در نوجوانی، وقتی مدرسه میرفتم یادم میآید معلمی داشتیم که حکایتی را برای ما به تکرار میخواند که شاید امروز طرح بخشی از آن خالی از لطف نباشد.
حکایت یادشده درباره سلطانی در سرزمین شامات بود به نام فخرسلطان. سلطان بنا بر بزرگی و جاه و جبروتش این نام را به عاریت برده بود، اما سلطانی بود خونریز و فوق تصور ظالم و ستمکار. رعیت در تملک سلطان، بیاذن او نه توان سخن گفتن داشتند و نه عملی برای انجام.
تنها فخر بود و امر و نهی و تازیانه و شلاق و گردنزنی. واژه غدغن در تمامی سطح شهر نمایان بود: نوشیدن غدغن، رقصیدن غدغن، خواندن کتب تایید نشده غدغن، خندیدن در اجتماع غدغن، مرد در کنار زن غدغن، غدغن و بازهم غدغن… مردم به جان آمده نه توان اعتراض داشتند و نه توان فرار. محصور در چهاردیواری بلند شهر، خشم خود را فرو میخوردند یا در تنهایی و درد، پچ و پچی از سر عادت با همنوای خود در خلوت میکردند.
تا روزی دزدی به شهر زد و اموال رعیت بیچاره را ربود؛ از شتر و گوسفند وبز تا مایحتاج زندگی آن روز. خبر به قصر سلطان رسید. سلطان ابتدا بیاعتنایی پیشه کرد ولی بعد دو فکر در سرش جرقه زد:
یکم: گرفتن دزد و قطع کردن دست و پایش برای نشاندن خود بر تخت عدالت و مشروعیت.
دوم: یافتن دزد و دانستن چگونگی وقوع دزدی تا مبادا دانستههای دزد به دیگر رقبا انتقال یابد و از هستی و نیستی ساقط شود.
خلاصه کاشف به عمل آمد که دزد پسرسلطان و علت دزدی، باخت پسر سلطان در قماری با یکی از همپالگیهایش است. صدا در شهر پیچید که پسر فخرسلطان، عامل دزدی و غارت است. پادشاه که تیرش به سنگ خورد، عصبانی و مایوس در دالان کاخ قدم میزد که به ناگاه صدای پچ و پچ نوکر با ندیمه دربار را در همین زمینه شنید. بیدرنگ نوکر را فلک کردند و دست آخر جارچی در شهر فریاد زد: دزد را گرفتیم. دست و پای نوکر را بریدند و جسدش شش شبانهروز بر سر در شهر تاب میخورد. روزی درحین گشت سلطان به همراه پسرش در شهر، نوجوانی ولگرد قصد زدن جیب پسر سلطان را کرد. کودکی با دیدن صحنه فوق از سرهیجان بانگ برآورد: دزد به دزد زد.
بیاذن من همه خموش
آیتالله علی خامنهای، روز دوشنبه در دیدار با کارگزاران ودستاندرکاران حج در پیوند باپرونده اختلاس سههزار میلیارد تومانی در بانکهای ایران گفت: “نباید این قضیه را کش دهند.” وی افزود: “عدهای میخواهند از اینحوادث برای زدن توی سر مسئولین سوءاستفاده کنند.”
خبرگزاری فارس منتسب به سپاه، دقایقی بعد از سخنان علی خامنهای کلیه مطالب جدید خود را در پیوند با اختلاس سههزار میلیارد تومانی از دسترس خارج کرد.
در تمام نقاط دنیا، اختلاس و کلاهبردی یا رسوایی سیاسی و مالی سیاستمداران تا زمان برکندن ریشه فساد، رساندن مجرم به دست عدالت و نشاندن به خاک سیاه، در صدر اخبار رسانههای داخلی آن دیار باقی خواهند ماند. به عنوان نمونه: ماجراهای راپرت مرداک (صاحب غول رسانهای نیوز کورپوریشن)، رسوایی جنسی موشه کاتساو (هشتمین رئیسجمهور اسرائیل)، نیکسون و رسوایی واترگیت، بیل کلینتون و رسوایی مونیکا لویینسکی (که البته در این مورد آخر رئیسجمهوری آمریکا تبرئه شد). در کشورهای دارای حکومتهای دموکراتیک و پاسخگو، رسانهها چشم و وجدان بیدار جامعههستند. برداشتن نورافکن شفافسازی از جانب رسانهها یعنی مدفون شدن پرونده رسوایی و فساد، اما در دیار ولی فقیه گویا تصمیمها در خصوص تخلفات در نظام اقتصادی و سیاسی آن وارونه رقم میخورد و گویا رهبر جمهوری اسلامی تصمیم خود را برای خاک پاشیدن به چشم مردم و فرافکنی گرفته است. از شواهد امر پیداست گناه بزرگترین اختلاس تاریخ ایران به گردن عوامل خارجی آمریکا و اسرائیل خواهد افتاد؟ آیا باز شگرد جدید (اختلاس) از جانب دشمنان نظام طراحی شده است تا حکومت اسلامی را بیحیثیت کنند؟! آیا بعد از شکست عوامل اسرائیل در جریان قتلهای زنجیرهای، اینبار دشمنان و استکبار جهانی اقتصاد کشور را نشانه رفتهاند؟
رهبر جمهوری اسلامی در بخشی از این سخنان گفت: “نباید این قضیه را کشدهند، بگذارید مسئولان کارشان را دنبال کنند و با دقت کار کنند. مردم هم بدانند این چیزها دنبال میشود، دستها قطع میشود، مسئولان قوه قضائیه همخبررسانی کنند.”
هنوز معلوم نیست، چه بر سر پرونده پرداخت چک پنج میلیونی توسط رحیمی، معاون اول محمود احمدینژاد به نمایندگان مجلس در ازای پسگیری استیضاح علی کردان آمد. هنوز معلوم نیست پرونده بیمه ایران و فساد مالی محمدرضا رحیمی که به قول برخی نمایندگان مجلس سر به فلک کشیده در کجا مدفون شد؟۱]و۲ [ هنوز برخی با گذشت بیش ازشش سال از گم شدن۳۰۰میلیارد تومان منابع مالی شهرداری تهران در دوران مدیریت محمود احمدینژاد، میپرسند این پرونده با اطلاعرسانی دستگاه قضایی به کجا رسید؟ [ [۳ هنوز به پرسشهای مردم پیرامون تقلبی بودن مدارک دکترای محمدرضا رحیمی و کامران دانشجو پاسخی داده نشده است؟ آیا افکار عمومی پاسخی در مورد قتل هاله سحابی و هدا صابر در زندان گرفتند؟ آیا علت وعوامل قتل زهرا کاظمی عکاس خبرنگار ایرانی- کانادایی در زندان اوین مشخص شد؟ حمله به کوی دانشگاه چطور؟ آیا معلوم شد زهرا بنی یعقوب، امیر جوانیفر، محمد کامرانی، امیدرضا میرصیافی و اکبر محمدی به چه دلیل در زندان جان دادند؟ اینها و دهها سئوال دیگر از رهبر جمهوری اسلامی و دستگاه قضایی حکومت اسلامی بیپاسخ مانده است و خواهند ماند؟
وی در ادامه سخنان خود از اینکه “توصیه به مبارزه با فساد اقتصادی که چند سالقبل بیان شد” جدی گرفته نشده است انتقاد کرد. رهبر جمهوری اسلامی اظهارداشت که اگر به آن توصیه عمل میشد، “این فساد بزرگ بانکی رخ نمیداد و اگرمبارزه میشد این چندهزار میلیارد سوءاستفاده پیش نمیآمد”.
رهبر جمهوری اسلامی ایران افزود: “رسانهها بیش از این نباید بهجنجال و هیاهو درباره این ماجرا ادامه دهند، بلکه باید به مسئولان اجازهدهند تا عاقلانه، مدبرانه، قوی و با دقت قضایا را پیگیری و بررسی کنند.”
آقای خامنهای همانند فخرسلطان بهخوبی به دنبال جایگاهی برای نشان دادن خود بر تخت عدل و عدالتگری کاذب و بازگرداندن مشروعیت نداشته خود در بین مردم است. باید از وی پرسید: شما که در جریان فساد مالی قرار داشتید، اگر نگاه مهربانانه به فرزندان (اختلاسگران دولتی) خود ندارید، پس دلیل سکوت و بیعملی شما با تمامی اختیاراتی که دارید، چیست و چه معنی و مفهومی میتواند داشته باشد؟ آیا تنبیه نوکر دربار به تنهایی کفاف سئوالات بیشمار ذهن جستوجوگر شهروندان را فراهم میکند؟ آقای محمود خاوری بی دغدغه در کانادا چه میکند؟
جارچی بانگ برآورد
مصطفی پورمحمدی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور درباره گشودهشدن پروندههای تخلف فراوان دولت در این سازمان خطاب به دولت هشدار داد و گفت: “تخلفات و مفاسد مالی اخیر از جمله اختلاسهای مکرر در نظامبانکی به دلیل بیتوجهی رئیسجمهور و هیئت دولت به گزارشهای اینسازمان بوده است.” وی افزود: “پروندههای زیادی در اینسازمان هنوز مطرح است که نمیخواهیم درباره آنها سخن بگوییم، چون مصلحتنیست. پس بهتر است مدعیان، سر جای خود بنشینند.”
از معنای واژه مصلحت، دو تعریف در فرهنگ لغات میتوان یافت:
۱-آنچه صلاح و سود شخص یا گروهی در آن باشد.
۲- آنچه باعث خیر و صلاح و نفع و آسایش انسان باشد. اگر منظور آقای پورمحمدی، صلاح شخص و گروه خاصی است بیگمان هیئت حاکمه بیشتری نفع را از سرپوش گذاشتن بر این اختلاس خواهند برد و اگر منظور تعریف دوم باشد بیشک ضرر کتمان این فساد اقتصادی از خود اختلاس ضررش بیشتر خواهد بود. به یقین همان تعریف اول در مورد این اختلاس سههزار میلیارد تومانی صحیحتر جلوه میکند.
شعبه دوم رهبری وارد گود شد
با اذن رهبر حکومت اسلامی، یکی دیگر از شعبههای آقای خامنهای وارد گود شد تا از تمامی ظرفیتهای اعطایی وی در مسیر پیگیری اختلاس استفاده کند. ماده ۲۳۳ بار دیگر به کار رفت؛ مادهای که معنایش شکایت نمایندگان از محمود احمدینژاد، رئیس بانک مرکزی و مسئولان دولتی مربوط با این پرونده است. درصورت تایید گزارش توسط مجلس، این گزارش به قوه قضاییه ارجاع میشود و درعین حال به منزله کارت زردی به مسئولان دولتی خواهد بود.
دوباره اما واژه مصلحت به داد دولت رسید: چهارشنبه گذشته مجلس قرائت گزارش کمیسیوناصل ۹۰ در مورد چهار شکایتنامه نمایندگان از رئیسجمهور را در دستور کارقرار داد. گزارشی که آنقدر با اما و اگر و مصلحتاندیشی همراه بود که بدون جمعبندی ارایهشد. در مورد آن رایگیری هم نشد تا به صورت موقتی خیال محمود احمدینژاد از کارتزردهای احتمالی مجلس راحت باشد و به وقت اضافه پایان بازی بیاندیشد. هرچند قرار است تا پایان مهرماه، نمایندگان مجلس گزارش جدیدی را از سوی کمیسیون اصل ۹۰ شاهد باشند و بعد در موردآن تصمیم گیری کنند، ولی بیشک رهبر حرف اول و آخر را در مورد پیگیری موضوع یا مسکوت گذاشتن پرونده خواهد زد. حرفی که بیشک بار دیگر به مصلحت شخص و گروهی اشاره خواهد داشت. عدم مصلحتاندیشی هیئت حاکمه و برخورد قاطع با عاملان اصلی بیگمان ما را به یاد قطعه «مست و هوشیار» پروین اعتصامی میاندازد. صحنه مقابله و مکالمه محتسب شهر است با مردی مست.
محتسب به جرم مستی، از مرد بازپرسی میکند و به روشهای مختلف زمینه را برای گرفتن رشوه آماده میکند، اما با قاطعترین جوابها روبهرو میشود. زیرا:
گر حکم شود که مست گیرند/ در شهر هر آنچه هست گیرند
پی نوشتها:
۱. اینجا
۲.اینجا
۳. علی مطهری، نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی و موافق طرح سئوال از محمود احمدینژاد گفت: “مجلس به شاخه دفتر رهبری تبدیل شده است.”(خبر آنلاین-۲۱ تیر ۱۳۹۰)
رهبر متعزم ایران در نطقی آتشین گفته بود ما دمکراسی و قرمساقی را نمی خواهیم. من نمی دان چرا این منصور پیر خربات جدیدا دمکراسی خواه شده.
کاربر مهمان / 09 October 2011
با ملاحظه تلائم الفاظ «سلطان» و «خامنه ای» یقین دانستم که باز اکبر گنجی کتاب ماکس وبر را تورقی کرده و نکته جدید دیگری به ذهنش رسیده.
کاربر مهمان / 11 October 2011
آقاي منصور سلام
از صحبتهايت معلوم مي شود شماهم د راين نظام نفعي داريد كه چنين داريد از آن دفاع مي كنيد حتما شرايط ايده آل سخني كه هابر ماس متفكر مكتب فرانكفورت مي گويد در ايران فراهم شده است كه شما انتظار داريد كه آقاي نادر اسم واقعي خودش را بدهدتا يكراست سراغش بروند. اگر اين آزادي وجود داشت شما مجبور نبوديد با فيلتر شكن وارد سايت زمانه شويدو ديگران رانقد كنيد
مقداري از خواب و خيال بيرون بياييد.
ابراهيم / 10 October 2011
آدم فروش ها کمی هم در مورد نظام سلطنتی کشوری بنویسید که جیره خوار آنید
کاربر مهمان / 10 October 2011
در سوراخ نشستن و دستور لگش کن دادن واسه فاطی تمون نمیشه.
دمکراسی یعنی احترام به عقاید مخالف.بدون پیش یا پسوند.
تبصره زدن کار افراد دغل و دشمنان دمکراسی است.این را بدون تعارف گفتم.اما سخنی با نادر خان:جهت برقراری مردم سالاری نیاز به تشکلات اعتراضی صنفی و دانشجوئی است.اینکه احزاب سیاسی در یک نظام مردمسالار نقش کاتالیزاتور را دارند و حتی در مواقعی هم جای موتور جامعه عمل میکنند هم بر هیچ فرد سیاسی دمکرات و معترضین اجتماعی چون من پوشده نیست.خب ما که در ایران احزاب مخالفی نداریم،تشکل صنفی انچنانی هم که منظور من و شماست وجود ندارد.تشکل دانشجوئی را هم در هنگام انتخابات و بعد از ان به انحراف و تعطیلی کشاندند.اکنون بفرمائید انقلاب با چه با ید کرد و چه چیزی را جایگزین کرد؟تحولات لیبی باید اختاری به همه انقلابیون اگاه و دلسوز ایرانی باشد.من گمان میکنم که با آشتی ملی و براه انداختن اعتراضات مردمی نسبت به انحرافات و اجهافات،هم بهتر و هم سریعتر به یک مردم سالاری خواهیم رسید.ضمنا هر گونه همفکری و همکاری با اجنبی در ایجاد تحولات را مضر دانسته و معتقدم نتیجه اش به نفع افراد مستبد در حکومت فعلی و آینده در ایران است.ضمنا بدون انجام اشی ملی، صدی هر آزادیخواه دمکرات به بهانه وابسطه بودن به اجنی خفه میگردد و مردم هم قادر به اعتراض نیستند.موفق باشید
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 14 October 2011
با سلام. منصور پیری خانقاه نشین!برادر جان تو که مارا باروش دمکراتیک خودت چپ وراست نواختی ! البته ملالی نیست! از کسی که عضما را مثل خودش میبیند ومراهم با خودشان الوده میکندجز این انتظاری نبود! بنده فقط عرض کردم ما دراین سالهای سیاه خونهای زیادی دادیم ومملکت به روز سیاه نشست وبخاطر اذناب این نا مسلمان نباید خونی از دماغ جوانان خاک مارا گلگون کند.او سالهاست که مرده فقط اگر یاری کنی وادرس اشتباه ندهی هرکدام ازماهمتی کنیم وتفی کنیم دودمانشان را سیل خواهد برد!حالا چه اصراری داری که اسمان ریسمان ببافی که اگر ایشان برود ما به خاک سیاه می نشینیم؟! ولقمه بزرگمان گوشمان خواهد شد؟!. چندین با برحسب خصلت مبارزه دمکراتیک خودتان بی حرمتی کردید ولی چون از جمله سر سپردگان اقا هستید ترسیدیم وزبان در کام کشیدیم !!واما از ما اصل نسب وادرس خواستید؟! ما همان نادر هستیم ! ولی ایا شماهم همان منصور (پیری) خانقاه هستید؟؟!!.
کاربر نادر / 09 October 2011
با سلام. اقا جان بچه زبانی بایدگفت اینقدر این موضوع را کششششش ندهید ؟! مگر نمبینید دشمن پشت در خانه نشسته و وعنقریب به نظام هجوم میکند واین افتابه لگن را هم خواهد برد؟! مگر فرمایشات یار گرمابه وگلستان اقا را نشنیدید که گفت اگر به ما بگوئید دست از ادم کشی بردار سه ساعته ایران به ناوگان امریکا حمله میکند وسه ساعت بعد دوستان ایشان(حزب الله لبنان) اسرائیل را به اتش میکشند!! وما هم وقتی دستمان را از خون همشهریهایمان شستیم حق الزحمه را از ایران وصول خواهیم کرد!(البته اگر ایرانی مانده باشد؟!) عزیز دلم شرائط دنیا را درک کن واجازه بده کمی هم به اخرین دیکتاتور بلاروس کمک کنیم! یا بریم برای مردم ونزوئلا سرپناهی بسازیم و… ! اقائی از همشهریان من به اتفاق خانم و بچه ازعرض خیابان میگذشت ماشین بچه را زیر کرد! مادر تو سرزنان جیغ میزد که ای وای که بچه ام مرد!! مرد که خیلی غیرتی بود به زنش فریاد میزد :مرد که مرد به درک که مرد! توکه ابروی مرا توی این خیابان بردی !!!!حالا حکایت عضما است! بردند که بردند ! شما چرا اینقدرکشششش میدهی؟! . دوست عزیز لطفا ازاین ببعد برای حفظ مصلحت کشششش نده !! جررررش بده ! پاره اش کن ! واسترش راهم روی سرش بکش !! که خداوند باریتعالی خودش رتق فتق کننده امور است!!.
کاربر نادر / 06 October 2011
عالی بود.
لدفن دکمه ی +1 مانند لایک فیس بوک به مطالب اضافه شود تا مطالبتان در گوگل پلاس نیز قابل شیر شوند.
امیر / 06 October 2011
ولایت حرامی = دولت حرامی نژاد
سلام / 06 October 2011
مطلبتان خوب و کاملا قابل فهم است.تنها ایرادی که دارد،ناکارائی اپوزیسون (با هر نامی و متشکل از هر گروهی) از قلم افتاده است.دوست گرامی ما فقط میتوانیم به اقای خامنه ای این ایراد را بگیریم که با توجه به اینکه میداند استفاده از روشهای غلط بکار گرفته شده در ج.ا.ا. توسط ایشان و دیگر مسئولین جز ضرر برای مردم نتیجه ای دیگری ندارد،باز هم ایشان خود فریبی و مردم فریبی میکنند.به نظر من ایشان میدانند که جز سر نگونی،عاقبت دیگری ندارند.ولی تلاش خود را می کنند که نظام و مردم را به شکلی که صحیح میدانند از این منجلاب بیرون بکشند. بدون اینکه به نصایح خیر اندیشان اهمیت دهند.خب ما که مسئول خطا و یا انحراف سیاسی، فساد اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی مسئولین نیستیم.قط در مقابل جامعه مسئولیت داریم و باید همت کرده وهمراه با تشکلات صنفی،متحدا نسبت به پیگیری و محاکمه و عزل دزدان بیت المال به خیابانها رفته و به اتفاق مردم خواهان رسیدگی دستگاه قضائی به پرونده دزدان شویم.
هرجا که مطلبی می خوانم و یا میشنوم،پای خامنه ای را وسط می کشید و به او می تازید.کسی نمیگوید که دادستان و یا رئیس قوه قضائیه باید استعفا بدهد تا مردم هم جرأت دخالت در بحث و تظاهرات را پیدا کنند.چرا
چرا سیاسیون ما فکر می کنند که اگر خامنه ای را برکنار کنند و یا سرنگون کنند،جامعه هم دگرگون میشود؟مگر در زمان شاه اختلاس صورت نمیگرفت؟مگر در امریکا،روسیه،ژاپن،افریقا و اروپا اختلاس صورت نمی گیرد؟
دوست گرامی اقای بیانی اشاره فرموده اند که اگر در نظامهای مردم سالار در کشوری عمل غیر قانونی و ضد ملی صورت پذیرد،پدر شخص خاطی را در می آورند.اما ایشان به نقش مردم و سازمانهای اصلاح طلب در جامعه اشاره ای نمی کنند و نمی فرمایند که اگر مردم به خیابان نریزند و اعتراض نکنند،در کشورهای دیگر هم دزدان و رشوه خواران و جانیان تا انجا که میشود بر صندلی خود می چسبند و مفت خوری و حرامزادگی میکنند.نمونه زنده و اشکارش کشور ایتالیا و مسئولین معافیائی ان،زندان گوانتا نامو و زندانیان بی حقوق و محاکمه نشده در ان،شکنجه زندانیان در کشورهای مختلف اروپا و زیردستان، توسط سازمان سیا و موساد با اطلاع کامل روئسای جمهور دوّل مختلف غربی و دّول دیکتاتور و دوست انان.
دوستن قصدم از بیان مطالب فوق توجیه کردن جنایات صورت گرفته در ج.ا.ا. نیست،بلکه توجیه کردن خودمان را محکوم میکنم.
بیایید به همان نقض حقوق ابتدائی خود توسط مسئولین اعتراض جمعی کنیم و با نظام و ولی فقیه و اسلام اصلا کاری نداشته باشیم.مطمعن باشید که اقای خامنه ای مجبور به انجام وظیفه خود خواهد شد و مطمعن باشید که قوه قضائیه اینقدر بی آبرو نخواهد بود و دیگر دزدان خود را به عنوان نماینده مردم جهت ورود به مجلس کاندید نخواهند کرد.
نگاهی منصفانه به سلامت رهبران احزاب و سازمانها و نیز سیاسیون دو آتشه در خارج از کشور به ما می فهماند که یا انان خود خامنه ای دیگری هستند و یا از سیاست جز جنجال و گل آلود کردن اب به نفع استعمار کار دیگری نمی شناسند.
چطور است که انان برای آزادی جاسوسان آمریکائ و اروپائی و یا علیه علوم هسه ای با پیروانشان در جلوی سفارتخانه ها اقدام به تظاهرات میکنند، ولی در ماجرای اختلاسها برای برکناری رئیس قوه قضائیه که مانع کار قانونی دادستانهاست اقدامی نمی شود؟ایا این رفتار غیر اصولی از طرف اپوزیسیون خارج نشین قابل درک و یا قابل توجیه است.برای رسیدن به دمکراسی باید با دولتیها به تمرین بپردازیم و در داخل و خارج جهت احقاق حقوق ابتدائی خود متحد شده و به خیابان برویم.ضمنا فراموش نکنیم که رهبران جنبش سبز هم از همین قماشند و تا امروز هم هیچ یک به اعمال زشت و جنایات احتمالی خود اعتراف نکرده و از مردم پوزش نخواسته اند و اگر انان واقعا علاقمند به سرنوشت خود و مردم ایران هستند،وقتش رسیده است که با اعتراف به گذشته ننگین خود،اختلاسهای انجام شده در زمان خود را نیز به مردم بگویند و جزئیات دزدیها و افراد دخیل در ان را حضور مردم شرح دهند.مرگ بر دزدان بیت المال بدون استثناء
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 07 October 2011
با سلام. دوست عزیز شما منصور جلاج هستی که فریاد انالحق میزد ومیگفت من خودم همانم !!ودنیا وکائنات محض گل روی من خلق شده (تا نانی به کف اورده وبه غفلت نخوریم!) وانسان را همسان خدا میدید؟! واگر ادمی خلق نمیشد خدا وهمه افرینش او مفهوم ومعنی نداشت! یا پیر خانقاه هستی که که گوشه عذلت مینشست وپند واندرز حکیمانه میدادکه این جهان ارزش چرا چرا گفتن هم ندارد!! فعلا که جمع اضداد شده اید !! حضرت سلیمان که بر انس وجن و باد وابر فرمان میراند بالاخره تکیه برعصا مدتها بود که مرده بود وهیچکس دلیری نداشت که احوال او بپرسد! موریانه ها عصای اورا خورده خورده جویدند ! وبا نسیمی او فرو ریخت! وکل ادمیان واجنه و وحوش و… ازسیطره ظلم او رها شدند !! دوست من بت بزرگ را بشکن !! او از مدتها پیش مرده است ! کمک کن تا عصایش را بجویم ! تا فرو ریزد واین مخلوق خدا فرصتی برای نفس کشیدن پیدا کنند.*****. سرافراز باش.
کاربر نادر / 07 October 2011
آورین… قیاس جالبی بود
کاربر مهمان / 08 October 2011
با سلام. متشکرم وسپاس دارم اایندفعه هم به روال زمانه پنج ستاره شدم (*****) !! به دوستان دگر باش افسوس میخورم که هرچه دل تنگشان میخواهد مینویسند ودریغ از یک ستاره که نصیبشان بشود ! جای این ستاره ها کلی مطلب نوشتم ! ولی ستاره باران شدم که به انها افتخار میکنم !! .
کاربر نادر / 08 October 2011
نادر خان گل تو چرا خودت را معرفی نمی کنی که بدانیم که جزو نادرانی و یا از نسل نادر شاهی؟من یک انقلابی دمکرات هستم و دمکراسی احترام به عقائد مخالف.اگر تفکر و روش حاکمیت اقای خامنه ای با روش مورد قبول و علاقه من فرق می کند،دلیلی ندارد که من به شتنش ادام کنم.ضمنا آشتی ملی را شرط ورود به مبارزات دمکراتیک میدانم و خامنه ای را هم یک انسان همچون تو و خود میدانم.اگر هر خطا و جنایتی کرده باشد،بعد از یک مبارزه سیاسی مسالمت آمیز و به قدرت رسیدن نیروی سیاسی دیگری،در محاکم قضائی باید جوابگو شوند.توجه کنید به دگرگونی در مصر،عراق و غیره…وقتی به وقایع ٣٢ سال گذشته می نگرم و می بینم که نبود فرهنگ مردم سالارانه باعث آوارگی،بد نامی،خیانت،جنگ،ترور و دیگر جنایات شده است.و استعمار گران هم از همین بیتوجهی و بیفرهنگی ما حد اکثر استفاده را کرده ان،موجه میشوم که ما ایرانیان چقدر مغرور و بی منطق هستیم.مروری به همین چند خط نوشته متفکرانه شما مشخص میکند که شما هنوز مفهوم دمکراسی را متوجه نشده اید.دوست گرامی نادر بودن خوب است، اما دلیل بهتر بودن نیست؟هموطن ما سه راه بیشتر نداریم اول قبول اصول دمکراسی و اقدامات سیاسی درست و انسانی-دوم برپائی انقلاب و اشوب و احتمالا تجزیه ایران و سوم پناه بردن به دامن استعمار.بنده راه اول را انتخاب کرده و تبلیغ میکنم و شما هم انقلاب کنید.شعور سیاسی من اجازه نمی دهد که مانع فعالیت سیاسی شما بشوم،ولی به عنوان یک ایرانی حق خود میدانم که نظرم را بگویم و اجازه ندهم مشتی ماجرا جو و یا عامل استعمار برای من اختیار داری کرده و بخواهند که بر من حکومت کنند.
شما از دمکراسی هیچ نمیدانید و مثل دولتیها هر انکس که با نظر شما مخالف باشد و یا با شما در سرنگونی رژیم کنونی همراه نشود را از گردونه خارج می کنید.اما من و امثال من به شما و اخوند و بسیجی، هم حق حیات و هم حق انتخاب کردن و انتخاب شدن می دهیم.
تو انقلابی نما که شهامت نوشتن اسم واقعییت را نداری و از زندانی وشکنجه شدن و مردن اینقدر می ترسی،پس حق نداری که برای معترض اجتماعی چون من تعین تکلیف کرده و یا خط دهی بنمائی.این هجویات غیر دمکراتیک را من نیز در جوانی همچون شما طوطی وار به زبان آورده ام و ٣٢ سال است که این هجویات را م از دگران میشنوم.
اگر قبول نداری،گوش کن:آمریکا فعلا یک کشور ورشکسته سر مایه داری است و جوانان در ان کشور به اعتراض به خیابان امده و برای احقاق حقوق حقه خویش تظاهرات کرده و باز هم می کنند.ایا کسی در ان کشور شعار انقلاب و سر نگونی میدهد؟ایا به نظر شما دولت مردان امریکائی از خامنه ای و احمدینژاد و غیره بهترند؟
دوما چپیهای امریکا که تا ماه گذشته جرئت اعتراض و عرض اندام نداشتند نیز وارد صحنه مبارزاتی شده اند.چرا شعار جمهوری دمکراتیک و یا نظام سوسیالیستی و غیره نمی دهند؟چرا مردم امریکا که از ملیتهای گوناگون هستند،نباید در مدارس به زبان مادری خویش تحصیل کنند و چرا سرخ پوستان و اسکیموها نباید کشور مستقل خود و دولت سرخ پوستی ویا اسکیموئی داشته باشند؟
کشور یونان ورشکسته کامل است و چپیها نیروی سیاسی بسار قوئی در یونان هستند،چرا مردم یونان درخواست سرنگونی و انقلاب نمکنند و شعارهای سوسیالیزم و یا جمهوری دمکراتیک خلقی را بیان نمیکنند؟
پرتقال و اسپانیا و فرانسه و ایتالیا هم مشکلات فراوان اقتصادی دارند.چرا در همه این کشورهای غربی سخن از اصلاحات و تغییر وزیر و وکیل میشود، ولی در ایران باید اسلام از بین برود؟اقا و خانم انقلابی ایا کسی تا کنون جلوی شما را گرفته بود و مانع از انقلاب و آحلق آویز کردن خامنه ای شده بود که اینقدر منت سر دیگران می گذارید و انان را مسئول بی لیاقتی خود می دانید.راه باز و نظام هم اماده مبارزه،بفر مائید.همین چند هفته پیش یک عده مزدور با نام خلق رد و غیره مدعی برپائی کشور کردستن را میدادند،خوب چه غلطی کردند،شما هم بدون قبول اول و قوائد مردمسالاری و بدون پشتوانه مردم هیچ غلطی نمی توانید بکنید و اگر به استعمار دلباخته اید،من و امثال من در جبهه خامنه ای با شهامت و افتخار با شما مقابله میکنم و شعار مرگ بر استعمار گران و مزدوران را حلاج وار بیان می کنیم.
هموطن یک فرد دمکرات واقعی خواهان فعالیت همه ادیان و بینش هاست و دمکراسی هم یعنی همین.اکنون اوّل شما بفرمائید که خود کیستید و چه میخواهید و سپس امر و نهی و خواهش و تمنای کنید.ضمنا برای یک فرد دمکرات فرقی نمی کند که دزد و یا دیکتاتور چه جهان بینی دارد و دزد و دیکتاتور خودی و ناخودی هم در نظرش یکی است و هرگز تلاش نمی کند که یک دیکتاتور مذهبی را کنار بزند و دیکتاتور دیگری(چه مذهبی و چه غیر مذهبی) را به جایش بیآورد،مگر ادم احمقی باشد.همچنین دمکراتها به خورشید که ماندگار است و گرمی می بخشد بیشتر علامندند تا به ستارگانی که معدوم شده اند و فقط نور ضعیفی از انان باقی مانده است.موفق باشید
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 09 October 2011