رودریگو بلانکو، نویسنده و ناشر ونزوئلایی مقیم فرانسه، نویسنده مهمان در هلند است. خانه نویسندگان هلند به مدت یک ماه در اختیار این نویسنده قرار دارد. در مراسم رونمایی از رمان تازه این نویسنده ونزوئلایی اهمیت تبادل فرهنگی در آفرینش ادبی یک نویسنده به بحث گذاشته شد.
روز ۲۸ ماه مارس، چهارشنبه، انتشارات آتینیوم بوکهاندل معروف به آ. ب. (AB Athenaeum Boekhandel) مراسمی خودمانی در معرفی رمان این نویسنده، که به تازگی به زبان هلندی ترجمه و چاپ شده، در یکی از کتابفروشیهای بزرگ خود در خیابان روترزاسترات برگزار کرد. رمان «شب» از رودریگو بلانک Rodrigo Blanco Calderón سال ۲۰۱۷ منتشر شده است. این فرصتهای مهمانی به نویسندگان خارجی ارائه میشود تا بتوانند از آن برای نوشتن رمان خود بهره ببرند. پیش از این، عتیق رحیمی، نویسنده افغانستانی مقیم پاریس، از این فرصت استفاده کرده بود.
رودریگو بلانکو از برداشت اولیه خود از شهر آمستردام گفت و از این که این تجربه دوم اوست که نویسنده مهمان کشوری میشود. او قبلا نویسنده مهمان در مالمو در سوئد بوده است. بلانکو معتقد است که تبادل فرهنگی و آشنایی با فرهنگ و مردم دیگر برای هر نویسندهای مهم است. تضادی که او در شهر آمستردام دیده بیش از همه برایش جذاب بوده. بناهای قدیمی در کنار ساختمانهای جدید دقت او جلب کرده است. از دید او، مردم بلند صحبت می کنند و گفت نظم و بی نظمی که نشاندهنده آزادی و حس آزادی مردم است در رفتار راهگذران شهر آشکارا دیده میشود.
بارت خیلن، (Bart Gielen)، روزنامهنگار شناخته هلندی گرداننده این مراسم بود. او به این نکته اشاره کرد که اگر مردم زیاده از حد روراست باشند، ممکن است رفتارشان زننده جلوه کند. بلانکو اما در پاسخ گفت هنوزدر آمستردام چنین رفتاری را از مردم ندیده است.
اتاق نویسنده و فضا برای نوشتن
رودریگو بلانکو در باره اتاقی که حال در اختیار اوست گفت: برای نویسنده مهم است که با فضا و محیط کار و به ویژه اتاق کارش ارتباط برقرار کند و این کار سخت و زمانبریست تا نویسنده با جای جدیدی انس بگیرد. او گفت: «برای من راحت نیست که سریع به جای جدید عادت کنم، هرچند تلاش کردم از تجربه قبلی خودم در مالمو استفاده کنم و هر چه سریعتر دست به کار بشوم.»
اما نتیجه این تلاش این بوده که به جای ادامه دادن داستان رمانش، ناخوداگاه و بدون مقدمه به شعر گفتن شروع کند. فضای آمستردام او را واداشته که شعر بگوید. قبل از این فرصت توجه خاصی به ادبیات هلند نداشته ولی در اینجا به خواندن نمونههای برجسته ادبیات هلند شروع کرده است و معتقد است که شاید روزی رمانی بنویسد که داستان آن در شهر آمستردام رخ بدهد.
رمان «شب»
قصه رمان جدید او که به هلندی نشر شده، از یک رویداد واقعی شروع شده است: شبی منتظر آخرین اتوبوس بودم که به خانه مادرم در بیرون شهر بروم. این اتفاق در یکی از شهرهای ونزوئلا در حقیقت و برای خود من پیش آمد. جوان قدبلند دوچرخهسواری نزد من توقف کرد. باید بگویم که در ونزوئلا در این ساعت شب هر دوچرخهسواری اگر اگر توقف کند حتماً قصد دزدی دارد. من نیز ترسیده بودم و حدس میزدم که آن دوچرخهسوار دزدی باشد. اما او به من کتابی داد که در باره آخرالزمان بود و به راه خود ادامه داد. این حادثه مرا تکان داد و شروع کردم در باره این رویداد نوشتن و فکر کردن. ده روز بعد یک داستان کوتاه از من منتشر شد که از همین رویداد حکایت داشت و بعد از آن هم ادامه دادم تا رمانی شد با نام «شب».
«شب» برگرفته از عنوان ترانهایست که گروه موسیقی راک «مورفین» خوانده است. این ترانه به من کمک کرد تا وارد فضای تاریک و ترسناک ونزوئلا بشوم و این داستان را پرورش بدهم. عنوان کتاب را هم The Night (شب) گذاشتم که عنوان همان ترانه است. خودم خواستم که در همه ترجمههای این رمان به زبانهای چکی، فرانسوی و حال هلندی این عنوان، همان گونه انگلیسی باقی بماند.
قضای تیره قرن بیست و یک در ونزوئلا
قرن ۲۱ در ونزوئلا بسیار تیره و تاریک است به معنای واقعی آن. درگیریهای سیاسی و رویدادهای پیچیده اجتماعی که در این کشور رخ داد، فضا را انقلابی و منقلب کرد. به عقیده رودریگو «فضا آن قدر افتضاح شده بود که جامعه به دو قسمت شد». اما اعتراضهای جوانان رو به افزایش آمد و فضایی برای نفسکشیدن ایجاد شد. اما بسیار محدود.
در ادامه تنشهای سیاسی، کشور با بحران اقتصادی روبهرو شد تا آن حد که فقط چند ساعت در روز برق بود. شهر تاریک شده بود. از ساعت هفت شب به بعد در خیابان بودن ریسک عظیمی بود برای پیر و جوان و زن و مرد. تا یک سال پیش که او به ونزوئلا برای دیدن دوستانش رفته بود همچنان فضا تاریک و ترسناک بود چنانکه جرأت نمیکرد بدون همراه در خیابانها قدم بزند. این فضاییست که در رمانهای معروف نویسندگان آمریکای لاتین کمتر میشود دید. در رمانهایی که چند سال گذشته در این منطقه در جهان غرب خوانده میشود، فضا روشن و جذاب و شاد و پرنشئه وصف شده. به عقیده بلانکو هنوز هم در ونزوئلا چنین لحظههایی را میتوان تجربه کرد اما فضای غالب در مجموع آن گونه است که در رمان شب آورده است.
او گفت فکر نمیکردم که کتاب در خارج از ونزوئلا به چاپ برسد. به همین خاطر تجربه روزانه مردم را نوشتم. خوشحالم که این رمان در بازار کتاب اروپا برای خود جا باز کرده است.
پولیاندروم
رودریگو بلانکو در این رمان از سبک پولیاندروم (Palindrome) نیز فراوان استفاده کرده است. این رمان سرشار از جمله ها و عباراتی است که از آخر به اول نیز همان معنا و همان حروف را دارند. این سبک نگارش در ادبیات انگلیسی زیاد به کار رفته است.
بلندترین پولیاندرومهای زبان انگلیسی را پیتر هیتون و الیستر رایدز نوشتهاند.
در ادبیات فارسی این شیوه «قلب» نام دارد. قلب در لغت به معنای دگرگون کردن چیزی است. قلب مطلب آن است که کلمهای را به طور مطبوعی واژگون کنند. این صنعت در شعر فارسی هم به کار گرفته شده:
رامش مرد گنجباری و قوت
تو قوی را به جنگ درمشمار
که مصراع دوم را اگر جزء به جزء وارونه بخوانیم همان مصرع اول حاصل شود.
استفاده از پولیاندروم کار ترجمه این رمان را کند و سخت کرده و در نتیجه از برگرداندن آن صرف نظر شده است. مترجم هلندی رمان، آری فان در وال، در این مراسم گفت ترجمه این کار برایش آسان نبوده اما تلاش کرده تمام معانی داستان و لایههای داخلی آن را به هلندی برگرداند.
در راستای معرفی رودریگو بلانکو و آشنا کردن مخاطب هلندی با فضای سیاسی و اجتماعی ونزوئلا، مطابق رسم خانه نویسندگان هلند، در همه شهرهای بزرگ هلند از این نوع شبهای ادبی برپا خواهد شد. این اولین مراسم در معرفی این نویسنده ونزوئلایی بود.