بابک مستوفی – عباس کیارستمی را چه دوست داشته باشیم یا نه، باید اذعان کرد که معروف‌ترین چهره‌ی سینمای ایران در جهان است. او طی سال‌های اخیر در قالب کارگاه‌های آموزشی به انتقال تجربیات فیلمسازی‌اش می‌پردازد.

این کارگاه‌ها در چند جشنواره سینمایی جهانی برپا شده‌اند و بالاخره در ایران هم در قالب کارگاه فیلمسازی در مؤسسه‌ی فرهنگی هنری «کارنامه» برپا شده‌اند. حالا حاصل این کارگاه به همراه متن فیلم‌های ده روی ده و پنج به صورت کتابی با عنوان «نوعی نگاه» به کوشش یکی از شرکت‌کنندگان در جلسات کارگاهی به نام «دری رضایی» توسط نشر ماهنامه‌ی تصویر به چاپ رسیده است.

سیف الله صمدیان چهره‌ی نام آشنای عکاسی ایران و مدیر و سردبیر مجله تصویر در مقدمه درباره‌ی اهمیت کیارستمی و چگونگی شکل‌گیری این کتاب می‌نویسد: «کرتژ عقیده داشت بسیاری از مردم نگاه می‌کنند، ولی عده کمی از آن‌ها می‌بینند و این تفاوت «نگاه کردن» و «دیدن»، مسأله همیشگی تصویرسازان این جهان بوده و خواهد بود. به همین خاطر بود که وقتی دری رضایی خبر داد که تمامی بحث‌های کارگاه فیلمسازی کیارستمی را ضبط کرده و قصد دارد آن‌ها را پیاده کند، ایده چاپ این کتاب و اضافه کردن مطالب فیلم ده روی ده و پشت صحنه ساخت فیلم پنج شکل گرفت و نتیجه، کتاب پیش روست که امیدواریم در روزهای هفتاد سالگی- دور از چشم اعداد- مردی که جهان را هنوز از دریچه چشم کودکی هفت ساله تازه و بکر می‌بیند، در دسترس دوستداران سینما و خود زندگی قرار گیرد.»

مسأله‌ای که صمدیان در مقدمه درباره‌ی نگاه بکر کیارستمی اشاره می‌کند، اشاره درستی است و مخالفان او هم معتقدند که کیارستمی نگاه ویژه‌ای دارد، اما با شیوه‌ی پرداخت فیلم‌های او مشکل دارند. این کتاب سراسر درباره‌ی این نگاه حرف می‌زند. در واقع عنوان کتاب یعنی «نوعی نگاه»، عنوان بسیار درستی است و کتاب نوع نگاه کیارستمی را به روشنی بازتاب می‌دهد. اینکه این نگاه در پرداخت به چه شکل درمی‌آید بحث دیگری است که در این مقال نمی‌گنجد.

اما حرف‌های کیارستمی سرشار است از نکته‌های بکر و قابل توجه که خواندن کتاب را شیرین می‌کند. هرچند فصل سوم یعنی حرف‌های از نوار پیاده شده‌ی کارگاه فیلمسازی که بحش عمده‌ی کتاب را هم تشکیل می‌دهد،‌گاه طولانی می‌شود و به تکرار می‌رسد و به نظر می‌رسد نیاز به حذف برخی از قسمت‌ها دارد.

در واقع بخش کارگاه این‌طور شکل می‌گیرد که کیارستمی به‌جای حرف زدن درباره‌ی تکنیک و آموزش سینما، از دانشجویان می‌خواهد که به شکل تجربی ایده‌ای درباره‌ی درخت یا تاکسی پیدا کنند و درباره‌ی آن فیلم بسازند. متن در واقع بحث‌های کیارستمی با دانشجویان درباره‌ی ایده‌های آنهاست و در لابلای این گفته‌‌ها، توضیحاتی هم درباره‌ی کار خودش می‌دهد.
 

عباس کیارستمی: وقتی کار هیچکاک یا برگمان را می‌توانید انجام دهید که آن‌ها را آنقدر خوب دیده باشید که ناخودآگاه در روش‌هایتان برای دکوپاژ از آن‌ها استفاده کنید و آنقدر آن را دیده باشید که هگام استفاده از آن یاد آن فیلم نباشید

هر جا کیارستمی درباره‌ی کار خودش توضیح می‌دهد و مثلاً بازی گرفتن از نابازیگر‌ها در کار خودش را بسط می‌دهد، متن خواندنی‌تر است، اما ‌گاه زمانی که با طرح ساده و انتزاعی دانشجویان و نظرهای چندخطی کیارستمی روبرو هستیم، متن قدرتش را از دست می‌دهد و نکته‌ی چندانی برای خواننده‌اش ندارد، به‌خصوص که‌ گاه سؤالات نچسبی (مثل اینکه «استاد شما خرید چه نوع دوربینی را توصیه می‌کنید؟» صفحه ۶۹) مطرح می‌شود.
 

در عین حال حرف‌های کیارستمی صادقانه هستند و به شناخت دنیای او کمک می‌کنند. او بی‌پروا از اینکه حین فیلمبرداری فیلم پنج به خواب رفته است می‌گوید: «اگر خلاصه کنم این‌طور بود که دکمه‌ی دوربین را زدم و خوابیدم، چون در تاریکی کامل فیلمبرداری را شروع کردم… وقتی که دیدم هیچ‌ کاری از من که کارگردانم ساخته نیست، خوابیدم و صبح که بیدار شدم فهمیدم همه چیز به خوبی و حتی بهتر از آنچه که در تصورم بوده پیشرفته است» (صفحه ۴۷)

او حتی از اینکه یک تماشاگر به هنگام تماشای فیلم او به خواب برود، اظهار خوشحالی می‌کند: «می‌دانید که سینماگران چقدر نارحت می‌شوند اگر بفهمند یک تماشاگر هنگام نمایش فیلمشان خوابیده است اما من در هنگام نمایش این فیلم نه تنها از این مسأله ناراحت نمی‌شوم بلکه با اطمینان می‌گویم که اگر چرت مختصری هم زدید چیزی را از دست نمی‌دهید!» (ص ۵۴)

او حتی در بخش مکان فیلمبرداری درباره‌ی فیلم ده از تلاش‌اش برای حذف نقش کارگردان می‌گوید و در بخش دیگری اضافه می‌کند: «نه تنها فیلم‌های ده یا ‌ای بی ‌سی، آفریقا بلکه بسیاری از فیلم‌های قدیمی‌ام مانند مشق شب، قضیه شکل اول شکل دوم و فیلم‌های دیگر که من در هیچ کدام آن‌ها از عنوان کارگردان استفاده نکردم، برای اینکه هیچکدام از این عناوین مناسب با کاری که ‌می‌کنم نیست و برای همین است که من از این عناوین چشم پوشیدم.» (ص ۳۲). همه‌ی این‌ها مسائلی است که منتقدان مخالف کیارستمی به آن اشاره می‌کنند و کیارستمی این مسأله را نوع نگاه و شیوه فیلمسازی‌اش می‌داند.

او در طول کتاب فیلم‌هایش را با نوع فیلمسازی سینمای آمریکا در تعارض قرار می‌دهد، اما با این حال می‌گوید: «شما هم اگر سینماگری به دنبال موفقیت هستید، توصیه من به عنوان یک سینماگر دیگر این است ک فرمول سینمای آمریکا را فراموش نکنید. «(ص ۴۱)

با این حال کیارستمی در جای دیگری از کتاب یاد گرفتن سینما از طریق سینمای کلاسیک را انکار می‌کند: «بد‌ترین چیز در مدارس سینمایی ترس از کار کردن و وفاداری به اصول کلاسیک سینماست. در مدارس سینمایی فیلم‌هایی را به عنوان اسلوب و مدل نشان می‌دهند که این فیلم‌ها در زمان خودشان شاهکار بودند. اگر هنوز هم شاهکار باشند جایی را برای تجربه کردن و یاد گرفتن توسط دانشجوی سینما باقی نمی‌گذارد…. مارتین اسکورسیزی یک کلاس داشت که من هم در آن‌ها حضور داشتم، او کاری با تماشاگر فیلمش نداشت و به سلیقه‌ی آن‌ها توجه نمی‌کرد. فقط توضیح می‌داد که فیلمش چگونه ساخته شده.» (ص ۷۷)

با این حال در جای دیگری به تأثیر گرفتن ناخودآگاه از استادان سینما اشاره‌ی درستی می‌کند: «وقتی کار هیچکاک یا برگمان را می‌توانید انجام دهید که آن‌ها را آنقدر خوب دیده باشید که ناخودآگاه در روش‌هایتان برای دکوپاژ از آن‌ها استفاده کنید و آنقدر آن را دیده باشید که هگام استفاده از آن یاد آن فیلم نباشید.» (ص۷۹)

تأکید کیارستمی بر ایده در تمام کتاب، کار او را به هنرهای تجسمی بیشتر از سینما نزدیک می‌کند. در واقع کیارستمی همه چیز را در ایده می‌بیند و از تمام دانشجویانش می‌خواهد که بر روی یک ایده‌ی بکر کار کنند. او حتی خود از ترجیح‌اش از نمایش پنج در یک گالری (به شرط عدم رفت و آمد) حرف می‌زند.

شناسنامه‌ی کتاب:

نوعی نگاه؛ عباس کیارستمی- به کوشش: دری رضایی- انتشارات تصویر ایران (تصویر) – ۱۳۲ صفحه، مصور- ۲۰۰۰ نسخه.