ولاديمير پوتين، نخستوزير روسيه، هيلاری کلينتون، وزير امور خارجه آمريکا را متهم کرد که با سخنان خود تظاهرکنندگان مخالف نتايج انتخابات در اين کشور را تحريک کرده است.
به گزارش رويترز، ولاديمير پوتين امروز، پنجشنبه ۱۷ آذرماه (هشتم دسامبر) گفت: “او (هيلاری کلينتون) با برخی از مخالفان همصدا شد؛ به آنهاعلامت داد و آنها با شنيدن پيام وی دست بهکار شدند.”
نخستوزير روسيه افزود در جريان برگزاری انتخابات مجلس دومای اين کشور “صدها ميليون دلار از منابع مالی خارجی برای تأثيرگذاری بر انتخابات به روسيه سرازير شد.”
پوتين پيش از اين قدرتهای خارجی را متهم ساخته بود که به سازمان گولوس (رأی)، تنها سازمان مستقلی که انتخابات روسيه را زير نظر داشت، کمک مالی کردهاند.
در جريان برگزار انتخابات تارنمای اين سازمان از کار افتاد و مسئولان آن از “دزدی اطلاعات” سخن گفتند.
هيلاری کلينتون بارها روند برگزاری انتخابات روسيه را مورد انتقاد قرار داده و گفته بود اين انتخابات “نه آزاد و نه عادلانه” است.
ولاديمير پوتين: برخی از سازمانها برپايه طرح از پيش شناختهشدهای در راه اهداف سياسی خود عمل میکنند
هيلاری کلينتون، گفته بود: “ما درباره انتخابات روسيه، نگرانی جدی داريم. گزارشها نشان میدهد در روز انتخابات، تلاشهايی برای تقلب و دستکاری در آرا انجام شده است.”
ولاديمير پوتين امروز همچنين تظاهرکنندگانی را که عليه “تقلب در انتخابات” دست به اعتراض زدهاند دنبالکننده اهداف سياسی خاص دانست.
وی با بيان اينکه “بيشتر مردم روسيه خواهان ناآرامیهای سياسی نيستند” افزود: “همه ما در اينجا بالغ هستيم و میفهميم برخی از سازمانها برپايه طرح از پيش شناختهشدهای در راه اهداف سياسی خود عمل میکنند.”
انتخابات روسيه روز يکشنبه ۱۳ آذرماه (چهارم دسامبر) برگزار شد و طی آن حزب روسيه واحد، حزب حاکم بر اين کشور، توانست نزديک به ۵۰ درصد آرا را بهدست آورد.
در پی اعلام پيروزی حزب روسيه واحد گروههای مخالف اين حزب، از جمله کمونيستها و گروههای ناسيوناليست در چند روز گذشته تظاهرات هزاران نفری را در اعتراض به نتيجه انتخابات دوما برگزار کردند.
معترضان همچنين خواهان پايان يافتن ۱۲ سال حکومت ولاديمير پوتين در اين کشور هستند.
ميخائيل گورباچف، رهبر اتحاد جماهير شوروی سابق نيز خواهان ابطال نتايج انتخابات و برگزاری انتخابات جديد شده است.
به گزارش منابع خبری در اين چند روز صدها معترض از سوی پليس روسيه بازداشت شدهاند.
کاترين اشتون، مسئول سياست خارجی اتحاديه اروپا نسبت به بازداشت معترضان به نتيجه انتخابات دومای روسيه ابراز نگرانی کرد.
اشتون روز گذشته در بيانيهای مقامات روسيه را به رعايت آزادی بيان و تجمعات فراخواند.
قرار است در روزهای آينده معترضان به نتايج انتخابات تظاهرات بزرگی را برگزار کنند.
ملاحظه کنید که، چقدر این عصر، عصر مردان حقیر مایه است!!!
آقای پوتین ادعا دارد که به بلوغ رسیده است! حال نشانه بلوغ چیست؟ نشانه بلوغ ایشان فرافکنی این جمله است:
او (هيلاری کلينتون) با برخی از مخالفان همصدا شد؛ به آنهاعلامت داد و آنها با شنيدن پيام وی دست بهکار شدند.”
می بینید: تحلیل این فرد بالغ با ” او” آغاز می شود و با ” آنها” به پایان می رسد. ” من ” یعنی آقای پوتین در این تحلیل بالغانه محلی از اعراب ندارد. دیگران مسئولند و دیگران توطئه کرده اند!
از طرف دیگر آقای پوتین می گویند: میفهميم برخی از سازمانها برپايه طرح از پيش شناختهشدهای در راه اهداف سياسی خود عمل میکنند.”
عجب! آقای پوتین نمی داند که عرصه سیاست، عرصه تاپیر گذاری های سیاسی است. خوب اگر یگ گروه یا گروه های سیاسی بر اساس طرح های از پیش شناخته شده ای عمل نکنند، چه کنند؟ مگر خود آقای پوتین و حزب متبوعشان بر اساس طرح از پیش شناخته شده ای کار نکرده اند و نمی کنند؟ در اصل ایشان نخواسته بگوید جز من و حزب من نباید هیچ گروه دیگری در پی اهداف سیاسی از پیش شناخته شده ای باشند.
مسئولیت مستقیم این شرایط بر عهده آقای پوتین و حزب ایشان است. مردم روسیه توان مشاهده نمایش کمدی درام تکراری را متوالیا و طی 20 سال ندارند و نخواهند داشت.
مرجان / 08 December 2011
این نکته که سیاست دیکتاتورها آنقدر ساده شده که تنها با واسطه دروغگویی و تقلب و سرکوب غیرخودیها با توجیه مسئله داخلی و جستجوی همدست قرینه بینالمللیشان، چنین برملا هستند؛ در دنیای امروز توهم خود سیاستمدار بینی را درهمه برمیانگیزد. خامنهای و پوتین و اسد، با آنهمه تفاوت ساختاری، در رابطه با نفس قدرت و حفظ آن گویا از یک پدر و مادر و پرورش یافته در یک بافت مساویاند.
کاربر مهمان / 08 December 2011
حتی بهترین فرمانروایان هم، بایستی پیش از آن که تکراری شوند، عرصه سیاست را به دیگران واگذارند و بروند. زیرا همان گاه که فرد فرمانروا به این نتیجه می رسد که کسی بهتر از او توان فرمانروایی بر دیگران را ندارد، همین امر حاکی از آن است که او بهترین فرمانروا نیست.
نتیجه تداوم این فرمانروانی نامشروع آن می شود که زیر دستان جبون آن فرمانروا که حتی جسارت و توان آن را ندارند که با نام اصلی خود در عرصه سیاست وارد شده و ایده خود را صریح و بدون ترس از شناخته شدن بیان کنند؛ در لفافه نام های نامانوس و با تکیه بر تکیه گاه های پوچ چون جنسیت و کبَر سن که تاریخ معاصر پوچی آنها را به اثبات رسانده است، همچنان بر گمراهی و گمنامی خود تکیه زنند و مانند همان فرمانروا فکر کنند که عالمان عرصه سیاستند در حالی که خود بهتر می دانند که کیستند و چیستند.
مرجان / 08 December 2011
بنظره من همه اینها نشان از یه بهاره روسی داره! اما فعلان، زمستون سختی با دیکتاتوری پوتین و امثاله او برای مردم روسیه در راهه … مردم ایران نیز با کپی یه چنین دیکتاتوری شب و روز کلنجار میرند و مردم روسیه را درک میکنند … با آرزوی دیدن روزی که ملتها
بهاره آزادی اشان را یکی بعد از دیگری (و یا اصلان همه با هم !!!) جشن بگیرند.
کاربر مهمان / 09 December 2011