تیم لیس‌تر – به نظر می‌رسد بمبگذار نروژی در طراحی حمله خود از «القاعده» الهام گرفته است. او در یکی نوشته‌های خود آورده: « همان‌گونه که جهادگران اسلامی، خود را درخت آلوی امت اسلامی می‌دانند، ما نیز درخت آلوی اروپا و مسیحیت خواهیم بود.»

در ظرف سی‌سال گذشته، راست‌‌ها در اروپا دوره رنسانس خود را پشت سر گذاشتند؛ دوره‌ای که با خشم ناشی از قدرت‌گیری اتحادیه اروپا و نیز چندفرهنگی حاصل از مهاجرت همراه بوده است.

در سال‌های اخیر، احزاب مخالف مسئله مهاجرت و اختلاط فرهنگی، در انتخابات عملکرد خیلی خوبی داشته‌اند. جدا از این احزاب رسمی، «نئوفاشیست‌ها» و «ملی‌گراهای سوسیالیست» نیز در جای جای قاره، از آلمان، بلژیک، هلند و ایتالیا تا کشورهای اسکاندیناوی و مجارستان و انگلستان به خوبی توانسته‌اند خود را در این کشور‌ها تثبیت کنند.

اغلب افرادی که به این گروه‌‌ها وابسته هستند، کشتار جمعی روز جمعه ۲۲ ژوئیه در اسلو را تایید نمی‌کنند، ولی به احتمال زیاد از آن‌چه «مانیفست» آندرس برینگ برویک (مهاجم نروژی) قلمداد می‌شود، هواداری می‌کنند.

از نظر برویک، دستاورد «مارکسیسم فرهنگی» برای اروپایی‌ها، یک اروپای به لحاظ اخلاقی تنزل‌یافته است. برویک در جایی نوشته است: «شما نمی‌توانید با «اسلامی کردن» اروپا مبارزه کنید یا مانع مهاجرت‌ مسلمانان به اروپای غربی شوید، مگر این‌که ابتدا جلوی آموزه‌های سیاست «چند‌فرهنگی» و «مارکسیسم فرهنگی» را بگیرید.» او در جای دیگری نیز می‌گوید: «یکی از گسترده‌ترین مظاهر دیوانگی عصر حاضر، ترویج چند‌فرهنگی است.»

بسیاری از سفیدپوستان افراطی و نژادپرست‌ها، باورهای برتری‌جویانه خود را در سایت‌هایی نظیر stormfront. org که شعارش «دنیای پرافتخار سفیدپوستان» است، به اشتراک می‌گذارند. در فروم‌های گفت‌و‌گوی این سایت، عناوینی همانند «اسکاندیناوی با چندفرهنگی شدن مبارزه می‌کند»، به فراوانی دیده می‌شود.

در بخش دیگری از این سایت برخی از اعضا اخطار داده‌اند «یک اروپای متحد، می‌توانست در مقابل تهاجم فرهنگی اسلام یک دیوار محکم باشد، در حالی ‌که اینک اروپا به دروازه‌ای برای اسلام تبدیل شده است».
این تالار گفت‌وگو که چند سال پی‌درپی فعال بوده، شامل ویدیوهایی از تجاوز به مهاجران، هشدار درباره نرخ پایین زاد و ولد در میان بومیان اسکاندیناوی و نیز لینک‌ به ویدئوهایی از تظاهرات راست‌های افراطی است.

یکی دیگر از پیام‌هایی که در این سایت با دیگران به اشتراک گذاشته شده این است: «مردم نروژ، لطفاً سفید باقی بمانید!» درست یک روز پیش از حمله روز جمعه ۲۲ ژوئیه اسلو، یکی از اعضای این فروم نوشته بود: «نروژ باید از خواب برخیزد و غیر سفیدپوستان را بیرون کند.»

هم‌چنین بمبگذار نروژی در نوشته‌های خود، نسبت به این مسئله که مسلمانان اسلو، آرام آرام به قسمت‌های خوب شهر نقل مکان کرده‌اند و از این طریق، ساکنان پیشین این محله‌ها را وادار به جابه‌جایی کرده‌اند شکایت داشته است. سخنانی همانند این در گذشته نیز توسط راست‌های افراطی دانمارک مطرح شده بود.

رشد راست‌ها در اروپا

آمار حاکی از این است که حزب راست افراطی دانمارک (دانکس فولکرپارتیز) در پارلمان این کشور ۲۵ صندلی دارد؛ حزب دموکرات‌های سوئد نیز در انتخابات سال ۲۰۱۰، ۷/۵ درصد آرا را توانست به خود اختصاص دهد. در فنلاند، «حزب فین»، پیروزی غیر منتظره‌ای در انتخابات آوریل گذشته داشته است و در ‌‌نهایت توانست یک رأی از هر پنج رای داده شده را از آن خود کند.

جدا از کشورهای اسکاندیناوی، حزب «جبهه ملی» در فرانسه موفق شد در نخستین دور انتخابات منطقه‌ای که در ماه مارس گذشته برگذار شد، ۱۵درصد آرا را به دست آورد. هرچند، این پیروزی شامل مجموع کل آرا در فرانسه نبود. این در حالی بود که حزب رئیس‌جمهور فرانسه، نیکلاس سارکوزی تنها دو درصد از این میزان بیشتر رای آورد.

در هلند، «خیرت ویلدرز» (سیاستمداری که برویک در نوشته‌هایش او را تحسین کرده است)، نقش به‌سزایی در اشاعه نفرت و کینه علیه اسلام داشته است. حزب او (حزب آزادی)، سومین حزب بزرگ کشور و دارای ۲۴ صندلی در پارلمان هلند است. ویلدرز قرآن را با کتاب «نبرد من» هیتلر مقایسه کرده و تلاش داشته است تا جلوی انتشار آن در هلند را بگیرد.

از سوی دیگر «حزب ملی» انگلستان در سال ۲۰۰۹، به اندازه‌ای رأی آورد که توانست دو عضو خود را به «پارلمان اروپا» بفرستد؛ نتیجه‌ای که تشکیلات سیاسی انگلستان را به شدت شوکه کرد.

واقعیت این است که بسیاری از این احزاب و دیگر گروه‌های راست افراطی، مخالف مقررات «شنگن» هستند. مقرراتی که مبنا و اساس آن «آزادی رفت و آمد» در کشورهای اروپایی است. از سوی دیگر، دولت‌های محافظه‌کار در ایتالیا و فرانسه، مبارزه پرمناقشه‌ای را برای اخراج کولی‌‌ها به بهانه بالارفتن آمار جرایم در این کشور‌ها آغاز کرده‌اند.

در ماه مه گذشته‌، دولت دانمارک کنترل دوباره‌ مرز‌ها را به بهانه مبارزه با مهاجرت‌های غیر قانونی و جرایم سازمان یافته اعمال کرد. حرکتی که از سوی «حزب مردم» دانمارک با استقبال روبه‌رو شد.

در حال حاضر مسائلی از قبیل «مرزهای باز» و «مهاجرت»، دلیل بخش بزرگی از بحران موجود در اروپاست؛ بحرانی که به خودی خود موجب تردیدهای جدی در خصوص آینده مالی «منطقه یورو» شده است.

احزاب‌ راست افراطی در کشورهای اسکاندیناوی، با ارائه کمک مالی به کشورهای ضعیف‌تر اتحادیه همانند یونان و پرتغال مخالفند. روزنامه محافظه‌کار آلمانی «دای‌ولت» در ماه مه گذشته ‌نوشت: «نه «مرزهای باز» و نه «پول واحد»، سبب نشده که کشور‌های اروپایی به یکدیگر نزدیک شوند. درست برعکس؛ آن‌ها به مشخصه‌های ملی خویش چسبیده‌اند.»

سیاستمداران دست راستی از «وایلدر» تا «مارین لپن» (رهبر جبهه ملی فرانسه)، با سرعت و به صراحت حمله‌های صورت گرفته در نروژ را محکوم کردند. سیو جنسن، رهبر حزب «راست‌های ترقی‌خواه» نروژ (که زمانی برویک نیز عضو آن بوده) در همین زمینه گفت: «این حمله وحشیانه و بزدلانه‌ای که شاهد آن بودیم، مغایر چهارچوب‌ها و ارزش‌هایی است که زیربنای جامعه نروژ را تشکیل می‌دهد.»

تاکنون افرادی که به گروه‌های افراطی راست در اروپا گرایش داشتند، با چاقو یا بمب‌ (بمب‌های دست‌ساز) به مهاجران، همجنس‌گرایان یا یهودی‌ها حمله می‌کردند. به همین سبب حمله‌ای به گستردگی حمله روز جمعه ۲۲ ژوئیه در اسلو بی‌سابقه بود؛

این در حالی است که در کنار این احزاب رسمی، گروه‌های زیرزمینی سفیدپوستان نئوفاشیست و نژادپرست نیز فعالند. اعضای این گروه‌ها که به‌طور دائم در هم ادغام می‌شوند و تغییر می‌یابند معمولاً افراد جوان، کم‌سواد و بی‌کار‌ هستند؛ افرادی که اگر شغلی هم داشته باشند، معمولاً کم‌ درآمد است. آن‌ها دولت‌های اروپاییِ بعد از جنگ با مدل‌ اجتماعی دموکراتیک و نیز افزایش مهاجرت از آفریقا و جنوب آسیا را مسبب ناکامی‌های خود می‌دانند.

تئوریسین‌های گروه‌های راست افراطی، در اروپا یک «ویرانی اقتصادی» را پیش‌بینی ‌می‌کنند (همان‌طور که بمبگذار نروژی نیز به ظاهر این‌گونه تحلیل می‌کند). این ویرانی به باور آن‌ها، در ‌‌نهایت منجر به رویارویی مسلحانه در اروپا خواهد شد.

قابل ذکر است که این روز‌ها نژادپرستان سفیدپوست و سایر افرادی که وابسته به احزاب افراطی دست‌راستی هستند، همانند «جهادگران اسلامی»، به سرعت از طریق وب‌سایت‌ها و فروم‌های گفت‌وگوی اینترنتی می‌توانند ارتباطات خود را به خوبی سامان دهند.

پیشینه توسل به خشونت در  میان گروه‌های راستگرا

واقعیت این است که «توسل به خشونت» از سوی گروه‌های دست راست افراطی در اروپا، پدیده نوظهور و تازه‌ای نیست و سابقه آن به سال‌های دهه ۱۹۷۰ برمی‌گردد. در سال ۱۹۸۰ یک آلمانی ۲۷ ساله با نام «گوندلف کوهلر»، بمبی را در مونیخ منفجر کرد که منجر به کشته شدن خودش و ۱۲ تن دیگر شد.

در آن هنگام اسنادی که به دست آمد حکایت از آن داشت که وی به یک گروه ورزشی- دفاعیِ شبه نظامی (ورس اسپرت گروپ) وابسته بوده است. گروهی که توسط «کارل هیز هافمن» رهبری می‌شد که خود را از «نوادگان معنوی» هیتلر می‌دانست.

در دهه ۱۹۹۰، اغلب نئونازی‌های آلمان «انفرادی» اقدام می‌کردند. در غالب موارد آنان به خوابگاه‌هایی که مهاجران ترک در آن سکونت داشتند حمله‌ می‌کردند. در سال ۱۹۹۳ انفجار یک بمب آتش‌زا، دو زن ترک و سه کودک آن‌ها را کشت. در سال ۲۰۰۰ نیز، ۱۰ مهاجر که اغلب آنان یهودی بودند، در حمله با یک بمب در دوسلدورف آلمان آسیب دیدند. در شرق آلمان، شهرهایی به مانند گوبن به سبب حمله‌های نژاد‌پرستان به پناهجویان آفریقایی، ترک و الجزایری شهرت دارند.

در سال ۲۰۰۳، دولت آلمان تلاش کرد تا با استناد به بندی از قانون اساسی که فعالیت «احزاب نئونازی» ‌ را ممنوع اعلام می‌کند، فعالیت حزب راست افراطی «ناسیونال دموکرات» را ممنوع کند. ولی موفق نشد، چرا که دادگاه از پذیرفتن این موضوع سرباز زد. نتیجه آن‌که «ان‌دی‌پی» (حزب دموکرات‌ ملی آلمان)، با طرح شعار «رد خشونت»، توانست در سال ۲۰۰۹ در انتخابات ایالت ساکسونی پنج درصد آرا را به دست آورد.

به تازگی اداره امنیت آلمان در گزارشی برآورد کرده که ۲۵هزار راست‌گرای افراطی در این کشور زندگی می‌کنند. این در حالی است که شمار جرایم راست‌های افراطی در مناطقی که پیش‌تر در قلمرو آلمان شرقی بودند به مرز هشداردهنده ۴۰ درصد رسیده است. نتایج این گزارش نشان می‌دهد که گروه‌های نئونازی- همانند استورم ۳۴- هم‌چنان در بخش‌هایی از آلمان فعال هستند.

تاکنون افرادی که به گروه‌های افراطی راست در اروپا گرایش داشتند، با چاقو یا بمب‌ (بمب‌های دست‌ساز) به مهاجران، همجنس‌گرایان یا یهودی‌ها حمله می‌کردند. به همین سبب حمله‌ای به گستردگی حمله روز جمعه ۲۲ ژوئیه در اسلو بی‌سابقه بود؛ رویدادی که هم‌اکنون روشن شده در نتیجه‌ یک برنامه‌ریزی دقیق و طولانی‌ مدت صورت گرفته است.

به نظر می‌رسد بمبگذار نروژی در طراحی حمله خود از «القاعده» الهام گرفته است. او در یکی از نوشته‌های خود آورده است: «همان‌گونه که جهادگران اسلامی، خود را درخت آلوی امت اسلامی می‌دانند، ما نیز درخت آلوی اروپا و مسیحیت خواهیم بود.»

تنها نمونه مشابه با حمله نروژ که چنین ابعاد گسترده‌ای داشت و راست‌های افراطی در آن مسئول شناخته شدند، به سال ۱۹۸۰ در «بولونگا» ایتالیا مربوط می‌شود؛ حمله‌ای که منجر به کشته شدن ۸۵ نفر در جریان انفجار بمبی در ایستگاه راه‌آهن این شهر شد.

 
مسئولیت این حمله را بخشی از حزب راست‌های افراطی موسوم به «ترزا پسیزیون» (موقعیت سوم) که از خاکستر گروه‌های نئونازی برخاسته بودند برعهده گرفتند.

در آن زمان، گروه‌های راست افراطی ایتالیا با سازمان اطلاعات و امنیت این کشور مرتبط بودند و این سازمان از آن‌ها به عنوان حربه‌ای برای مبارزه با کمونیست‌ها استفاده می‌کرد.

ایتالیا در آن زمان قوی‌ترین حزب کمونیست را در میان کشو‌ر‌های اروپای غربی داشت. قابل ذکر است که رئیس پلیس شهر رم نیز چند هفته پیش از بمبگذاری «بولونگا» در حالی که مشغول تحقیق روی این گروه بود کشته شد.

پس از گذشت سی سال، صدای غالب گروه‌های نئوفاشیست‌ اروپا، برگرفته از برداشتی است که آن‌ها از «اسلامی شدن اروپا» و «پذیرش چندفرهنگی» داشته‌اند. صدای آن‌ها ممکن است به فهم ما از این‌ که به چه سبب کشته‌شدگان حادثه نروژ با «حزب کارگر» این کشور مرتبط بودند یاری رساند.

برای سال‌های متمادی، «سیاست» ‌ در اروپا بر پایه «طبقه اجتماعی» تعریف می‌شد؛ مانند ستیزه‌جویی میان راست و چپ، سوسیالیست‌ها در برابرمحافظه‌کاران یا احزاب دموکرات‌ مسیحی. اگرچه این یک طبقه‌بندی عام و کلی است؛ ولی نتیجه انتخابات اخیر و تجدید فعالیت «گروه‌های افراطی راست» نشان می‌دهد که بحثی تازه به نام «هویت» به اجبار وارد این مباحث قدیمی شده است.

در همین زمینه:

قاتل نروژی و تنفر از فمینیسم

راست‌های افراطی اروپا و پایمالی حقوق مهاجران

حمام خون در نروژ، راست افراطی در هلند