بهنام داراییزاده – جمعه هفته گذشته در جریان مسابقه فوتبال میان دو تیم حرفهای و شناختهشده پایتخت، رویدادی اتفاق افتاد که از چند جهت جای تامل داشت: در دقایق پایانی مسابقه، دروازهبانِ یکی از تیمها مدعی میشود که آسیب بدنی دیده و به سبب همین مصدومیت، توپ را به بیرون از زمین پرتاب میکند.
معمولاً در چنین شرایطی، تیمِ حریف از فرصت پرتاب «اوت» و یا موقعیت به دست آمده استفاده نمیکند و پس از مداوای بازیکنِ مصدوم، توپ را مجدداً به بازیکنان حریف باز میگرداند، اما در بازیِ روز جمعه در تهران این اتفاق نمیافتد و بنا به توصیه سرمربیِ نامآشنای تیم پرسپولیس، توپ در اختیار بازیکنان خودی قرار میگیرد و اتفاقاً منتهی به گل نیز میشود؛ گلی که نه تنها نتیجه نهایی بازی را رقم زد، بلکه منجر به خشونتهای کمنظیر و دامنهداری در میان بازیکنان هر دو تیم شد.
روشن است که در چهارچوب یادداشت حاضر، قصد پرداختن به سویههای ورزشی ماجرا نیست؛ بلکه در این فرصت صرفاً میخواهم به برخی از ملاحظات اجتماعی- اخلاقی که پس از تماشایِ ویدئویی از این رویدادها به نظرم رسید اشارهای کنم.[١]
یکم: بیگمان فروریزی بنیانهای اخلاقی، تنها در چهارچوب مناسبات اقتصادی- سیاسی جامعه خود را نشان نمیدهد. فردی که به طور مستمر و روزمره در معرض مناسباتِ بیمارگونه اجتماع است، دلیلی ندارد که در یک عرصه مشخص، رفتاری دگرگونه و متفاوت از خود نشان دهد. بیاعتمادی، فرصتطلبی، تعصب، عدم مدارا، خشونت و … همگی عناصری آشنا و شناختهشده از فرهنگ اجتماعی حاکم در ایران هستند؛ فرهنگی که رگههای مشخصی از آن را میتوان در قالب مناسبات و روابطِ حرفهای، شغلی و… بسیاری از شهروندان مشاهده کرد.
با این توصیف، خشونتهایی که هفته گذشته در ورزشگاه آزادی تهران روی داد را باید بخشِ مشخصی از ساختِ چنین فرهنگی دانست. آن رویدادها امر مستقلی نبودند؛ نمیتوان به طور مستقل و مجزا با اشاره کردن به مسائل مبهمی نظیر «بازی جوانمردانه» یا «لزوم خویشتنداری ورزشی» به تحلیل و ارزیابی رفتارِ ورزشکاران خاطی پرداخت.
به بیانی دیگر، این خشونتها، بخش مشخصی از واقعیت اجتماعی در ایران هستند که تنها از کانال و طریق رسانه، توانسته نمود جمعی پیدا کند. به طور حتم، اگر در خیابانهای تهران نیز دوربینی نصب شود همهروزه میتوان رفتارهای از این دست را مشاهده کرد. (در نظر بگیرید برخوردهای خشونتآمیز میان دو راننده تاکسی را پس از یک تصادف ساده)
دوم: در جوامع بستهای به مانند ایران، برخی از برنامههای زنده ورزشی (برای نمونه مسابقات فوتبال و یا همین برنامهی پربیننده ٩٠) میتوانند واجد یک خصیصه انحصاری باشند؛ خصیصهای ناب و مغتنم که مشابه آن را در سایر برنامههای تلویزیونی نیز شاید نتوان معرفی کرد.
در سایر برنامههای زنده تلویزیونی که در حوزههایی نظیر سیاست، اقتصاد، فرهنگ و… تولید و پخش میشوند، جدا از آن که معمولاً افراد مشخص و از پیش تعیینشدهای حضور دارند، همواره سعی میشود تا ملاحظات خاص و روشنی با دقت رعایت شود، اما در برنامههای ورزشیِ پرمخاطب (حتی با مختصات جامعهای به مانند ایران) معمولاً این اتفاق نمیافتد و افراد و شهروندان عادی، حضوری پررنگتر دارند. حضوری که نمود جمعی و علنی آن، گاهی وقتها میتواند بسیار مغتنم و قابل استناد باشد. در این همین ارتباط مایلم به نکتهای اشاره کنم؛ نکتهای که به زعم من، بازگوکننده بخش دیگری از فرهنگ اجتماعی حاکم بر فوتبال و ورزش حرفهای در کشور است.
در همین ویدئوی کوتاهِ چنددقیقهای که از این مسابقه فوتبال روی سایت یوتیوب قرار گرفته، گزارشگر محبوب و پرسابقه فوتبال ایران بارها از حرکت «غیر اخلاقی» و «زشت» بازیکنان تیمِ خاطی، به عنوان حرکتی «ناجوانمردانه» یاد میکند؛ حرکتی که به زعم او محکوم، ناپسند و غیر قابل توجیه است.
پنهان نمیتوان کرد که در فرهنگ گفتاری ما فارسیزبانان، اوصافی نظیر «نامردی» و «ناجوانمردانه» اوصافی کاملاً شناختهشده و پرکار بردند. بارها شنیدهایم که افراد، به منظور توصیف رفتارهایِ غیر اخلاقی، مذموم و حتی فرصتطلبانهای که روزمره با آن مواجه میشوند، از واژگان و ترکیباتی استفاده میکنند که بارِ معنایی مشابهی دارند؛ واژگانی که آشکارا برآمده از «فرهنگ مردسالاری» حاکم بر جامعه ایران هستند. فرهنگی که نمودِ عینی آن را شاید کمتر بتوان در یک برنامه زنده تلویزیونی با این ویژگیها مشاهده کرد.
اساساً برخی از برنامههای تلویزیونِ ایران را باید جدی گرفت. به باور من، برنامه ورزشی ٩٠ ازجمله همین برنامهها است که میتواند آگاهیهای مفیدی از ذهنیت و نظام ارزشی مردم ایران به دست دهد. ادبیات، برخوردها و نوع نگاهی که میهمانان و کارشناسان و حتی تماشاگران این برنامه به کار میگیرند، بسیار شبیه به همان چیزهایی است که همهروزه در خیابانهای ایران دیده میشود و این امر دقیقاً همان موضوعی است که ارزش استناد و بررسیهای بیشتر دارد.
سوم: در ایران، مناسبات تجاریِ حاکم بر «ورزش حرفهای» بر کسی پوشیده نیست؛ مناسباتی سراسر آلوده که متاسفانه برخلاف بسیاری دیگر از رانتخواریهای دولتی، توجه کمتری به آن میشود. بهطور کلی، در فضای آلوده و منفعتطلبانهای که ورزش به یک «بیزینس پرسود» تبدیل شده است، دلیلی وجود ندارد که ورزش امری «اخلاقی» بماند. این یک انتظار یا خواست کاملاً بیجا و بیپایه است؛ مگر بازار و روابط اقتصادی در ایران امری اخلاقی است که شاخههای مرتبط با آن اخلاقی باشد؟
واقعیت این است که هر برد و باختی، دربردارنده منافع و هزینههای مالی قابل ملاحظهای است. اگر سخن گفتن از «بازی جوانمردانه» یا مفاهیمی نظیر آن، هنوز به طور کامل «مضحک» به نظر نمیرسد، تنها دلیلش شاید این باشد که پارهای از ارزشهای سنتی در ورزشِ غیر حرفهایِ ایران هنوز پابرجاست؛ ارزشهایی که الزاماً نیز قابلیت دفاع یا حمایت ندارد.
در جامعه بیاخلاق، دلیلی وجود ندارد که ورزش و حوزههای نظیر آن اخلاقی باشد. به نظر میآید که «قانون» در جوامعی همانند ایران که دچار فروپاشی اخلاقی است، باید نقشی کارآمدتر و گستردهتر بیابد؛ نقش و کارکردی که «هنجارهایِ نامطمئنِ اخلاقی» به نوعی قادر به ایفای آن نیستند.
پینوشت:
1. ویدئویی از رویدادهای این مسابقه را در اینجا میتوانید ببینید.
ایمیل نویسنده: [email protected]
دوست عزيز شما هم فقط دعواي راننده تاكسي را مي بينيد؟
البته شما تنها نيستيد كه كًرفتار اينكًونه بيماري كوته بينانه هستيد
نويسندكًان بزركً و كوتله ديكًر إز اوايل انقلاب در خارج إز ايران بامي كوتاه تر إز
رانندكًان تاكسي نداريد بيشتر مقالات انها در انواع تحليل ها انباشته إز اينكًونه
نام بردنهاي بدون مطالعه است
بفرض كه درست بكًويد در صد رانندكًان تاكسي كه تصادف مي كنند را بكويد
تشكر إز مقالات شما
حميد / 20 April 2011
استدلال نویسنده عجیب است. چون در جامعه شما اخلاق حاکم نیست بنابراین نباید از وجود اخلاق در یک حوزه خاص ( در اینجا فوتبال) دفاع کرد. برعکس ادعای نویسنده اخلاقی عمل نکردن باید دلیل داشته باشد نه اینکه باید برای اخلاقی عمل کردن دلیل آورد. از عمل اخلاقی در هر حوزه ای هر چند کوچک باید دفاع کرد.
کاربر مهمان / 21 April 2011
من متاسفم که نویسنده خود هنوز به درک درست از موضوع نرسیده است اخلاق در انسان اگر چه شکلی نسبی و ناپایدار است اما جوامع در روابط اجتماعی اشان روابطی را تعریف می کنند که وجوه انسانی در آن رشد و شکوفا شود مثلا بازیکن فوتبال حرفه ای در اسپانیا را شاهد هستیم که پس از حتی گذشتن از دروازه بان توپ را علی رغم اینکه دروازه نزدیکتر است و از جریان انداختن توپ با گل کردن سرعت بیشتری دارد توپ را وارد دروازه نمی کند زیرا با تکیه بر ضعف فیزیکی حریف که احتمال دارد مجروح شده باشد پیروزی دلچسبی نیست . اما بازیکن ایرانی بازی مورد بحث پس از آنکه حریف پاسخ او را نمی دهد با مشت و لگد به جان حریف افتاده و دست یکی از بازیکنان حریف را له می کند و تصور می کند بازی "جوانمردانه " یعنی این . از اینرو درک ما از جوانمردی هم با خشونت آمیخته است و کسی که آنرا رعایت نکند بنابر تعریف خودمان باید او را از هستی ساقط کرد . همانطور که در سیاست و … اعدام را روا میداریم ضرورتا در همه ی عرصه ها دچار خشونت هستیم و این ربطی به حرفه ای و یا غیر حرفه ای بودن ندارد.
اما انچه در حتی ورزش 90 در نقد موضوع پرداخته شد نیز نشان داد همه پرسی رفتار ناپسند بازیکن حریف که فرصتطلبانه و برای تنبیه دروازه بان صورت گرفت مورد تایید اکثریت قرار گرفته است رفتار جوانمردانه رفتاری انتقام جویانه نیست حتی اگر کسی بخواهد از آن سوء استفاده نماید زیرا قانون فوتبال نیست رفتاری ست الگو گرایانه که تنش را گاهش داده و روحیه ی جنگ طلبی را تبدیل به دوستی پایدار می نماید وقتی انتقام و نتیجه ی بازی برتر از روحیه ی ورزشی و دوستی ست بهتر است دو طرف به قانون مراجعه کنند.
اما برنامه ی 90 تنها بدین دلیل قابل اعتنا شده است که مشکلات صنفی یک گروه اجتماعی را تحت بررسی قرار می دهد برنامه ای غیر سیاسی ست از اینرو دولتمندان تنها در جاهایی که موضوعات باندهای رشوه و رانت خواری و امثالهم مطرح شود حساس می شوند . که این نوع برنامه ها می تواند برای سایر گروههای اجتماعی هم در این چارچوب به نمایش گذاشته شود.
کاربر مهمان فرهاد - فریاد / 23 April 2011