سنت سی‌ساله جمهوری اسلامی به این شکل بوده که در آستانه‏ هر انتخاباتی تلاش می‏کند فضای باز و امنیت سیاسی- فکری نسبی‏ای را برای منتقدان و مخالفان فراهم کند تا بتواند مردم را به پای صندوق‏های رأی بکشاند.  برای این منظور نشانه‌هایی نیز از سوی برخی تحلیلگران ارائه می‌شود.
 
از مرتضی کاظمیان، روزنامه‌نگار و فعال ملی- مذهبی پرسیده‌ام: آیا انتشار نشریه‏ “آیین گفت‏وگو” از سوی سید محمد خاتمی، رئیس‌جمهور پیشین را می‏توان نشانه‏ای از باز شدن فضای سیاسی و فرهنگی در آستانه‏ انتخابات نهمین دوره‏ مجلس شورای اسلامی به‏حساب آورد؟
 
مرتضی کاظمیان: اگر خیلی تقلیل‏گرایانه به مسئله نگاه کنیم، شاید بشود در نهایت خوش‌بینی، چنین ارزیابی‏ای داشت، ولی به نظر می‏رسد این دست سوال‏ها در شرایط جغرافیای سیاسی خاص ایران و موقعیت زمانی و مکانی‏ای که در آن قرار گرفته‏ایم، پاسخ متفاوتی را طلب کند.
 
یعنی الان ما در شرایطی هستیم که دو سال و نیم از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ می‏گذرد و نه تنها هیچ گشایشی در ماه‏های اخیر در فضای سیاسی ایجاد نشده، بلکه بر شدت سرکوب‏ها و انسداد فضای سیاسی در داخل کشور افزوده شده است.
 
فراموش نکنیم که شهریورماه امسال، ۱۴۳ روشنفکر و فعال سیاسی نامه‏ای به آقای خاتمی نوشتند و در آن‏جا از شروط و لوازمی که ایشان برای انتخابات مجلس نهم تعریف کرده بود، استقبال و البته داوری خودشان را هم بیان کردند.
پاسخ حاکمیت به این نامه که مخاطبش البته آقای خاتمی بود، احضار و برخورد با طیف گسترده‏ای از امضاکنندگان آن و حتی بازداشت برخی از آن‏ها بود؛ ازجمله آقای مهندس محمد توسلی که هنوز هم از ایشان خبری نیست و در سلو‏ل‏های انفرادی اوین هستند.
انتشار این دوماه‏نامه یا اعطای مجوز به این نشریه، نمی‏تواند دلیل تغییر معنی‏دار در مورد رفتارهای سیاسی حاکمیت در آستانه‏ انتخابات باشد. این را باید در کنار مجموعه‏ اقدامات دیگری تعریف کرد که همه‏ نشان‏دهنده‏ تداوم رفتارهای اقتدارگرایانه است و نه گشایش فضای سیاسی
باز در شرایطی که در کشور مطبوعات اجازه پیدا نمی‏کنند حتی در مورد استاد محمدرضا شجریان بنویسند، یعنی مورد تاکید قرار می‏گیرند که صحبت‏ها و دیدگاه‏های ایشان را منعکس نکنند، یا روزنامه‏ی اعتماد همین چند هفته‏ پیش توقیف شد، طبیعتاً صدور مجوز برای یک دوماه‏نامه‏ی فرهنگی- اجتمایی، مانند آیین گفت‏وگو، آن‏ هم با فضای گفتمانی‏ که بر این نشریه حاکم است، نمی‏تواند دال بر تغییر معنی‏دار در مورد رفتارهای سیاسی حاکمیت در آستانه‏ انتخابات باشد.
 
یعنی با توجه به این‏که مجموعه‏ کسانی که در این نشریه مطلب نوشته‏اند، عمدتاً استادان دانشگاه هستند که بیشتر دغدغه‏ فرهنگی- اجتماعی دارند و حوزه‏ اندیشه‏ای که بر این نشریه حاکم است، چنین چیزی را از خودش بروز و ظهور می‏دهد. طبیعتاً انتشار این دوماه‏نامه یا اعطای مجوز به این نشریه، نمی‏تواند دال بر یک تغییر معنی‏دار در مورد رفتارهای سیاسی حاکمیت در آستانه‏ انتخابات باشد.
به‏ویژه چنان‏که گفتم، این را باید در کنار مجموعه‏ واکنش‏ها و اقدامات دیگر حاکمیت تعریف کرد که همه‏ نشان‏دهنده‏ تاکید جریان مسلط در حاکمیت جمهوری اسلامی بر تداوم رفتارهای اقتدارگرایانه است و نه گشایش فضای سیاسی.
 
تاکنون به آقای خاتمی مجوز نشریه داده نشده بود و علاوه بر آن، شایعه‏ رفع حصر آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران جنبش سبز هم در فضای خبری و رسانه‏ای پیچیده است. آیا با وجود این دو خبر، باز هم فکر می‏کنید که نمی‏شود انتظار تغییری در رفتار حاکمیت داشت؟
 
من چنین ارزیابی‌ای ندارم که به‏هرحال صدور مجوز یک‏ دوماهنامه به آقای خاتمی را دال بر تغییر شرایط بگیریم، یا دادن یک امتیاز بزرگ به ایشان. فراموش نکنیم مکانیسم صدور مجوز برای نشریات، به نوعی می‏تواند خروجی برخی از شکاف‏ها و رقابت‏های سیاسی در درون حاکمیت سیاسی هم باشد و الزاماً به معنای یک پروژه‏ طراحی شده در اتاق فکر و هسته‏ مرکزی قدرت در جمهوری اسلامی نیست.
 
در کنار آن، شما اشاره کردید به شایعه‏ای که درپی درج یک خبر توسط یکی از فعالان ستاد آقای کروبی در فضای سیاسی ایران پیچید. در این رابطه، هرچند مایلم این اتفاق رخ بدهد و گشایش و تغییر معناداری در وضع رهبران جنبش سبز رخ بدهد، اما بازهم فکر می‏کنم که این خبر خیلی خوش‏بینانه است. هیچ اتفاق خاصی رخ نداده که حاکمیتی که ۳۰۰ روز رهبران جنبش را در بازداشت خانگی محصور کرده بود، بخواهد تغییر معناداری در وضع آنان ایجاد کند.
جریانی که در حاکمیت مسلط است، جریان نظامی، رانتی و امنیتی و با محوریت رهبر جمهوری اسلامی است و کاملاً از موضع اقتدارگرایانه، به پروژه‏های سیاسی و اهداف سیاسی خودش نگاه کرده و تلاش نمی‏کند بحران‏های موجود را حل و فصل کند
ممکن است آقایان امکان دید و بازدید یا دیدار بیشتری با بستگان درجه اول خودشان پیدا کنند، یا احیاناً امکان دیدار برخی از چهره‏های سیاسی‏ای که مرتبط هستند با حاکمیت جمهوری اسلامی، با رهبران در حصر فراهم‏تر بشود، ولی این‏که ما متوقع باشیم رهبران جنبش سبز برگردند به موقعیت قبل از ۲۵ بهمن ۱۳۸۹، من چنین خوش‏باوری‏ای ندارم.
 
هرچند چنان‏که تاکید کردم، استقبال می‏کنیم و امیدواریم که حاکمیت بر سر عقل بیاید و این تغییر معنی‏دار را رویکردهای خودش، در آستانه‏ انتخابات نشان بدهد. فراموش نکنیم در همین هفته‏ گذشته دو نقل قول از رهبر جمهوری اسلامی در فضای سیاسی منتشر شد:
مورد اول برمی‏گشت به دیدار ایشان با متولیان برگزاری سالگرد نهم دی که در این دیدار آقای خامنه‏ای مجدداً برگشت به جریان جنبش سبز و از آن به عنوان “فتنه” و این بار به عنوان یک “بیماری” یاد کرد.
 
بیماری‏ای که نه با برخورد نظامی- امنیتی، بلکه با حضور گسترده‏ مردم جمع شد که ایشان شاهد آن را نهم دی گرفت. همین‏طور نقل قولی که از آقای مهدوی کنی، رئیس مجلس خبرگان رهبری منتشر شد که ایشان گفت در دیدار با رهبری جمهوری اسلامی در مورد شرکت اصلاح‏طلبان در انتخابات، آقای خامنه‏ای اظهار عقیده کرده است. در صورتی‏که اصلاح‏طلبان اشتباه خود را بپذیرند، می‏توانند مجدداً در انتخابات شرکت کنند؛ نه این‏که بخواهند از این تنور برای خودشان نانی بپزند.
 
این نشان می‏دهد جریانی که در حاکمیت مسلط است، جریان نظامی، رانتی و امنیتی و با محوریت رهبر جمهوری اسلامی است و هم‏چنان کاملاً از موضع اقتدارگرایانه، به پروژه‏های سیاسی و اهداف سیاسی خودش نگاه می‏کند و از منظر مشارکت سیاسی یا کوریدور توسعه‏ سیاسی در ایران تلاش نمی‏کند بحران‏های موجود را حل و فصل کند. بلکه هم‏چنان با سرکوب، ارعاب و وادار کردن مخالفان به همراهی با خودش، تلاش می‏کند نظام سیاسی را با همین تعریفی که وجود دارد و از منظر اقتدارگرایانه، تداوم ببخشد.
 
نکته‏ مهم این است که بحران مشروعیتی‏ای که گریبان جمهوری اسلامی را گرفته، هم‏چنان برای آقایان هضم نشده است و گمان می‏کنند با برگزاری یک انتخابات نمایشی و با استفاده از مشارکت متوسط مردم، با استفاده از اهرم‏های تبلیغاتی‏ای مانند صدا و سیما، یا تهییج و بسیج لایه‏های فرودست و میانی، بتوانند انتخاباتی برگزار کنند که نشان‏دهنده‏ آن باشد که نظام دچار بحران مشروعیت نیست و اساساً توجهی به شکاف بین ملت و دولت ندارند که به‏خصوص بعد از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ تشدید شد.
 
با توجه به این‏که آقای خاتمی مبتکر ایده‏ گفت‏وگوی تمدن‏ها در عرصه‏ جهانی بود، به نظر می‏رسد در عرصه‏ داخلی، حداقل زمینه‏ گفت‏وگوی میان نیروهای سیاسی، به‏ویژه در حوادث دو سال و نیم اخیر، وجود نداشته و مسیر این گفت‏وگو مسدود شده است. آیا فکر می‏کنید انتشار این نشریه می‏تواند تلاشی مجدد از طرف آقای خاتمی برای آماده‏سازی زمینه‏ گفت‏وگوی میان نیروهای سیاسی هم‏سو با حاکمیت و منتقد حاکمیت باشد؟
 
من متأسفانه به این مورد بدبینانه نگاه می‌کنم. دلیلش هم این است که در حال حاضر، وقتی دبیر کل جبهه‏ مشارکت در زندان است، چهره‏های ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در زندان هستند، دبیر کل نهضت آزادی مجبور به سکوت است، فعالان اپوزیسیون در داخل کشور، از نیروهای ملی- مذهبی تا جبهه‏ ملی و کانون نویسندگان، همه مورد خطاب و تهدید و هشدار قرار می‏گیرند که هیچ جلسه‏ای نداشته باشند، سکوت کنند و فعالیت سیاسی نداشته باشند.
 
وقتی چهره‏های دانشگاهی و کسانی که در حوزه‏ نظری مشغول به فعالیت بودند و پژوهشگر علوم سیاسی بودند (مانند آقای دکتر مسعود پدرام) بازداشت و روانه‏ اوین می‏شوند، روزنامه‏نگارانی مانند علیرضا رجایی، عیسی سحرخیز، علی زیدآبادی و… مجبور به تحمل زندان‏ها و بازداشت‏های غیر قانونی هستند، من نمی‏دانم چگونه می‏شود از یک فضای گفت‏وگویی صحبت کرد؟!
 
مگر این‏که معتقد باشیم جمهوری اسلامی سقفی از گفت‏وگو را تعریف می‏کند که در آن فقط نیروهای وفادار به نظام سیاسی و معتقد به ولایت مطلقه‏ فقیه، امکان گفت‏وگو و تبادل نظر دارند. طبیعتاً تعریف چنین گفت‏وگویی با مفهومی که ما از گفت‏وگو در ذهن‏مان داریم، کاملاً فاصله دارد.
جمهوری اسلامی ممکن است به ماهنامه‏ها و فصلنامه‏ها اجازه‏ تحرک بدهد یا دست آن‏ها را برای درج برخی مطالب باز بگذارد، ولی اصلاً مایل نیست که این اتفاق در سطح روزنامه‏ها و هفته‏نامه‏ها رخ بدهد؛ جایی که تأثیرگذاری بر افکار عمومی و بر شهروندان عادی افزایش پیدا می‏کند
یعنی اگر قرار است چیزی به معنای افکار عمومی شکل بگیرد و اگر قرار است به تعبیر هابرماس، ما شکل‏گیری افکار عمومی یا گفت‏وگو را تعقیب کنیم، این نیازمند تأمین امنیت برای طرفین گفت‏وگو است که بتوانند در رابطه با موضوعات مبتلابه جامعه و محورهای اساسی، با آزادی و امنیت با همدیگر به گفت‏وگو بپردازند و این گفت‏وگو در حوزه‏های مختلف، از صدا و سیما گرفته تا کتاب و حوزه‏های مطبوعات و فضاهای مجازی متبلور باشد.
 
در حال حاضر، صدا و سیما هم‏چنان تنگ‏نظرانه برخورد می‏کند. حوزه‏ نشر و کتاب به شدت دچار ممیزی شده، حوزه‏ مطبوعات هم‏چنان دچار انسداد است و حتی در فضای اینترنتی و مجازی، سرکوب‏های جدی‏ متوجه روزنامه‏نگاران و وبلا‏گ‏نویسان است و وضع احزاب سیاسی، کانون‏های گفت‏وگویی و محافل سیاسی هم که کاملاً مشخص است.
 
در چنین شرایطی، طبیعتاً نمی‏توان متوقع بود که یک دوماهنامه یا حتی فرصت‏های این‏چنینی بتواند تغییر معنی‏داری ایجاد کند. تجربه نشان داده است که در تمام این چندسال اخیر، به‏خصوص بعد از توقیف فله‏ای مطبوعات در اردیبهشت ۷۹، جمهوری اسلامی ممکن است به ماهنامه‏ها و فصلنامه‏ها اجازه‏ تحرک بدهد یا دست آن‏ها را برای درج برخی مطالب باز بگذارد، ولی اصلاً مایل نیست که این اتفاق در سطح روزنامه‏ها و هفته‏نامه‏ها رخ بدهد؛ جایی که تأثیرگذاری بر افکار عمومی و بر شهروندان عادی افزایش پیدا می‏کند.
 

هرچند که حتی در همین حوزه‏ ماهنامه‏ها هم در همین دوهفته‏ اخیر شاهد یک اتفاق بودیم و آن توقیف ماهنامه‏ “چشم‏انداز ایران”، به مدیرمسئولی آقای مهندس لطف‏الله میثمی بود که کاملاً نشان می‏دهد اگر بخواهیم مصداقی هم برخورد کنیم، در برابر توقیف “چشم‏انداز ایران”، به عنوان یک نشریه‏‏ راهبردی، تحلیلی، سیاسی و اجتماعی، انتشار نشریه‏ “آیین گفت‏وگو” به مدیرمسئولی آقای خاتمی، اتفاق خیلی معنی‏داری در حوزه‏ی سیاست‏ورزی ایران، دست‏کم در شرایط موجود، نیست.