پس از گذشت تنها ۸ سال، حوادث سال ۸۸ دیگر به نظرجایگاه چندانی در گفتارها، گفتوگوها و بگومگوهای انتخاباتی ندارند؛ نه از خواستههای جنبش سبز امروز خبری است، و نه دیگر لعن «فتنه» وزن چندانی در وزنکشیهای انتخاباتی دارد. پس از گذشت ۴ سال از انتخاب «اعتدال»، امروز مرزهای اصلاحطلبی و اصولگرایی آنقدر مبهم شده است که تشخیص آنها از همدیگر در واقعیت کم و بیش غیرممکن است. اکنون در غیاب برنامههای سیاسی مشخص که بازنمای تضادهای واقعی جامعه باشند، جز اظهارنظرهایی مبهم و غیردقیق در مورد قیمت گوجه فرنگی و مبلغ وام ازدواج گویا موضوع دیگری برای گفتوگو باقی نمانده است. این در شرایطی است که برخی از ناظران داخلی و خارجی، انتخابات پیش روی ریاستجمهوری را به ویژه با توجه به احتمال مرگ آیتالله خامنهای، مهمترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی تلقی میکنند.
۱. در آستانه ۸۸: تصمیم انتخاباتی جامعه و تضاد درونی حکومت
انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، طولانیترین انتخابات تاریخ ریاست جمهوری ایران بود؛ انتخاباتی که زود شروع و دیر تمام شد. در شرایطی که مسائلی همچون توزیع یارانهها و گشتهای ارشاد و مباحثی همچون اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری و سن رأیدهندگان و ماجرای هاله نور و… از پیش موجب گرمتر شدن تنور انتخابات شده بود، موج «رنگی» تبلیغات و تجمعات انتخاباتی خیلی زود خیابانهای تهران و برخی از شهرستانها را درنوردید.
با طرح مسأله تقسیم پول در آستانه انتخابات و اعطای کمک به نمایندگان، و پس از نامه هاشمی رفسنجانی به خامنهای و مسأله تشکیل کمیته صیانت از آرا شور انتخابات در جامعه شعلهورتر شد.
نقطه عطف وقایع پیشاانتخاباتی سال ۸۸ اما بیشک مناظرههای انتخاباتی در خرداد ماه بود که به محلی برای بروز تضادها و شکافهای طبقه سیاسی جامعه بدل شد. حمله مستقیم احمدینژاد به استوانههای نظام یعنی هاشمی و ناطق نوری، و نقد موسوی از پدیده احمدینژاد و منطق پروندهسازی، سیاهکاری و دروغگرایی او، در جریان مناظرهها، جامعه را در تصمیم انتخاباتی خود مصممتر کرد.
۲. پس از ۸۸: سرخوردگی انتخاباتی و تولد یک جنبش
بهت و خشم عمومی صبح نخست پس از اعلام نتایج و شائبه تقلب، دو روز بعد در ۲۵ خرداد به یکی از عظیمترین راهپیماییهای تاریخ ایران بدل شد. تظاهرات سکوت، به ویژه پس از خطبههای نماز جمعه آیتالله خامنهای، با سرکوب خشن پلیسی پاسخ داده شد. جنبش سبز زاده شد و به شکلی فعال تا ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ ادامه یافت.
در سایه سرکوب معترضان، انتخابات مجلس ۱۳۹۰ در سایه وقایع ۸۸ در عین ناامیدی و بیتفاوتی جامعه مدنی برگزار شد. شاید تنها اتفاق معنادار این انتخابات، تک رأی محمد خاتمی در دماوند بود. او در پاسخ به انتقادات به خاطر مشارکت در انتخابات گفت: «تعیین استراتژی عدم معرفی نامزد و ارائه لیست هیچگاه به معنی تحریم انتخابات نبود».
۳. در آستانه ۹۲: سبزهای بنفش، سبزهای غیربنفش، و حضور مردد
انتخاب ریاست جمهوری در سال ۹۲، نه فقط نقطه عطفی برای نظام ریاست جمهوری در بحبوبه مذاکرات هستهای، بلکه لحظهای تعیینکننده برای جامعه مدنی با توجه به خاطره هنوز زنده جنبش سبز و شایبه تقلب در انتخابات بود. در حالی که به نظر میرسید رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی به نقطه پایانی زودهنگام بر وسوسه مشارکت مخالفان و ناراضیان وفادار به جنبش باشد، ورق به سرعت برگشت؛ و فضای انتخاباتی، همزمان با مناظرهها و به ویژه در اثر موجهای تبلیغاتی اصلاحطلبان دست-راستی در مورد خطر سوریهای شدن ایران و اسقاطی شدن نظام اقتصادی کم و بیش شکل گرفت.
این بار خود جامعه مدنی (در واقع بخشی از آن که تحت تأثیر اصلاحات و دوم خرداد قرار داشت) به جای حکومت دچار تضاد و دودستگی شد.
رنگ بنفش، پیکر جنبش سبز را دوپاره کرد. و البته بر خلاف چهار سال گذشته، شکاف و تردید و گفتوگوی درونی جامعه مدنی، دیگر نه «به چه کسی رأی دادن»، بلکه مستقیماً به نفس شرکت یا عدم شرکت در انتخابات مربوط میشد.
۴. پس از ۹۲: ترمیم دولت و بیرمقی فزاینده جامعه مدنی
سال ۹۲ را برای جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری میتوان موسم عادیسازی دانست. سیاست رفع تضاد در داخل و خارج که در شعار «اعتدال» انعکاس یافته بود، اگرچه فشار تحریم را از روی دوش جامعه مدنی (به ویژه، طبقه متوسط) برداشت، اما امکانهای مداخله سیاسی جامعه را نیز مسدود کرد.
بسیاری از کسانی که پیش از انتخابات به نام امید و با شعار «رأی به روحانی ادامه جنبش سبز است» مشارکتی فعال داشتند، پس از فرونشستن شور اولیه پیروزی، به هوادار ناخواسته دولت بدل شدند و پرونده جنبش سبز را در خاطراتشان بایگانی کردند.
مطالبه پیشاانتخاباتی رفع حصر — که خود البته به سرپوش و بهانهای برای عدم طرح مطالبات سیاسی جنبش سبز (مندرج در بیانیه ۱۷ موسوی) بدل شده بود — به حاشیه رفت و اعتدال یکسر جای انتقاد را گرفت. در ظرف کمتر از دو سال و در جریان انتخابات مجلس خبرگان، اصلاحطلبانی که در سالهای نه چندان دور برای حفظ پویایی سیاسی جامعه مدنی درصدد کلید زدن پروژه «عبور از خاتمی» بودند، شخصیتهایی همچون ریشهری، دری نجفآبادی و موحدی کرمانی را به بهانه حذف جنتی، یزدی و مصباح، در فهرست انتخاباتی خود قرار دادند.
یک پروژه صددرصد اعتدالی، با نتایج صددرصد اعتدالی؛ جنتی از دستیابی به کرسی مجلس خبرگان بازنماند، و دری نجفآبادی نیز به مجلس راه یافت.
۵. در آستانه ۹۶: بیمیلی به مشارکت در گفتوگوهای انتخاباتی
کمتر از بیست روز به انتخابات ریاست جمهوری، جامعه هنوز حال وهوای انتخاباتی به خود نگرفته، و علیرغم اتفاقهایی همچون رد صلاحیت محمود احمدینژاد و احضار همزمان خاطره موسوی و احمدینژاد توسط قالیباف در مناظره و… خبر چندانی از هیجان انتخاباتی نیست.
شرایط به گونهای است که نه تضاد فعالی را میان جامعه و دولت میتوان ردیابی کرد، و نه در درون جامعه انتخاباتی، گفتوگویی جدی و معنادار بر سر ایدهها و مفاهیم و برنامهها در جریان است.
جای شور و اشتیاق فزاینده در آستانه انتخابات ۸۸ را نوعی اعلام هواداری کنترلشده گرفته است، و به جای گفتوگوهای پردامنه و پرشور موافقان و مخالفان مشارکت در انتخابات سال ۹۲، نوعی فضای بیمیلی در مشارکت در بحث و گفتوگو، حتی در مورد نفس مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات، حکمفرماست.
به نظر میرسد تصمیم انتخاباتی در این دوره مشروط و منوط به بحثها و گفتوگوهای انتخاباتی نیست و از خلال آنها متبلور نشده است. مضاف بر آن، جمعیت فعال انتخاباتی تا حد بسیار زیادی نسبت به دورههای پیش آب رفته است.
دریک کلام، نه ایده و مفهوم و نه شور و هیجان: آیا این وضعیت در دو هفته آتی تغییر خواهد کرد؟
آیا جامعه مدنی دوباره به انتخابات اعتماد خواهد کرد؟ و یا برعکس، ۸ سال پس از ۸۸، انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ نقطه عزیمت غیرانتخاباتی شدن دوباره جامعه مدنی و غیراجتماعی شدن دوباره انتخابات در ایران خواهد بود؟