هفته ی گذشته، مطبوعات ایران با شنبهای تحت تاثیر راهپیمایی روز قدس آغاز شد و در روز سهشنبه با منتهی شدن به تعطیلات عیدفطر خیلی زود تمام شد. این هفته کوتاهِ کاری، با تیتر یک روزنامه روزگار در روز شنبه هم بیمناسبت نبود که از قول آیتالله مهدوی کنی در واکنش به افزایش تعطیلات نوشته بود: “از دنیا عقبیم باید بیشتر کار کنیم”.
به سرمقالهها و یادداشتهای صفحه اول روزنامههانگاهی بیندازیم.
روزنامهنگاری منتقدانه
جز حسین شریعتمداری که سرمقالههای کیهان به اعتبار نام او خوانندگان ثابت در همه طیفها دارد و از جمله موثرترین متون مطبوعاتی ایران –بنا به دلایل متنی و فرامتنی- است، کمتر روزنامهای است که از زبان سردبیر و یا امضای سردبیر به شرح و تفسیر وقایع بپردازد و سختگیریهای چند سال اخیر مزید بر علت شده تا سرمقالههای روزنامهها بیشتر در اختیار چهرههایی از سایر اصناف قرار بگیرد تا حرفِ روزنامهنگار از زبانِ آنها منتشر شود. اما روز شنبه، سیدعلی میرفتاح سردبیر روزنامه روزگار در سرمقالهای بلند چنین نوشت: ” كه هستيم؟ روزي نيست كه موقع نوشتن يا تهيه، تدارك روزنامه از خودم نپرسم «ما كه هستيم؟» يا «چه ميكنيم؟» و «چه وظيفهاي بر عهده داريم؟»… تقريباً كار و بار همه معلوم است. ” و کوشید تا انتهای مطلب پاسخی برای این سوال پیدا کند. او معتقد است: ” كساني كه از سياست به روزنامهنگاري وارد ميشوند، روزنامه را به عرصه رقابت و بازي سياسي تبديل ميكنند. همچنان كه رقبا، از هم گاف ميگيرند و اسرار پشت پرده هم را برملا ميكنند، سياسيون خبرنگار شده هم روزنامه را به دايرهاي تبديل ميكنند كه انباشته از اخبار محرمانه و گافهاي سرپوش گذاشته است. اينوريها، گاف آنوريها را ميگيرند و آنوريها اخبار ويژه اينوريها را لو ميدهند. شايد امروز هم ما داريم چوب همان روزنامههايي را ميخوريم كه كارشان مديريت دعواي سياسي بود. اما حقيقت آن است كه ماهيت كار ما دخلي به آنها ندارد و ما كاري به دعواي سياسي نداريم.” سردبیر روزگار به مشکلات روزنامهنگاران در رسانههای منتقد اشاره میکند و میگوید: ” من سادهلوحانه فكر كردم اگر صفحات روزنامه را با نقلقول پر كنيم بار حقوقياش كمتر ميشود و كسي به حساب روزگار نميگذارد كه وضع فرهنگي و سياسي و اقتصادي بد است. من میگفتم «زشتی خط، زشتی نقاش نيست». و كسی زشتی اخبار را حمل بر زشتی روزگار نمیكند. در بی عقلیام فكر میكردم اگر اول خبر بنويسم ايرنا و ايلنا و فارس و خبر و صراط و الف و آفتاب، تا حدی از روزنامه سلب مسووليت كردهام و حرفم را از دهان غير زدهام، اما ظاهراً زهی خيال باطل. ما نهتنها مسوول نقلقول از همه سايتها و خبرگزاریها هستيم، بلكه در برابر گروه بافراستی كه نيتخوانی میكنند، دستمان رو شده و فهميدهاند كه ما با غرض و مرض از اين طرف و آن طرف نقل قول میآوريم. يعني يك حرف در سايت فارس يك معنا دارد و به همان شكل در روزگار يك معنای ديگر. اگر آقاي- فیالمثل- شجونی توی خبر بگويد «دعوا سر لحاف ملاست» يك معنا دارد و اگر روزگار همين را نقل كند جسارت كرده و بیادبی كرده و به شيفتگان خدمت توهين كرده.” و در این بین نقدی هم به روزنامهنگاران جلای وطن کرده دارد: ” مهاجرت كردن كار بدی نيست و به كسانی كه توي صف مهاجرت به اروپا و امريكا و استراليا ايستادهاند خرده نمیگيريم اما آيا سخت نيست كه بنشينيم و نظاره كنيم كه چطور دوستانمان سختی غربت را به آغوش مام وطن ترجيح میدهند؟ اينهايی كه رفتهاند نه ضدانقلاب بودهاند و نه جرمی مرتكب شده بودند كه از ترس آلاخون والاخون لسآنجلس و پاريس و لندن بشوند. اينها- خيلیهايشان- نتوانستند بعضی جفاها و ناملايمتیها را تحمل كنند و تاب بياورند. زدند زير ملك پدری و رفتند تا در جاي ديگر شهروند درجه چند بشوند. اين را از آن جهت گفتم كه يادم هست يكی از مسوولان دولتی مرتبط با مطبوعات موقع بازديد از روزنامهای، خطاب به يك روزنامهنگار منتقد گفت «شما هم به زودی به بیبیسی و ویاُای میرويد و ما هم روی امواجتان پارازيت مياندازيم و…» متاسفانه خيلی از مسوولان مثل اين بزرگوار فكر میكنند كه روزنامهها كارخانه توليد ضدانقلاب براي راديو امريكا و فردا و… هستند. اگر در بين اخبارگوها و رپورترهای اين شبكهها، چهرههای آشنای مطبوعات را میبينيد، دليل نمیشود كه فكر كنيد اين مصرع تقدير محتوم روزنامهنگاران منتقد است.”
هفت سال شعارمحوری
سرمقاله روزنامه ابتکار در روز یکشنبه هفته گذشته، انتقادی صریح از سیاستهای انتخاباتی اصولگرایان است. غلامرضا كمالي پناه با طرح این موضوع که ” اصولگرايان براي دستيابی به قدرت و شکست اصلاحطلبان، از سال ۷۶ بهصورت ويژه چند شعار عامهپسند را در بوق کردند و از همه ابزارهاي رسانهای و تبليغاتی که در اختيار داشتند، برای نشان دادن بیتوجهی جناح رقيب و بياعتمادی و بیعرضگی آنها هرچه در حد توان داشتند در اذهان جامعه کاشتند.” اصولگرایان را به شعارمحوری و پوپولیسم متهم میکند. او مینویسد: ” تقريباً هفت سالی است که هيچ مانعی بر سر راه تاختوتاز اين جناح وجود ندارد. هيچ ارگان و قدرتی که بتواند بحرانساز باشد و چوب لای چرخ اين جناح بگذارد هم نبوده است. اکنون سؤال اساسی اين است که کداميک از اين وعدهها و شعارها تحقق پيدا کرده است؟” و در نهایت خواستار آن میشود که ” بزرگان اصولگرا کبکوار سر در برف نکنند و حقايق و واقعيتها را ناديده نگيرند. رسماً از مردم به خاطر بيثمر بودن شعارهايشان عذرخواهی کنند. ديگر نمیتوانند با اين شعارها رأی بگيرند؛ زيرا همه فهميدهاند در اين کشکول بهاصطلاح عوام شعارهای کشکی است.”
در آرزوی صدر
روز دوشنبه سرمقاله روزنامه شرق به امضای “مهدی فیروزان” به یکی از موضوعات مورد علاقه روزنامههای اصلاحطلب در روزهای گذشته اختصاص داشت: “امام موسی صدر”.
نویسنده همچون سایر مطالب منتشر شده در این زمینه، سخت مشتاق حضور و فعالیت دوباره این روحانی بلندپایه جهان تشیع است و مینویسد: ” بازگشت امام موسی صدر به قلمرو تحولات منطقه خاورميانه آن هم پس از ۳۳سال اسارت در زندانهای قذافی، از دو ديدگاه مهم قابل بررسی است. نخست آنكه نشانه بلوغ فكری و اجتماعی مردم ليبی است. مردمی كه طی چهار دهه حكومت كودتايی سرهنگ قذافی از هويت انسانی خود تا حدود بسيار زيادی دور شده بودند و همچون بيابانهای كويری از جريان زلال معرفت محروم بودند… ديدگاه دوم شرايط و تحولات منطقه بزرگ اسلامی و عربی است كه پيش از پيش به ديدگاههايی چون امام موسي صدر نيازمند است. مراجعه به منظومه فكري و مجموعه اقدامات عالی امام موسی صدر طی سالهاي ۱۳۳۸تا ۱۳۵۷يعنی دوران رهبری ایشان بر طايفه شيعه، نشانگر این امر است كه ایشان نه تنها زمانشناس بودند كه آينده را نیز به خوبي میديدهاند.” به نظر میرسد تا انتشار خبری قطعی درباره صدر، رسانههای اصلاحطلب در پیگیری این موضوع، تحقق مطالبات منتقدانه خود را در شمایل روحانی نوگرای سالها پیش بجویند.
تعطیلی و مجلس
سرمقاله روز دوشنبه “جهانصنعت” را ” مهرداد میهندوست” نوشته است که به تفسر کوتاه آمدن مجلس دربرابر دولت در مضوع افزایش تعطیلیها پرداخته است: ” نمایندگان مجلس یقین داشتند اگر این بار هم به درخواست دولت که رسمی هم هست جواب رد بدهند، آب از آب تکان نمیخورد و دولت باز هم با استفاده از قانون نانوشته بینالتعطیلین به صلاحدید خود پنجشنبه این هفته را تعطیل میکند.اگر این اتفاق رخ میداد باز هم بهارستاننشینان باید فریاد سر میدادند که دولت تخلف کرده و نهایتا یک مورد دیگر به سیاهه تخلفات اضافه میشد و لاریجانی هم در نامهای رییس دولت را از این عمل خلاف قانون آگاه میکرد و آنچه در نهایت برون داد این روند میشد دست کوتاه نمایندگان بود برای هدایت دولت به سمت قانون.” و بعد بر اهمیت غیبت ۸۴نماینده مجلس در روز رایگیری این تصمیم تاکید کرده است.
منتقدان و مداحان
شریعتمداری روز سهشنبه در یادداشت روز کیهان، به موضوع انتقادات رهبر در دیدار با اعضای هیات دولت پرداخته و به موازات آن اصلاحطلبان و حلقه اطرافیان احمدینژاد را نواخته است. در این مطلب ضمن ادعای “وطن فروشی و خيانت بسياری از مدعيان اصلاحات” میخوانیم: ” برخی از دوستان به هر علت از جمله قبيله گرايی كور و يا اختلاف سليقه ها و دلخوري های آنچنانی- بعضاً به جا- از دولت، تنها روی نقاط ضعف و بزرگ نمايی آنها تاكيد می كنند و نقاط قوت را نمی بينند و يا خدای نخواسته نمی خواهند ببينند… برخی ديگر به علت شيفتگی غيرقابل توجيه و يا برخوداری از رانت های بادآورده و مسئوليت های بيرون از شايستگی، هيچ نقطه ضعفی نمي بينند و يا مي بينند و لب فرو مي بندند. آنها كوچكترين انتقادها را با بدترين شكل ممكن به خيال خود پاسخ مي گويند. اين عده مانع از مطرح شدن ضعف ها و در نتيجه، اصلاح آن می شوند… دولت محترم نيز متاسفانه تاب چندانی برای شنيدن نقاط ضعف ندارد و حال آن كه بيان منصفانه و دلسوزانه نقاط ضعف در كنار خدمات فراوان و بعضا بی نظير دولت نهم، نه فقط از نگاه شايسته به دولت نمی كاهد بلكه انصاف در ارزيابی را نيز بر ساير خدمات می افزايد.”
کارون و خطر خشکی
در روزهایی که معضلات زیستمحیطی و در صدر آنها مرگ پیشبینی شده دریاچه ارومیه خبرساز است؛ ” طرح انتقال آب سر شاخههای كارون به فلات مركزی” دستمایه بهروز بهزادی برای نوشتن سرمقاله روز چهارشنبه اعتماد شد. او طرحهای توسعه را در صورتی که به میراث فرهنگی و محیط زیست ایران آسیب برسانند، قابل توجیه نمیداند و نسبت به ادامه تخریبها هشدار میدهد. سردبیر اهل اهواز این روزنامه مینویسد: ” کارون، رود پرغرور جلگه خوزستان نيز به زودی از آواز صيادان و قايقرانان بینصيب می شود و ديگر آن صحنههای زيبايی که گاوميشها هنگام شنا در ساحل و نقاط کمعمق رودخانه میآفريدند باید به تاريخ بپيوندد و از کارون زيبا که شاعران برای آن شعر میسرودند، رودی کوچک باقی نماند.” مطلبی بیشتر احساسی که کمتر به ابعاد کارشناسی و فنی موضوع میپردازد.
با سلام. ماهم سری به پیشخوان مطبوعات زدیم ! هشتاد در صد موضوعات همین نشخوار یومیه بود که اتفاقا دستگاه اطلاعاتی وارشادی خیلی علاقه دارند به ان مشغول باشیم!! بی حوصله انگشتم رفت تا کلیک کنم وصفحه را ببندم ! یکهو چشمم به (کارون) افتاد! طبق معمول برق سه فاز از کله ام پرید! مخصوصا که رئیس خیلی خونسرد فرمایش کرده اند(مطلبی بیشتر احساسی و…..!!). سرکار محترم توصیه میکنم هرگز بی وضو وارد (کارون) نشو!! گرچه دوچشمم همه اب کارون است! ما ساحل نشینان این رود که بیش از نهصد کیلومتراز سرزمین مارا ابیاری میکند غمگین رودخانه خود ودریاچه ارومیه(الماس دریای نور) وزاینده رود نازا !و دریاچه پریشان و دریای هامون و…. اخیرا نگران دریاچه گهر در لرستان هستیم! من خودم برخاسته از محله گاومیش اباد هستم وبه سرشیر او میگوئیم (قیماق) ! عجیب انکه وقتی به ارومیه وتبریز رفتم وگاومیشها انهارا لمس کردم مرا با مهربانی به قیماق و عسل سبلان مهمان کردند ومنهم شیره خرما ورطب سر سفره گذاشتم! واین سر دنیا هم دوست ترک من قوطی سرشیری را باز کرد که به ترکی روی ان نوشته بود:(کیماک).
کاربر نادر / 06 September 2011