بیتردید اولین گام برای روشن کردن واقعیت زنستیز این گونه قوانین؛ آگاهی و باور برابری جنسیتی زنان است. سالها زنان خیانتهای همسران خود را با ناتوانی ارضای جنسیشان توجیه کردهاند. این در حالی است که یافتههای مطالعاتی که مغز زن و مرد، و در نتیجه کارکرد آنرا متفاوت قلمداد میکنند، بر روی زنان و مردانی صورت گرفته است که از کودکی رفتارهای اجتماعی را با مرزبندیهای جنسیتی حاکم آموختهاند و نه بر کودکان. این چنین است که متأسفانه بسیاری از زنان نه تنها خشونت را بر خود روا میدانند، بلکه ناآگاهانه نقش موثری در افزایش و بیاهمیت نشان دادن نابرابریهای جنسیتی بازی میکنند. این واقعیت میتواند و باید تغییر کند.
14 March 2011
مردان فاعل و زنان مفعول، خشونت علیه زنان با ازدواج موقت
سوده راد- رسم زناشویی موقت از دیرباز و حتی پیش از ورود اسلام به ایران وجود داشته است. ولی با فراگیر شدن پیروی اسلام و بویژه مذهب شیعه، چه پیش از انقلاب اسلامی و چه بعد از آن، هر بار که زمامداران کمر همت به برپا کردن جامعهای دینی بستهاند، ازدواج موقت، چهرهای جدید گرفته است.
آنچه که در تمامی این سالها مشترک بوده است، از سویی نگاه ویژهای است که به زن در این ازدواجها میشده و میشود که اگر نگوییم نگاهی بد است، به جرأت نگاهی نه چندان خوب است و از سوی دیگر دلایل مردها برای اختیار همسران موقت از یک نظر تا ۹۹ سال، دلائلی چون جوانی و عدم آمادگی برای ازدواج، سفر و دوری از همسرانشان یا حتی تنوعطلبی و نارضایتی از همخوابگی با همسرانشان بوده است.
امروز اما، در کشوری که زمامدارانش آن را جمهوری اسلامی مینامند، ازدواج موقت مایه سعادت برای مردان و زنان معرفی میشود و کنشگران بیم دارند زمامداران در ادامه سیاستهای مردسالارانه خود، این بار با قانونی کردن ازدواج موقت، خشونتی دیگر را بر زنان تقدس بخشند. مردان گویا به جبر آفرینش، اسیر دیو سرکش و مهارناپذیر نیازهای جنسی خود هستند و زنان برای آرامش بخشیدن به مرد، گاهی تولید مثل و ادامه نسل مرد، زاده شدهاند. عموم حامیان صیغه، بر گناه کامگیری غیرشرعی مردان از زنان تأکید میکنند و با آرامش، «راه درست سعادتمندی دنیوی و اخروی»، یعنی «متعه» را پیش روی قانونگزاران و جامعه گذاشته و گاهی آن را نسبت به ازدواج دایم برتری هم میدهند. چرا که زن میتواند بر سر مدت ازدواج مذاکره کند، مهریهاش را تمام و کمال، حتی در صورت برقرار نکردن رابطه جنسی، دریافت میکند و نیازی هم به اجازه همسر برای خروج از منزل ندارد. در این ازدواج مرد، بر خلاف ازدواج دائم، سرپرست خانواده نیست و این باز دلیلی میشود بر استقلال اقتصادی بیشتر زن در این نوع زناشویی. زنی که ازدواج موقت میکند، با پایان مدت عقد و عده میتواند همسر دیگری برگزیند و در زندگیاش با تعداد بیشتری مرد رابطه داشته باشد و این به «موهبت آزادی جنسی اسلامی برای زن» تعبیر میشود!
فرزندان زنان صیغهای از ارث محرومند و اگر موفق به گرفتن شناسنامه شوند، از نام پدر بیبهره میمانند و این در جامعهای پدر سالار و دینی خود خشونتی چند برابر بر کودکان است. کودکی که بیتردید ناخواسته بوده، چرا که ازدواج موقت برای تولید مثل طراحی نشده است و از همین روست که زن یا مرد، بر خلاف ازدواج دائم، میتوانند به تنهایی برای پیشگیری از بارداری تصمیم بگیرند. احکام مذهب شیعه در این باب مشخص است و حتی آنچه که «قرائت نوین» از اسلام خوانده میشود، از ظلمی که بر زن میرود کم نمیکند. این در حالیست که علمای اهل تسنن به غیر از چند مورد، تفسیر دیگری نسبت به ازدواج موقت دارند و آن را اسلامی و مجاز نمیدانند.
از دیدگاه فرهنگی و شرایط حاکم بر جامعه، شرمگینی و پنهان کاری این نوع زناشویی، گریبانگیر هم زن و هم مرد است. یادآوری آنچه بر دو همسر یک مرد، یکی موقت «شهلا جاهد» و دیگری دایم «لاله سحرخیزان»، و خود آن مرد، گذشت، سراسر درد و خشم از آسیبهای اجتماعی مردسالار است. حال این پرسش مطرح میشود که قانون ازدواج موقت، از کدام زنان حمایت میکند؟ قانونی که همچون تمامی قوانین کشوری برای همه اتباع کشور نوشته میشود و نه برای عدهای خاص با شرایط خاص که قانونی شدن یا نشدن این رسم در واقع اثری بر روش زندگیشان ندارد.
در طول جنگ بین ایران و عراق، سربازان از یک سو و بیوه زنان سربازانی که جان خود را از دست داده بودند از سویی دیگر به ازدواج موقت تشویق میشدند. این زنانشویی قراردادی دو طرف برنده معرفی میشد. مرد وقتی خسته از جنگ باز میگشت، در آغوش زنی آرامش میگرفت و زن هم با دریافت مهریه از عهده فشارهای اقتصادی بر میآمد و هر دو از راهی مشروع و خداپسندانه نیازهاشان برطرف میشد. امروز ولی نسل بیوه زنان جوان زمان جنگ، پا به سن گذاشتهاند و دختران و پسران جوان و نوجوانشان، نگاهی دیگر به سنتها و قوانین دینی دارند. آنها بیمحابا با هم ارتباط برقرار میکنند و قانون را دست و پاگیر میدانند. این است که عدهای این روابط را «معضل اجتماعی» میدانند.
نه تنها در هر دو این استدلالها، مرد همان حیوان وحشی نیازمند به سکس و زن، مطیع و خدمت دهنده است، بلکه مرد فاعل است و زن مفعول. مرد انسان است با نیازهای تعریف شده و گریز ناپذیر و زن کالاست، سرویس دهنده با قیمت مشخص برای مدت مشخص. زن هرگز نیاز جنسی نداشته و ندارد و اگر هم دارد به اندازه مرد نیست. این تعاریف آیا جز تعریف تنفروشی یا روسپیگری است؟ آیا خانههای عفاف جز مکانی برای داد و ستد زنها صیغه رو هستند؟
جدا از بار لغوی هر کدام از این کلمات، نفس عمل یکی است: «ارائه خدمات جنسی، در قبال هزینهای معلوم». تنها تفاوت ازدواج موقت یا صیغه، با تنفروشی، در خواندن خطبهای است که زنا و گناه کبیره را به متعه و ثواب تبدیل میکند. وقتی مخالفان ازدواج موقت از لزوم رسمی شدن چنین داد و ستدی میپرسند، این بار غرب و کشورهای غربی، به عنوان «مراکز فساد و کمونیسم جنسی که هرزگی را به داخل مرزهای اسلامی هم صادر میکنند»، تبدیل به شاهدی صادق بر نیاز جامعه به چنین «چاه فاضلابی» برای تخلیه «نیازهای جنسی جامعه» میشوند!
البته دور از ذهن نیست که منظور از چاه فاضلاب از نظر ایشان، زنانی هستند فرودست و نیازمند که با انتخاب تنفروشی نیاز جنسی مردان مرفه و خسته جامعه را برطرف میکنند. آیا زنانی که به گفته ایشان، با میل خود، چنین «شغلی» را انتخاب میکنند، از کرده خود راضیاند و به روش زندگی خود مفتخرند؟ آیا انتخابشان بر اثر فشارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به چنین کاری محدود نشده است؟
شاید این واقعیت که کمتر از ۴% انسانهایی که تن فروشی میکنند مرد هستند با نگاهی به آمارهای جهانی تقسیم ثروت توجیه شود. زنان با اینکه ۵۱% کل جمعیت دنیا را تشکیل میدهند، تنها ۱% از ثروت جهانی را در اختیار دارند و اینجاست که تعبیر «جنس دوم» برای زن، به خوبی خود را نشان میدهد.
در اکثر کشورهای پیشرو در برابری جنسیتی، تن فروشی، برای احترام به به شأن انسانی ممنوع است.
در کشورهایی چون هلند و آلمان که تن فروشی تجارتی چون سایر تجارت هاست، آمار خشونت علیه زنان، از خشونتهای خانگی گرفته تا تجاوز، کاهش نیافته است. در آلمان تنها ۱% زنان تن فروش قراردادهای رسمی دارند و تحت پوشش بیمه و سایر خدمات اجتماعی هستند و این رقم بر خلاف انتظار در هلند تنها به ۴% میرسد. اکثریت قریب به اتفاق این زنان مهاجران کشورهای فقیر شرق اروپا هستند که تن خود را به مردان ثروتمند غرب میفروشند. ساز و کار این تجارت درست مانند شبکههای مافیایی هرمی است و آنها که دیگر مایل به همکاری با این شبکهها نباشند مجبور به پنهان شدن در شهری دیگر و گاهی تعویض هویت خود هستند تا بتوانند بدون ترس از امنیت جانی خود به زندگی ادامه دهند.
در فرانسه که نزدیک به ۶۱ ملیون نفر جمعیت دارد و تنفروشی ممنوع است، تعداد کسانی که تنفروشی میکنند، نصف تعداد این افراد در هلند، با هفده ملیون نفر جمعیت، است و بیست برابر کمتر از آلمان، با هشتاد و دو ملیون نفر جمعیت تخمین زده میشود. در سوئد، با جمعیت نه ملیون نفر که تن فروشی غیر قانونی است و «مشتریان سرویسهای جنسی» باید جریمه پرداخت کنند، تعداد «ارائه کنندگان این خدمات» از صد نفر تجاوز نمیکند. این واقعیت تأکید کنشگران حقوق زنان را بر تأثیر قانون بر رواج تن فروشی، شرعی یا غیر شرعی تأیید میکند، چرا که قانونی شدن با افزایش این آسیب اجتماعی و خشونت بر زنان رابطهای مستقیم دارد.
من فکر می کنم منظور از نداشتن اسم پدر در شناسنامه وقتی بوده که مادر به تنهایی برای بچه اش شناسنامه می گیرد. تنفر از مرد اینجا به دیدگاه مردسالارانه ای مربوط می شود که توضیح هم داده شده و نه به نظر نویسنده
تأثیز قانون و قرهنگ همه جای دنیا یکیست، چه فرقی می کند که کچا باشد؟
کاربر مهمان / 14 March 2011
این نوشته خودش گام مهم و مثبتی هست در آغاز گفتمانی ضروری که هنوز — تا حال — آن طوری که باید و شاید انجام نشده… تقاوت های افکاری و نظریات بر کنار قدم بسیار خوب و شایسته ای هست در برقراری ارتباط و گفت و شنود… از هر نقطه ی دیدی که نگاه کنیم این چیزی است اساسی در راه رسیدن به مساوات (نه تنها جنسی / جنسیتی بلکه در همه ی قطعات و طبقات جامعه ی مدنی) . مخالفان دینی یا سیاسی یا اخلاقی از این گفتمان ناخوشنود خواهند بود…خب باشند! جامعه ی دموکراتیک مدنی این دوران چیزی کمتر از این نمی تواند باشد؛ بحث و استدلال و پژوهش و کاوش در این مورد مبحثی حیاتی است. آفرین / براوو / بارک الله . پیروز باشید و موفق باشیم — انشالله
کاربر مهمان / 14 March 2011
تو کار خدا دخالت نکن
کاربر مهمان / 14 March 2011
مقاله جالب و آموزنده ای بود ولی چند تا ایراد داشت:
"فرزندان زنان صیغهای از ارث محرومند و اگر موفق به گرفتن شناسنامه شوند، از نام پدر بیبهره میمانند ". بی تردید این مساله غلطه.
ایراد دوم بحث تاثیر قانون در اجتماعاته که نویسنده ایران رو با آلمان فرانسه هلند و سوئد مقایسه کرده. قطعا کارکرد قانون در ایران و اروپا به شدت متفاوته و خود نویسنده هم به این مساله ناخودآگاه اشاره کرده.
به هرحال مقاله های فمینیستی رو میشه با تنفر کمتری از مردا نوشت
کاربر مهمان / 14 March 2011
با ید بگم طبق قانون ایران دادن شناسنامه به فرزند ازدواج موقت به اسم مادر خواهد بود و پدر می تواند هیچ گونه تعهدی چه اسمی در شناسنامه چه ارث را قبول نکند و فامیل فرزند فامیل مادر خواهد شد، البته این در تهران است شهرستانها را ممکن است کمی متفاوت باشد. اگر پدر بخواهد اسم فرزند هم در شناسنامه پدر ذکر نخواهد شد. مگر پدر فرزند را قبول کند.
در اهل سنت تازمان عمر متعه یا همان ازدواج موقت بوده و زمان پیامبر هم طبق کتب اهل سنت با یک مشت خرما هم این عمل انجام می شده و مختص شیعه نبوده ، عمر این عمل را ممنوع می کند و چنان می شود که همچنان ممنوع می باشد.
ولی خشونت علیه زنان مختص کشور خاصی نیست و همه جایی است متاسفانه…
کاربر مهمان- کانادا / 15 March 2011
اولا در خبر مورخ آذر 1388 یعنی تقریبا 9 ماه قبل از انتشار این مقاله (!) چنین آمده است
فارس: عضو كميسيون قضايي و حقوقي مجلس اظهار داشت: با ثبت قانوني ازدواج موقت، فرزند حاصل از اين ازدواج علاوه بر داشتن هويت و شناسنامه ميتواند از پدر خود هم ارث ببرد.
ثانیا مشکل فرهنگی در جامعه در رابطه با قانون زن سالاری ازدواج موقت؛ مربوط به فرهنگ مردسالاری می باشد. این مشکل احتیاج به یک فرهنگی دارد که اتفاقا باید خود بانوان پیش قدم باشند و از ازدواج موقت بعنوان فرهنگ برابری جنسیتی و آزادی جنسی در مذهب تشیع دفاع نمایند. زیرا فرهنگ مردسالاری این باور کاذب را به زنان القاء نموده است که برابری جنسیتی و آزادی جنسی زنان در ازدواج موقت؛ شکلی از "تن فروشی" است. کسانی هم که ناچارا برای امرار معاش تن به ازدواج موقت می دهند؛ به همان دلیل هم تن به ازدواج دائم می دهند.
من با آن دسته از فقها و مراجع موافق هستم که مخالف ثبت رسمی ازدواج موقت هستند و آن را خلاف شریعت اسلام تفسیر نمودند. زیرا که آن آزادی جنسی؛ که اسلام بر آن تاکید داشته را؛ به مخاطره می اندازد. در ضمن اینکه تصور شده رابطۀ جنسی در اسلام تنها در ازدواج؛ مشروع است؛ ظاهرا خلاف صریح قرآن است
و الذین هم لفروجهم حافظون الا علی ازواجهم او ملکت ایمانهم . مومنون – 5 الی 7.
مفسران «ملکت ایمانهم» را به کنیز و حتی زن صیغه ای؛ معنی کرده اند ولی قرآن آن را تعریف نکرده؛ پس می تواند دامنۀ گسترده تری داشته باشد. بشرط آنکه بدون ظوابط اخلاقی و بدون مسئولیت نباشد.
و سرانجام اینکه البته هر قانونی می تواند احتیاج به اصلاح داشته باشد ولی اگر هر چیزی را باید بخاطر دو سه اشکال الغاء کرد؛ آنوقت باید به عصر حجر برگردیم!
رضا / 15 March 2011
فکر کنم سوده سه مسئلۀ بیکاری و مشکلات اقتصادی ؛ فرهنگ تن فروشی و مسائل حقوقی ازدواج موقت را با هم خلط کرده . مشکل نه قانون ازدواج موقت است و نه خشونت خیالی مردان؛ مشکل فقر اجتمائی و فرهنگی جامعۀ عقب ماندۀ ماست
بهنام / 15 March 2011
سوده جان . تحسین می کنم دید ضد خشونت ای رو که داری چرا که خشونت متاسفانه و به غلط توی ذهن آدم های جامعه ای که من درش زندگی می کنم فقط شامل تصاویر محدود به جنگ های قومیتی و سیاسی ست و هیچ کس به خشونت عمیقی که هرروز ریشه دارتر و به تعبیر خودشان قانونی تر می شود توجه نمی کند و دردناک تر اینکه خیلی معدود هستند افرادی که نه به صورت احساسی و سطحی بلکه منطقی و با استدلال به مسائل ناراحت کننده بپردازند .
هدا / 15 March 2011
سوده جان . تحسین می کنم دید ضد خشونت ای رو که داری چرا که خشونت متاسفانه و به غلط توی ذهن آدم های جامعه ای که من درش زندگی می کنم فقط شامل تصاویر محدود به جنگ های قومیتی و سیاسی ست و هیچ کس به خشونت عمیقی که هرروز ریشه دارتر و به تعبیر خودشان قانونی تر می شود توجه نمی کند و دردناک تر اینکه خیلی معدود هستند افرادی که نه به صورت احساسی و سطحی بلکه منطقی و با استدلال به مسائل ناراحت کننده بپردازند و دوستانی که کل قضیه را انگار پذیرفته می دانند و اکتفا کرده اند به اینکه آیا مجلس تصویب کرده است که کودک شناسنامه بگیرد یا نه و تمام حقی که از فرزند در این ماجرا سلب می شوند توجهی ندارند و سورس خبری می آورند واقعن تبریک میگم … گرچه هنوز وقتی زنی را که دامن پوشیده یا لباسش ترکیب رنگ های شاد است به گونه ای ناپسند نگاه می شود گرفتن شناسنامه برای فرزند همچین ارتباطی هم مشخص است که تا چه حد درگیر ناملایمات عرفی خواهد بود حتا اگر قانونی هم مثلن تصویب شده باشد !
هدا / 15 March 2011
خانم هدای عزیز! چرا ناراحت میشی؟ من آنچه که سوده مشخصا گفته؛ جواب دادم. بقیۀ چیزها یا مبهم بوده یا کلی گوئی و یا تهمت زدن و لکه دار کردن مردهای ایرونی. نه شماها و نه ما تقصیر داریم. فرهنگ و اجتماع ما بیماره؛ میدونی؟ آدم باید ریشه یابی کنه. البته هیچ قانونی کامل و بی نقص نیست و هیچ قانونی در هیچ جای دنیا برای همۀ شرایط و همه کس؛ تدوین نشده که همیشه خوب از آب در بیآد. بلکه نسبی هستند. ابعاد مثبت و منفی دارند. این دنیا اینجوریه. بهشت عدن نیست که. تازه آنجا اصلا قانون نیست! ولی بهر حال باید کوشش کرد نواقص حقوقی و معضلات فرهنگی را لااقل تا حد قابل قبولی حل کرد. قانون باید از آدمها مسئولیت بخواد. ولی چهرۀ مرد بیچارۀ ایرونی را تحت عنوان شهوت پرست و خشونت گرا لکه دار کردن نه برای شما خوبه و نه برای ما و جامعه مان. از مادر انرژی منفی؛ فقط فرزند منفی بیرون میآد. مسیح با زبان مثبت مُرده را زنده کرد؛ میدونی؟ ما تغییر را باید از خودمون شروع کنیم. نه اینکه به مشکلات پیام تبریک بفرسیم! اول باید خودمون را مثبت ببینیم. پس اینکه گفته اند بخند تا دنیا بروت بخنده؛ یعنی چه؟ خوب بخند دیگه!
رضا / 15 March 2011
ba slam
ki gofte ke dar swed tanha 100 zan tanfroshi mikone? in gofte daqiq nist
Shahla Dabagi / 16 March 2011
lاین نوشته از نظر حقوقی دقیق نیست و با مخلوط کردن مطالب و اظهارنظر در برخی موضوعات خارج از تخصص نگارنده نوشته شده است. نگارش مطالب حقوقی، نیاز به دانش حقوقی دارد که نگارنده به وضوح فاقد آن است.
کاربر مهمان / 07 April 2011