سراج میردامادی- نامه سوم مصطفی تاجزاده، فعال سیاسی اصلاحطلب، خطاب به علی مطهری، نماینده اصولگرای تهران روز چهاردهم دی ماه منتشر شد. در این نامه به مسئله حجاب اجباری در جمهوری اسلامی اشاره شده و آقای تاجزاده نوشته که حجاب اجباری جز نابسامانی اجتماعی حاصلی نداشته است.
در گفتوگو باملیحه محمدی، روزنامهنگار ساکن برلین از او پرسیدهام: نظر شمادر خصوص اظهارنظر آقای تاجزاده چیست؟ آیا به نظر نمیرسد که اصلاحطلبهابعد از جنبش سبز، بهویژه بعد از بازداشت و تجربه حضور در زندان، در مواردی دچار تحولات فکری شدهاند و به موضوعاتی میپردازند که پیش از این به آن توجه نمیکردند؟
ملیحه محمدی: برای پاسخ معین به این پرسش شما فقط باید اطلاع دقیق داشت. برداشت من این نیست. یعنی من این تفسیر را برای تغییر رفتار اصلاحطلبان و ورودشان به برخی عرصههایی که قبلاً وارد نمیشدند ندارم. تفسیر من این نیست که شرایط جدید، (البته اگر درست فهمیده باشم) باعث شده که آنها به علت فشارهایی که بر خودشان آمده، حالا خودشان را به نوعی مسئولتر حس کردهاند. من فکر میکنم که شرایط زمان همیشه دستور کار مشخصی را برای سیاست پیش روی افراد میگذارد. یعنی برخی ممکن است هنوز هم فکر کنند که طرح بحث حجاب در آستانه انتخابات با همه ویژگیهای این دوره آیا ضروری هست یا خیر؟ البته این را از منظر اصلاحطلبی میگویم که بههرحال طیف بزرگتری هست و از منظر اهمیتی که حتی حکومت برای انتخابات قائل است.
این پرسشهایی که آقای تاجزاده مطرح کردهاند این خصوصیت را دارد که به آقای مطهری میگوید براساس قرآن (نه این که فقها گفتهاند. خب برخی فقها هم نگفتهاند)، در این زمینه مشخص دلیل بیاورید که این همه هزینهای که جامعه و حتی حکومت در اجباری کردن حجاب میپردازد، درست است یا غلط؟
به هرحال، مسلماً این پرسش دو پاسخ دارد. برخی خواهند گفت که بحث آن امروز نیست. یعنی من اگر بهجای آقای تاجزاده بودم، بازهم این بحث را برای زمان مناسبتری میگذاشتم. از سویی دیگر حجاب مسئلهای است که همیشه در جامعه گسترده است و واقعیت اجتماعی این است که مدتها پیش از این، به نقطهای رسیده که در سطح جامعه به اشکال بعضاً بیهوده، بعضاً هزینهبر، مطرح بوده است.
در سطح جامعه بر اثر سیاست غلط حاکمیت درخصوص این مسئله درگیریهای غیر لازمی بین حکومت و ملت پیش آمده و امروز تشخیص آقای تاجزاده یا برخی اصلاحطلبان این است که الان این بحث در جامعه مطرح است. پس بهتر آن است که بحث متینی حول آن مطرح شود و پرسشی که طرح میشود از جنس ادبیات و فضای فکری پاسخدهنده باشد و پاسخدهنده را ملزم کند که با همان معیارهای اعتقادی خودش دنبال این پاسخ برود.
این پرسشهایی که آقای تاجزاده مطرح کردهاند این خصوصیت را دارد که به آقای مطهری میگوید براساس قرآن (نه این که فقها گفتهاند. خب برخی فقها هم نگفتهاند)، در این زمینه مشخص دلیل بیاورید که این همه هزینهای که جامعه و حتی حکومت در اجباری کردن حجاب میپردازد، درست است یا غلط. این بحث به این شکل متیناش در جامعه ضرورت دارد. چون حتی اگر ذهنیت و رفتار حکومت را مستقیماً تغییر ندهد، اذهان را در جامعه به نوعی درگیر این قضیه میکند و ذهنیتهای پیرامونی را به نوعی تغییر میدهد تا حکومت موظف باشد برای رفتارهای خشنی که میکند توضیح داشته باشد. همیشه وقتی پای توضیح به میان میآید، با برخوردارهای کور و خشونتبار مردم را مجبور به عقبنشینی میکنند. این حداقل فایده این نوع طرح و تماسی است که آقای تاجزاده برقرار کردهاند.
فکر میکنید این طرز فکر آقای تاجزاده میتواند در طبقه دیندار و مسلمان هم ریشهها و خاستگاهی پیدا کند؟
شک نیست که آنچه طرح میشود بازتاب دارد؛ هم بازتاب مثبت و هم بازتاب منفی. شما وقتی اندیشهتان را طرح میکنید، زمانی در پی حذف رقیباید، زمانی در پی پیشبرد عقیده خودتان. اگر در فکر پیشبرد عقیده خودتان باشید که قطعاً آقای تاجزاده اینطور فکر کرده است، اذهان مسلمان و غیر مسلمان از آن تاثیر میگیرد؛ بهویژه که در قالب منطقی بیان شود. الان همین طرحی که آقای تاجزاده مطرح کرده است هم میتواند مورد ایراد سکولارها باشد که چرا روشنی ندارد، چرا فقط به برخورد حکومت و به صلاح و مصلحت و اینها پرداخته است و فمینیستهای سکولار میتوانند به نحوه برخورد آقای تاجزاده زیاد ایراد داشته باشند. دیندارها نیز میتوانند این ایراد را داشته باشند که شما به این ترتیب امکاناتی در اختیار میگذارید و کمک میکنید به بحثهایی که سکولارها پیش میبرند.
در میان هر دو گروه اما این اتفاق میافتد که به فکر میروند. سکولارها فکر میکنند این طرح بحثیست که مؤثر است و دیندارها فکر میکنند. خب! آقای تاجزاده، اولش قید هم میکنند که براساس اعتقادات ایشان حجاب اسلامی مورد قبول است و ایشان مشکلی با این مسئله ندارند. نمیتواند دیندارها را در این مسئله به فکر وادار نکند. البته ممکن است اقشار بسیار تند و رادیکال را هیچ وقت مستقیماً مورد تأثیر قرار ندهد. همیشه این طور است. شما اندیشهای را که مطرح میکنید، اگر طیفهای میانی که تحملی دارند، آن را نشوند، هرگز به آن فکر نمیافتند. به این ترتیب طرح آن اندیشه آنها را به فکر وادار میکند. مسلماً در میان طیف دیندار این سئوالات به اشکال قابل تأملی مطرح میشود و این همانجاست که میگویم حکومت حتی اگر نخواهد، ذهنیتی پیرامونش ایجاد میشود که باید به آن پاسخ دهد.
اما در عین حال گفته میشود که اصلاحطلبهاقبل از ورود به این جنبش اعتراضی، هنگامی که نیمنگاهی به بازگشت به قدرت سیاسی داشتند، همواره از پرداختن به موضوعاتی که تابو محسوب میشده است پرهیز میکردند،ولی الان که چهرههای اصلی اصلاحطلبهادر زندان هستند و دیگر وضعیتی بدتر از آنچه برسرشان آمده وجود ندارند، واقعگراتر شدهاند و به اینگونه موضوعات نیز میپردازند. نظر شما در خصوص این تحلیل چیست؟
اگر منتقدان دقیقاً همین تفسیری را که شما میگویید داشته باشند، به معنای واقعگراترشدن اصلاحطلبان است. من فکر میکنم تفاوت اصلاحطلبان با بنیادگرایان و اصولگرایان در واقعبینیشان بوده است. شما اگر الان بخواهید حکومت را به دست بگیرید و برای اداره امور کشور آن همه موانع آشکار و پنهان داشته باشید، اگر بخواهید به مسائلی که تابو هستند بپردازید، دقیقاً آن چیزی که نیستید واقعگرا است. ولی وقتی که شما مسئولیت اداره حکومت را ندارید، مجبور نیستید چند هزار شغل ایجاد کنید، مجبور نیستید امور سیاست خارجی را اداره کنید و به امور اقتصادی برسید. در موضع اپوزیسیون قرار گرفتهاید و حالا مسائلی را که در موضع اپوزیسیون میشود طرح کرد باید مطرح کنید.
در سطح جامعه بر اثر سیاست غلط حاکمیت درخصوص حجاب، درگیریهای غیر لازمی بین حکومت و ملت پیش آمده و امروز تشخیص آقای تاجزاده یا برخی اصلاحطلبان این است که الان این بحث در جامعه مطرح است
مثل این بوده است که وقتی اصلاحطلبان سر کار بودند، بعضیها میگفتند اینها نهادهای مدنی بهوجود نمیآورند. خب این خیلی به نظر من انتقاد نادرستی است. برای این که کسی که در دولت است، حتی اگر ما باشیم، این وظیفه را ندارد. اپوزیسیونی که امروز منتقد است و بیرون است، وقتی میرود در دولت، باید نهاد مدنی در مقابل او تشکیل شود. نهاد مدنی تشکیل میشود که حق مردم را از حکومت و از دولت بگیرد. اصلاحطلبان یا هر جریان دیگری در دولت یا در قدرت که هست وظایفی دارد و در اپوزیسیون که هست وظایف دیگری دارد و به همین ترتیب شیوه عمل دیگری. این دقیقاً به واقعگرایی اصلاحطلبان برمیگردد. کمااینکه من همیشه معتقد بودم وقتی اصلاحطلبان به مجلس رفتند بهعنوان اولین قانونی که میخواستند بیاورند، پرداختن به قانون مطبوعات غلط بود و ما را یک گام عقب برد.
فردا اگر اینها در حکومت بیایند، مردم مسائلی را که در موضع اپوزیسیون مطرح کردهاند، حالا از شما در موضع حکومت میخواهند. ولی وقتی شما مثل اصلاحطلبان ناگهان به سمت حکومت رانده شدهاید، حالا باید حکومت را در وهله اول حفظ کنید، به دست جریان مخالف نسپرید و امور کلی را اداره کنید. حکومت بحث حجاب و ناحجاب نخواهد کرد، اما اگر پیش از قدرتگیری، اینها را در اپوزیسیون طرح کرده باشند، این مسائل در حکومت هم طرح میشود و باید به وعدههای خودشان عمل کنند.
در دوره پیشین، در قدرت دولتی، اصلاحطلبان دقیقاً باید با تابو درگیر میشدند و این صحیح نبوده، ولی الان بخشی از این تابوها توسط خود اصلاحطلبان شکسته شده است و اگر در قدرت قرار گیرند، کسی نمیتواند به آنها ایراد بگیرد که تابوشکنی میکنند. اینها این مسائل را در اپوزیسیون طرح کردهاند. به نظر من این رفتار در کل خودش درست است و خبر از واقعگرایی آنها میدهد.
نه ! اصلا با چنین فرمولبندی موافق نیستنم که : « اصلاحطلبان یا هر جریان دیگری در دولت یا در قدرت که هست وظایفی دارد و در اپوزیسیون که هست وظایف دیگری دارد و به همین ترتیب شیوه عمل دیگری. این دقیقاً به واقعگرایی اصلاحطلبان برمیگردد.» پایان نقل قول –
مشکل ما چنین مسائل درجه ی دوم و سوم سیاسی نیست .
در ایران جریانات سیاسی بد شانس ترین سیاستمداران جهان هستند و کسی باور نمی کرد که روزی نیورهای بر آمده از انقلاب ایران هم اینقدر قربانی بدهند. حال تکلیف سیاستگزاری آنها پیش کش ! معلوم نیست، چگونه میشود در ایران امروز ، سیاستها و شعارهای انتخاباتی خود را پیش برد..
١. اگر اکثریت نمایندگان در مجلس و اعضای کابینه ی دولت به طیف واحدی از جریانات سیاسی بستگی داشته باشند، مانند مجلس ششم ، بازهم امکان دارد با یک حکم حکومتی از جانب ولی فقیه ، روال کار مسدود شود. فاتحه ی مجلس و دولت هم خوانده میشود. وای بر چنین کشوری !
٢. اگر اعضای دولت به طیف اقلیت مجلس گرایش داشته ، باید اذعان داشت که تیغ چنین دولتی تیز نخواهد بود و دولت کاری از پیش نخواهد برد مانند وقایع بعداز ٢ خرداد ١٣٧٦ در مجلس پنجم. رئیس جمهور محبوب مردم در چمبر مجلس اقتدار گرا فاتحه !
در این بستر لغزان سیاسی ، بعداز ٢ خرداد ١٣٧٦ چهار دوره ریاست جمهوری و مجلس کارنامه ی بسیار مردودی دارد ،تقریبا دولت ها و مجلس بدلایل ذکر شده قادر به پیشبرد سیاستهای انتخاباتی خود نشدند و یا به اجماع نرسیده و موجب دلسردی مردم گردیده ست. این یک اشکال سیستماتیک می باشد که نه اصلاح طلبان و نه هیچ جریان دیگری بستگی دارد . آنها قادر به پیشبرد سیاست های خود نخواهند شد. قانون اساسی باید اساسا تغییر نماید تا نمایندگان ملت و دولت آنها بتوانند سیاست های مورد لزوم را تصویب و به اجرا بگذارند.
آ-بزرگمهر / 07 January 2012