقط می‌آیند، قیمت می‌پرسند و می‌روند. وضعیت طوری است که من خودم خجالت می‌کشم قیمت جنس‌ها را به مشتری بگویم. می‌بینم که یک خانم خانه‌دار چطور همه‌چیز را زیر و رو می‌کند تا ارزان‌ترین کالا را پیدا کند یا از بین چند چیز که به آن‌ها نیاز دارد، تنها یک چیز را انتخاب می‌کند.”
 
او می‌گوید همه کاسب‌های همکار او همین وضعیت را دارند و حتی کسی که اجناس را به طور عمده به آن‌ها می‌دهند، امسال از کاهش شدید سفارش خرید شاکی بوده‌اند. احمد تلاش کرده تا حد ممکن از سود خودش کم کند و قیمت‌ها را بالا نبرد، اما با وجود این، قیمت‌ها در مغازه او هم افزایش زیادی داشته‌اند.
 
چه کنم که ندارم؟
 
اعظم ۴۸ ساله است و کارگر خانه. شوهرش کارگر یک کارخانه است که چندماه حقوق عقب افتاده دارد. تمام روزهای آخر سال را کار کرده تا خرج خانه‌شان در بیاید اما هزینه‌های زندگی‌شان بیشتر از ۱۲ ساعت کار روزانه اوست. خانواده آنها خرید عید ندارند. خودش می‌گوید پولی برای خرید نمی‌ماند. دو تا دختر و یک پسرش هم توقعی ندارند: “خودشان می‌دانند نمی‌توانیم چیزی بخریم. رفت و آمدی با کسی نداریم و میوه و شیرینی هم نمی‌خریم.”
 
 آنها دو هفته قبل، سری به بازار زده‌اند تا قیمت‌ها را ببینند، اما نتوانسته‌اند چیزی بخرند. یکی از دخترها کفش لازم داشته اما ارزان‌ترین کفش‌ها هم برای خانواده آنها گران بوده است. دست خالی برگشته‌اند و فروشنده به آنها گفته است: “بعد از عید همه چیز گران‌تر هم خواهد شد.”
 
بهار آمده است اما سفره ایرانی‌ها زیادی خالی است.