محمود خوشنام – مسعود عطائی پزشک است ولی عشق و علاقهاش به شعر و قصه و ترانه، چنان است که غالباً کار در این دو سه حوزه هنری را بر حرفه اصلی خود ترجیح میدهد. به ویژه در این یکی دو سال اخیر که به افتخار بازنشستگی هم نائل شده، پرشورتر در این حوزهها جولان میدهد.
از او طی دو دهه اخیر چند مجموعه شعر و قصه به فارسی و آلمانی و گمان میکنم سه آلبوم موسیقی انتشار داده است.
همین جا بگوئیم که به گمان ما، همزمان در چند عرصه کار کردن، یعنی “پراکندهکاری”، نتیجه کار را تضعیف میکند. ولی پراکندهکاران غالباً گوش شنوا ندارند و آنچنان مجذوب و مغروق نوشتن و سرودن و آفریدن هستند که توصیههای سودمند را پشت گوش میاندازند.
سالها پیش که مجموعه داستان “پسرک ورامینی” مسعود عطایی درآمد، مژده ظهور داستاننویسی “خیالپرداز” را میداد که آیندهای روشن پیش روی دارد. بسیاری از دوستان او از جمله صاحب این قلم ضمن تحسین قصهپردازی او، از پراکندهکاری بر حذرش داشتیم و خواستیم که پرزور، کار داستاننویسی را دنبال کند. مسعود ولی این توصیه را نپذیرفت و حتی تا حدودی بر خلاف آن عمل کرد. یعنی بیشترین نیرویش را در عرصه شعر و آهنگ به کار گرفت. ظریفی میگفت این دو زنان عقدی مسعود شدهاند و داستاننویسی زن صیغهای او! باری، مسعود کمابیش کار در هر سه حوزه را ادامه داده و به پیشرفتهایی نیز نائل آمده است.
تاکنون در رسانهها بیشتر از شعر و داستان او سخن گفتهاند و آهنگسازیاش کمتر مورد ارزیابی قرار گرفته است. اینک به کوتاهی نگاهی به دو آلبوم اخیر او “آتش اشتیاق” و “شب هجران” میاندازیم و بحث مفصلتر را میگذاریم برای آلبوم بعدی که گمان میکنیم در راه باشد!
ویژگی سودمندی که شیوه ترانهسازی مسعود عطائی دارد و خودش نیز غالباً به آن اشاره میکند، این است که سعی میکند جای خالی شده ترانههای سنتی دهه چهل و پنجاه را پر کند.
محمود خوشنام: سی دیهای مسعود عطائی شنیدنی است. پای در سنت دارد ولی پر شور و نوآورانه است. همان شوری که پس از پرویز یاحقی، فرو خوابیده بود و حالا مسعود کوشش میکند جای خالی آن را پر کند.
مسعود از پیروان پر شور شادروان پرویز یاحقی است که در زمان خود به جریان نو شدن ترانهپردازی یاری بسیار رسانید. به بیان دیگر شیوه سنتی ترانهسازی را با ابتکارات و تمهیدات آهنگنویسی، جاذبه و طراوت تازهای بخشید. او برای اینکار از خط ملودیهای زیبا، ریتمهای سرزنده، سازآرائیهای رنگین در ارکسترهای بزرگ بهره گرفت. ترانههای او بر خلاف کارهای پیشینیان یا حتی همزمانان او، مقدمه ارکسترال و بیکلام بلندی داشت که بدون دردسر “آواز و کلام” جانی گسترده برای ابراز مهارتهای فنی به نوازندگان و ارکستر میداد و در عین حال زمینه را برای ورود صدای انسانی آماده میکرد.
مسعود به سبب عشق پرشوری که به پرویز یاحقی دارد، و از سوی دوستانش “مسعود یاحقی” نام گرفته، همین شیوه آهنگنویسی را که پس از یاحقی و ملک کمتر به کار میرفت، زنده کرده است. ترانههای مسعود نیز مقدمه ارکسترال بلندبالایی دارد و محتوای ملودیک آنها نیز از همان جوهر ترانههای یاحقی مایه گرفته است.
البته این پیروی از شیوه، معنای تقلید نمیدهد، تأثیری است که از راه دل به هدف میرسد!
مسعود خود میگوید که شیوه پرویز پس از انقلاب متروک مانده و حیف است که از بین برود، چون سازگارترین شیوه برای آفریدن در حوزه موسیقی سنتی است. ترانههای مسعود را خوانندگان معروفی چون حمیرا و سروش ایزدی نیز خواندهاند.
و اما در سالهای اخیر دو تغییر در محتوای ترانههای مسعود جلب نطر میکند. یکی اینکه خوشبینیها و خوشباشیهای پیشین جای به بدبینی و اندیشه مرگ داده است، دیگر آنکه خفقانی که بر سراسر جامعه ما سایهگستر شده، متن ترانهها را نیز از “عاشقانه صرف” به سوی “اعتراض” برده است.
“ای هموطن” و “ایران زمین من” از جمله اینگونه ترانهها به شمار میرود. مسعود در ترانه “ای هموطن”، شکوه میکند از رفتار ایرانیانی که در زمانی که میبایست در ایران باشند به برونمرز آمدهاند و میآیند. ترانهسرا گویی برای چند لحطه ایران امروز را فراموش کرده است و قصابان را نمیبیند که ساطور به دست بر سر چهارراهها ایستادهاند تا خنده را از لبها جراحی کنند. ترانههای آتش اشتیاق را “الهام” خوانده و ترانههای قصه هجران را “سیامک”، هر دو از خوانندگان تازه سربر آورده و با استعداد.
به هر تقدیر، سی دیهای مسعود عطائی شنیدنی است. پای در سنت دارد ولی پر شور و نوآورانه است. همان شوری که پس از پرویز یاحقی، فرو خوابیده بود و حالا مسعود کوشش میکند جای خالی آن را پر کند.
آنچه که من میفهمم این است که هنر باید آیینه تمام نمای زمان و مکان خودش باشد و طنین نجواها و ترنمها و صداهای در گلو خفه مانده باشد. با وسواس زیاد نقد دکتر خوشنام را مطالعه کردم. ایشان از سوژه مورد نظرش تصویر قشنگی ارائه میدهد. بالطبع بر برخی سایه روشنهایی دست میاندازد که دید انسان عادی آنرا نمیبیند. پس از مطالعه این مقاله من سراغ مسعود عطایی رفتم. البته نه شخص خودش بلکه رد پاهایی از او. برخی از کارهایش را گوش دادم . بعضی از آنها بر دلم نشست بعضی هم ملال آور بود و مونوتن! اما در کارهایش رگه های زیبایی از موسیقی ناب ملیمان یافتم. مشکل مسعود عطایی در این است که در انتخاب خواننده وسواس بخرج نمیدهد. من کارهایی از او را شنیدم که با صدای خانم دکتر سروش ایزدی یا سوسن مطلوبی بود که او خواننده ای است با سواد و دست پرورده مکتب دوامیها و پایورها. کار ایران زمین با این بانو میتوانست یک شاهنکار ملی بشود اگر که تنظیم استادانه ای با آهنکساز و تنظبم کننده بسیار عالی که اتقاقا هم نام من هم است صورت میگرفت. ملودیها خیلی خوبست ولی اجراها ضعیف. در صدر کارهای دکتر عطایی ترانه ای است بنام باور ندارم با صدای بسیار زیبای حمیرا که آنهم تنظیم متوسطی دارد. نه نظر میرسد که مسعود عطایی ذوق چندانی در پربار و غنی کردن ملودیهایش ندارد و میخواهد بهمان صورت ساده اجرا شود اما بافت ملودیک اقتضای ارکستراسیون بزرک را میطلبد. خانم الهام هم تلاش خوبی کرده اما بر ملودیها مسلط نیست و بیشتر این یک کار استودیویی شده .
در پیشانی مقاله عکس جاودانه یاد مرضیه با مسعود عطایی آمده. علیرغم اینهمه مهر و محبتی که بین مسعود و مرضیه وجود داشته اما بنظر نمیرسد که همکاری هنری صورت گرفته باشد. مرضیه البته در انتخاب آهنگ و آهنگساز میدانیم که فوق العاده سخت گیر و وسواسی بوده است.
درود بر همه شما . من محقق ادبیات و تاریخ هنر هستم. لذا برای من این قبیل حوزه های برخورد آرا و عقاید بسیار سازنده و مفید است. آنچه که من میفهمم این است که هنر باید آیینه تمام نمای زمان و مکان خودش باشد و طنین نجواها و ترنمها و صداهای در گلو خفه مانده باشد. با وسواس زیاد نقد دکتر خوشنام را مطالعه کردم. ایشان از سوژه مورد نظرش تصویر قشنگی ارائه میدهد. بالطبع بر برخی سایه روشنهایی دست میاندازد که دید انسان عادی آنرا نمیبیند. پس از مطالعه این مقاله من سراغ مسعود عطایی رفتم. البته نه شخص خودش بلکه رد پاهایی از او. برخی از کارهایش را گوش دادم . بعضی از آنها بر دلم نشست بعضی هم ملال آور بود و مونوتن! اما در کارهایش رگه های زیبایی از موسیقی ناب ملیمان یافتم. مشکل مسعود عطایی در این است که در انتخاب خواننده وسواس بخرج نمیدهد. من کارهایی از او را شنیدم که با صدای خانم دکتر سروش ایزدی یا سوسن مطلوبی بود که او خواننده ای است با سواد و دست پرورده مکتب دوامیها و پایورها. کار ایران زمین با این بانو میتوانست یک شاهنکار ملی بشود اگر که تنظیم استادانه ای با آهنکساز و تنظبم کننده بسیار عالی که اتقاقا هم نام من هم است صورت میگرفت. ملودیها خیلی خوبست ولی اجراها ضعیف. در صدر کارهای دکتر عطایی ترانه ای است بنام باور ندارم با صدای بسیار زیبای حمیرا که آنهم تنظیم متوسطی دارد. نه نظر میرسد که مسعود عطایی ذوق چندانی در پربار و غنی کردن ملودیهایش ندارد و میخواهد بهمان صورت ساده اجرا شود اما بافت ملودیک اقتضای ارکستراسیون بزرک را میطلبد. خانم الهام هم تلاش خوبی کرده اما بر ملودیها مسلط نیست و بیشتر این یک کار استودیویی شده .
در پیشانی مقاله عکس جاودانه یاد مرضیه با مسعود عطایی آمده. علیرغم اینهمه مهر و محبتی که بین مسعود و مرضیه وجود داشته اما بنظر نمیرسد که همکاری هنری صورت گرفته باشد. مرضیه البته در انتخاب آهنگ و آهنگساز میدانیم که فوق العاده سخت گیر و وسواسی بوده است.
خوشحالم که این نقد این همه تکاپو را در میان گروههایفکری ایجاد کرده است برداشت من از شاعر عطایی این است که ایشان یک هنرمند معترض انسان دوست و میهن پرست است که بمعنای دقیق کلمه سیاسی کار نیست اما اشعارش محتوای سیاسی و آزادیخواهانه دارد. او اکتیو سیاسی نیست اما در قالب محتوای سیاسی بسیار فعال و پرجنب و جوش است. گرایش سیاسیش آزادی و جمهوری خواهی است. با ادیان الهی شخصا رابطه نتگاتنگی ندارد اما بشدت از بکارگیری دین و تلفیق آن با جکومت مخالف است. با رژیم گذشته کارد و پنیر است و شاه و ساواگ جنایتکارانه اش را در خیلی موارد بشدت کوبیده است و حامی دکتر مصدق و حامیان پاکبارش از جمله دکتر فاطمی شهید است. امیدوار است فردای ایران سرشار از خرمی و سرسبزی و دمکراسی برای همگان باشد. او شاعری است در حال وهوای فریدون مشیری. علاوه بر او یک ترانه سراست و آهنگ ترانه هایش را هم خودش میسازد و ارکستر را هم آرانژمان میکند . او صدای گرم و دلپدیری هم دارد و چندین سی دی از اشعارش را با صدای گرم خودش اجرا و ساخته و پرداخته است. دکتر عطایی در ضمن یکی از پرشکان برحسته آلمان میباشد که با بیش از 40 سال خدمت پزشکی یاد نیکویی از خود در میان بسیاری انسانها ایجاد کرده کا او را عاشقانه میستایند. ضمنا کتابهای زیادی در قصه نویسی و داستان پردازی دارد که باید در نوبت دیگری به آن پرداخت
هرگز نام این هنرمند ایرانی را نشنیده بودم. رفتم و گشتم و چند تا ترانه و شعر و قصه را مطالعه کردم که واقعا محشر بود . حیف که خواننده مناسب ندارد. در مورد نقد هم واقعا محتشم بود. دکتر عطاءی را یک انسان شریف و خلاق یافتم. در اشعارش زیبایی را میستاید. عاشق زن و قمار است. پس لیلاج است و دنیا را به ته کفشش هم نمیگیرد!! من این موضوع را در قصه هایش ملتفت شدم. البته شاعر است و دل زیبا پسند دارد. اما در موزد قمار نمیدانم فانتزی است یا واقعی! شاید اشتباه کنم اما دکتر شخصیتی کمپلکس دارد. همه کار میکند. شعر میگوید و داستان و ترانه و آهنگ مسازد. شاید بهتر باشه به یک کار تمرکز بیشتری بکند. من در این مورد با محمود خوشنام همنظرم. نمیشه همه کار را با هم کرد. من ترجیح میدهم که مسعود بیتشر به موسیقی بپردازد منظورم این نیست که کارهای دیگر نکند ولی به یک تیتر شناخته بشود برای خودش هم مفیدتر است.
رحیم میرامجیدی
کاربر مهمان / 12 January 2012
با سلام و درود به همه عزیزان بویژه جناب خوشنام
جای بسی خوشحالیست که فرهنگ و هنر ایرانی باوجود نازنین هنرمندانی چون دکترمسعودعطایی در خارج از ایران نیز پر آوازه و مطرح است.
با آرزوی موفقیت برای تمام عاشقان ایران زمین
ح – ر
کاربر مهمان / 24 December 2011
افسوس صد افسوس باز هم افسوس هزار افسوس وباز هم میلیون افسوس که خانم الهام برنده بهترین خواننده اردوی رامسر پس از مهاجرت به آمریکا موسیقی وخواندن را رها کرد واز یکی دو دهه قبل شروع به خواندن کرد که قطعا بدلیل با لا رفتن صدای هر کسی تغغیر میکند واز آن کیفیت جوانی میافتد شروع به خواندن کرد قطعا اگر او در همان روزگاران به کارش ادامه میداد ما پروین پ.ران الهه رویا روحبخش وو دیگری را نیز داشتیم هنوز صدایش خوب ودلنشین است کاش خانم الهام اگر نواری از گذشته ها دارد بر روی اینتر نت قرار میدادتا بشنویم سپاس از آقای خوشنام که سراغ دکتر عطایی در آلمان رفته اند کاش به ترانه هایی را که خوانندگان خوانده اند نیز اشاره میشد.
رجبعلی صراف / 25 December 2011
چه خوب که در این غربت تلخ که ما زندگی میکنیم پزشکی هم پیدا شده که داروی روح هم بما میدهد. البته دکتر عطایی که مدعی کسی نیست ولی بشکل خیلی جدی هم که کار میکند کارش از خیلی از این هنرمندان وطنی بهتره ! من که یکی از آهنگها را به 1000 تا از کارهای علیزاده و بقیه باصطلح پیشتازان عوض نمیکنم. این که آقای خوشنام هم به ایشان توصیه میکردند که روی یک بخش کار کنند بنظرم درست نیست چون اولن این جناب خوشنام که هیچوقت ما کاری از ایشون نشنیدیم نه شاعر هستند و نه ترانه ساز و نه آهنگساز و من تا بحال هیچ کتابی هم از ایشون نخوندم. میدونم یک زمانی رئیس جشهای هنر شیراز بوده! البته مقاله های بقول خودشون پرو پیمانه ای مینویسند اما در تحلیلهای هنریشون خیلی منصف نیستند . این موضوع یا بدلیل ناآشنایی ایشان با موسیقی است یا سایر مسائل. روی هم رفته مطلب مربوط به مسعود عطایی را خوب نگارش کردند. خوب مینوشتند که آقای عطایی استاد سنتور هم هستند و نزد استاد ورزنده سنتور را فرا گرفته اند و از دست پروردگان استاد غزل سایه هم میباشند. البته من هیچوقت ساز ایشان را نشنیده ام اما برایم این مهم است که یک پزشک بعد از 60 سال زندگی در فرنگ هنوز سودای وطن در سر دارد مهم است و نه چیز دیگر. برای همه هنرمندان ملی آرزوی موفقیت دارم.
پروانه میراشرافی/ لیون
کاربر مهمان / 25 December 2011
با درود بر شما و جناب محمود خان خوشنام و دکتر مسعود عطائی
نوشته ی جناب خوشنام در مورد آثار دکتر عطائی ظاهرا مستدل و منطقی مینماید ول بنظر راقم منتقد خوش ذوق ما در این نوشته علاوه بر نقد خوب خود تعیین تکلیف هم کرده است. ایشان نباید افکار و عقاید خویش را “توصیه های سود مند” تلقی کند. تمرکز و تلاش مسعود در کار شعر یا قصه و یا آهنگسازی از حقوق خود وی است و نقد و قضاوت در مورد آنها از امتیازات محمود خان عزیز!
شاد و پاینده باشید
تقی
کاربر مهمان تقی / 25 December 2011
درود بر شما و سپاس از جناب آقای خوشنام که با دید ژرف خویش بدون هیچگونه تعارف عین واقعیت را بیان میفرمایند. غرض از تصدیع این است که میخواستم توجه شما را به یک نکته اخلاقی مهم جلب کنم. بنده از دوستان بسیار بسیار قدیمی مرضیه جان و از دیرباز در ایران با خانواده ایشان مخصوصا با همسرشان مرحوم ملک افضلی رابطه خانوادگی داشته ام. زنده یاد هنگامه جان دختر ناکام مرضیه جان درست عین فرزند من بودند. دختر ایشان جانان هم بهمین صورت در زمره نوه های بنده محسوب میشود. هدف از این مقدمه این بود که بنده با روحیه و اخلاق و پرنسیب مرضیه بزرگوار ظرف دهها سال آشنایی نزدیک بخوبی آگاهی دارم. میخواستم از شما استدعا کنم که این عکسی را از ایشان و آقای دکتر عطایی در بالای صفحه گذاشته اید بردارید . زیرا که این عکس در یک میهمانی خصوصی برداشته شده و اصلا در شأن سایت شما و آقای دکتر خوشنام نیست که برای لانسه شدن جناب دکتر عطایی به چنین سوءاستفاده ای – البته هر چند ناخواسته و ناآگاهانه- مبادرت شود. این کار با شئونات زنده یاد مرضیه هم همخوانی ندارد. ایشان انسان مهربانی بودند و با هواداران و دوستدارانش هزاران عکس محبت آمیز انداخته اند اما هرگز هیجکس در هیچ کجا چنین استفاده یی را بغمل نیاورده است. ایشان اگر در قید حیات بودند بشدت از این عمل خشمگین میشدند. کمااینکه یکبار دیگر هم از ایشان با دکتر عطایی در یک روزنامه ای عکسی خصوصی درج و نشر شده بود که مرضیه جان بقدری از این عمل دکتر رنجدیده شدند که تا پایان عمر حاضر نشدند ایشان را ببینند و با دکتر عطایی کاملا قهر بودند. بیم آنرا دارم که اگر بازماندگان ایشان مخصوصا خانم جانان خرم نوه ایشان که در پاریس زندگی میکنند از این کار شما مستحضر شوند حتما اقدام خواهند کرد. لذا برای پیشگیری از هر ناراحتی استدعا دارم که لطف بفرمایید و این تصویر را حذف فرمایید
با سپاس فراوان
دکتر شمس الدین معاضد ( معاضد الملک)
کاربر مهمان / 25 December 2011
آقای دکتر *****یادتان باشد که ما در عهد الملک ها ویا بهتر بگویم در عصر آغا ممد خان زندگی نمیکنیم در آستانه 2013 هستیم ****مگر خانم مرضیه مرحوم در این عکس استریپ کرده اند عکس نشانگر یک دوستی ومهر است هیچ کس هیجکس تصور دیگری از این تصویر نخواهد داشت حتا بد خواهان مرضیه هنرمندان موسیقی وشاعران خصوصا از قلبی حساس وانسانی برخوردارند وکمتر غرق در آن تصورات ذهنی شمایند مهر ومحبت ودوستی از درجه بالایی در وجود آنان موج میزند میبینید که مرحوم مرضیه با آنکه در دام ایران فروشان گرفتار آمد اما هنوز مرضیه است ما دیدگاه مرضیه را برای خودش میگذاریم واز هنرش منها میکنیم و به هنرش که زاییده همکاری وهمگامی شاعران وآهنگسازان است ارج مینهیم چون آنچه خلق کرده است منهای آنچه با خلقی ها دارد احترامش را داریم اندک انگشت شماری از ملت نیز همه را دوست دارند اتفاقا این عکس برای ما مردم محترم است زیرا از مهر سخن میگوید شما اگر میخواهید بفرمایید که مرضیه را میشناختید خوب اشکالی ندارد حقتان است حتا نوه ایشان هم این حق را ندارند که به دکتر عطایی بگویند بد کردید ایشان حتما دوست داشته اند که این عکس را به یادگار گرفته اند و اینک به آقای دکتر عطایی تعلق دارد ایشان هم که انسان بی سر وصدایی است بعد از مدتها به میدان آمده اند در حالیکه بنده که در میان سالی هستم ایشان را اسما از نوجوانی میشناسم زیرا به موسیقی به شعر به هنرمندان سرزمینم ارزش مینهم اگر شما نیز عکس هایی دارید که خانم مرضیه را با برقعه وچادر وچاقچور نمایش نمیدهند بگذارید مردم ببینند خوشحال میشوند اگر هنر مند برای مردم باشد مردم دوستش میدارند داریوش را بنگرید بقول خودش سالیان دراز در دام اعتیاد بود با این وجود برای ما فرقی نداشت هنر خواندنش برایمان مهم بود
رجبعلی صراف / 25 December 2011
دوستان گرامی رادیو زمانه بعنوان یک دوستدار موسیقی سالم از آقای خوشنام بسیار متشکرم که نقدی زیبا را بر آثار هنرمند معترض ما جناب دکتر مسعود عطایی مرقوم کردند. البته گستره کارهای دکتر عطایی نیازمند توجه دقیقتر و عمیقتر به همه جنبه های کار ایشان دارد. آهنگ مربوط به بازآ به ایران را هم ایشان در زمانی ساخته اند که بوی سرنگونی رژیم همه جای دنیا را گرفته بود و دکترعطایی خواهان پیوستن مبارزان خارج کشوری به مبارزان داخل بود که هر چه زودتر کار رژیم یکسره شود. اما متاسفانه دار و دسته اوباما و بقیه دنیا خودشون را بخواب خرگوشی زدند و دستشان را ****بسمت رژیم برای دوستی دراز کردند. خوب بود دکتر خوشنام در این رابطه تدقیق میفرمودند. در مورد اظهارات موهوم فردی به نام جناب دکتر معاضد هم باید عرض کنم که ضمن کمال احترام بایشان که مدعی دوستی با خانم مرضیه هم هستند باید عرض کنم که برای دکتر عطایی ، مرضیه همیشه یک سمبل جاودان آواز و انسانیت بود و به او عاشقانه مهر و محبت نثار میکرد و مرضیه خانم هم از این عواطف سرشار او بخوبی آگاه بود و با دکتر عطایی تا پایان زندگی رابطه ای بسیار دوستانه و نزدیک داشتند و همیشه در ارتباط نزدیکی با دکتر بودند. این امر که با دکتر قهر بودند یک دروغ آشکار است و در این میانه هیچکس مدعی این عکس که نشانگر عمق عواطف طرفین بیکدیگر است نمیباشد.شما بهتر است قبل از انتشار این قبیل موارد آنها را حداقل با افراد مطلع چک کنید تا هر کس بخودش اجازه ندهد به حریم دیگران توهین کند. با احترام و سپاس محمود م ایتالیا""
کاربر مهمان / 26 December 2011
با درود به همه دست اندرکاران
نقد موشکافانه و استادانه جناب آقای دکتر محمود خوشنام در مورد برخی آثار دوست عزیزم دکتر مسعود عطائی را بدقت خواندم و بسیار مستفیض و مستفید گشتم. ایشان با دید ژرف و سعله صدر و بلند نظری همیشگیش که از شناخت و ادراک منحصر بفردش از ظرائف موسیقی نشأت میگیرد، نکات ارزشمندی از این آثار را عنوان کرده بودند که بسیار آموزنده بود و یقیننا میتواند چراغ راهی باشد برای سایر هنرمندانی که در این مسیر گام برمیدارند. با سپاس بیکران از دکتر خوشنام گرامی .
اما متاسفانه برخی اظهارنظرهای نادرست و نابجایی هم از سوی برخی خوانندگان و کاربران عنوان شده که مرا بر آن داشت که روی چند نکته حتما تأکید کنم. اظهارات خانم پروانه میراشرافی در مورد دکتر خوشنام کاملا مغرضانه و بی اساس و بی محتواست. دکتر خوشنام را به بیسوادی متهم کردن عین جهالت و نشانه کینه عجیبی است که این بانو در کمال بی حرمتی به یکی از ارزنده ترین منتقدین و منقدین پهنه هنر ایران یعنی دکتر خوشنام روا داشته اند. من و آقای خوشنام در خیلی از جنبه های سیاسی و هنری ممکن است اختلافات عمیقی هم داشته باشیم اما هرگز نمیتوانم در مقابل چنین بیعدالتی که نامبرده در مورد آقای خوشنام روا داشته است، سکوت پیشه کنم. دکتر خوشنام یکی از برجسته ترین و ارزنده ترین هنرشناسان نامدار ایران است که در میان همه هنرمندان راستین و سالم از جایگاه و منرلتی بس والا برخوردار است . من به خانم میراشرافی توصیه میکنم بروند و زحمات و کارهای گرانقدر دکتر خوشنام را طی 50 سال گذشته مطالعه و مرور کنند تا از کرده خویش شرم نمایند.!
در مورد مطالبی که جناب دکتر شمس الدین عنوان کرده اند هم باید اذعان کنم که بی اساس و نامربوط است. همگان میتوانند تصدیق کنند که بنده افتخار این را داشتم که سالهای طولانی در معیت بانوی بزرگ آواز ایران خانم مرضیه انجام وظیفه نمایم. درست برخلاف آنچه که ایشان ادعا کرده اند ، دکتر عطایی همچون بسیاری از هنرمندان دیگر در زمره افرادی بودند که همیشه مورد مهر و محبت بانو مرضیه واقع میشدند و مناسبات بسیار گرم و دوستانه ای با ایشان داشتند که تا پایان زندگی شکوهمند و افتخارآفرین مرضیه ادامه یافت.
دکتر حمیدرضا طاهرزاده
پاریس
کاربر مهمان / 26 December 2011
قلم خوشنام از جنس دیگریست ، که اگر چنین نبود خوشنام ، خوشنام نمیبود که تا حتی بزرگان شعر و ادب و موسیقی ایرانی به مطالب جان دار و نقد او که از نگاهی عمیقتر برخوردار است اینگونه توجه نمایند ،وی منتقدی برجسته است و کار یک منتقد نه نواختن است و نه سرودن شعر ! مانند یک نوازنده پیانو که حتما نباید سازنده آن نیز باشد اما میداند یک پیانو خوب چگونه باید باشد!
اما به نظر من چیزی که خوشنام را براستی خوشنام میکند کلام و سخن بی پرده ی اوست ، چنانچه هنگامی که دوستی در مورد همین مطلب نظر این حقیر را جویا شد به وی گفتم : استادانه تر از این مطلب نمیشد نوشت !
اما در مورد عکس باید بگویم : برای من این تصویر را تداعی میکند که مادری فرزندش را به آغوش کشیده ، و فرزند که گویا بعد از مدتها دوری به این افتخار نایب آمده به دوردستها خیره شده ! و کلا تصویری پر مهر مادر فرزندی را به نمایش میگذارد ، من هرگز چنین عکسی را از اختر آواز ایران مرضیه با کس دیگری ندیدهام ،،،، و شاید درست همین موضوع عدهای را به حسادت بکشد ، اما حسادت هم حرمتی دارد که نمیتوان آنرا چنین ناشیانه به چالش کشید ،،، مسعود هنرمندی است که صادقانه به عشق خود به دیگر هنرمندان اعتراف میکند و این باز خود هنریست افزوده بر دیگر هنرهای این پزشک هنرمند یا هنرمند پزشک ،،، هم از مسعود و هم از جناب خوشنام و هم رادیو زمانه سپاس دارم،
مجید رحیمی ۲۷ دسامبر ۲۰۱۱ مونیخ
Majid Rahimi / 27 December 2011
بنظر من مایه و نیروی محرکه و پایگاه اصلی همه هنرمندان خلاق عشق است و استعداد ذاتی، که بی تردید در وجود دکتر مسعود عطاًََیی نیز به ودیعه گذاشته شده است، آثار مسعود عطایی مملو است از احساس،عاطفه و هر شنونده صاحب دلی بسادگی از اثار او زیبایی و تنوع را دریافت میکند. آنچه که دکتر محمود خوشنام در مورد ایشان نگاشته اند، از دیدگاه رفیع و دانش بسیط ایشان در حیطه موسیقی سرچشمه میگیرد و من هرگز حس غرض ورزی در نقدهای این بزرگوار مشاهده نکرده ام ، درود بر همه بی غل و قشان جهان…
لقمان ادهمی موسیقیدان / 27 December 2011
دوستان حالا زمان آن فرارسیده که دست از این همه هندوانه زیر بغل همدیگر برداریم. آقای دکتر عطایی که یک پرشک حاذق زنان هستند یک جنبه دیگری هم در زندگی دارد که همانا عشق مفرط ایشان به موسیقی و بهتر بگویم پرویز یاحقی و مرضیه. خوب حالا کفر نشده که بقول دوستی در بالا پس از سالها به معبودش رسیده و او را همچون فرشته ای در آغوش میگیرد. باعتقاد من بر آن ذهنیت فاسد آخوندی باید تقید نمود!! آقای خوشنام هم واقعا دست مریزاد دارد که وقت گرانبهایش را صرف پرداختن به هنرمندان میکند. من میتوانم حدس بزنم که آقای عطایی هم از این مطلب کلی کیف و حظ کردند. دوست داشتم ببینم نظر ایشان راجع به این نقد چه هست؟ بهر حال از همه کسانییکه با این برنامه این همه تکاپو را زنده کردند ممنونم. شما هم لابد مثل من اذعان میکنید که چه بسیار هنرمندان ارزنده و خامونش و بی نام و نشان دیگری هم در همین خارجه خودمان وجود دارد که مقامی شامخ دارند اما کسی از آنها و هنرشان خبری ندارد. خوبست آقای خوشنام به این قبیل هنرمندان هم برسند و از آنها بنویسند که حتما کار قشنگی خواهد شدگ
فریدون حلعتبری
کاربر مهمان / 28 December 2011
با عرض سلام
چقدر باید از جناب پروفسور خوشنام سپاسگزاری بود که با نقد بسیار حالب و پویای خود در آثار دکترمسعود عطایی موجب این گونه تعاطی افکار شده اند. من قبلا چندان با نام دکتر عطایی آشنا نبودم البته این بدلیل جهالت بنده است. اما بدنبال معرفی قدرتمند و پرجاذبه دکتر خوشنام در جستجوی یافتن و شناختن دکتر عطایی برآمدم. بتایج مطالعات بنده بسیار دلگرم کننده بود. برایم بسیار عجیب بود که یک پزشک متخصص زنان بعد از قریب نیم قرن اقامت در فرنگ تا این اندازه مجذوب و شیفته هنر و موسیقی شرقی خودش باشد. تدقیق کردم متوجه شدم که همسر ایشان هم آلمانی است و این موضوع بیشتر مرا متعجب ساخت، چرا که همنوای زندگیش هم همزبانش نیست! در هر روی دکتر عطایی هم قصه نویس است و هم شاعر. هم ترانه سراست و هم آهنگساز. جالب این بود که قصه هایش را به زبان آلمانی مینویسد و شعر و ترانه را به فارسی!!
در زمان کنونی و حتی در گذشته کمتر آهنگسازی را میتوان یافت که هم آهنگساز باشد و هم ترانه سرا. بجز شیدا و عارف و استاد امیر جاهد کمتر کسی را میشناسم که در آن واحد روی ملودیهای خودش ترانه هم بگذارد. و نیز هر شاعری لزوما ترانه سرا و هر ترانه سرایی لاجرم شاعر نیست!. اما دکتر عطایی همه این ویژگیهای مثبت را یکجا با هم دارد ضمن اینکه او نوازنده سنتور هم است و به شیوه قدما یعنی استاد ورزنده سنتور مینوازد. علاوه بر این دکتر عطایی مجموعه گرانبهایی از طنز هم دارد که معمولا به نام دیگر نامداران منتشر و دهان به دهان میگردد. اما جالب تر از هم اینکه مسعود در ماورای شعرو ترانه و قضه و آهنگهایش مردی است دلسوخته و بغایت عاشق ایران و ایرانی. او یک روند ترقی خواهانه در دفاع از آزادی و دمکراسی در ایران را طی سه دهه کار هنری به وجه زیبایی بارز میکند. او دل در گرو پیشوای بزرگ نهصت ملی ایران دکتر مصدق دارد و او را در ترانه ای هم بهمین نام ستوده است. مسعود بدون اینکه وارد بازیهای باصطلاح سبز و غیره بشود در اشعار آزادیخواهانه و مردم دوستانه اش با تمام قوا شکنجه و کشتار و اعدام زندانیان سیاسی را محکوم نموده و مبشر صلح، دوستی، دمکراسی و آزادی برای ایران است. زادگاهش ورامین قبله آمالش است و در میان هنرمندان سر درآستان نابعه برجسته موسیقی شادروان پرویز یاحقی میساید
مریم محمود آبادی
سوئد
کاربر مهمان / 29 December 2011
آقای رحیمی عزیز شما هم خیلی مته به خشخاش میگذارید! چرا این مساله هندوانه شما را اینقدر نگران کرده و رفته اید و آسمان و ریسمان را بهم دوخته اید تا آز آن یک نیبجه گیری عجیب تری بکنید! شما نیازی بیست که کانت را برخ جناب دکتر خلعتبری که از استادان بزرگ فلسفه در زمان معاصر است بکشید و بعد هم دیدگاه سلطنت طلبانه تان را در قالب کوبیدن و تخطئه یک قیام شکوهمند که خمینی آنرا به سرفت برد و چپ ایران را منکوب میکنید که چه چیزی عایدتان بشود. من با تمام وجودم عاشق دمکراسی آنهم از نوع خالص ان هستم. اما بحث این است که ما میخواهیم همه چیز در کمال تعادل باشد و پرفکت! دکتر خوشنام نقدی مینویسد و رفیقش را که دکتر عطایی باشد به نقد میکشد. اتفاقا بر جنبه های منفی او هم انگشت میگذارد و یک عده کاسه از آش داغتر از اینکه ایشان از گل نازکتر به دگتر گفته او را به بیسوادی متهم مکنند. عکسی دلپذیر از ایشان با الهه آواز ایران مرضیه چاپ میشود و یک عده ناراحت میشوند و کار بجایی میکشد که ظریف شریفی که خیلی باو ارادت دارم از در شهادت وارد میشود و بدفاع از دکتر خوشنام و عطایی برمیخیزد. آخر دوستان ما چرا ظرفیت انتقاد و انتقاد پذیری نداریم تا کی باید همه چیز مثل بیانیه های دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی باید کامل و بدون نقص باشد! این یک شیوه دیکتاتوری محض و مدرن است که ما را بخود سانسوری میکشاند. برای مسعود عطایی و دکتر خوشنام و همه هنرمندان ارزنده معترض آرزوی موفقیت در مبارزه با ارتجاع هنرکش را دارم.
عطا مسعودی جعفری
کاربر مهمان / 29 December 2011
نه نازنین حرف هندوانه زیر بغل دادن نیست ! چرا که همه ی ما مسئول هستیم ، مسئول چه ؟
آیا فقط مسئول کوبیدن و از هم انتقاد کردن و سنگ راه یکدیگر شدن ؟ نه !! بلکه مسئول هستیم تا به هنگام دیدن زیباییها مانند زشتیها آنها را با صدای بلند بیان کنیم و نظر خود را در مورد آنها بگوییم، چنان که کانت میگوید : ما تنها مسئول کاری که انجام میدهیم نیستیم ، بلکه مسئول کاری که باید انجام دهیم و آنرا انجام نمیدهیم هم هستیم ! انقلاب ۵۷ هم درست بر سر همین موضوع اتفاق افتاد که اکثریتی که میدانستند چه نمیخواهند در مورد آنچه که میخواستند سکوت کردند و میدان را به دست آن عده ی کم سپردند که با ” جمهوری اسلامی آری یا نه ” وارد میدان شدند ،،، این تجربه ی تاریخی باید تا امروز که ۳۲ سال از آن میگذرد این مهم را به ما آموخته باشد که حیای بیجا و سکوت احمقانه باعث آن میشود که نادرستیها و زشتیها نقاب بر چهره کشند و خود را زیبا نشان دهند ،،، کار زیبا را بایست ستود ! چنانکه در برابر نازیباییها باید با صدای بلند اندیشید ! البته در این راه صداقت با خود و اندیشیدن با صدای بلند سنگها بر سر و روی رهروان این راه زیبا پرتاب خواهند شد ! ،،، اما بگذارید این جمله را در این راستا از استاد و دوست نازنین از دست رفته دکتر محمد عاصمی بگویم که در پاسخ اعتراض من به سختی این راه گفت : اگر نمیتوانی بگذار و به خانه ات برگرد ! آنجا میتوانی مطمئن باشی که هیچ کس در تاریکی نایستاده و به سویت سنگ پرتاب نمیکند،،، حال از شما سرور عزیزم میپرسم: آیا ستودن کار زیبای دیگران هندوانه زیر بغل دادن است ؟
یا آنکه باید برای فرار از وحشت این انگ همواره چماق به دست بگیریم و بر سر هر کس که چه کار زیبا و زشتی انجام داد بکوبیم که تا ما را روشنفکر بخوانند ؟ مانند پیش از انقلاب که تا از چپ دفاع نمیکردی و چماق بر سر راست نمیکوفتی جدیت نمیگرفتند که تو هم میتوانی بیندیشی ،،،، آیا زمان آن نرسیده که به گفتار مولانا گوش فرا دهیم که در دل صدهها طنین میاندازد و میگوید : پیش چشمت داشتی شیشه کبود ،،، ز آن کبود دنیا کبودت مینمود!
مجید رحیمی ۲۹ دسامبر ۲۰۱۱ مونیخ
www.majidrahimi.blogspot.com
Majid Rahimi / 29 December 2011
جناب عطا مسعودی جعفری گرامی ، قربانت شوم من کی مته به خشخاش گذاشتم ؟ و کی گفتم که مساله ی هندوانه مرا نگران میکند ؟
ورود بنده به این بحث به این خاطر بود که این حقیر خود از جوانترین دوران زندگی به عنوان دانش آموز در عرصه ی شعر و موسیقی و ترانه و آواز فعالیت داشته و دارم ، پس گمان میکنم شناخت زیباییها تا حدودی در این بنده هم خانه کرده باشند و این رخصت را به این بنده هم بدهند که نظر خود را بی هیچ وحشتی بیان نمایم!
اما اینکه شما دوست نازنینم مرا متهم به سلطنت طلبی میکنید که هرگز نبوده ، نیستم و به احتمال بسیار قوی هم نخواهم بود ، ضمن آنکه اگر کسی هم سلطنت طلب باشد هیچ جرمی را مرتکب نشده است که شما یا من بتوانیم انگشت سبابه بسویش دراز کنیم ! این اندیشه را به ذهن دعوت میکند که شما چگونه به کشف این مهم دست یافتید ؟
حقیقت این است که نام بردن از بزرگان و استفاده از جملات آنها برای رساندن مطلب به مخاطب ،همیشه از دریچه ی فخر فروشی که شما این گونه به آن نگاه میکنید مورد استفاده قرار نمیگیرد ! اگر جناب خلعتبری در آن جایگاهی که شما ایشان را معرفی میکنید باشند ،چون این بنده افتخار آشنایی با ایشان را ندارم ، ضمن احترام به شخصیت و جایگاهشان ، باید از ایشان این توقع را داشته باشیم که اگر کسی چون این بنده جملات بزرگان را در مطالب خود استفاده کرد در حقیقت باید باعث شادی ایشان گردد که جوانان و نسل آینده از زحمات افرادی چون ایشان بهرهمند میگردند که سعی در درک و فهم اندیشه فلاسفه ی نسل پیشین میکنند ! و نه آنکه خدایی نکرده عزیزی چون شما را با چماق انگ و تکفیر به سوی حقیری چون این بنده بفرستند ، که البته امیدوارم ایشان خودشان نظرشان را در مورد مطالب شما بیان نمایند و همگان را از جایگاه خود در این مورد آگاه سازند،
در مورد “انقلاب شکوهمند” هم که شادروان سعیدی سیرجانی به زیباترین شکل از این واژه استفاده کرد و آنرا به طنز رندانه ی خود آغشته نمود! باید عرض کنم اگر اجازه بدهید که این انقلاب شکوهمند ” اختصاصی ” نگردد و چنانچه سرنوشت همگان را تغییر داد از آن همه باشد و همه بتوانند نظر موافق ، مخالف یا بی طرف خود در مورد آن را بی وحشت ابراز نمایند ، تازه به آغاز دموکراسی میرسیم ،،، این جمله را هم حضورتان عرض کنم که بنده خود را یک چپ میانه میدانم و نه چپ حزب الهی !! چرا که وقتی هر کس فقط از یک پنجره به بیرون از این خانه نگاه کند و فقط هم پنجره ی خود را بهترین ، مهمترین ، بازترین و شفافترین بداند و با آرنج به دیگران بکوبد و انگ به این و آن بزند و سپس خود را دمکرات ترین بخواند ،،، با هر اندیشه و دین و مذهبی برای من یک حزب اللهی است ،،،
البته با پوزش از اینکه اینقدر بی پروا سخن گفتم ، امیدوارم شما این حرفها را کلی ببینید و نه شخصی !!
به امید روزهای بهتر
مجید رحیمی ۳۰ دسامبر ۲۰۱۱ مونیخ
www.majidrahimi.blogspot.com
Majid Rahimi / 30 December 2011
سلام میخواستم از شما بخاطر معرفی بهترین پزشک خانوادگی ما در طی 30 سال گذشته بعنوان یک هنرمند ممتاز مملکتمان تشیکر کنم. راستش من از خودم شرمم شد که چرا در طی این مدت دکتر عطایی عزیزمان را خوب نشناختیم. حالا که ایشان رفته و مطبشان را به خانم دکتر دیگری سپرده اند احساس میکنم که چقدر جایشان خالی است. من نه هنرمندم و نه مدعی چیزی هستم. من یک زن زجر دیده هستم که از خفقان رژیم ملاتاریا باتفاق فرزندانم از ایران گریختیم . همسرم که از فعالان سیاسی بود قبلا دستگیر شده بود و به 6 سال حبس محکوم شده بود. اما بعدا در اعدامهای جمعی سال 1367 بدستور خمینی علیرغم اینکه دوران محکومیتش هم تمام شده بود تیرباران شد. در تمام این دوران خدا میداند که من و سه دختر بجه کوچک و یک پسر غلیل که بدلیل بمیارانها فلج شده بود در این سالیان چه کشیدیم. اما ما همیشه یک پیعمبر و یک فرشته آسمانی هم داشتیم که میل یک پدر بما رسیدگی میکرد.من از بدو ورود به کمپ های پناهندگی از طریق یکی از پناهندگان در مورد دکتر عطایی شنیدم. روزی باتفاق او خدمت دکتر رفتم و باید بگویم که برخورد انسانی و خداگونگی این پزشک با من طوری بود که در اعماق قلبم احساس کردم که چقدر محبوب دل سوخته و دردمند من است. او در تمام این سالیان بعنوان پزشک محبوب خانواده ما یعنی من و دخترانم و همه دوستانمان و صدها بیمار دیگر ترک و آلمانی که شیفته رقتار و محبتهای انسانی دکتر در کنار ما بوده است. من میدانم که ایشان چه انسان خیری هم هستند. به خیلی از پناهندگان و مستمندان با کمال علو طبع یاری کرده است . من هر وقت از کنار آن مطب در شهر دویسبورگ عبور میکنم دلم میکیرد چرا که پزشک محبوب ما دیگر در آنجا نیست. اما خوشحالم که او در دوران بازنشستگی اینقدر اکتیو و پیگیرانه بامور هنری و ادبی میپردازد. من قبلا کتابهای ایشان را خوانده بودم ولی نمیدانستم که دکتر خودمان موسیقیدان بزرگی هم هست. عجیت است که دکتر هیچوقت در مورد خودش چیزی نمیگفت . او انقدر ماخود به حیا و متواضع است که آدم شرمش میشود از سایر پزشکانی که فقط به فکر کاسبی خودشان هستند. متاسفانه این حرفه مقدس الان یک کار بازاری و تجارتی شده و پزشک جنبه عارفانه و انساینش تضعیف شده. خوشا به حال دکتر عطایی که با قلبی بزرگ و روحی انسانی با دانش پزشکیش این همه سال به انسانها خدمت کرده بدون هیچگونه چشمداشتی! او افلاطون زمان و عارف و شیدای روزگار ما هم هست. با قلم تیزش دردها و بدبختیهای جامعه را بدون تعارف به باد انتقاد میگیرد و این از روح اوست که اهل ریا و تزویر نیست. از جتای آقای خوشنام و سایت زمانه متشکرم که پزشک محبوب ما را اینقدر خوب و نیکو ستوده اید. درود بر همه انسانهای شریف و آزاده
فرشته ( شیرین)
دوسلدرف
کاربر مهمان / 30 December 2011
با سلام من نمیفهمم که ما بالاخره کی قانون و بازی دموکراسی را یاد میگیریم. آقای رحیمی شم جرا اینقدر ….چسبیدید و ول نمیکنید! صفحه شما در فیسبوک از عکسعای رضا خان دوم هم پراست. شما چرا به کار خودتان نمیپردازید؟ شما هم بروید یک کار درست درمان هنری بکنید و به مرحله ای برسید گه استاد خوشنام برای شما نقد بنویسد. آنوقت ما در مورد کارهای شما بحث خواهیم کرد. شما اصل کار که همان نقد است را ول کرده اید و چسبیدید به یک سری مسایل سطحی . ما ممبکتمان در آتش و خون میسوزد و شما در فکر بقول شاعر خواجه در فکر بند ایوان است در حالیکه خانه از پای بست ویران است! خدا کند که همه هنرمندان دلسوخته ما دست بدست هم بدهند و با هم هارمونی داشته باشند نه اینکه هرکس برای خودش ساز سلو بنوازد و آنهم در گامهای متفاوت!!؟ پیزوز باشید/ اصلن یادم رفت که از این نقد بسیار خوب قدردانی کنم/ دست مریزاد. هم مسعود عطایی هم بر دکتر خوشنام
کاربر مهمان / 31 December 2011
درود بر همه شما . من محقق ادبیات و تاریخ هنر هستم. لذا برای من این قبیل حوزه های برخورد آرا و عقاید بسیار سازنده و مفید است. آنچه که من میفهمم این است که هنر باید آیینه تمام نمای زمان و مکان خودش باشد و طنین نجواها و ترنمها و صداهای در گلو خفه مانده باشد. با وسواس زیاد نقد دکتر خوشنام را مطالعه کردم. ایشان از سوژه مورد نظرش تصویر قشنگی ارائه میدهد. بالطبع بر برخی سایه روشنهایی دست میاندازد که دید انسان عادی آنرا نمیبیند. پس از مطالعه این مقاله من سراغ مسعود عطایی رفتم. البته نه شخص خودش بلکه رد پاهایی از او. برخی از کارهایش را گوش دادم . بعضی از آنها بر دلم نشست بعضی هم ملال آور بود و مونوتن! اما در کارهایش رگه های زیبایی از موسیقی ناب ملیمان یافتم. مشکل مسعود عطایی در این است که در انتخاب خواننده وسواس بخرج نمیدهد. من کارهایی از او را شنیدم که با صدای خانم دکتر سروش ایزدی یا سوسن مطلوبی بود که او خواننده ای است با سواد و دست پرورده مکتب دوامیها و پایورها. کار ایران زمین با این بانو میتوانست یک شاهنکار ملی بشود اگر که تنظیم استادانه ای با آهنکساز و تنظبم کننده بسیار عالی که اتقاقا هم نام من هم است صورت میگرفت. ملودیها خیلی خوبست ولی اجراها ضعیف. در صدر کارهای دکتر عطایی ترانه ای است بنام باور ندارم با صدای بسیار زیبای حمیرا که آنهم تنظیم متوسطی دارد. نه نظر میرسد که مسعود عطایی ذوق چندانی در پربار و غنی کردن ملودیهایش ندارد و میخواهد بهمان صورت ساده اجرا شود اما بافت ملودیک اقتضای ارکستراسیون بزرک را میطلبد. خانم الهام هم تلاش خوبی کرده اما بر ملودیها مسلط نیست و بیشتر این یک کار استودیویی شده .
در پیشانی مقاله عکس جاودانه یاد مرضیه با مسعود عطایی آمده. علیرغم اینهمه مهر و محبتی که بین مسعود و مرضیه وجود داشته اما بنظر نمیرسد که همکاری هنری صورت گرفته باشد. مرضیه البته در انتخاب آهنگ و آهنگساز میدانیم که فوق العاده سخت گیر و وسواسی بوده است.
درود بر همه شما . من محقق ادبیات و تاریخ هنر هستم. لذا برای من این قبیل حوزه های برخورد آرا و عقاید بسیار سازنده و مفید است. آنچه که من میفهمم این است که هنر باید آیینه تمام نمای زمان و مکان خودش باشد و طنین نجواها و ترنمها و صداهای در گلو خفه مانده باشد. با وسواس زیاد نقد دکتر خوشنام را مطالعه کردم. ایشان از سوژه مورد نظرش تصویر قشنگی ارائه میدهد. بالطبع بر برخی سایه روشنهایی دست میاندازد که دید انسان عادی آنرا نمیبیند. پس از مطالعه این مقاله من سراغ مسعود عطایی رفتم. البته نه شخص خودش بلکه رد پاهایی از او. برخی از کارهایش را گوش دادم . بعضی از آنها بر دلم نشست بعضی هم ملال آور بود و مونوتن! اما در کارهایش رگه های زیبایی از موسیقی ناب ملیمان یافتم. مشکل مسعود عطایی در این است که در انتخاب خواننده وسواس بخرج نمیدهد. من کارهایی از او را شنیدم که با صدای خانم دکتر سروش ایزدی یا سوسن مطلوبی بود که او خواننده ای است با سواد و دست پرورده مکتب دوامیها و پایورها. کار ایران زمین با این بانو میتوانست یک شاهنکار ملی بشود اگر که تنظیم استادانه ای با آهنکساز و تنظبم کننده بسیار عالی که اتقاقا هم نام من هم است صورت میگرفت. ملودیها خیلی خوبست ولی اجراها ضعیف. در صدر کارهای دکتر عطایی ترانه ای است بنام باور ندارم با صدای بسیار زیبای حمیرا که آنهم تنظیم متوسطی دارد. نه نظر میرسد که مسعود عطایی ذوق چندانی در پربار و غنی کردن ملودیهایش ندارد و میخواهد بهمان صورت ساده اجرا شود اما بافت ملودیک اقتضای ارکستراسیون بزرک را میطلبد. خانم الهام هم تلاش خوبی کرده اما بر ملودیها مسلط نیست و بیشتر این یک کار استودیویی شده .
در پیشانی مقاله عکس جاودانه یاد مرضیه با مسعود عطایی آمده. علیرغم اینهمه مهر و محبتی که بین مسعود و مرضیه وجود داشته اما بنظر نمیرسد که همکاری هنری صورت گرفته باشد. مرضیه البته در انتخاب آهنگ و آهنگساز میدانیم که فوق العاده سخت گیر و وسواسی بوده است.
پرتو شمس
سیدنی
پرتو شمس / 31 December 2011
دوستان ! بهتر از هر کس ما ایرانیها میدانیم ، در میان ما هستند کسانی که نه راه و رسم گفتگو را میدانند و نه توانایی آن را دارند ، به همین خاطر هم بی نام و نشان در تاریکی مینشینند و سنگی پرتاب میکنند ، این عدم شرافت در سخن و نپذیرفتن مسئولیت گفتار خویش به گمان این عده هیچ پرداختی هم برایشان به همراه ندارد ، ( سنگ مفت و گنجشک مفت ) اما غافل از آنند که اولین ضربه به اجتماعی که خود اینها هم به آن تعلق دارند زده میشود و آن هم بد آموزی و ایجاد خفقان است !
اینها نمیخواهند بپذیرند که فرهنگ ” به توچه ” یا ” تو برو کشکت رو بساب ” دیگر محلی از اعراب در میان دستکم فرهیختگان ندارد ، اما شوربختانه چون این فرهنگ ” بسیجی دهان گشاد ” توسط این نظام در سطح جامعه تا حدی جا افتاده است ، این است که بعضیها گمان دارند میتوانند با همان سلاح بسیجی در هر مجلسی صدر نشین باشند ! آن هم بدون نام و نشان ،،،، که امیدوارم مسئولین محترم رادیو زمانه در آینده از کاربران خود بخواهند تا با ذکر نام مسئولیت گفتار خود را به دوش بگیرند ،،،،
متن علمی و زیبای بانو پرتو شمس را خوانده و لذت بردم ، البته امیدوارم مسعود عزیزم خود پاسخگوی آن باشد و همینطور نظر استاد خوشنام که روشنتر کننده ی راه دانش آموزی چون این حقیر است ، اما چون این بنده افتخار دوستی درازمدت با دکتر مسعود عطائی و استاد محمد شمس را دارم میدانم که کارهای زیادی از مسعود توسط شمس تنظیم و ضبط گردیده است که بحق کارهای جانداری هم هستند ، اما یک چیز را نباید فراموش کنیم که تمام این تولیدات هنری بی هیچ پشتوانهای در خارج از کشور برای عدهای معدود و آن هم با سرمایه ی شخصی خود هنرمند صورت میگیرد ! که با توجه به این شرایط به نظر من باید نمره ی بیست را به آنها داد ! با تمام کاستیهایی که میتوانند داشته باشند و تمام اختلاف سلیقهای که میان هنرمندان هست و باید هم باشد ،،،، این کارها جزیی از تاریخ هستند که وجودشان به تنهایی مانند نگینی در ظلمت است ،،، حال اگر این نگین استادانه هم تراشیده شده باشد که دیگر میشود شاهکار ،،،، من در برابر هر کس که قدمی در راه شکوفا کردن هنر کشور خویش برمیدارد ، به ویژه در غربت ! سر تعظیم فرود میآورم،،،، و برای همه ی نیک اندیشان سال پر از شادکامی و تندرستی آرزو دارم ،،، امیدوارم با همت خود امسال را سال آخر غربت نماییم و همه به خانه بازگردیم .
ارادتمند مجید رحیمی ۰۱ ژانویه ۲۰۱۲ مونیخ
Majid Rahimi / 01 January 2012
خانم ، یا آقای پرتو شمس
هرچند شما محقق ادبیات و تاریخ هنر هستید ، امّا یک کمی انصاف هم خوب است ! دیگر خوانندگانی چون بنان ، فاخته ئی ، شهیدی ، دلکش و مرضییه و الهه و پوران و پروین وجود ندارند ،نه در درونمرز و نه در برونمرز ، پس بفرمائید که مسعود عطائی خواننده دلخواه شما را کجا بیابد ؟؟؟ در ایران صدای زن ممنوع است و در خارج هم که بجز معین و ستار وشکیلا ، صدای قابل استفاده نیست . این طایفه هم فقط ترانه هائی را می خواهند که در عروسی ها و ختنه سورانی ها بتوان با آنها رقصید !!! یک جمله هم در رابطه ی عطائی و مرضییه : تا آنجا که من می دانم ، دلیل نداشتن همکاری این بود که دکتر نمی خواست که مُهر ” مجاهدین ” به ایشان بخورد ! از اینکه تنظیم کنندگان و خوانندگانی که مسعود عطائی برای ملودی ها یش انتخاب می کند ، با وسواس و دقت کافی انجام نمی گیرد ، با شما موافقم .
لیون همایون هنرمند
همایون هنرمند کاربر مه / 02 January 2012
حناب همایون هنرمند
شما که گشاده دست و سخاوتمند نام هنرمند را نبز زیور نام زیبایتان کرده اید بدترین دفاع را از دکتر عطایی در مقابل نقد بسیار پر و پیمانه و علمی خانم دکتر پرتو شمس کردید. تعجب از شماست که هنوز نمیدانید نام پرتو یک اسم برای خانمهاست! متهم کردن خانم دکتر شمس به بی انضافی هم عین خطای حضرتعالی است. چشم بسته که غیب نگفته اید از اینکه این بزرگانی که بدرستی از آنها یاد کرده اید در قید حیات نیستند. اما بجز آن خوانندگان معلوم الجال لس آنجلس که باز هم بحق باید گفت که آنها تیر حلاص بر موسیقی ما زدند کتمان اینکه هنر آواز در ایران مرده هم یک خطای فاحش است. هنر یک کهکشان لامتنهایست. تکامل هم که راهش بسته نمیشود. یقین داشته باشید چه بسیار صداهای دلپذیر و کارشده در ایران و همن اروپا و آمرکا هم وجود دارد که بدلیل حاکمیت انحصارطلبانه مشتی افراد طماع که فقط بفکر پر کردن جیب های خود هستند از امکان ارائه و عرضه هنرشان محرومند. من یقین دارم که اگر حناب دکتر اهنمامی بورزند میتوانند آنها را کشف و راه نوی را برویشان بگشویند. و اما در مورد موضعگیری سیاسی شما هم باید بگویم که یک گاف اساسی کردید دوست عزیز! اولا اینجا هیچ رفرانسی به مسائل سیاسی و موضعگیری بر له و یا علیه هیچ سازمان سیاسی مطرح نبود که شما بی مقدمه پای مجاهدین را بمیان کشیدید. راستی این همه بغض و کینه چرا؟ من نه هوادار این سازمان و نه مثل شما در عداد اضداد آنها نیستم. ولی شما بدون داشتن هیچگونه مجوزی از قول جناب دکتر عطایی فرمودید ایشان برای پرهیز از “” خوردن انگ مجاهدین”” !! از همکاری با مرضیه سرباز زده است.گویا جنابعالی سخنگوی سیاسی ایشان هم تشریف دارید!؟ لطفا به کارهای ایشان مراجعه کنید و دقیقا به هنرمندانی که با ایشان همکاری داشته و دارند توجه بفرمایید آنوقت به صحت عرایض بنده پی خواهید برد که ایشان هرگز بنحوی که شما ادعا کرده اید عمل نکرده اند/ من حتی ویدئوی چند تا ار کارهای ایشان را دارم که سازمان مربوطه از قدیم الایام آن آثار را در مراسم و برنامه هایشان اجرا کرده از جمله در غم ایران و یکی دو تا کار دیگر/ اگر چنین است که شما میفرمایید ایشان میبایست در این خصوص به این سازمان اعتراض میفرمودند که حتما در اینصورت همه از آن مطلع میشدیم.
فرهاد استوار
وین
کاربر مهمان / 05 January 2012
سلام بر دوستان رادیو زمانه
من خیلی خوشحالم که این نقد این همه تکاپو را در میان گروههای مختلف فکری ایجاد کرده است ببینید برداشت من از شاعر عطایی این است که ایشان یک هنرمند معترض انسان دوست و میهن پرست است که بمعنای دقیق کلمه سیاسی کار نیست اما اشعارش محتوای سیاسی و آزادیخواهانه دارد. او اکتیو سیاسی نیست اما در قالب محتوای سیاسی بسیار فعال و پرجنب و جوش است. گرایش سیاسیش آزادی و جمهوری خواهی است. با ادیان الهی شخصا رابطه نتگاتنگی ندارد اما بشدت از بکارگیری دین و تلفیق آن با جکومت مخالف است. با رژیم گذشته کارد و پنیر است و شاه و ساواگ جنایتکارانه اش را در خیلی موارد بشدت کوبیده است و حامی دکتر مصدق و حامیان پاکبارش از جمله دکتر فاطمی شهید است. امیدوار است فردای ایران سرشار از خرمی و سرسبزی و دمکراسی برای همگان باشد. او شاعری است در حال وهوای فریدون مشیری. علاوه بر او یک ترانه سراست و آهنگ ترانه هایش را هم خودش میسازد و ارکستر را هم آرانژمان میکند . او صدای گرم و دلپدیری هم دارد و چندین سی دی از اشعارش را با صدای گرم خودش اجرا و ساخته و پرداخته است. دکتر عطایی در ضمن یکی از پرشکان برحسته آلمان میباشد که با بیش از 40 سال خدمت پزشکی یاد نیکویی از خود در میان بسیاری انسانها ایجاد کرده کا او را عاشقانه میستایند. ضمنا کتابهای زیادی در قصه نویسی و داستان پردازی دارد که باید در نوبت دیگری به آن پرداخت
جواد شجاعی
کراچی – پاکستان
کاربر مهمان / 09 January 2012
من هرگز نام این هنرمند ایرانی را نشنیده بودم. رفتم و گشتم و چند تا ترانه و شعر و قصه را مطالعه کردم که واقعا محشر بود . حیف که خواننده مناسب ندارد. در مورد نقد هم واقعا محتشم بود. دکتر عطاءی را یک انسان شریف و خلاق یافتم. در اشعارش زیبایی را میستاید. عاشق زن و قمار است. پس لیلاج است و دنیا را به ته کفشش هم نمیگیرد!! من این موضوع را در قصه هایش ملتفت شدم. البته شاعر است و دل زیبا پسند دارد. اما در موزد قمار نمیدانم فانتزی است یا واقعی! شاید اشتباه کنم اما دکتر شخصیتی کمپلکس دارد. همه کار میکند. شعر میگوید و داستان و ترانه و آهنگ مسازد. شاید بهتر باشه به یک کار تمرکز بیشتری بکند. من در این مورد با محمود خوشنام همنظرم. نمیشه همه کار را با هم کرد. من ترجیح میدهم که مسعود بیتشر به موسیقی بپردازد منظورم این نیست که کارهای دیگر نکند ولی به یک تیتر شناخته بشود برای خودش هم مفیدتر است.
سوسن باتمانقلیچ
نیوجرسی
کاربر مهمان / 09 January 2012
دایی مسعود جان دوستت داریم.
نغمه / 11 January 2012