حسین نوشآذر – دانیل دفو، یکی از شناختهشدهترین نویسندگان جهان در شصتسالگی به نویسندگی روی آورد. رمانهایی که از او به جای مانده، همه بدون استثناء در سالخوردگی این نویسنده پدید آمده و منتشر شده.
مهمترین و مشهورترین اثر او «رابینسون کروسو» نام دارد. این کتاب که نخستین بار در سال ۱۷۱۹منتشر شد، در همان سال انتشار به چندین چاپ رسید و حتی به زبانهای دیگر هم ترجمه و در هر کشوری که منتشر شد، از همان آغاز تا امروز که چندین قرن از تاریخ نخستین انتشار این کتاب میگذرد، خوانندگان بسیار داشته است.
این هفته برنامهی رادیویی «ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه» به دانیل دفو و مهمترین رمان او، «رابینسو کروسو» اختصاص دارد. از این رمان بهعنوان نخستین رمان در انگلستان یاد میکنند و اهمیت آن در این است که فردیت انسان اروپایی را نشان میدهد و همچنین از پایهگذاران ادبیات علمی – تخیلی در جهان است. برنامهی رادیویی «ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه» که با هومر و «ایلیاد و اودیسه» آغاز شده، تقریباً ۲۰۰ نویسندهی ماندگار در جهان غرب را دربرمیگیرد و با فیلیپ راث به پایان میرسد.
دانیل دفو که در یک خانوادهی متعصب مذهبی پرورش یافته بود، قرار بود کشیش بشود و به خدمت کلیسا درآید. اما به بازرگانی روی آورد و بهزودی با مشکلات مالی مواجه شد و سرانجام در سال ۱۶۹۲ اعلام ورشکستگی کرد. در آن زمان در اروپا اگر بازرگانی ورشکست میشد، بر اساس قوانینی که امروز در ایران و کشورهای عربی هنوز وجود دارد، او را به زندان میانداختند و بسته به میزان بدهیاش میبایست سالهایی را در زندان بگذراند. پس از آزادی از زندان، دفو که متأهل بود و هشت فرزند داشت، به کارهای دیگر روی آورد و حتی به سمت بازرس بخت آزمایی ملی در بریتانیا منصوب شد. او در آن زمان به مقالهنویسی روی آورد و با نوشتن مقالاتی که به شکل اعلامیه و شبنامه منتشر میکرد، تلاش میکرد در امور سیاسی، مذهبی و اجتماعی زمانهاش تأثیرگذار باشد. مقالهای نوشت آتشین و از سختگیریهای متشرعان کلیسای انگلستان انتقاد کرد و خواهان محدودیت قدرت کلیسا و گسترش آزادیهای مدنی شد. این مقاله برایش دردسری تازه به ارمغان آورد. او را بازداشت کردند و دوباره به زندان افکندند. در سال ۱۷۱۴ دفو به خدمت رابرت هرلی که نخست وزیر انگلستان بود درآمد. هرلی نسبتاً لیبرال بود. دفو هر هفته در هفتهنامهای که رابرت هرلی با نام «رویو» انتشار میداد مقالاتی در تأیید سیاستهای دولت مینوشت. سرانجام پس از این ماجراها، او در شصت سالگی نخستین رمانش، «رابینسون کروسو» را نوشت و یکشبه مشهور شد.
نخستین رمان دانیل دفو با عنوانی بسیار بلندبالا انتشار یافت. نام این رمان عبارت بود از: «زندگی و ماجراهای شگفتانگیز ماجراجویی به نام رابینسون کروسو، دریانوردی از یورک که ۲۸ سال آزگار در جزیرهای دورافتاده و غیرمسکونی در سواحل آمریکا، در نزدیکی مصب رودخانهی بزرگ اورونوک بهسر برد. زیرا کشتی او غرق شده بود و همهی سرنشینان آن به غیر از او جان باخته بودند؛ همراه با روزنوشتهای او که در آن شرح میدهد چگونه دزدان دریایی او را نجات دادند – به قلم خودش.»
میبینیم که در آن زمان که نخستین رمان انگلیسیزبان منتشر شد، هنوز مرسوم نبود که کتابها را در روزنامهها معرفی کنند و چکیدهای از داستان را در پشت جلد کتاب بیاورند. خلاصهی داستان بخشی از عنوان این نخستین رمان در انگلستان است.
رابینسون کروسو: به گمانم سیاُم سپتامبر بود که من وارد این جزیرهی وحشتناک شدم. در این فصل در اروپا پاییز است و روزها بهتدریج کوتاه میشوند. (…) بعد از ۱۲ روز متوجه شدم که اگر به فکر چارهای نیفتم به خاطر نبود قلم و دوات و کتاب و تقویم، حساب زمان از دستم درمیرود و ممکن است کار به آنجا برسد که حتی دیگر نتوانم یکشنبه را از روزهای دیگر هفته تشخیص بدهم. برای پیشگیری از بهوجود آمدن چنین معضلی، به این ترتیب عمل کردم: روی یک تکه چوب که در بدو ورودم به جزیره به شکل صلیب در خاک فروکرده بودم، نوشتم: من در تاریخ ۳۰ سپتامبر سال ۱۶۵۹ وارد این جزیره شدم.
موضوع رابینسون کروسو همانطور که از عنوانش پیداست، داستان یک بازرگان کشتیشکسته آلمانیتبار است که به مدت ۲۸ سال در یک جزیره بهتنهایی بهسر میبرد و تلاش میکند تمدن اروپایی را یکتنه در آن جزیره بنا نهد. او با یک مرد محلی رنگینپوست به نام «جمعه» آشنا میشود و تمدن اروپایی را به او هم تحمیل میکند و از او به اصطلاح یک انسان متمدن و البته مسیحی میسازد. باید در نظر گرفت که در آن زمان امپراطوری بریتانیا بر بخش عمدهای از جهان حکومت میکرد و مستعمرههای بیشماری در نقاط گوناگون جهان داشت. همچنین بردهداری و بازرگانی دریایی رونقی داشت که دیگر هرگز از آن برخوردار نشد.
رابینسون کروسو را میتوان یک اثر تلفیقی بهشمار آورد: تلفیقی از سفرنامه، رمان حادثهای و رمان اتوپی یا آرمانگرا. اهمیت رابینسون کروسو در این است که برای نخستین بار انسان غربی از چیستی و کیستی خود در برابر طبیعت دفاع میکند، و او که تا چندی پیش خود را در برابر خداوند بیاراده تصور میکرد، اکنون با وجود اعتقاد عمیق به مسیحیت، فردیتش و اعتقاداتش و مبادی آداب بودنش را به نمایش میگذارد. رابینسون کروسو در دامن طبیعت و بدون حمایت امپراطوری بریتانیا، وحشی و خوار و ذلیل نمیشود، بلکه همچنان متمدن باقی میماند و حتی موفق میشود تمدن را به «جمعه» هم بیاموزاند و او را در خدمت مقاصدش به کار وادارد. این رمان در مقایسه با رمانهایی که در قرن بیستم و پس از فجایع دو جنگ جهانی پدید آمدند، اثر بسیار امیدبخشیست. شاید به همین دلیل است که همواره مورد توجه نوجوانان بوده و هست. علاوه بر این «رابینسون کروزه» از پایههای ادبیات علمی – تخیلی هم بهشمار میآید.
بر اساس رابینسون کروسو بارها فیلمهای سینمایی مختلف و از جمله چندین فیلم صامت ساخته شده است. لوئیس بونوئل در سال ۱۹۵۴ این داستان را به زبان سینما ترجمه کرد و برخلاف انتظار همهگان به یک فیلم سینمایی تجاری موفق بدل شد. به صحنهای از این فیلم گوش میدهیم. کروسو که کشتیشکسته است، در جزیره به خود میآید و در یک مونولوگ از تنهایی وحشتناک خود، به عنوان یک انسان که حامل یک تمدن است سخن میگوید.
[رابینسون کروسو، ساختهی لوئیس بونوئل]
رابینسون کروسو از نخستین نمونههای موفق یک رپرتاژ مطبوعاتی هم بهشمار می آید. دانیل دفو ماجراهای این رمان را بر اساس سرگذشت دریانوردی به نام «سلکریک» تخیل کرده است. آلکساندر سلکریک یک دریانورد الکلی بود که در راه با کاپیتان کشتی اختلاف پیدا کرد و او را که بیمار بود در جزیرهای به نام ایسلا ماسا تیرا (Isla Mas a Tierra) به حال خود رها کردند. او چهار سال و چهار ماه تک و تنها در این جزیره که امروز به آن «جزیرهی رابینسون کروسو» میگویند بهسر برد و عاقبت نجات پیدا کرد. نخستین بار در تاریخ ادبیات جهان، دانیل دفو بر اساس یک حادثهی رسانهای، یک رمان موفق حادثهای با سویههای تخیلی و اغراقآمیز نوشت.
دانیل دفو رمانهای حادثهای دیگری هم نوشته است. آنها هم در زمان خود موفق و پرفروش بودند، اما نه به اندازهی رابینسون کروسو که از آن بهعنوان پرفروشترین رمان جهان در همهی دورهها یاد میکنند. دانیل دفو در ۲۵ آوریل ۱۷۳۱ در یک پانسیون در محلهای در لندن، در فقر و تنگدستی درگذشت. داراییاش را در زمان حیات به اسم یکی از فرزندانش کرده بود و او که ناخلف از کار درآمده بود، پدر را در تنگدستی به حال خود رها کرد تا بمیرد.
رابینسون کروسو، توسط محسن سلیمانی به فارسی ترجمه شده و نشر افق در سال ۱۳۸۳ آن را منتشر کرده است. پیش از آن هم این رمان بارها به فارسی ترجمه و به شکلهای مختلف در نشریات به شکل پاورقی یا به شکل کتاب جیبی ارزانقیمت یا در قطع وزیری و جلد گالینگور تمامرنگی منتشر شده است.
در همین زمینه:
::مجموعه برنامههای ادبیات غرب در ده دقیقه در رادیو زمانه::
رابینسون کروسو، ساختهی لوئیس بونوئل، به طور کامل