انتشار نتایج نظرسنجی کاندیدای مطلوب در یک انتخابات آزاد، بازتاب گستردهای داشت.
تعدادی از خوانندگان و کارشناسان درباره یافتههای این نظرسنجی، روش انجام آن، علمی بودن و تعمیم پذیری آن، سؤالات و انتقادات قابل تأملی را در شبکههای اجتماعی مطرح کردند.
در این مطلب تلاش میشود تا با ذکر چالشها و محدودیتهای این گونه نظرسنجی ها، در حد توان به اصلیترین سؤالات و انتقادات طرح شده پاسخ داده شود.
۱- آیا یافتههای یک نظرسنجی با «نمونه برداری غیرتصادفی» قابل اعتماد است؟
اصلیترین نقد وارده به نظرسنجی این بود که نمونه آماری آن «غیرتصادفی» است و در نتیجه به هیچ عنوان امکان تعمیم بخشیدن یافتههای آن به جامعه آماری بزرگتر وجود ندارد. اگر این نظرسنجی در یک جامعه دموکراتیک انجام میشد یا حتی اگر نظرسنجی درباره موضوعی غیر حساس در یک جامعه استبدادی بود، این اشکال بی تردید وارد بود اما آنچه در این گونه نظرسنجیها اهمیت دارد، مسئله اولویت داشتن «صحت پاسخهای نمونه آماری» بر «غیرتصادفی بودن نمونه آماری» است که توسط منتقدان نادیده گرفته میشود.
روشهای متداول و سنتی نظرسنجی به سه شکل هستند: مصاحبه تلفنی، مصاحبه رودررو، و مصاحبه کتبی از طریق پست. بعد از ظهور و گسترش اینترنت، روش نظرسنجی آنلاین هم به این روشها اضافه شد. نظرسنجی آنلاین هم به دو روش انجام میشود: با ارسال فرم نظرسنجی به ایمیل اشخاص، یا با قرار دادن فرم نظرسنجی در سایتها و شبکههای اجتماعی.
در میان روشهای ذکر شده فقط یک روش است که ناشناس ماندن هویت پاسخ دهنده را تضمین میکند و آن قرار دادن فرم نظرسنجی در سایتها یا شبکههای اجتماعی است. در هیچ یک از روشهای دیگر (تلفن، مصاحبه، پست و ایمیل)، پاسخ دهندگان از ناشناس ماندن خود مطمئن نخواهند بود. در نتیجه در جوامع استبدادی، این روشها نمیتوانند نظرات واقعی مردم درباره «سؤالات حساس» را درست اندازهگیری کنند.
از طرف دیگر، برای اینکه نتایج نظرسنجی تعمیمپذیر باشد، یعنی نتایج آن را بتوان به کل جامعه مورد بررسی تعمیم داد، باید از نمونه آماری تصادفی استفاده کرد. نمونه آماری تصادفی هم تنها از روشهایی به دست میآید که ناشناس بودن فرد در آنها تضمین نمیشود.
پس ما برای نظرسنجی درباره موضوعات حساس در حکومتهای استبدادی مانند جمهوری اسلامی با یک مسئله بغرنج مواجه هستیم: یا دچار خطای صحت پاسخها خواهیم بود (یعنی پاسخ دهندگان پاسخ درست و واقعی نمیدهند) یا نمونه گیری تصادفی نمیتوانیم داشته باشیم.
حال سؤال این است که برای داشتن یک نظرسنجی مفید کدام یک حیاتیتر است؟ نظرسنجی از نمونه تصادفی با پاسخهای غیر واقعی یا نظرسنجی از نمونه غیرتصادفی با پاسخهای واقعی؟
بدیهی است که پاسخهای غیرواقعی هیچ ارزشی در نشان دادن واقعیت جامعه آماری ندارد چون نتایج آن دارای صحت (valid) نیست. اما دومی اگر چه ممکن است نتایجش قابل تعمیم به کل جامعه نباشد اما یافتههایش صحیح است و در نتیجه اگر بتوان نمونه آماری را به گونهای انتخاب کرد که تا حد ممکن بتواند معرف جامعه آماری مورد بررسی باشد، نتایج آن هم تا حدودی قابل تعمیم خواهد بود.
می توان نشان داد که درباره «سؤالات حساس» در ساختارهای استبدادی، در بسیاری موارد انجام نظرسنجی با وجود نمونهبرداری تصادفی از صحت برخوردار نبوده است. بطور مثال، مؤسسه “آی پز” در اسفند سال ۹۴ و تنها یک هفته مانده به انتخابات خبرگان، درباره میزان مشارکت مردم در انتخابات اقدام به انجام نظرسنجی تلفنی با استفاده از نمونه برداری تصادفی کرد. در این نظرسنجی ۷۳ درصد مردم گفته بودند که در انتخابات مجلس خبرگان شرکت میکنند. این نظرسنجی ادعا کرده بود که یافتههای آن را با اطمینان ۹۵ درصد میتوان به کل افراد بالای ۱۸ سال ایران تعمیم داد. اما در واقعیت میزان مشارکت در انتخابات خبرگان حدود ۶۲ درصد بود که ۷ درصد آن را هم رأی باطله تشکیل میداد. یعنی پیشبینی نظرسنجی “آی پز”، دستکم ۱۰ درصد بیش از میزان مشارکت واقعی بوده است. علت آن این است که بخش بزرگی از مردم ایران، پاسخ به سؤال درباره مشارکت در انتخابات را یک «موضوع حساس» میدانند و در پشت تلفن حاضر نیستند که نظر واقعیشان را ابراز کنند.
به هر حال استفاده از فرم نظرسنجی و انتشار آن از طریق شبکههای اجتماعی که در آن پاسخ دهندگان بتوانند بطور ناشناس شرکت کنند، تنها روشی است که میتوان درباره موضوعات حساس، پاسخهای واقعی دریافت کرد، روشی که در نظرسنجی کاندیدای مطلوب در یک انتخابات آزاد بکار گرفته شد.
۲- آیا نظرسنجی از شبکه ارتباطی پیرامون پژوهشگر، یافتههای آن را بی ارزش میکند؟
عدهای این انتقاد را مطرح کردهاند که نمونه آماری نظرسنجی، تنها از شبکه پیرامون طراح این نظرسنجی بوده است و به همین دلیل این نمونه کاملا گزینشی است و یافتههای آن به هیچ وجه قابل تعمیم به جامعه آماری بزرگتر نیست.
همان طور که در متن گزارش یافتههای نظرسنجی ذکر شد، هدف از نظرسنجی، شناخت گرایشهای سیاسی «غیرمحافظهکار» در جامعه ایران و تخمینی از پایگاه رأی سه گرایش اصلاح طلب، تحول خواه و انحلال طلب بوده است. در نتیجه نمونهای میتواند قابلیت نمایندگی از این جامعه آماری را داشته باشد، که بتواند پاسخ دهندگانی از هر سه گرایش را شامل شود.
شکل زیر بطور سمبلیک سه فردی که متعلق به سه گرایش مختلف هستند و شبکه ارتباطی آنها را نشان میدهد. همانطور که دیده میشود اگر قرار باشد نمونه گیری از شبکه ارتباطی یکی از این سه نفر انجام شود، نمونه برداری از شبکه پیرامون فرد تحول خواه میتواند معرف بهتری برای جامعه آماری کل سه گرایش باشد. شبکه ارتباطی یک فرد تحول خواه شامل هر دو گرایش انحلال طلب و اصلاح طلب خواهد بود درحالیکه افراد متعلق به دو گرایش اصلاح طلب و انحلال طلب معمولا در شبکه ارتباطی خود کمترین اشتراک را با یکدیگر دارند. از اینرو نمونه گیری کسی که متعلق به گرایش تحول خواه است، بیش از نمونه گیری در میان شبکه ارتباطی افراد متعلق به دو گرایش دیگر قابل تعمیم خواهد بود.
نظرسنجی کاندیدای مطلوب توسط نگارنده این مطلب اجرا شد که به گرایش تحول خواهان نزدیک است و در شبکه ارتباطی خود با پایگاه اجتماعی هر دو گرایش اصلاح طلب و انحلال طلب در ارتباط است. به همین دلیل در نمونه آماری نظرسنجی، توزیع متوازنی از رأی دهندگان و تحریمیها در هر دو انتخابات ۹۲ و ۹۴ وجود داشت. همچنین در نمونه آماری نظرسنجی، میزان پایگاه رأی اصلاح طلبان همان ۲۵ درصدی به دست آمد که از آنالیز آماری نتایج انتخابات پیشین و نتایج نظرسنجیهای دیگر به دست آمده است. این شواهد و استدلالها نشان میدهد که نمونه آماری این نظرسنجی توانسته تا حد قابل قبولی جامعه آماری مورد هدف را پوشش دهد.
۳- آیا شواهد کمی و کیفی دیگر یافتههای این نظرسنجی را تایید میکند؟
یافتههای این نظرسنجی با شواهد کمی و کیفی دیگر هم مقایسه و تطابق داده شد که البته ذکر آن در حوصله گزارش یافتههای نظرسنجی نبود. در اینجا برای اطلاع خوانندگان، دو نمونه از این شواهد ذکر میشود.
یکی از یافتههای این نظرسنجی این بود که اصلاح طلبان تنها یک سوم از پایگاه اجتماعی «غیر محافظهکار» را تشکیل میدهند؛ یعنی آنها تقریبا دارای ۲۵ درصد پایگاه اجتماعی در جامعه ایران هستند. تحلیل آماری نتایج انتخابات دورههای پیشین هم تخمینی در همین حدود را نشان میداد اما به دلیل عدم امکان وزن کشی مستقل میان اصلاح طلبان، تحول خواهان و انحلال طلبان امکان راستی آزمایی این تخمین وجود نداشت. در نظرسنجی مؤسسه “آی پز“ که در اسفند ۹۴ انجام گرفته است، درباره تمایل مردم به گروههای سیاسی پرسش شده است. نتایج آن نظرسنجی (نمودار زیر) هم نشان میدهد که ۲۵ درصد پاسخ دهندگان خود را متعلق به گرایش سیاسی اصلاح طلبان/اعتدالگرایان میدانند.
در این نظرسنجی ۵۵ درصد پاسخ دهندگان درباره گرایش سیاسی خود نظری ندادهاند. بنظر میرسد این همان پایگاه اجتماعی است که دو گرایش سیاسی تحول خواهان و انحلال طلبان را تشکیل میدهد و البته در جمهوری اسلامی امکان بروز و اظهار وجود ندارند.
یکی دیگر از شواهدی که نشان میدهد گرایش تحول خواهان و انحلال طلبان در کنار گرایش اصلاح طلبان از پایگاه اجتماعی قابل توجهی در جامعه ایران برخوردار است، بررسی آماری میزان محبوبیت صفحات فیس بوک فعالان سیاسی ـ مدنی ایرانی است. اگر چه شاید میزان محبوبیت (تعداد لایک) صفحات فیس بوکی، شاخص دقیقی نباشد اما در جامعهای که امکان انجام پیمایش عمومی و نظرسنجی آزادانه وجود ندارد، باید از شاخصهای دیگری که بطور غیر مستقیم از اقبال مردم به افراد و جریانات خبر میدهند استفاده کرد. علیرغم اینکه در یک سال اخیر به دلیل فیلترینگ شدید فیس بوک، ایرانیان حضور کمرنگ تری در فیس بوک دارند، اما یک بررسی آماری که طی دو سال گذشته انجام شده است، نشان میدهد که در میان محبوبترین صفحات فیس بوک مربوط به فعالان سیاسی – مدنی، افراد سرشناس با هر سه گرایش اصلاح طلبی، تحول خواهی و انحلال طلبی حضور دارند.
شکل زیر صفحات بیست نفر که به ترتیب دارای بیشترین «میزان لایک از داخل ایران» هستند را نشان میدهد. همچنین میزان کل لایکهای هر یک ازصفحات (از داخل و خارج ایران) در ستون راست دیده میشود. غیر از باراک اوباما و آلن ایر (سخنگوی سابق فارسی زبان وزارت خارجه آمریکا) و نلسون ماندلا که در این لیست دیده میشوند، بقیه افراد سیاستمداران یا فعالان مدنی ایرانی هستند. در میان بیست نفر اول، رضا پهلوی و فرح دیبا گرایش انحلال طلبی دارند. از سوی دیگر، در میان تحول خواهان، محمد نوری زاد و نسرین ستوده در میان کسانی هستند که بالاترین میزان لایک را دارند. محسن سازگارا را هم میتوان در میانه گرایش انحلال طلب و تحول خواه تعریف کرد. از سوی دیگر در میان محبوبترین افراد سیاسی حاضر در فیس بوک، جواد ظریف، میرحسین موسوی، زهرا رهنورد، صادق زیبا کلام، حسن روحانی، بیژن زنگنه و محمد خاتمی، حسن خمینی و مهدی کروبی حضور دارند که همگی متعلق به گرایش اصلاحطلبان/اعتدالگرایان هستند.
تحلیل گرایشهای سیاسی – اجتماعی ایرانیان با استفاده از محبوبیت صفحات مختلف فیس بوک (شخصیتها، رسانهها، سلبریتیها) نتایج جالب توجهی دارد که در یک تحلیل مستقل باید به آن پرداخته شود.
به هر حال شواهد کمی و کیفی نشان میدهد، یافتههای نظرسنجی درباره میزان محبوبیت گرایشهای سیاسی و افراد شاخص آن، با شواهد مستقل دیگر همخوانی دارد.
۴- چرا کاندیداهای محافظهکاران در نظرسنجی حضور ندارند؟
یکی از سؤالات مطرح شده درباره نظرسنجی این است که چرا در طراحی نظرسنجی و نمونه گیری، گرایش سیاسی محافظهکاران لحاظ نشده است. عدهای گفتهاند که نادیده گرفتن این گرایش سیاسی به اعتبار یافتههای آن لطمه میزند. این نقد وارد نیست چرا که در هر نظرسنجی مهم آن است که جامعه مورد مطالعه مشخص باشد و نمونه مورد مطالعه از میان آن جامعه انتخاب شود.
همانطور که در گزارش نظرسنجی توضیح داده شد، هدف از نظرسنجی شناخت گرایشهای سیاسی مختلف در پایگاه اجتماعی «غیرمحافظهکار» است. پایگاه اجتماعی محافظهکاران و میزان رأی آنها نیازی به رمزگشایی ندارد چرا که آنها بدون هیچ محدودیتی و با داشتن کاندیدا از گرایشهای درونی شان در انتخابات دورههای مختلف حضور داشته و امکان وزن کشی دارند و پایگاه رأی آنها قابل محاسبه و تعیین است. وقتی هدف یک مطالعه آماری شناخت یک بخش مشخصی از جامعه است، وارد کردن نمونه از بخشهای دیگر جامعه نه تنها مفید نیست بلکه عامل خطا خواهد بود. بطور مثال اگر کسی بخواهد درباره وضعیت معیشت «کارگران جوان» تحقیق کند، طراحی نظرسنجی و نمونه گیری را به گونهای سامان میدهد که «کارگران در آستانه بازنشستگی» داخل نظرسنجی نشوند. حال اگر کسی به دلیل عدم حضور کارگران مسن تر در نمونه گیری، نتیجه چنین نظرسنجی را زیر سؤال ببرد، نشان میدهد که از روش علمی نظرسنجی بی اطلاع است و نقد او بی اساس است.
۵- آیا نتایج نظرسنجی نشان دهنده محبوبیت نظام پادشاهی است؟
بخشی از منتقدان، نظرسنجی را بی اعتبار دانستهاند چرا که یافتههای آن با پیش فرضها و سلایق سیاسیشان همخوانی ندارد. مثلا بخشی از آنها از دیدن اینکه رضا پهلوی و نسرین ستوده دارای آرای بیشتری از رهبران اصلاح طلب هستند، نتیجه نظرسنجی را زیر سؤال بردهاند چرا که در باور آنها رهبران اصلاح طلبان محبوبترین چهره سیاسی ایران هستند و این نظرسنجی این تصور را مخدوش میکند.
از طرف دیگر این افراد به یافتههای مختلف نظرسنجی توجه نکردهاند و فقط با مشاهده نمودار ۱، به این نتیجه رسیدهاند که رضا پهلوی محبوبترین کاندیدا در میان نمونه آماری و جامعه مورد مطالعه است. ظاهرا آنها به این مسئله توجه نکردهاند که رضا پهلوی تنها نماینده گرایش انحلال طلبی بوده است درحالی که دو گرایش اصلاح طلبی و تحول خواهی دارای سه کاندیدا بودهاند و آرایشان در بین کاندیداها پخش شده است. از این جهت اگر نظرسنجی تنها با سه کاندیدا از سه گرایش مختلف انجام میگرفت، یعنی بطور مثال انتخاب تنها میان رضا پهلوی، نسرین ستوده (یا احمد زیدآبادی) و میرحسین موسوی (یا محمد خاتمی) صورت میگرفت، آرای کاندیداهای هر گرایش تجمیع میشد و در نتیجه هر سه کاندیدا تقریبا یک سوم آرا را کسب میکردند. نمودار ۲ در گزارش نظرسنجی، این مسئله را به وضوح نشان میدهد.
از طرف دیگر عدهای میزان رأی رضا پهلوی را به حساب محبوبیت نظام پادشاهی در ایران تعبیر کردهاند. عنوان نظرسنجی، «کاندیدای مطلوب در انتخابات ریاست جمهوری ایران» بوده و سؤالات به صراحت درباره رأی دادن به کاندیداهای ریاست جمهوری در یک انتخابات آزاد بوده است (پیوست ۱). در نتیجه یافتههای این نظرسنجی نمیتواند هیچ ربطی به محبوبیت نظام پادشاهی در ایران داشته باشد. مسئله محبوبیت نظامهای سیاسی مختلف در ایران بحث دیگری است که نیاز به پژوهشی مستقل دارد.
۶- آیا عموم مردم ایران اصلا این کاندیداها را میشناسند؟
یکی دیگر از انتقادات مطرح شده این است که بخش بزرگی از مردم کاندیداهایی مانند نسرین ستوده، احمد زیدآبادی و فریبرز رییس دانا را نمیشناسند و این افراد فقط برای عده محدودی شناخته شده هستند. اینکه فعالان تحول خواه برای بخش بزرگی از جامعه ایران ناشناخته هستند، امری بدیهی است، اما در سالهای اخیر و به لطف وجود ماهواره، اینترنت و شبکههای اجتماعی بخش بزرگی از طبقه متوسط اخباری را درباره شخصیتهای حذف شده از صحنه سیاست ایران شنیدهاند و با آنها آشنایی پیدا کردهاند. از طرف دیگر ناشناس بودن یک نفر در میان عموم مردم الزاما مسئله مهمی نیست بلکه شناخت گروههای مرجع اجتماعی و قشر تحصیلکرده جامعه است که میتواند بر افکار عمومی تاثیر بگذارد، چرا که حمایت این بخش از جامعه از یک کاندیدا در شرایط یک انتخابات آزاد میتواند بر اقبال عمومی به آن کاندیدا تاثیرگذار باشد.
طبق نظرسنجی “آی پز“ درباره محبوبیت شخصیتهای سیاسی دو جناح سیاسی اصلاح طلب و محافظهکار در ایران، ۵۲ درصد از جامعه ایران «محمد تقی مصباح یزدی» و ۴۰ درصد از جامعه «علی مطهری» را نمیشناسند. وقتی افرادی که سالها در قدرت بودهاند و در رسانهها حضور داشتهاند تا این حد برای جامعه ناشناختهاند، چه انتظاری میتوان داشت که عموم مردم شخصیتهای تحول خواه یا انحلال طلب را بشناسند؟ به هر حال اینکه بخش تحصیلکرده جامعه اقبال به فعالان انحلال طلب و تحول خواه نشان میدهند یافته مهم این نظرسنجی است که میتواند مورد توجه پژوهشگران اجتماعی و سیاسی قرار گیرد.
۷- آیا رأی به کاندیداهای انحلال طلب و تحول خواه متعلق به خارج کشوری هاست؟
یکی از سؤالات و تردیدهایی که درباره میزان آرای کاندیداهای انحلال طلب و تحول خواه طرح شده است، مسئله پایگاه رأی آنها در میان خارج کشوریهاست. منتقدان ادعا کردهاند که آرای رضا پهلوی و نسرین ستوده متعلق به پاسخ دهندگانی بوده است که در خارج کشور هستند و این افراد در داخل ایران پایگاهی ندارند. نمودار زیر نشان میدهد که هر یک از کاندیداها چه میزان از آرای خود را از پاسخ دهندگان داخل کشور و خارج کشور کسب کردهاند.
همان طور که در گزارش نظرسنجی ذکر گردید، تنها حدود ۲۵ درصد از پاسخ دهندگان از خارج کشور بودهاند و ۷۵ درصد پاسخ دهندگان از داخل کشور بودهاند. آن گونه که در نمودار زیر مشاهده میشود، تمامی کاندیداها اکثریت رأی خود را از کسانی کسب کردهاند که در داخل کشور زندگی میکنند. نسرین ستوده، احمد زیدآبادی و میرحسین موسوی بیشترین سهم را در میان رأی دهندگان خارج کشور داشتهاند درحالی که حسن روحانی، رضا پهلوی و محمد خاتمی بیشترین میزان آرای خود را از داخل کشوریها بدست آوردهاند. این نتایج همچنین با میزان محبوبیت صفحات فیس بوک این افراد در میان افراد داخل و خارج کشور همخوانی دارد. یافتههای این نمودار نشان میدهد که ادعای حمایت اکثریت خارج کشوریها از کاندیدای انحلال طلب و تحول خواه و حمایت اکثریت داخل کشوریها از کاندیدای اصلاح طلبان با واقعیت همخوانی ندارد.
۸- کلام آخر
بعضی از منتقدان منصف، به درستی انتقادات و سؤالاتی را درباره روش تحقیق و ایرادات وارد به این نظرسنجی مطرح کردند که با قدردانی از آنها، در این مطلب تلاش شد تا در حد توان به اصلیترین انتقادات پاسخ داده شود. اما متاسفانه بخشی از انتقادات مطرح شده جنبه سیاسی داشت و نشان دهنده ناخرسندی از «یافتههای نظرسنجی» بود. به هر حال شواهد بسیاری نشان میدهد که جامعه ایران به لحاظ اجتماعی و سیاسی متکثرتر از آن است که بتوان آنرا در دوگانه محدود اصلاح طلب و محافظهکار خلاصه کرد. باید پذیرفت که جامعه ایران دیگر در انحصار هیچ گرایش سیاسی نیست و دیر یا زود باید حضور تمامی گرایشهای سیاسی مختلف در ایران را به رسمیت شناخت.
در پایان، همانطور که در گزارش نظرسنجی ذکر شد، بار دیگر تاکید میشود که «نمونه آماری این نظرسنجی را قطعا نمیتوان معرف کل جامعه آماری مورد هدف دانست چرا که مشخصات پاسخ دهندگان نشان میدهد که آنها بیشتر معرف بخش خاصی از جامعه ایران هستند؛ کسانیکه از طبقه متوسط شهرنشین و تحصیلکرده ایرانی هستند و البته به اینترنت دسترسی دارند.
با وجود این، این بخش جامعه اگر چه معرف کل جامعه ایران نیست، اما میتوان گفت بخشی مهم و تاثیرگذار از جامعه ایران است که میتواند افکار دیگر بخشهای جامعه را به ویژه در دوران انتخابات جهت دهد… یقینا برای داشتن تخمینی دقیق تر از پایگاه رأی گرایشات سیاسی مختلف در میان مردم ایران، نیاز به انجام نظرسنجیهای بیشتر و دقیق تر است که بتواند معرف بخشهای مختلف جامعه ایران باشد». باید امید داشت که انجام این نظرسنجی و بحثهای پیرامون آن موجب شود که در آینده پژوهشهای مشابه بیشتری با روشهای بهتر و امکانات بیشتر انجام گیرد.
پیوست
تصویر سؤال اول در پرسشنامه نظرسنجی
♦ پی نوشت
نظرسنجی کاندیدای مطلوب ریاست جمهوری توسط گروه مطالعات آماری ایران «گمان» به مدیریت علمی عمار ملکی، استادیار علوم سیاسی دانشگاه تیلبرگ هلند، انجام شده است و هیچ ارتباطی به رسانه “زمانه “ندارد. “زمانه” تنها گزارش این نظرسنجی را جهت اطلاع رسانی منتشر ساخته است.
مطلب مرتبط
درهمین زمینه
نظرسنجی درباره کاندیداهای نظام برای انتخابات ریاست جمهوری
تعجم اين است كه چطور ميشود كه در اين نظر سنجي هيچ نامي از مجاهدين خلق نيست در خود رژيم كه فقط از يك نام وحشت دارند و شعار رسمي حكومت مرگ بر مجاهدين است يعني مجاهدين هيچ هواداري در داخل ايران ندارند خيلي برايم عجيب است كه انگار مجاهدين خلق وجود خارجي ندارند هر چند كه تاريخ قضاوت خود را دارد .
خسرو اشكاني / 27 April 2017
من هم تعجبم از این هست که هنوز افرادی مثل شما وجود دارد.
فرمودید “انگار مجاهدین خلق وجود خارجی ندارند ” در واقع همینطور هست.
وزن سیاسی و اجتماعی این سازمان بدون اغراق صفر هست و علت ادا های ج.ا چیز دیگریست.
البته برای شما که احتمالا عمری را صرف این سازمان کرده اید پذیرش این ماجرا کمی سخت است …
آرش / 27 April 2017
مهمترین ایراد این به اصطلاح نظر سنجی گذاشتن نام رضا پهلوی بعنوان تنها انحلال طلب یعنی همین کار شورای نگهبان دیگر کاندیداها را حذف کردند این نظرسنجی نبود بلکه تلقین به افکار عمومی است
مسعود کریمی زاده / 27 April 2017
مجاهدین واقعا جایگاهی ندارند در ایران. شاید قبل انقلاب طرفدار داشتن ولی با ایتبدادی که بعد 40 سال هنوز مامان مریم رییسشه و خیانتهای که به ایران کردن جایگاهی ندارن
رضا / 23 June 2018