محمود خوشنام – مسعود عطائی پزشک است ولی عشق و علاقه‌اش به شعر و قصه و ترانه، چنان است که غالباً کار در این دو سه حوزه هنری را بر حرفه اصلی خود ترجیح می‌دهد. به ویژه در این یکی دو سال اخیر که به افتخار بازنشستگی هم نائل شده، پرشور‌تر در این حوزه‌ها جولان می‌دهد.

از او طی دو دهه اخیر چند مجموعه شعر و قصه به فارسی و آلمانی و گمان می‌کنم سه آلبوم موسیقی انتشار داده است.
 

همین جا بگوئیم که به گمان ما، همزمان در چند عرصه کار کردن، یعنی “پراکنده‌کاری”، نتیجه کار را تضعیف می‌کند. ولی پراکنده‌کاران غالباً گوش شنوا ندارند و آن‌چنان مجذوب و مغروق نوشتن و سرودن و آفریدن هستند که توصیه‌های سودمند را پشت گوش می‌اندازند.
 

سال‌ها پیش که مجموعه داستان “پسرک ورامینی” مسعود عطایی درآمد، مژده ظهور داستان‌نویسی “خیال‌پرداز” را می‌داد که آینده‌ای روشن پیش روی دارد. بسیاری از دوستان او از جمله صاحب این قلم ضمن تحسین قصه‌پردازی او، از پراکنده‌کاری بر حذرش داشتیم و خواستیم که پرزور، کار داستان‌نویسی را دنبال کند. مسعود ولی این توصیه را نپذیرفت و حتی تا حدودی بر خلاف آن عمل کرد. یعنی بیشترین نیرویش را در عرصه شعر و آهنگ به کار گرفت. ظریفی می‌گفت این دو زنان عقدی مسعود شده‌اند و داستان‌نویسی زن صیغه‌ای او! باری، مسعود کمابیش کار در هر سه حوزه را ادامه داده و به پیشرفت‌هایی نیز نائل آمده است.
 

تاکنون در رسانه‌ها بیشتر از شعر و داستان او سخن گفته‌اند و آهنگسازی‌اش کمتر مورد ارزیابی قرار گرفته است. اینک به کوتاهی نگاهی به دو آلبوم اخیر او “آتش اشتیاق” و “شب هجران” می‌اندازیم و بحث مفصل‌تر را می‌گذاریم برای آلبوم بعدی که گمان می‌کنیم در راه باشد!
 

ویژگی سودمندی که شیوه ترانه‌سازی مسعود عطائی دارد و خودش نیز غالباً به آن اشاره می‌کند، این است که سعی می‌کند جای خالی شده ترانه‌های سنتی دهه چهل و پنجاه را پر کند.
 

محمود خوشنام: سی دی‌های مسعود عطائی شنیدنی است. پای در سنت دارد ولی پر شور و نوآورانه است.‌‌ همان شوری که پس از پرویز یاحقی، فرو خوابیده بود و حالا مسعود کوشش می‌کند جای خالی آن را پر کند.

مسعود از پیروان پر شور شادروان پرویز یاحقی است که در زمان خود به جریان نو شدن ترانه‌پردازی یاری بسیار رسانید. به بیان دیگر شیوه سنتی ترانه‌سازی را با ابتکارات و تمهیدات آهنگ‌نویسی، جاذبه و طراوت تازه‌ای بخشید. او برای این‌کار از خط ملودی‌های زیبا، ریتم‌های سرزنده، سازآرائی‌های رنگین در ارکسترهای بزرگ بهره گرفت. ترانه‌های او بر خلاف کارهای پیشینیان یا حتی هم‌زمانان او، مقدمه ارکسترال و بی‌کلام بلندی داشت که بدون دردسر “آواز و کلام” جانی گسترده برای ابراز مهارت‌های فنی به نوازندگان و ارکستر می‌داد و در عین حال زمینه را برای ورود صدای انسانی آماده می‌کرد.
مسعود به سبب عشق پرشوری که به پرویز یاحقی دارد، و از سوی دوستانش “مسعود یاحقی” نام گرفته، همین شیوه آهنگ‌نویسی را که پس از یاحقی و ملک کمتر به کار می‌رفت، زنده کرده است. ترانه‌های مسعود نیز مقدمه ارکسترال بلندبالایی دارد و محتوای ملودیک آن‌ها نیز از‌‌ همان جوهر ترانه‌های یاحقی مایه گرفته است.
 

البته این پیروی از شیوه، معنای تقلید نمی‌دهد، تأثیری است که از راه دل به هدف می‌رسد!
 

مسعود خود می‌گوید که شیوه پرویز پس از انقلاب متروک مانده و حیف است که از بین برود، چون سازگار‌ترین شیوه برای آفریدن در حوزه موسیقی سنتی است. ترانه‌های مسعود را خوانندگان معروفی چون حمیرا و سروش ایزدی نیز خوانده‌اند.
 

و اما در سال‌های اخیر دو تغییر در محتوای ترانه‌های مسعود جلب نطر می‌کند. یکی اینکه خوشبینی‌ها و خوش‌باشی‌های پیشین جای به بدبینی و اندیشه مرگ داده است، دیگر آنکه خفقانی که بر سراسر جامعه ما سایه‌گستر شده، متن ترانه‌ها را نیز از “عاشقانه صرف” به سوی “اعتراض” برده است.

“ای هموطن” و “ایران زمین من” از جمله این‌گونه ترانه‌ها به شمار می‌رود. مسعود در ترانه “‌ای هموطن”، شکوه می‌کند از رفتار ایرانیانی که در زمانی که می‌بایست در ایران باشند به برون‌مرز آمده‌اند و می‌آیند. ترانه‌سرا گویی برای چند لحطه ایران امروز را فراموش کرده است و قصابان را نمی‌بیند که ساطور به دست بر سر چهارراه‌ها ایستاده‌اند تا خنده را از لب‌ها جراحی کنند. ترانه‌های آتش اشتیاق را “الهام” خوانده و ترانه‌های قصه هجران را “سیامک”، هر دو از خوانندگان تازه سربر آورده و با استعداد.
به هر تقدیر، سی دی‌های مسعود عطائی شنیدنی است. پای در سنت دارد ولی پر شور و نوآورانه است.‌‌ همان شوری که پس از پرویز یاحقی، فرو خوابیده بود و حالا مسعود کوشش می‌کند جای خالی آن را پر کند.