دیروز ثبت نام داوطلبان نهمین دورهانتخابات مجلس شورای اسلامی به پایان رسید. به نظر میرسد شماری از نیروهای اصلاحطلب ازجمله آقای تابش خواهرزاده آقای خاتمی که رئیس فراکسیون اصلاحطلبها در مجلس کنونی نیز هست، ثبت نام کردهاند. این حضور شماری از اصلاحطلبان علیرغم تحریمی بود که از قبل اعلام کرده بودند.
از علی کشتگر فعال سیاسی پرسیدهام: این حضور با آن تحریم چگونه همسویی و تطابق دارد و به طور کلی ارزیابی شما از موضع اصلاحطلبها در زمینه انتخابات چیست؟
اول ما باید بپذیریم که تحریم موفق است. چرا موفق است؟ برای اینکه اکثریت قاطع اصلاحطلبان، چه آنهایی که در زندان هستند، چه آنهایی که در بیرون از زندان هستند، چه آنهایی که چهرههای شاخص اصلاحطلبی هستند، از آقای خاتمی بگیریم تا حتی آقای موسوی خوئینیها که جزو چهرههای محافظهکار اصلاحطلب بود، همه اینها همراه باهم انتخابات را بهنوعی در عمل تحریم کردند. یعنی گفتند ما شرکت نمیکنیم و نمایندهای هم نداریم و از کسی هم حمایت نمیکنیم. هرکدام با فرمولبندی خودشان بههرحال انتخابات را تحریم کردند.
این مهمترین مسئله است.حالا طبیعتاً در هر جریانی نیروهای بسیار معدودی، چندنفر انگشتشمار، میتوانند همیشه ساز دیگری بزنند. کما اینکه الان میبینیم در جبهه نیروهای اصلاحطلب اینبار اکثریت قاطع یک موضع دارند. با آنکه شما یکی، دونفرشان را مثال زدید که اینها با بقیه هماهنگ نبودند، اما نگاه کنیم به آن سوی جبههآقای خامنهای و ببینیم آنجا در این مدت، در این یکی دو سال، چقدر نیروهای خودشان با ایشان ناهماهنگ بودند. پس کدام طرف مرتبتر بوده یا فرسایش داشته است؟
اتفاقاً اصلاحطلبان خیلی منسجم شدند، اما نیروهای طرفدار آقای خامنهای را میتوانیم مثال بزنیم که در این یکی، دوسال چه ریزشی داشتند و چه تعداد زیادی از ایشان جدا شدهاند. البته طبیعتاً روزنامه کیهان تبلیغاش را میگذارد بر همین یکی، دونفری که اشاره کردید.
اصلاحطلبها به طور مشخص و بهطور کلی تمامی نیروهایی که در داخل ایران فعالیت میکنند و موضع منتقد نسبت به حاکمیت دارند، از بهکارگیری واژه «تحریم» امتناع میکنند. چرا این واژه برای نیروهایی که داخل ایران فعالیت میکنند به صورت تابو محسوب میشود؟
به نظر من ما باید این موضوع را درک کنیم. خود عمل مهم است. اینکه در انتخابات شرکت نمیکنند و نمایندهای هم ندارند، معنایش تحریم است. معنایش این است که آقا ما در این انتخابات حضور نداریم و نمیآییم رأی بدهیم. حالا کلمهتحریم. شما خودتان میدانید که معنای تحریم حرام کردن است و برای خیلی از چهرههای اصلاحطلبی که خودشان از طرفداران جمهوری اسلامی بودند، از مسئولان بلندپایهنظام جمهوری اسلامی بودند، طبیعتاً اینها با توجه به بار مذهبی حرام کردن، از گفتن آن امتناع میکنند و هیچ اهمیتی هم ندارد و باید این را درک کرد.
برای اولینبار در تاریخ ۳۲ ساله جمهوری اسلامی بین قوه مجریه به عنوان اجراکنندهانتخابات و بیت رهبری اختلافها بسیار حاد هست. آقای خاتمی بههرحال به خواستههای آقای خامنهای تمکین کرد و درعمل انتخابات به میل آقای خامنهای در اواخر دوره آقای خاتمی پیش رفت
مهم این نیست که با چه فرمولبندیی اینها نظرشان را ارائه میدهند. مهم این است که در برابر برخورد خودکامانه آقای خامنهای برای پیشبرد یک انتخابات کاملاً فرمایشی اینها ایستادگی کردهاند و حالا مهم هم نیست که ما در خارج از کشور میآییم اعلام میکنیم تحریم، و آنها هم میگویند که ما در این انتخابات شرکت نداریم، نمایندهای هم نداریم، کاندیدایی هم نداریم. هر دو یکیست و در هر دو اجماع بر سر عدم شرکت در انتخابات فرمایشی است.
به نظر من این مهم است، این اجماع عظیمی که بهوجود آمده است. برای اولینبار در تاریخ جمهوری اسلامی و در این ۳۲ ساله، اتفاق بسیار مهمی افتاده است. نگاه کنید، بین کسانی که بهطورکلی جمهوری اسلامی را قبول ندارند و حکومت دینی را قبول ندارند، با کسانی که جمهوری اسلامی را قبول دارند و اصرار دارند که جمهوری اسلامی را میشود اصلاح کرد، در برخورد با مسئلهفرمایشی بودن انتخابات و عدم شرکت در یک انتخابات فرمایشی اجماع بهوجود آمده و باهم شدهاند.
این یک هماهنگی بسیار مهم است که بین مجموعه نیروهای طیف وسیع و متفاوت و مختلف بهوجود آمده است. نکتهدیگر این است که هرچند ما آمار و ارقام دقیقی نداریم، اما میشود گفت برای نخستینبار در تاریخ ۳۲ سالهجمهوری اسلامی موازنه به سود طرفداران تحریم بههم خورده و قطعاً در شهرهای بزرگی مثل تهران و اصفهان و شیراز و مشهد و تبریز و رشت و دیگر شهرهای بزرگ، مردمی که سلاخیهای بعد از ۲۲ خرداد ۸۸ را فراموش نکردهاند و هنوز زخمهایی بر تن دارند، در این انتخابات فرمایشی شرکت نمیکنند تا بار دیگر سیاه لشگر آقای خامنهای شوند.
نکته بسیار مهم دیگری هم وجود دارد و آن این است که برای اولینبار در تاریخ ۳۲ ساله جمهوری اسلامی بین قوه مجریه به عنوان اجراکنندهانتخابات و بیت رهبری اختلافها بسیار حاد هست. درست است که در زمان آقای خاتمی هم این اختلافها وجود داشت، اما میدانیم آقای خاتمی بههرحال به خواستههای آقای خامنهای تمکین کرد و در عمل همانطور که میدانید انتخابات به میل آقای خامنهای در اواخر دورهآقای خاتمی پیش رفت.
اینبار نیروی اجراکنندهانتخابات، یعنی دولت آقای احمدینژاد، مصمم است که فهرست خودش را پیش ببرد و بهقول خودشان و از نظر بیت رهبری و طرفدارانش «جریان انحرافی» دارد با چراغ خاموش جلو میرود و آقای خامنهای هم اصرار دارد که چیدمان مجلس کاملاً به میل خودش باشد و فهرستی که نیروهای اصولگرا و نزدیکان بیترهبری تنظیم کردهاند، این فهرست در مجلس آینده باشد. بعد بر سر این هم دعواست. شما فکرش را کنید، هم تحریم بسیار وسیع است و هم در بالا بین دولت و بیت رهبری بر سر همین مجلس فرمایشی به شدت اختلاف هست.
اگر از موضع دیگری بخواهیم به انتخابات نگاه کنیم، به خود مسئله داشتن یک اقلیت در مجلس آینده، چه مشکلات و چه ایرادهایی داشت که اصلاحطلبها از آن امتناع کردند؟ داشتن یک اقلیت در مجلسی که بالاخره تشکیل خواهد شد، چه ایراد و اشکالی داشت؟
مسئله اگر همین بود که شما میگویید، خب خیلی هم خوب است که نیروهای اصلاحطلب همیشه یک اقلیت داشته باشند و حرفشان را بزنند، اما مسئله این است که به رای مردمی که بعد از ۲۲ خرداد زخمهای عمیقی بر تن دارند، خیانت شد و در رأیهایی که داده بودند سرقت شد. میدانیم که خیانت در امانت همین دزدی چندین میلیون آرای مردم ایران بود به نفع احمدینژاد و ما میدانیم که جنبش سبز یک خواست تاریخیاش همین است که: ما به موسوی و کروبی رأی دادیم، اما رای ما از صندوق آقای احمدینژاد بیرون آمد.
رفتن پای این انتخابات فرمایشی، فراموش کردن مطالبات جنبش سبز و آن اتفاقی است که اعتراضهای جنبش سبز براساس آن و براساس همین نفی تقلب و اعتراض به تقلب شکل گرفته است
پس رفتن پای این انتخابات فرمایشی، فراموش کردن مطالبات جنبش سبز و آن اتفاقی است که اعتراضهای جنبش سبز براساس آن و براساس همین نفی تقلب و اعتراض به تقلب شکل گرفته. بنابراین چگونه نیروهای اصلاحطلب میتوانند فراموش کنند و به این ذهنیت عمومی توجه نکنند که بعد از آن کودتای انتخاباتی مردم به شدت نسبت به مجریان انتخابات بیاعتماد هستند و میخواهند این بیاعتمادیشان را به نوعی نشان دهند. همانطور که در اعتراضهای بعد از ۲۲ خرداد و در اعتراضهای خیابانی هم دیدیم که چه وسعتی داشت و چگونه سرکوبهای خونین در عمل این اعتراضها را مهار کرد.
حالا این فرصتی است. یعنی اگر اصلاحطلبها در این انتخابات شرکت کنند، برای اینکه اقلیتی داشته باشند و توجیه کنند که به خاطر این ما رفتیم و رای دادیم، مردم ناامید میشوند و جنبش سبز در واقع شکست خورده است و در پی آن به شدت ریزش نیرو و ناامیدی بهوجود میآید. بنابراین پرچم اعتراض به تقلب انتخاباتی و به آنچه در ۲۲ خرداد اتفاق افتاد، در عمل رقابت بین نیروهای ملتزم به جمهوری اسلامی را از بین برد. الان هم میدانیم که باز در همین انتخابات همین اتفاق دارد میافتد و اگر اصلاحطلب بیایند، فقط برای خالی نبودن عریضه است و برای اینکه نشان دهند بله رقابتی وجود دارد تا آنها هم، یک اقلیت چند نفره، فقط برای حفظ ظاهر به مجلس بروند.
بنابراین همه اصلاحطلبها و چهرههای شاخص آن میدانند که مسئله فرمایشی است. میدانند که اعتراض عظیمی در جامعه وجود دارد و فضا همچنان نسبت به فرمایشی بودن انتخابات اعتراضی است. بنابراین به یک انتخابات فرمایشی گردن نمیگذارند. در شرایطی که آقای موسوی و کروبی در حصرند، در شرایط که بسیاری از چهرههای شناخته شدهجنبش سبز در زندانها هستند و در عین حال بقیه هم امثال آقای خاتمی حتی حق یک مسافرت ندارند.
پس در چنین شرایطی چگونه اینها به یک انتخابات فرمایشی تن دهند؟ بنابراین یا میشود اعتماد مردم را به نیروهای اصلاحطلب و چهرههای شاخص جنبش سبز حفظ کرد، یا اینکه رفت در مجلس و چند کرسی اشغال کرد.