در نوجوانی، وقتی مدرسه می‌رفتم یادم می‌آید معلمی داشتیم که حکایتی را برای ما به تکرار می‌خواند که شاید امروز طرح بخشی از آن خالی از لطف نباشد.

حکایت یادشده درباره سلطانی در سرزمین شامات بود به نام فخرسلطان. سلطان بنا بر بزرگی و جاه و جبروتش این نام را به عاریت برده بود، اما سلطانی بود خونریز و فوق تصور ظالم و ستمکار. رعیت در تملک سلطان، بی‌اذن او نه توان سخن گفتن داشتند و نه عملی برای انجام.

تنها فخر بود و امر و نهی و تازیانه و شلاق و گردن‌زنی. واژه غدغن در تمامی سطح شهر نمایان بود: نوشیدن غدغن، رقصیدن غدغن، خواندن کتب تایید نشده غدغن، خندیدن در اجتماع غدغن، مرد در کنار زن غدغن، غدغن و بازهم غدغن… مردم به جان آمده نه توان اعتراض داشتند و نه توان فرار. محصور در چهاردیواری بلند شهر، خشم خود را فرو می‌خوردند یا در تنهایی و درد، پچ و پچی از سر عادت با همنوای خود در خلوت می‌کردند.

تا روزی دزدی به شهر زد و اموال رعیت بیچاره را ربود؛ از شتر و گوسفند وبز تا مایحتاج زندگی آن روز. خبر به قصر سلطان رسید. سلطان ابتدا بی‌اعتنایی پیشه کرد ولی بعد دو فکر در سرش جرقه زد:

یکم: گرفتن دزد و قطع کردن دست و پایش برای نشاندن خود بر تخت عدالت و مشروعیت.

دوم: یافتن دزد و دانستن چگونگی وقوع دزدی تا مبادا دانسته‌های دزد به دیگر رقبا انتقال یابد و از هستی و نیستی ساقط شود.

خلاصه کاشف به عمل آمد که دزد پسرسلطان و علت دزدی، باخت پسر سلطان در قماری با یکی از همپالگی‌هایش است. صدا در شهر پیچید که پسر فخرسلطان، عامل دزدی و غارت است. پادشاه که تیرش به سنگ خورد، عصبانی و مایوس در دالان کاخ قدم می‌زد که به ناگاه صدای پچ و پچ نوکر با ندیمه دربار را در همین زمینه شنید. بی‌درنگ نوکر را فلک کردند و دست آخر جارچی در شهر فریاد زد: دزد را گرفتیم. دست و پای نوکر را بریدند و جسدش شش شبانه‌روز بر سر در شهر تاب می‌خورد. روزی درحین گشت سلطان به همراه پسرش در شهر، نوجوانی ولگرد قصد زدن جیب پسر سلطان را کرد. کودکی با دیدن صحنه فوق از سرهیجان بانگ برآورد: دزد به دزد زد.

بی‌اذن من همه خموش

آیت‌الله علی خامنه‌ای، روز دوشنبه در دیدار با کارگزاران ودست‌‌اندرکاران حج در پیوند باپرونده اختلاس سه‌هزار میلیارد تومانی در بانک‌های ایران گفت: “نباید این قضیه را کش دهند.” وی افزود: “عده‌ای می‌خواهند از اینحوادث برای زدن توی سر مسئولین سوءاستفاده کنند.”

خبرگزاری فارس منتسب به سپاه، دقایقی بعد از سخنان علی خامنه‌ای کلیه مطالب جدید خود را در پیوند با اختلاس سه‌هزار میلیارد تومانی از دسترس خارج کرد.

در تمام نقاط دنیا، اختلاس و کلاهبردی یا رسوایی سیاسی و مالی سیاستمداران تا زمان برکندن ریشه فساد، رساندن مجرم به دست عدالت و نشاندن به خاک سیاه، در صدر اخبار رسانه‌های داخلی آن دیار باقی خواهند ماند. به عنوان نمونه: ماجراهای راپرت مرداک (صاحب غول رسانه‌ای نیوز کورپوریشن)، رسوایی جنسی موشه کاتساو (هشتمین رئیس‌جمهور اسرائیل)، نیکسون و رسوایی واترگیت، بیل کلینتون و رسوایی مونیکا لویینسکی (که البته در این مورد آخر رئیس‌جمهوری آمریکا تبرئه شد). در کشورهای دارای حکومت‌های دموکراتیک و پاسخگو، رسانه‌ها چشم و وجدان بیدار جامعههستند. برداشتن نورافکن شفاف‌سازی از جانب رسانه‌ها یعنی مدفون شدن پرونده رسوایی و فساد، اما در دیار ولی فقیه گویا تصمیم‌ها در خصوص تخلفات در نظام اقتصادی و سیاسی آن وارونه رقم می‌خورد و گویا رهبر جمهوری اسلامی تصمیم خود را برای خاک پاشیدن به چشم مردم و فرافکنی گرفته است. از شواهد امر پیداست گناه بزرگ‌ترین اختلاس تاریخ ایران به گردن عوامل خارجی آمریکا و اسرائیل خواهد افتاد؟ آیا باز شگرد جدید (اختلاس) از جانب دشمنان نظام طراحی شده است تا حکومت اسلامی را بی‌حیثیت کنند؟! آیا بعد از شکست عوامل اسرائیل در جریان قتل‌های زنجیره‌ای، این‌بار دشمنان و استکبار جهانی اقتصاد کشور را نشانه رفته‌اند؟

رهبر جمهوری اسلامی در بخشی از این سخنان گفت: “نباید این قضیه را کشدهند، بگذارید مسئولان کارشان را دنبال کنند و با دقت کار کنند. مردم هم بدانند این چیزها دنبال می‌شود، دست‌ها قطع می‌شود، مسئولان قوه قضائیه همخبررسانی کنند.”

هنوز معلوم نیست، چه بر سر پرونده پرداخت چک پنج میلیونی توسط رحیمی، معاون اول محمود احمدی‌نژاد به نمایندگان مجلس در ازای پس‌گیری استیضاح علی کردان آمد. هنوز معلوم نیست پرونده بیمه ایران و فساد مالی محمدرضا رحیمی که به قول برخی نمایندگان مجلس سر به فلک کشیده در کجا مدفون شد؟‌‌۱]و۲ [ هنوز برخی با گذشت بیش ازشش سال از گم شدن۳۰۰میلیارد تومان منابع مالی شهرداری تهران در دوران مدیریت محمود احمدی‌نژاد، می‌پرسند این پرونده با اطلاع‌رسانی دستگاه قضایی به کجا رسید؟ [ [۳ هنوز به پرسش‌های مردم پیرامون تقلبی بودن مدارک دکترای محمدرضا رحیمی و کامران دانشجو پاسخی داده نشده است؟ آیا افکار عمومی پاسخی در مورد قتل هاله سحابی و هدا صابر در زندان گرفتند؟ آیا علت وعوامل قتل زهرا کاظمی عکاس خبرنگار ایرانی- کانادایی در زندان اوین مشخص شد؟ حمله به کوی دانشگاه چطور؟ آیا معلوم شد زهرا بنی یعقوب، امیر جوانی‌فر، محمد کامرانی، امیدرضا میرصیافی و اکبر محمدی به چه دلیل در زندان جان دادند؟ اینها و ده‌ها سئوال دیگر از رهبر جمهوری اسلامی و دستگاه قضایی حکومت اسلامی بی‌پاسخ مانده است و خواهند ماند؟

وی در ادامه سخنان خود از این‌که “توصیه به مبارزه با فساد اقتصادی که چند سالقبل بیان شد” جدی گرفته نشده است انتقاد کرد. رهبر جمهوری اسلامی اظهارداشت که اگر به آن توصیه عمل می‌شد، “این فساد بزرگ بانکی رخ نمی‌داد و اگرمبارزه می‌شد این چندهزار میلیارد سوءاستفاده پیش نمی‌آمد”.

رهبر جمهوری اسلامی ایران افزود: “رسانه‌ها بیش از این نباید بهجنجال و هیاهو درباره این ماجرا ادامه دهند، بلکه باید به مسئولان اجازهدهند تا عاقلانه، مدبرانه، قوی و با دقت قضایا را پیگیری و بررسی کنند.”

آقای خامنه‌ای همانند فخرسلطان به‌خوبی به دنبال جایگاهی برای نشان دادن خود بر تخت عدل و عدالت‌گری کاذب و بازگرداندن مشروعیت نداشته خود در بین مردم است. باید از وی پرسید: شما که در جریان فساد مالی قرار داشتید، اگر نگاه مهربانانه به فرزندان (اختلاس‌گران دولتی) خود ندارید، پس دلیل سکوت و بی‌عملی شما با تمامی اختیاراتی که دارید، چیست و چه معنی و مفهومی می‌تواند داشته باشد؟ آیا تنبیه نوکر دربار به تنهایی کفاف سئوالات بی‌شمار ذهن جست‌وجوگر شهروندان را فراهم می‌کند؟ آقای محمود خاوری بی دغدغه در کانادا چه می‌کند؟

جارچی بانگ برآورد

مصطفی پورمحمدی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور درباره گشودهشدن پرونده‌های تخلف فراوان دولت در این سازمان خطاب به دولت هشدار داد و گفت: “تخلفات و مفاسد مالی اخیر از جمله اختلاس‌های مکرر در نظامبانکی به دلیل بی‌توجهی رئیس‌جمهور و هیئت دولت به گزارش‌های اینسازمان بوده است.” وی افزود: “پرونده‌های زیادی در اینسازمان هنوز مطرح است که نمی‌خواهیم درباره آنها سخن بگوییم، چون مصلحتنیست. پس بهتر است مدعیان، سر جای خود بنشینند.”

از معنای واژه مصلحت، دو تعریف در فرهنگ لغات می‌توان یافت:

۱-آنچه صلاح و سود شخص یا گروهی در آن باشد.

۲- آنچه ‌‌باعث خیر و صلاح و نفع و آسایش ‌انسان ‌باشد. اگر منظور آقای پورمحمدی، صلاح شخص و گروه خاصی است بی‌گمان هیئت حاکمه بیشتری نفع را از سرپوش گذاشتن بر این اختلاس خواهند برد و اگر منظور تعریف دوم باشد بی‌شک ضرر کتمان این فساد اقتصادی از خود اختلاس ضررش بیشتر خواهد بود. به یقین همان تعریف اول در مورد این اختلاس سه‌هزار میلیارد تومانی صحیح‌تر جلوه می‌کند.

شعبه دوم رهبری وارد گود شد

با اذن رهبر حکومت اسلامی، یکی دیگر از شعبه‌های آقای خامنه‌ای وارد گود شد تا از تمامی ظرفیت‌های اعطایی وی در مسیر پیگیری اختلاس استفاده کند. ماده ۲۳۳ بار دیگر به کار رفت؛ ماده‌ای که معنایش شکایت نمایندگان از محمود احمدی‌نژاد، رئیس بانک مرکزی و مسئولان دولتی مربوط با این پرونده است. درصورت تایید گزارش توسط مجلس، این گزارش به قوه قضاییه ارجاع می‌شود و درعین حال به منزله کارت زردی به مسئولان دولتی خواهد بود.

دوباره اما واژه مصلحت به داد دولت رسید: چهارشنبه گذشته مجلس قرائت گزارش کمیسیوناصل ۹۰ در مورد چهار شکایت‌نامه نمایندگان از رئیس‌جمهور را در دستور کارقرار داد. گزارشی که آنقدر با اما و اگر و مصلحت‌اندیشی همراه بود که بدون جمع‌بندی ارایهشد. در مورد آن رای‌گیری هم نشد تا به صورت موقتی خیال محمود احمدی‌نژاد از کارتزرد‌های احتمالی مجلس راحت باشد و به وقت اضافه پایان بازی بیاندیشد. هرچند قرار است تا پایان مهرماه، نمایندگان مجلس گزارش جدیدی را از سوی کمیسیون اصل ۹۰ شاهد باشند و بعد در موردآن تصمیم گیری کنند، ولی بی‌شک رهبر حرف اول و آخر را در مورد پیگیری موضوع یا مسکوت گذاشتن پرونده خواهد زد. حرفی که بی‌شک بار دیگر به مصلحت شخص و گروهی اشاره خواهد داشت. عدم مصلحت‌اندیشی هیئت حاکمه و برخورد قاطع با عاملان اصلی بی‌گمان ما را به یاد قطعه «مست و هوشیار» پروین اعتصامی می‌اندازد. صحنه مقابله و مکالمه محتسب شهر است با مردی مست.

محتسب به جرم مستی، از مرد بازپرسی می‌کند و به روش‌های مختلف زمینه را برای گرفتن رشوه آماده می‌کند، اما با قاطع‌ترین جواب‌ها روبه‌رو می‌شود. زیرا:

گر حکم شود که مست گیرند/ در شهر هر آنچه هست گیرند

پی نوشت‌ها:

۱. اینجا

۲.اینجا

۳. علی مطهری، نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی و موافق طرح سئوال از محمود احمدی‌نژاد گفت: “مجلس به شاخه دفتر رهبری تبدیل شده است.”(خبر آنلاین-۲۱ تیر ۱۳۹۰)