باراک اوباما، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا در برابر منتقدان خود از سیاست‌خارجی‌اش در برابر جمهوری اسلامی ایران دفاع کرد. وی در سخنانی ضمن انتقاد از جمهوری‌خواهان، ادعای آنان مبنی بر پیگیری سیاست مماشات از سوی دولتش و ترسو بودن دستگاه سیاست خارجی خود را رد کرد.
 
 
در این مورد با حسین علیزاده دیپلمات سابق جمهوری اسلامی ایران در کشور فنلاند جمهورگفت و گویی انجام داده ام. 
 
آیا به نظر نمی‌رسد که موضع آقای اوباما در مقابل منتقدانش به نوعی انفعالی بوده؟
 
اتفاقاً من برعکس اعتقاد دارم که آقای اوباما بسیار موضع فعالی انتخاب کرده و این را نیز پیش‌بینی کرده که وارد کمپین انتخاباتی سهمگینی با رقبای خود از حزب جمهوری‌خواه خواهد شد و در مسائل کلان سیاست خارجی، خصوصاً مسئله‌‌ جمهوری اسلامی که یک معضل برای ایالات متحده شده است، حتماً به چالش‌هایی خواهد افتاد. اگر دقت کنیم تقریباً در یک‌سال گذشته روند تشدید تحریم‌ها از طریق ایالات متحده بر ایران و رایزنی‌های ایالات متحده با هم‌پیمانان خود برای افزایش تشدید آنها بر ایران روند فزاینده‌ای داشته است.
 
پیش‌بینی این روز ساده بود که او در چنین موقعیتی بتواند از سیاست خارجی خود در برابر منتقدان جمهوری‌خواه خودش دفاع کند. اوباما اکنون می‌تواند رکورد بسیار درخشانی را به جمهوری‌خواهان نشان دهد که من تا این اندازه تحریم‌ها را به ایران افزایش دادم، اتحاد و ائتلاف بین‌المللی را علیه جمهوری اسلامی ایران به خوبی افزایش دادم.
 
در مناظره‌های اوباما با رقیب‌اش از جمهوری‌خواهان، حالا هرکسی که بالا آید، او رکورد درخشانی را به مردم آمریکا نشان خواهد داد که توانسته است فشارهای زیادی را بر جمهوری اسلامی ایران اعمال کند

همان اتحاد و ائتلافی که در زمان جورج بوش شدیداً آسیب دیده بود و اتحادیه اروپا که از دور جورج بوش کناره‌گیری کرده بود، اکنون دور اوباما حلقه زده است. به گونه‌ای که شما از اتحادیه اروپا که هیچ، از کانادا، استرالیا، ژاپن، کره جنوبی، این‌هایی که متحد استراتژی آمریکا هستند، و حتی از کشورهای عربی منطقه و خاورمیانه مثل عربستان سعودی و اردن، شما هیچ صدای مخالفی از این دوستان و متحدان آمریکا علیه ایران نمی‌شنوید.
 
تقریباً حلقه‌ اتحاد علیه جمهوری اسلامی کامل شده و حلقه تشدید تحریمها یکی پس از دیگری تکمیل شده است. به نظر من در مناظره‌های اوباما با رقیب‌اش از جمهوری‌خواهان، حالا هرکسی که بالا آید، او رکورد درخشانی را به مردم آمریکا نشان خواهد داد که توانسته است فشارهای زیادی را بر جمهوری اسلامی ایران اعمال کند.
 
آیا فکر می‌کنید که این اتحاد و اجماع جهانی که در برابر ایران تشکیل شده است، مرهون سیاست‌های خارجی آقای اوباما است یا به دلیل خطاهای خود جمهوری اسلامی هم هست؟
 
پرسش خوبی است. چون اعتقاد من براین است که قوت اوباما در ضعف جمهوری اسلامی بوده. یعنی دیپلماسی اوباما اگر اشتباهات جمهوری اسلامی نبود، این همه فعال و موفق نبود. گل‌هایی که جمهوری اسلامی به دروازه‌ خودش زده، بیش از این بوده که آمریکا یا متحدانش به جمهوری اسلامی گل بزنند.
 
جمهوری اسلامی ایران وقتی که مردم خودش را سرکوب می‌کند، بهانه‌ای می‌شود برای ایالات متحده که متوسل شود مثلاً به ابزار نقض حقوق بشر و این را در سازمان ملل ببرد و با دوستان خود صحبت کند. این امتیاز را چه کسی به دست اوباما داده؟ غیر از این است که خود جمهوری اسلامی خطایی را مرتکب شده است! اگر دولت آمریکا الان نقاط قوتی را در سیاست خارجی خود علیه جمهوری اسلامی اعلام می‌کند، همه ناشی از ضعف‌های دیپلماسی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی بوده است.
 
جمهوری اسلامی ایران خودش به دست خودش اتحادی را در ایالات متحده به‌وجود آورده است که همه‌ آنها به گزینه‌ حمله‌ نظامی می‌اندیشند

به موارد زیادی می‌توانیم اشاره کنیم. در مسئله‌ پرونده‌ هسته‌ای، در کمک جمهوری اسلامی ایران به بشار اسد برای سرکوب مردم بی‌گناه خودش، در مسئله‌ نقض فاحش حقوق بشر در جمهوری اسلامی و …اوباما که نیامده به ایران تا مردم را سرکوب کند. خود جمهوری اسلامی مردم را سرکوب کرده. پس بنابراین در یک کلام، قوت سیاست خارجی اوباما در ضعف و خطاهای مفرط جمهوری اسلامی نهفته است.
 
انتقادهای صورت گرفته از سیاست خارجی اوباما در آمریکا توسط کدام حزب یا جناح سیاسی صورت می‌گیرد و این انتقادها شامل چه مسائلی هستند؟
 
به‌طور سنتی در ایالات متحده دو حزب فعال جمهوری‌خواه و دموکرات همیشه باهم رقابت کرده‌اند. تاکنون هیچ نامزد مستقلی به کاخ سفید راه پیدا نکرده است. این دور هم همینطور است. الان حدود هفت، هشت‌نفر از افرادی که از طریق حزب جمهوری‌خواه خود را نامزد کرده‌اند، به رقابت‌های درون حزبی در حزب جمهوری‌خواه پرداخته‌اند. جالب این است که این هفت، هشت نفر در مسئله‌ توسل به قوه‌ قهریه علیه جمهوری اسلامی باهم اتفاق نظر دارند.
 
یعنی حتی یک‌نفر در میان این جمهوری‌خواهان نیست که مثلاً ساز نرم‌تری بزند.پس با علم و یقین باید بدانیم که اگر یک‌نفر از این هفت نفر به کاخ سفید راه پیدا کند و بتواند اوباما را شکست دهد، آن یک‌نفر حتماً سیاست خارجی خودش را معطوف به توسل به زور و توسل به روش‌های خصمانه می‌داند. تاحدی که یکی از همین اعضای هفت نفر به نام گینگلیش اعلام کرده است که ما می‌بایستی روش‌های پنهانی خرابکارانه را در ایران برای ساقط کردن جمهوری اسلامی به‌کار ببریم، اگر به طور مستقیم متوسل به جنگ تمام عیار علنی نشده باشیم.
 
پس در جبهه‌ جمهوریخواهان پاسخ این پرونده روشن است، اما در جبهه‌ دموکرات‌ها که تنها نامزدشان آقای اوباما است، تاکنون مسئله‌ توسل به قوه‌ قهریه در صدر اولویت‌های سیاست خارجی قرار نگرفته است. به همین دلیل به گمان من سیاست خارجی او معطوف و همسو با اتحادیه اروپا بوده است. چون اتحادیه اروپا اساساً روش توسل به جنگ را در برنامه‌های خودش ندارد.
 
فراموش اما نکنیم که آقای اوباما هم همیشه تذکر داده که توسل به زور را از روی میز کنار نگذاشته است. بارها اشاره هم کرده است. یعنی اگر شرایط اقتضا کند.یعنی حتی آقای اوباما که که در ایالات متحده نسبت به دیگر نامزدها مواضع نرم‌تری در برابر پیش از این در برابر ایران داشته و حتی الان هم می‌توان گفت در مقایسه با جمهوری‌خواهان موضع نرم‌تری دارد، مسئله‌ توسل به قوه‌ قهریه را منتفی نکرده است.
 
 تهدیدهای جمهوری اسلامی مبنی براین که اسراییل را موشکباران می‌کند، طبیعتاً دست یک رئیسجمهوری نرمی مثل آقای اوباما، برنده‌ جایزه‌ صلح نوبل را هم می‌بندد که او ناگزیر می‌شود برای تأمین امنیت خودش، تأمین امنیت اسراییل را برعهده گیرد

پس جمهوری اسلامی ایران خودش به دست خودش اتحادی را در ایالات متحده به‌وجود آورده است که همه‌ آنها به گزینه‌ حمله‌ نظامی می‌اندیشند. حالا در آقای اوباما کمی کمتر و کمی بیشتر در مثلاً اعضای جمهوری‌خواه.
 
ولی در عمل حمله‌ نظامی هم شاید مشکلات زیادی برای آمریکا و غرب و حتی برای اسراییل داشته باشد. آیا فکر می‌کنید اگر از عهده‌ هزینه‌های سیاسی، روانی و اقتصادی این جنگ برنیاید، سیاست خارجی آمریکا دیگر چه راهی در پیش روی خواهد داشت؟
 
اتفاقاً نکته در همین جاست که اگر گزینه‌ اول آقای اوباما توسل به قوه‌ قهریه نیست، چرا؟ برای این که ایالات متحده در حال حاضر مشکلات عدیده‌ای دارد. مسئله‌ رکود اقتصادی هست، مسئله‌ بانک‌هایی که ورشکسته شده‌اند، بیکاری‌ای که بالا رفته است و اساساً به طور سنتی ما می‌دانیم که حزب دموکرات که نمایندگی‌اش را آقای اوباما به‌عهده دارد، به طور معمول و سنتی جناح جنگ‌طلب آمریکا نیست. در حالی که به طور سنتی جمهوری‌خواهان که سرمایه‌گذاری در صنایع نظامی کرده‌اند و سود و منفعت‌شان از فروش اسلحه است، جناح جنگ‌طلب آمریکا را نمایندگی می‌کنند.
 
پس اوباما کسی هست که جنگ‌طلب نیست. فراموش نکنیم آقای اوباما در هشت ماه اول ریاست جمهوری خود برنده‌ جایزه‌ صلح نوبل شده است. جایزه‌ صلح نوبل! این معنایش این است که او به یک معنا خود را متعهد به روش‌های صلح‌آمیز می‌داند، اما از آن طرف هم باز فراموش نکنیم هنگام نطقی که برای دریافت جایزه‌ صلح نوبل ایراد کرد، همانجا گفت که من این جایزه‌ صلح نوبل را می‌پذیرم، اما پیش از این که برنده‌ جایزه‌ صلح نوبل باشم، رئیس جمهوری آمریکا هستم.
 
یعنی من در برابر مردم خودم متعهد هستم.هرآنگاه که امنیت کشور من در خطر قرار گیرد، به‌عنوان ریاست جمهوری آمریکا که سوگند یاد کرده‌ام امنیت کشور را حفظ کنم، به هرآنچه لازم باشد، متوسل می‌شوم.
اوباما این نطق را هنگام دریافت جایزه‌ صلح نوبل ایراد کرد و این که حتی در آنجا تاکید کرد من اول امنیت آمریکا را باید به هر روشی که هست تأمین کنم.نکته در اینجاست که ایالات متحده آمریکا امنیت خودش را به امنیت اسراییل گره زده. یعنی صرفاً امنیت خود را در حوزه‌ جغرافیایی مرزی خودش تعریف نمی‌کند. او اسراییل را متحد استراتژیک خود می‌داند و حمله به اسراییل حمله به آمریکا تلقی می‌شود؛ آن‌هم برای تمامی سیاستمداران آمریکایی اعم از دموکرات و جمهوری‌خواه.
 

در این فضا تهدیدهای جمهوری اسلامی مبنی براین که اسراییل را موشکباران می‌کند، طبیعتاً دست یک رئیسجمهوری نرمی مثل آقای اوباما، برنده‌ جایزه‌ صلح نوبل را هم می‌بندد که او ناگزیر می‌شود برای تأمین امنیت خودش، تأمین امنیت اسراییل را برعهده گیرد و برای تأمین امنیت اسراییل اگر لازم شود، متوسل به قوه‌ قهریه شود و باز برمی‌گردیم به آن نکته که پیروزی‌ها و موفقیت‌ها و ظفرهای سیاست خارجی آمریکا، پنهان و نهفته در خطاهای جمهوری اسلامی است.