اسرائیلیها در عملیات چند ماه اخیرشان در خاک سوریه، قرارگاههای نظامی، پایگاههای هوایی و انبارهای اسلحه ایران و نیروهای زیر فرمانش را مورد هدف قرار دادهاند؛ این مواضع اما صرفاً «نوک پیدای یک کوه یخ عظیم» اند. حضور ایران در سوریه عمیقتر و وسیعتر از کنترل چند پایگاه نظامی است، و شامل شبکهای گسترده، پیچیده و نامرئی از سازمانها و نهادهای نظامی و غیرنظامی میشود.
«صبر و فتح» شعار حزبالله برای مراسم عاشورای ۲۰۱۶ بود. اگرچه در فرهنگ شیعیان، تعبیر فتح تنها پیروزی نظامی نیست، اما در کمتر از سه ماه پس از عاشورا، این شعار برای آنها در خاک سوریه به واقعیت پیوست: با پشتیبانی زمینی نیروهای تحت فرمان ایران و با پشتیبانی هوایی جنگندههای روس، رژیم اسد با فتح حلب نخستین پیروزی بزرگش را بر شورشیان جشن گرفت. در طول یک سال و نیم بعد از این اتفاق، این کفه فتح بود که در ترازوی تحولات سوریه بر سنگ صبر میچربید.
پیروزی منطقهای جمهوری اسلامی پس از فتح حلب، واقعیتی است انکارناپذیر. اکنون اما سه چالش عمده میتواند ورق را در سوریه برای ایران برگرداند.
نخست، چالش دیپلماتیک. پس از خروج آمریکا از برجام، فشار جهانی برای مهار نفوذ منطقهای ایران از طریق اهرمهای اقتصادی و سیاسی به شکلی بیسابقه افزایش یافته است و در این شرایط، تلآویو درصدد استفاده از روابط دوستانهاش با کرملین، برای تشدید این فشار است.
دوم، چالش نظامی؛ از ماه فوریه و پس از ورود یک پهپاد ایرانی به حریم هوایی اسرائیل، این کشور به طور منظم و پی در پی، در حال بمباران پایگاههای نظامی ایران در سوریه است.
و سرانجام، چالش داخلی؛ اعتراضات سراسری دی ماه نشان داد که مردم ایران به هیج وجه از ماجراجویی رهبرانشان در سوریه و هزینههای آن خشنود نیستند، و خواستار خروج سپاهیان ایران از سوریهاند.
«هیچ جایی برای ایرانیها در سوریه نیست»
موضع اسرائیلیها نیز در مورد مداخله ایران در سوریه، یکجانبه، مطلق و انعطافناپذیر است: حضور ایران در هیج نقطهای از سوریه برای تلآویو قابل تحمل نیست.
بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل پیش از آغاز تور اروپاییاش برای دیدار با صدراعظم آلمان، رئیس جمهور فرانسه و نخست وزیر بریتانیا تأکید کرد: «خروج ایران از جنوب سوریه کافی نیست. ایران باید از کل سوریه خارج شود.»
نقشه حملات اسرائیلیها به مواضع ایران در سوریه، و پراکندگی نقاط مورد هدف قرارگرفته، به خوبی مؤید این رویکرد سختگیرانه و حداکثری آنهاست. برای مثال، شواهد حاکی از آن است که حمله یکشنبه ۱۷ ژوئن به شهرک الهری در نزدیکی مرز سوریه و عراق، کار اسرائیل بوده است. بنا به گزارشها، در این حمله بیش از ۲۰ شبهنظامی حشد شعبی، وابسته به ایران، کشته شدهاند.
عملیات هوایی اسرائیل در شرقیترین نقطه سوریه حاوی پیامی روشن به تهران است: هیچ نقطهای از خاک سوریه برای ایرانیها امن نیست.
همین سایه سنگین اسرائیل بر سوریه باعث شده ارتش سوریه نتواند تکلیف شورشیان را در جنوب این کشور یکسره کند.
سؤال اصلی اما این است: آیا رفت و آمد دیپلماتها میان مسکو و تلآویو و موشکها و جنگندههای اسرائیلی، واقعاً میتوانند ایران را وادار به عقبنشینی از سوریه کنند؟
«خون و پول زیاد»
۱۴ ژوئن، بشار اسد در مصاحبه با شبکه تلویزیونی العالم اعلام کرد که هیچ مخالفتی با ایجاد پایگاههای نظامی ایرانی، مشابه پایگاه روسها در لاذقیه، ندارد. در همین مصاحبه، رئیس جمهور سوریه با بیان اینکه روابط ایران و سوریه ۴۰ ساله و پایدار است، تأکید کرد که ایران در سوریه خواهد ماند و این حضور قابل مذاکره و معامله نیست.
اگر برای اسد، حضور ایران یک موضوع حیانی است، برای حکومت ایران، حضور در سوریه یک مسأله ناموسی و جنگی وجودی است.
در سال ۲۰۱۳، مهدی طائب، رئیس قرارگاه عمار، گفته بود: «سوریه استان سی و پنجم ایران است… اگر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد، اولویت با این است که ما سوریه را نگه داریم. چون اگر سوریه را نگه داریم، میتوانیم خوزستان را هم پس بگیریم. اما اگر سوریه را از دست بدهیم، تهران را هم نمیتوانیم نگه داریم.»
توماس ژونو، تحلیلگر مسائل سیاسی خاورمیانه معتقد است که «ایرانیها آن قدر پول و خون در سوریه هزینه کردهاند که حاضر به خروج از این کشور نباشند. اگرچه اسد روی کاغذ در قدرت باقی مانده است، اما برای تثبیت رژیم او هنوز کارهای زیادی باید انجام شود.»
رئیس جمهور سوریه نیز در مصاحبه اخیرش به «خون هزینهشده» ایرانیها اشاره کرد. به نقل از محمدعلی شهیدی، رییس بنیاد شهید، تا پایان اسفند ۹۵، دوهزار و صد «مدافع حرم» در سوریه کشته شدند.
به بهای همین خونها و البته صرف میلیاردها دلار، ایران جنگ را برده، اما فرایند مذاکرات صلح به اندازه جنگ خطیر و تعیینکننده است. روند صلح همچون فرایند جنگ میتواند همه چیز را تغییر دهد.
شبکه نظامی-مدنی ایران در سوریه: تودرتو و پیچیده
آنچه مشخص است، ایران خود را برای ایفای نقشی طولانی مدت و نظاممند در سوریه آماده کرده است. در این خصوص، تفاوتی تعیینکننده میان رویکرد ایرانیها و اسرائیلیها به اسرائیل وجود دارد؛ برنامه ایران برای سوریه، برخلاف اسرائیل، یک برنامه منظم و بلندمدت است، و عملیاتهای غیرمنظم و کوتاه مدت اسرائیل نمیتواند آن را تغییر دهد.
اسرائیلیها در عملیاتهای چند ماه اخیرشان در خاک سوریه، بیشتر پایگاههای نظامی و انبارهای اسلحه ایران و نیروهای تحت فرمانش را مورد هدف قرار دادند؛ این مواضع اما صرفاً «نوک پیدای یک کوه یخ عظیم پنهان» اند. حضور ایران در سوریه عمیقتر و وسیعتر از کنترل چند پایگاه نظامی است، و شامل شبکهای گسترده، پیچیده و نامرئی از سازمانها و نهادهای نظامی و غیرنظامی میشود. پشت این شبکه، ایران حتی میتواند حضورش در سوریه را پنهان کند.
مهمترین برگ برنده ایران در سوریه، قبل از هر چیز، نیروی عظیم انسانی است. لشکر مدافعان حرم ایران لشکر عریض و طویلی است از گروهها و گردانهای درهم تنیده، شامل سپاه قدس، نیروهای حزبالله لبنان و سوریه و گروههای شیعه عراقی (سپاه بدر، عصائب الحق، کتائب حزبالله، کتائب سیدالشهدا، لواء ابوالفضل العباس، لواء ذوالفقار و…)، گردان فاطمیون (متشکل از مهاجران افغانستانی در ایران) و گردان زینبیون (متشکل از شیعیان پاکستانی مقیم ایران).
به نقل از توماس ژونو، «نیروهای ایران دارای تواناییهایی ویژه برای فعالیت در خاک سوریهاند. آنها به ویژه در مسائل ضد-جاسوسی، امنیت اطلاعات و استتار بسیار خوب عمل میکنند. و با این اوصاف، کار برای اسرائیلیها در سوریه بسیار سخت است.»
در کنار فعالیتهای نظامی، ایرانیها از کانالهای رسمی و غیررسمی، در امور اقتصادی، خدمات اجتماعی (از ساخت بیمارستان تا تأسیس شاخه سوری دانشگاه آزاد) و بازسازی سوریه فعال هستند، و مجموعه این فعالیتها در جذب و بسیج نیرو به ایرانیها بسیار کمک میکند.
بنا به گزارش فارین پالیسی، بنیاد جهادالبنا، وابسته به حزبالله –که بر بازسازی بیروت در سال ۲۰۰۶ نظارت داشت— هماکنون مشغول انجام پروژههای احداث مدارس و جادهسازی در حلب و نقاط دیگر سوریه است.
ایران فعالانه در حال ایجاد «زیرساخت» برای اقامت طولانی مدت در سوریه است. و دست اسرائیل برای مهار نفوذ مدنی ایران در سوریه –به عنوان بستر و میانجی نفوذ سیاسی و اقتصادی— کاملاً کوتاه است.
اثر بومرنگی سیاستهای منطقهای ایران
مهمترین چالش سیاستهای منطقهای ایران، نه در تلآویو که در خانه است. اعتراضات دی ماه گذشته در ایران حاوی این پیام روشن بود که بخش گستردهای از مردم ایران از جاهطلبیهای منطقهای جمهوری اسلامی ناراضیاند، و معتقداند انرژی و ثروت عمومی کشور، به جای ماجراجویی نظامی در سوریه باید صرف حل مشکلات داخلی شود.
از دی ماه تا امروز، این نارضایتی به دفعات اعلام شده است. آخرین مورد مربوط به کسبه پاساژ علاءالدین است که یکشنبه ۲۴ ژوئن، پس از تعطیلی مغازههای خود، شعار «سوریه را رها کن» سر دادند (ویدئو در بالا)
علاوه بر ناخرسندی از هزینههای اقتصادی جنگ سوریه، شهروندان ایرانی نگراناند که رقابت و تنش ایران با عربستان و اسرائیل، باعث شعلهور شدن جنگی ویرانگر در منطقه شود.
از این بابت، سوریه که قرار بود عمق استراتژیک دفاعی ایران باشد، اکنون خود به شکل بالقوه به یک پاشنه آشیل امنیتی بدل شده است.
به معادله حضور ایران در سوریه، باید ناخرسندی اعراب سنی سوریه را افزود. آنها که بدنه اصلی مخالفان شورشی اسد در سوریه را تشکیل میدهند، قربانی اصلی سیاستهای فرقهگرایانه تهران بودهاند.
از چشم آنها، ایران رهبر یک ائتلاف چندملیتی شیعه اشغالگر است؛ ائتلافی که انقلاب مردمی آنها را ربوده است… آنها انقلابشان را از ایران طلبکاراند، و این مانع و چالشی اصلی برای حضور بلندمدت ایران در سوریه است.
مقاله فوق بسیاری از مسائل را به شیوهای معمول بازشکافی کرده است، اما نکته مغفول مانده در نگارش فوق همانا نیاز جمهوری اسلامی و اسرائیل به یکدیگر است.
با نگاهی دقیقتر به شرایط منطقه و داخل ایران، به روشنی میتوان دریافت که ایران و اسرائیل هیچ تضاد منافعی ندارند. دو کشور مرز مشترک ندارند. اقتصاد اسرائیل نفتی نیست که رقیب فروش نفت ایران باشد، دین مردم ایران و اسرائیل یکی نیست و یا مخالف ترویج هم نیستند (موردی که در شیعه و سنی مصداق دارد)، و یا هیچیک از کشورها خاک دیگری را اشغال نکرده و بهمین ترتیب هیچ مشکلی دو کشور و دو ملت با هم ندارند.
پس اینهمه دشمنی برای چیست؟ چرا تا قبل از “فتح!” های اخیر جمهوری اسلامی، اسرائیل به »شیوه اخیر« مشکلی با حضور ایران نداشت؟ و الزاماً چرا جمهوری اسلامی باید به قیمت خونها و دلارهای بیشمار در سوریه بجنگد؟
پاسخ همگی این سؤالات در نیاز این دو به یکدیگر است (نیاز به دشمنی!).
حکومت جمهوری اسلامی، حکومتی غیرمشروع و ناکارآمد است، ساختن دشمنی خیالی و بوجود آوردن آن عاملی خواهد بود برای سرکوب داخلی، ایجاد خفقان و نتیجتاً استمرار حکومت. هر جا نیاز باشد از شریعت و قرآن استفاده میکند و در سایر موارد با بیخداترین کشورها و مردمان همپیمان و شریک میشود. اسرائیل هم بکمک این دشمنی منافع منطقهای و جهانی خود را پیش برده است.
بنابراین با توجه به تحلیل فوق، شعار دشمنان جعلی جمهوری اسلامی این خواهد بود: یک جمهوری اسلامی خوب یک جمهوری اسلامی ضعیف و منزوی است (و نه الزاماً مرگ آن). چیزی که چهل سال است میبینیم. مردم ایران باید این غده سرطانی را با یک عمل جراحی خارج ساخته و دور بریزند. و این ممکن نخواهد شد جز با اتحاد.
فرزاد / 26 June 2018