شهرنوش پارسی‌پور – دیدیم که «کوون» وجه مادینه‌ی حضور است و صفت ویژه‌ی آن فروتنی. اینک ببینیم تفسیر خط‌های این شش‌خطی بر چه وجهی‌ست:

شش در آغاز یعنی:

آن هنگام که شبنم یخ‌زده در زیر پاست
یخ‌های به هم فشرده چندان دور نیستند.

همان‌طور که نیروی نور دهنده نمایشگر زندگی‌ست، نیروی تاریکی، سایه‌وار، نمایشگر مرگ است. آن هنگام که در پائیز، نخستین شبنم یخ‌زده زیر پا قرار می‌گیرد، نیروی تاریکی و سرما درست در آغاز خود است. پس از این اخطار‌ها، علائم مرگ اندک اندک افزون می‌شود، تا آن هنگام که زمستان سخت با یخ‌هایش، بر وفق قوانین لایتغیر حضور می‌یابد.در زندگی نیز همین‌طور است. پس از آنکه علائم نامحسوس زوال پدیدار می‌شود، آهسته آهسته بارز‌تر گشته و عاقبت لحظه‌ی فروپاشی از راه می‌رسد. اما در زندگی می‌توان با توجه به نخستین علامت‌های زوال به موقع تدابیری اتخاذ کرد.
 

شش در دومین مکان یعنی:

سرراست، چهارگوش، عظیم.
بدون هدف،
گرچه همه‌ی کار‌ها به کرده می‌آیند.

دایره نماد آسمان است و چهارگوش نماد زمین. از این قرار چهارگوشه‌گی کیفیت آغازین زمین است. از سوی دیگر، جنبش در خط مستقیم، همچنین بزرگی و عظمت کیفیت‌های آغازین نیروی کنشی‌ست. اما تمام چیزهای چهارگوش اصلیت خود را از یک خط مستقیم اخذ می‌کنند و در چرخش، بدنه‌های محکمی را شکل می‌بخشند. در ریاضیات، هنگامی که ما خط‌ها، سطح‌ها، و بعد‌ها را تفکیک می‌کنیم متوجه می‌شویم که راست‌گوشه‌ها از خط‌های مستقیم تشکیل می‌شوند، و مکعب‌های بزرگ از سطح‌های چهارگوش. واکنش خود را با کیفیت‌های کنش سازگاری داده و آن‌ها را از آن خود می‌کند. از این قرار چهارگوش از خط‌های راست گسترش می‌یابد و مکعب از چهارگوش‌ زاده می‌شود. این به معنای پیروی از قوانین کنش است. چیزی دور انداخته نمی‌شود، هیچ چیز اضافه نمی‌شود. از این روی واکنش نیازی به داشتن هدفی از خود ندارد، و هیچ نیازی به کوششی ندارد، گرچه که همه چیز به گونه‌ای اتفاق می‌افتد که بایست.
 

طبیعت همه‌ی هستی را بدون خطا در وجود می‌آورد: این به معنای سرراستی آن است. او آرام و در سکون است: این‌‌ همان چهارگوشیت آن است. طبیعت تمامیت حضور را به یکسان تحمل می‌کند: این عظمت آن است. از این روی بی‌آنکه ترفندی بزند و یا نیت ویژه‌ای داشته باشد به آنچه که برای همه درست است می‌رسد. انسان زمانی به عالی‌ترین مرحله‌ی خرد می‌رسد که آن‌چنان عمل بکند که طبیعت به انجام می‌رساند.
 

شهرنوش پارسی‌پور:انسان خردمند شادمانه شهرت را برای دیگران می‌گذارد. او در جست‌وجوی آن نیست که در انجام کار‌ها برای خود اعتباری ایجاد کند، بلکه به این امید است که نیروهای فعال را‌‌ رها کند.

شش در سومین مکان یعنی:
 

خط‌های پنهان.
انسان قادر است پشتکار خود را حفظ کند.
اگر شما برحسب اتفاق در خدمت رئیس دولتی هستید،
نکوشید کاری کنید، بلکه کار شده را به کمال برسانید.

اگر انسان از غرور خالی باشد، قادر است توانایی‌هایش را چنان پنهان کند که زود در معرض نمایش گذاشته نشود، از این‌روی می‌تواند بدون اضطراب آرام باقی بماند. اگر شرایط ایجاب کند می‌تواند وارد زندگی اجتماعی بشود، اما در این حالت نیز خوددار باقی می‌ماند. انسان خردمند شادمانه شهرت را برای دیگران می‌گذارد. او در جست‌وجوی آن نیست که در انجام کار‌ها برای خود اعتباری ایجاد کند، بلکه به این امید است که نیروهای فعال را‌‌ رها کند. این یعنی او کارش را به گونه‌ای به انجام می‌رساند که بهره‌ی آن به آیندگان برسد.

شش در خط چهارم یعنی:

یک کیسه‌ی دربسته، سرزنشی نیست، ستایشی هم نه.

عنصر تاریکی وقتی در حرکت است بسط می‌یابد، آنگاه که در سکون است خود را قبض می‌کند. در اینجا به سخت‌ترین نوع سکوت اشاره می‌رود. زمان خطرناک است، چرا که هر نوع شهرتی می‌تواند یا به دشمنی غیر قابل مقاومت دشمنانی روبرو شود که شخص با آن‌ها درگیر است، و یا اگر شخص فروتن است باعث شهرت غلط بشود. از این قرار انسان باید خوددار باقی بماند و چه در تنهایی باشد و چه در غوغای جهانی، چنان خود را پنهان کند که هیچکس او را نشناسد.
 

شش در خط پنجم یعنی:

یک پوشاک فروتنانه زرد رنگ آورنده‌ی طالع نیک والائی خواهد بود

زرد، رنگِ زمین و میانه است. رنگ زرد نماد آن چیزهایی‌ست که قابل اعتماد و اصیل هستند. پوشاک فروتنانه تزئینات غیر آشکاری دارد- که این نماد اشرافیت پنهانی‌ست. هنگامی که کسی به انجام کاری مهم اما نه مستقل فراخوانده می‌شود، موفقیت حقیقی او بستگی به ‌‌نهایت احتیاط او دارد. اصالت و صداقت انسان نبایستی به‌طور مستقیم آشکار شود. این صفات بایستی صرفاً خود را به‌عنوان تظاهری از درون و به‌طور غیر مستقیم متظاهر کنند.
 

شش در خط ششم یعنی:
 

اژدهایان در علفزار می‌جنگند.
خون آن‌ها سیاه و زرد است.

شهرنوش پارسی‌پور:  … چیزی دور انداخته نمی‌شود، هیچ چیز اضافه نمی‌شود. از این روی واکنش نیازی به داشتن هدفی از خود ندارد، و هیچ نیازی به کوششی ندارد، گرچه که همه چیز به گونه‌ای اتفاق می‌افتد که بایست.

عنصر سیاه در یک جای اعلاء بایستی به سوی نور گرایش پیدا کند. اگر او بکوشد به موقعیتی برسد که برای آن برگزیده نشده است، و اگر بکوشد به جای خدمت کردن فرمانروایی کند این خطر را به جان می‌خرد که خشم موجود قوی را برانگیزد. نتیجه‌ی این‌کار کش و واکشی‌ست که خود به خود پیش خواهد آمد و به هر دو طرف صدمه خواهد زد. اژد‌ها، نماد آسمان، برای جنگیدن با اژدهای دروغین، که نماد اصل خاک متورم شده است، می‌آید. آبی نیمه‌شب، رنگ آسمان است، زرد، رنگ زمین است. از این قرار، هنگامی که خون سیاه و زرد جاری شود، نمایشگر این معناست که از اثر این حالت غیر طبیعی هردو نیروی آغازین از صدماتی که خورده‌اند در رنج هستند. *
* (در حالی که خط بالایی یا ششمین خط در شش خطی کنش نمایشگر غرور از حد گذشته، و مشابه افسانه یونانی ایکاروس است، اما ششمین خط از واکنش قابل مقایسه با اسطوره عصیان لوسیفر علیه خداست، و یا جنگ میان نیروهای تاریکی و خدایان در والهالا است که به بامداد خدایان خاتمه می‌پذیرد.)
 

اگر تمام خط‌ها شش باشند یعنی:
 

پایداری مدام تحقق می‌یابد

هنگامی که هر شش خط عدد شش باشند، «شش‌خطی» واکنش به شش خط کنش بدل می‌شود. به این ترتیب با قرار گرفتن در موقعیت درست، توانایی مداوم و پایدار پیدا می‌کند. در حقیقت هیچ پیشرفتی نیست، اما در‌‌ همان حال پسرفتی نیز رخ نخواهد داد.
 

در اینجا کار بررسی دو اصل نخستینی که پایه‌ی یی جینگ به شمار می‌آیند به پایان می‌رسد. در برنامه‌ی آینده وارد حرکت مولودات این دو اصل خواهیم شد و تا جایی پیش خواهیم رفت که برای خواننده و شنونده‌ی این برنامه‌ها طرح روشنی از کتاب «در اندر شدن چینیان» فراهم آید. واقعیتی‌ست که این کتاب در منظر نخست، برای آن دسته از مردمی که هرگز با آن کار نکرده‌اند، مشکل می‌نماید. بعد‌ها نیز که با آن کار کنید جنبه‌ی مشکل بودن آن حفظ خواهد شد. در حقیقت مسلط شدن به این کتاب کار آسانی نیست. کنفسیوس می‌گوید در هفتاد سالگی جرأت کرده است بر سر تفسیر آن بنشیند. شاید دلیل اصلی پیچیده بودن این کتاب روند اندیشه‌ی دیالکتیکی آن باشد. اما شک نیست که یی‌جینگ کمک قابل تأملی ست برای ورز دادن ذهن و اندیشه. به قول یک دوست این کتاب تاکتیک و استراتژی‌ست. در ذهن من اغلب این کتاب به نحوی با اشعار حافظ قابل مقایسه می‌شود. چینیان از آن‌‌ همان استفاده را می‌کنند که ما از حافظ.