از نظر اید‌ه پردازان مالی، حرف زدن درباره مشکلات مالی با کودکان ضروری است. ایده آنها این است که با مطرح کردن مسائل مالی یا در میان گذاشتن مشکلات کودکان درک واقعی و درست‌تری از مسائل مالی پیدا می‌کنند. اما تجربه کودکی من چیز دیگری می‌گوید.

 در کودکی والدینم عادت داشتند در مورد بحران‌های مالی‌شان بلند حرف بزنند و نگرانی‌ها را اعلام کنند. این برای من بسیار دردناک بود. گاهی قبل از خواب ساعت‌ها برای مشکلات مالی پدرم نگران می‌شدم، دعا می‌کردم و خودم را مسئول آن می‌دانستم. روزهایی که پدرم را به‌خاطر بحران پول درهم و افسرده می‌دیدم بسیار مضطرب و نگران می‌شدم. اغلب وقت‌ها از مادرم پولی نمی‌خواستم چون او همیشه می‌گفت پول کافی ندارد. این مساله بخشی از بحران کودکی من بود؛ نگرانی دائمی درباره وضعیت کار پدرم، ترحم نسبت به مادرم که همیشه فکر می‌کرد به اندازه کافی پول ندارد و عذاب وجدان به خاطر حضور خودم در خانواده که مبادا دلیلی برای نگرانی آنها باشم.

اما واقعیت چیز دیگری بود. نگرانی‌های والدین من در مورد پول بسیار کلی و با چشم‌اندازی به سوی آینده بود اما احساسی که به من منتقل می‌شد، ترس شدید برای گذران زندگی روزمره بود. در اینجا درباره مواردی صحبت می‌کنم که والدین پول کافی برای تامین زندگی روزمره خود دارند و نگرانی‌هایشان آن دسته از چالش‌ها و تنش‌هایی است که به طور معمول درمورد مسائل مالی وجود دارد.

آنچه می‌خواهم بگویم بسیار ساده است: اگر دائما درباره پول حرف می‌زنید و فرزندتان را درگیر مشکلات مالی خودتان می‌کنید او را در معرض اضطراب، تنش و آسیب‌های مهمی قرار می‌دهید. اگر به شکل نامناسبی درباره پول، قرض، بدهی، پول کم برای خرید خانه، نگرانی درباره از دست دادن کار و هر مساله مالی دیگری حرف می‌زنید، کاری که با فرزندتان می‌کنید چیزی شبیه رفتار والدین من است. اینکه من همیشه از مشکلات مالی والدینم خبر داشتم فقط یک نتیجه بد داشت؛ احساس ترس و عدم امنیت در برابر پول. احساساتی که اکنون در بزرگسالی نیز همراه من هستند. مساله‌ای که تا مدت‌ها دچار آن بودم «اختلال پول» بود. اختلال پول، ترس شدید من از بی‌کاری و بی‌پولی بود. اختلال پول باعث می‌شد من پس از دوره نوجوانی بیش از اندازه لازم به پول فکر کنم، به راحتی پول خرج نکنم و برای به دست آوردن پول ایده‌آل‌های شغلی‌ام را از دست بدهم چون همیشه نگران بودم که مبادا پول را از دست بدهم. این بسیار آزاردهنده است که همیشه در ناامنی به سر ببرید.

والدینی که بیش از اندازه کودکان را در معرض مشکلات مالی خود قرار می‌دهند اغلب چنین رفتار می‌کنند:

ـ  آنها همه چیز را می‌گویند و از هیچ جزئیاتی فروگذاری نمی‌کنند و توقع دارند فرزندشان فهم برابر و یکسانی از مساله داشته باشد.

ـ از پول به عنوان ابزاری برای کنترل فرزند استفاده می‌کنند.

ـ بیش از اندازه از جمله «پول ندارم» استفاده می‌کنند و هرگز یک نیاز فراتر از نیازهای روزمره کودک را برآورده نمی‌کنند. مثلا هرگز برای  کودک یک لباس کمی گران نمی‌خرند و یا او را به رستوران نمی‌برند.

ـ گفت‌وگو با شریک خود درباره خرید خانه یا بدهی و قرض را درحضور کودک انجام می‌دهند.

ـ نظر کودک را درباره تصمیم‌گیری‌های مهم مالی می‌پرسند.

ـ  وقتی نیازهای اساسی کودک را تامین می‌کنند دائما به او یادآوری می‌کنند که  این نیازها با فشار  سختی زیادی برآورده شده است.

ایده برخی از والدین برای مطرح کردن مشکلات و مسائل مالی با کودکان این است که شناخت و درک او را واقعی کنند. خیلی خوب است که بچه‌ها با مفهوم پول آشنا شوند و متوجه این نکته باشند که والدین‌شان به منبع لایزال پول وصل نیستند اما مطرح کردن بی‌پولی و سرخوردگی‌های مالی چنین بینشی به کودک نمی‌دهد. برای اینکه خواسته‌های کودک را محدود کنید، برنامه‌ریزی مالی را به و بیاموزید و مفهوم پول و خرج کردن را به فرزندتان بیاموزید لازم نیست او را با بحران‌های مالی شخصی آشنا کنید.

child-and-money

والدین برای تسکین ناامیدی‌ و یاس‌های خود از فرزندانشان استفاده می‌کنند. این یک مکانیزم برای کاهش و تسکین دردها و نگرانی‌هاست هرچند که آنها آگاهانه این کار را نمی‌کنند اما در نهایت فقط ارتباط والد ـ فرزندی را خراب می‌کنند و شانس برقراری یک رابطه سالم عاطفی را کم می‌کنند.

قربانی نگرانی‌های مالی والدین، کودکان هستند. زمانی که والدی مشکلات مالی را با فرزندش مطرح می‌کند در ابتدا کودک از اینکه  وارد یک مساله مهم و جدی شده خوشحال می‌شود. وقتی پدر یا مادرم در مورد تصمیم‌های مالی مهم‌شان حرف می‌زدند و پدرم نگرانی‌های کاریش را مطرح می‌کرد، من در ابتدا از اینکه مخاطب حرف‌های مهم و جدی او قرار گرفته‌ام خوشحال می‌شدم اما در نهایت این مساله باعث نگرانی و سردرگمی ام می‌شد زیرا این مسائل بیش از اراده و توان کنترل من بود.

علاوه براین والدینی که پول را ابزاری برای کنترل فرزندشان می‌قرار می‌دهند مشکلات جدی‌تر و عمیق‌تری برای او ایجاد می‌کنند. بخشی از سلامت روانی و جسمی هر انسانی با بهره‌مندی کافی از امکانات رفاهی و مالی فراهم می‌شود. ایده بهتر این است که کودکی بهره‌مند داشته باشید؛ یعنی با توجه به شرایط مالی خودتان او را از مواهب مالی بهره‌مند کنید و در عین حال به او آگاهی بدهید. برخی از والدین با ایجاد محرومیت‌های مالی سعی می‌کنند کودک را با ارزش پول آشنا کنند. اما رند کرنر، استاد روان‌شناسی دانشگاه کالیفرنیا می‌گوید محرومیت‌های مالی باعث افزایش استرس کودکان می‌شود. توصیه او به والدین این است که به جای محدودیت و فشار به کودک یاد بدهیم تا روش‌های مدیریت پول را یاد بگیرد. مقدار پول مهم نیست، نحوه خرج کردن آن مهم است. هر کسی با توجه به توان مالی خودش می‌تواند بودجه‌ای را در اختیار فرزندش قرار بدهد اما همه باید یاد بگیرند که پول را هدفمند، به موقع و برای کسب منافع بیشتر خرج کنند.

نگرانی‌ شما برای پول قابل درک است. یک زندگی با کیفیت و سالم به توان مالی شما برای برآوردن نیازها وابسته است. کار خوب پیدا نمی‌کنید، درآمدتان کفاف هزینه‌های جازی زندگی را نمی‌دهد، از رویاهایتان به‌خاطر مشکلات مالی دور شده‌اید، خانه و ماشین خوبی ندارید، نگران تحصیل و آینده فرزندتان هستید، پول سفر ندارید، بدهی دارید یا ناگهان هزینه‌هایی به شما، تحمیل شده است اما همه این‌ها واقعا به فرزندتان ربطی ندارد. او نمی‌تواند شما را تسکین بدهد و اگر یک بسته پاستیل کمتر بخورد  مشکلات شما حل نمی‌شوند؛ بنابراین او را درگیر موضوعاتی نکنید که توان فهمیدن آنها را ندارد.

زمانی که وسوسه می‌شوید راجع به مشکلات مالی‌تان حرف بزنید یا خودتان را در حال توضیح جزئیات نامربوط به فرزندتان می‌بینید، فورا مکالمه را قطع کنید. اگر نیاز به بیان مشکلات‌تان دارید یک دوست یا یک مشاور بهتر می‌تواند همراهی‌تان کند. البته این به معنای آن نیست که هرگز کودک را به طور کلی از مسائل مالی دور نگه دارید اما واقعا ضرورت ندارد او را وارد جزئیات کنید. شما همیشه می‌توانید متناسب با سن کودک و به روش مناسب کودک را در زمینه مالی آموزش بدهید. آموزش مسائل مالی یعنی او را با اهمیت پول در زندگی آشنا کنید نه اینکه او را از بی‌پولی، فقر، بی‌کاری و آینده بترسانید.