سارا روشن – چند روزی است که از جشنواره‏ فیلم مستند آمستردام (ایدفا) می‌‏گذرد. در این جشنواره که هرساله در شهر آمستردام برگزار می‌‏شود، بهترین فیلم‏های مستند جهان به نمایش درمی‏آیند.

 
یکی از این فیلم‏‌ها کاری است از جعفر پناهی و مجتبی میرطهماسب، به نام “این فیلم نیست” که بعد از نمایش در جشنواره‏ فیلم کن، توجه علاقه‌مندان سینما را به سوی خود جلب کرد. 
 
 

“این فیلم نیست”، مستندی است از یک روز زندگی جعفر پناهی که منتظر نتیجه‏ دادگاه تجدید‏ نظر، در خانه به سر می‌‏برد. او به شش سال زندان، بیست سال ممنوعیت از کار و همچنین خروج از کشور محکوم شده است. در ابتدا می‌‏بینیم که جعفر پناهی از میرطهماسب می‌‏خواهد که به خانه‏ او بیاید.”
 
 
“جعفر پناهی: ببین! من یه… نمی‌‏شه پشت تلفن گفت، می‌‏تونی بیای خونه‏ی ما؟
مجتبی میرطهماسب: چیه؟ خبریه؟!
پناهی: نه… نگران نشو… یه سری به من بزن. منم یه فکرهایی دارم. حالا می‌‏گم پشت تلفن… تو بیا، بیا ببینیم چه‏کار می‌‏شه کرد دیگه.
میرطهماسب: باشه، من جایی هستم. سعی می‌‏کنم سریع خودمو برسونم دیگه.
پناهی: خب.”
 
جعفر پناهی به مجتبی میرطهماسب پیشنهاد می‌‏کند حالا که نمی‌‏توانند فیلم بسازند، خوب است که سناریوی فیلم را بازخوانی کنند. پس شروع به بازسازی و تشریح فضای فیلم و شخصیت‏‌ها می‌‏کند. او در این فیلم مستند تلاش می‌‏کند سناریوی فیلم خود را بازخوانی کند، ولی دقایقی بعد از این کار ناامید می‌‏شود:
 
 
جعفر پناهی: تصور کنیم که این فرشه خونه‏ اون دختره است. کل خونه‏ اون دختره را توی همین محیط فرض می‌‏کنیم و شروع می‌‏کنیم از این‏جا، این چهاردیواری‏ای که می‌‏کشم، اتاق دختره باشه…
 
“جعفر پناهی: این لوکیشن معلومه که به اون لوکیشن خونه‏ اون شخصیت اصلی ما، دختره (مریم) نمی‌‏خوره. چون اونا از یه طبقه متوسط هستن، ولی ما فقط می‌‏تونیم این‏جا یک فضاسازی کنیم و تماشاگر تقریباً به‏دست بیاره که اتاق او کجاست… یه لحظه… من برمی گردم…
 
به‏نظر من، تصور کنیم که این فرشه خونه‏ اون دختره است. کل خونه‏ اون دختره را توی همین محیط فرض می‌‏کنیم و شروع می‌‏کنیم از این‏جا، این چهاردیواری‏ای که می‌‏کشم، اتاق دختره باشه… قرار بود که آدم تعریف کنه که فیلم نمی‌‏ساخت…”
 
فیلم فراز و نشیب‏‌ها و درگیری‏های ذهنی یک فیلمساز را نشان می‌‏دهد که از شرایط ساختن فیلم محروم است. پناهی با نشان دادن صحنه‏هایی از فیلم‏های قبلی‏اش، بازخوانی ناموفق سناریوی فیلم و با نشان دادن عکس‏های صحنه‌ها و افرادی که برای فیلم جدیدش در نظر گرفته بود، به تماشاچی این فیلم مستند، نشان می‌‏دهد که هرچند حکومت ایران مانع ساختن فیلم‏اش شده‏اند، ولی او هم‏چنان در حال خلق و ساخت فیلم است.
 
“این فیلم نیست” هرچند در فضای بسته، ساخته شده است، ولی گفت‏وگوهای تلفنی، گفت‏وگوهای جعفر پناهی و مجتبی میرطهماسب، صداهای بیرون، نمای شهر از پنجره‏ خانه و رفت و آمد فیلمساز در خانه، به خوبی بازگوی حال و احوال و احساس فیلمساز و شاید بسیاری از فیلمسازان دیگر است که به دلایل مختلف دیگر فیلمی نمی‌‏سازند.
 
در کنار چند شخصیت اصلی فیلم، جعفر پناهی، مجتبی میرطهماسب و یک دانشجوی رشته‏ هنر، حضور یک آفتاب‏پرست به نام “ایگی” بسیار برجسته است. این موجود بزرگ که دائم در حال تغییر رنگ است، حیوان خانگی خانه‏ جعفر پناهی است و در خانه از روی آدم‏‌ها، مبل‏‌ها و قفسه‏های کتاب‌ و سی‏دی‌ بالا می‌‏رود.

 
 
 
“این فیلم نیست” هرچند در فضای بسته، ساخته شده است، ولی گفت‏وگوهای تلفنی، گفت‏وگوهای جعفر پناهی و مجتبی میرطهماسب، صداهای بیرون، نمای شهر از پنجره‏ خانه و رفت و آمد فیلمساز در خانه، به خوبی بازگوی حال و احوال و احساس فیلمساز و شاید بسیاری از فیلمسازان دیگر است که به دلایل مختلف دیگر فیلمی نمی‌‏سازند.
 
“پناهی: چی گفتم؟
میرطهماسب: به من گفتی بیا، دو تا سه تا پلان گرفتم، اونا درنیامده، نمایشی شده… منتظر حکمی هستی که سوای شش سال زندان، به خاطر این‏که فیلمی ساختی که اون حکم‏ رو برات ایجاد کرده، بیست سال محروم از هرگونه فعالیتی دیگه…
پناهی: خب؟!
میرطهماسب: گفتی فعالیت سینمایی‌یه به‏ هر جهت، کاری که الان تو داری می‌‏کنی و بعد من می‌‏کنم.
پناهی: چی؟!
میرطهماسب: فیلمی که داره ساخته می‌‏شه.
پناهی: این فیلمه اسم‏اش؟!
میرطهماسب: من نمی‌‏دونم… تو باید بگی!”
 
 
مجتبی میرطهماسب
مجتبی میرطهماسب در مصاحبه‏ای با بابک مستوفی که در روز چهارم اردیبهشت در سایت زمانه منتشر شد، گفته است: “جمله‏ای هست در فیلم مستندی که دوسال پیش ساختم، با عنوان بانوی گل سرخ، درباره‏ همایون صنعتی و همسرش شهیندخت. در این فیلم همایون می‌‏گوید: تمام مشکلات ما سرمایه‏ ماست. یعنی این‏که اگر با مشکلی مواجه می‌‏شی، یا می‌‏تونی تسلیم شرایط بشی، یا می‌‏تونی از شرایط فرار کنی و یا راه سوم را انتخاب کنی. این‏که خود اون شرایط سخت ‏رو به انرژی کار تبدیل کنی و با کمک اون راه‏حل‏هایی پیدا کنی.
 
این ایده پس ذهن‏ام بود و من فکر می‌‏کردم که اگر الان جعفر پناهی نمی‌‏تواند فیلم‏ بسازد و یک فیلمساز اجتماعی است که امکان فیلم ساختن در این شرایط را ندارد و به نوعی فیلمسازان دیگر هم، برخی به اختیار و برخی به اجبار درگیر همین موضوع هستند، فکر کردم بهتره ما‌‌ همان راه غلبه بر مشکلات را انتخاب کنیم و خود این مشکل را به موضوع فیلم‏مان تبدیل کنیم. نه به خاطر این‏که ما فیلمسازیم، بلکه فکر می‌‏کردم دغدغه‏های ما می‌‏تواند آیینه‏ای باشد که در آن به‏طور غیر مستقیم جامعه را نیز دید.”