در آستانه بزرگداشت ۸ مارس، روز جهانی زن قرار داریم. این مقاله در نقد نظری نوشته شده است که دیگر ۸ مارس را فاقد موضوعیت می‌داند. در بخش اول این مقاله تاریخ جنبش زن به عنوان زمینه‌ و پشتوانه شکل‌گیری روز جهانی زن مرور شد. بخش دوم این موضوع را پی می‌گیرد. سپس سرگذشت شکل گیری نماد ۸ مارس شرح داده شده و سرانجام اهمیت و دستاوردهای چنین روز نمادینی بررسی می‌شود.
پویش زنان ایرانی در راه آزادی و برابری 
از وضعیت حقوقی و اجتماعی زنان ایرانی قبل از غلبه اسلام بر ایران اطلاعات چندانی در دسترس نیست. از کتاب‌های تاریخ که توسط تاریخ‌نگاران خارجی جمع‌آوری شدند، برمی‌آید که در دوره کوتاهی دو زن بر ایران سلطنت کرده‌اند.
 تصاویر ارائه شده از زنان در ادبیات حماسی ایران به ویژه درشاهنامه فردوسی حاکی از استقلال شخصیت و آزادمنشی زنان آن دوره است. این کتاب مملو از چهره‌های زنانی است چون گردآفرید، زنی پهلوان و دلیر که با سهراب پهلوانی که به قدرت و شجاعت شهرت دارد نبرد می‌کند، تهمینه که شبانه به بالین رستم می‌رود و با او عشق می‌ورزد، رودابه، مظهر خردورزی و صلحجویی، و سودابه، زنی که از روی ناکامی در عشق به دسیسه علیه سیاوش متوسل می‌شود و او را به کام مرگ می‌کشد. همین که این شخصیت‌های افسانه‌ای قوی، صاحب رأی مستقل و آزادمنش هستند، دلالت بر حاکمیت مناسباتی طبیعی‌تر و تا حدی آزاد از اید‌ئولوژی‌های مبتنی بر ضعف و فرودستی زنان درآن عصر می‌کنند.
 وضعیت زنان پس از غلبه اسلام بر ایران نیز بازتاب قابل توجهی در تاریخ و ادبیات فارسی نداشته است. یکی از روشن‌ترین تصاویری که در ادبیات پس از اسلام درباره تلقی جامعه از زنان ارائه شده، شعر “زن خوب و فرمانبر و پارسا” سروده سعدی است. شیخ فاضل در این سروده از زن مطیع و پارسا ستایش می‌کند و توصیه به تنبیه می‌کند اگر سرکشی کند، و باز شدن پایش به کوچه را شایسته مجازات قتل می‌داند.
 «شواهد موجود از موقعیت زنان تا اوایل قرن بیستم حاکی از فرودستی و وابستگی مشقت‌بار زنان ایرانی است. فقط ۳ در صد زنان ایرانی تا سال ۱۳۰۴ باسواد بودند. جداسازی جنسیتی نه تنها در محدوده خصوصی، بلکه حتی در خیابان‌ها و مکان‌های عمومی برقرار بود. چند همسری مردان، حق انحصاری طلاق برای مردان، ازدواج کودکان به عنوان هنجارهایی رایج درجامعه نهادینه شده بود.» [۵]
 زنان در انقلاب مشروطیت
نخستین جرقه‌های آزادیخواهی ومشارکت‌طلبی زنان ایرانی در انقلاب مشروطه زده شد. خصلت ضد استبدادی و استقلال‌طلبانه انقلاب که ائتلافی از نیروهای مذهبی و روشنفکران سکولار را برانگیخته بود، زمینه مناسبی برای مشارکت سیاسی زنان را فراهم آورد. این مشارکت در ابتدا از زاویه حمایت از موعظه‌ها و فتواهای علمای مشروطه‌خواه درمخالفت با دخالت بیگانگان در امور کشور و سپس خصلتی ملی واستقلال‌طلبانه به خود گرفت.
 بخشی از زنان علاوه بر حمایت از خواست‌های اصلاح‌طلبانه عمومی با ایجاد انجمن‌های مخفی زنان به فعالیت سیاسی که گاه در اشکال مسلحانه بروز می‌کرد، به جنبش مشروطه‌خواهی پیوسته بودند. در میان زنان مشروطه‌خواه تنها عده معدودی از زنان روشنفکر طرفدار حقوق ویژه زنان بودند. این زنان پس از فروکش کردن جنبش مردمی به مبارزه ادامه داده و جنبش حقوقی زنان ایران را پایه‌ریزی کردند.
 الیز ساناساریان، مبدأ جنبش حقوق زنان را انتشار اولین گاهنامه زنان در آغاز ۱۲۸۹ و افول این حرکت مشخص را انحلال آخرین سازمان زنان ۱۳۱۱ می‌داند.[۶] جنبش زنان در این دوره فعالیت‌های خود را از طریق انتشار نشریات زنانه، تأسیس سازمان‌های زنان و گشایش مدارس دخترانه شکل می‌داد.
 ساناساریان با استناد به متنی در مجله “جمعیت نسوان وطن‌خواه” شماره ۴ تیر ماه ۱۳۰۸ مطرح می‌کند که بر جنبش زنان ایرانی در این دوره  این باور غلبه داشت که سوادآموزی و تحصیل دانش مسیر اصلی برای دستیابی به آزادی زنان است و توده زنان با تکیه بر دانش، توان غلبه بر باورهای خرافی و سنتهایی که فرودستی آنان را تداوم می‌بخشد، خواهند داشت. [۷]
 ژانت آفاری می‌نویسد: «بعضی زنان رفته رفته شروع به انتقاد از فرهنگ مردسالاری کردند و به بحث درباره موضوعهایی مانند حجاب، چند همسری و حق طلاق پرداخت. تاج‌السلطنه آشکارا از ازدواج اجباری‌اش در سیزده‌سالگی،….و سقط جنین مخفیانه خودش نوشت. خاطرات تاج‌السلطنه تنها مدرک فمینیستی بازمانده از آن دوره نیست. در سال ۱۹۰۹ مجموعه مقاله‌های جالب توجهی به نام “لایحه خانم دانشمند” در نشریه سوسیال دموکرات ایران نو چاپ شد. او دراین مقالات به اهمیت تحصیل زنان، مخالفت با چند همسری، رابطه برابر و مبتنی بر عشق و اعتماد میان زن و مرد می‌پرداخت.» [۸]
 در برخی از تشکل‌های زنانه به اهمیت حق رأی زنان نیز اشاره می‌شد، اما این مسئله در مقیاس عمومی جنبش زنان این عصر، در حاشیه قرار داشت. بسیاری از روزنامه‌نگاران، شاعران و حتی بعضی از نمایندگان مجلس، در دوره مشروطه از حقوق زنان دفاع کردند. [۹] طنز اجتماعی دهخدا، حمایت علنی وکیل‌الرعایا (نماینده همدان در مجلس) از حق رأی زنان در مجلس، شعرهای ایرج‌میرزا، لاهوتی و عشقی نقش بسزایی در مطرح کردن مسئله رهایی زنان در این دوره داشت. پیشروان جنبش زنان در آمریکا نیز تلقی مشابهی از جنبش زنان در طرح خواستهای اجتماعی مثل سوادآموزی و شرکت در مبارزات استقلال طلبانه و ضد برده‌داری داشتند.
 جنبش زنان ایرانی پس از جنبش مشروطه‌خواهی

جنبش نوپای زنان پس از روی کار آمدن رضا شاه پهلوی ۱۲۹۹ تدریجاً فروکش کرد. زمینه‌های این امر از سویی به دلیل رفرم دولت در زمینه قوانین ازدواج و طلاق، گسترش امکانات آموزشی برای زنان و لغو حجاب بود. بسیاری از فعالان جنبش زنان مطالبات خود را در اقدامات دولتی متجلی می‌دیدند و این رو نیروی خود را برای حمایت از طرح‌های دولتی به جریان انداختند. بخش دیگری که ناپیگیری و سطحی بودن اقدامات دولتی را در اصلاحات مربوط به وضعیت زنان مشاهده می‌کردند و تمایل به ادامه فعالیت خود در چارچوب صف مستقل زنان داشتند، از سوی دولت منحل اعلام شدند. آخرین بازمانده تشکل‌های زنان، “جمعیت نسوان وطنخواه” بود که در سال ۱۳۱۱ منحل اعلام شد و تا پایان سلطنت رضاشاه، بر پا نخاست.

 در دوره سلطنت محمد رضا شاه پهلوی حرکت مستقل چشمگیری برای کسب  حقوق زنان برپا نگشت. البته در این دوره در چارچوب سیاست متمرکز دولتی، اقداماتی به نفع زنان انجام می‌گرفت. در سال ۱۳۴۱ حق رأی زنان در چارچوب اصلاحات ۶ ماده‌ای موسوم به انقلاب سفید تصویب شد. در سال ۱۳۴۶ قانون حمایت از خانواده تصویب شد و در سال ۱۳۵۴ اصلاحاتی به نفع حقوق زنان درآن وارد شد. اصلاحاتی نیز در عرصه قوانین کار معطوف به زنان تصویب شد، از جمله مرخصی زایمان، ایجاد مهد کودک در کارگاه‌هایی که بیش از ۱۰ زن در آن شاغل بودند.
 کیفیت اصلاحات قانونی جنسیتی در دوره محمدرضا شاه شباهت زیادی به اصلاحات دوره رضاشاه داشت. این اصلاحات در سطح انجام شده و بیشتر به جنبه نمایش مدرنیسم ایرانی در جهان و به ویژه تأمین الزامات اقتصادی (نیاز بازار به نیروی کار زنان) اهمیت داده می‌شد تا به تعمیق تفکر مدرنیته و تـأمین آزادی فردی انسان‌ها مستقل ازجنسیت. از اینروهمواره تناقضی در آگاهی و ایقان بخشی از زنان ایرانی که به شیوه عرفی زندگی می‌کردند، وجود داشت. این تناقض و عدم آگاهی بر تبعیض جنسیتی به عنوان نقض آشکار حقوق بشر ، زمینه ساز حمایت بی قید و شرط بسیاری از زنان ایرانی از انقلابی شد که هویت ایدئولوژیک آن با نقض حقوق اولیه زنان، پیوندی تنگاتنگ دارد.
زنان ایران از انقلاب ۱۳۵۷ تا امروز

در جریان پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ و سقوط نظام سلطنتی در ایران، سرکردگی انقلاب به دست نیروهای مسلمان و معتقد به نظام ولایت فقیه افتاد. از آن پس جامعه ایران زیر قیمومیت ولایتی قرار گرفت که اصلیت تردیدناپذیر آن مردانه است. زنان در تمام سطوح این نظام حکومتی یا حذف می‌شوند و یا در مرتبه دوم قرار می‌گیرند.

 اگر در دیگر نظام‌های حکومتی، حذف زنان از قدرت با خاموشی و از طریق تبعیض‌گذاری‌های اجتماعی در عرصه کسب دانش و شرکت در فعالیت‌های اجتماعی انجام می‌گیرد، در نظام ولایت فقیه، صلاحیت جنسیتی و معنوی زنان برای فقاهت، هدایت و قضاوت صراحتا مردود اعلام می‌شود. جنسیت زنان آغشته به کفر و معصیت تعریف می‌شود و محکوم به پوشانیده شدن است.
 اصل خانواده دراین سیستم اید‌ئولوژیک نیز تجلی بارزی از جایگاه تبعیض‌آمیز زنان است. در حالی که زنان قانونا ملزم به رعایت تک همسری هستند و در صورت تخطی از این قانون به مجازات‌های مرگباری چون سنگسار محکوم می‌شوند، چند همسری برای مردان قانونا آزاد است.
 ویژگی چند همسری در جموری اسلامی ایران عبارت از صراحت قانونی دادن به چند همسری مردان در قوانین رسمی مربوط به خانواده در کشور است . گرچه زنان ایرانی در این سالها، روزگار دشوار و پرتنشی را از سر می‌گذرانند‌ و امکان ایجاد تشکلهای مستقل خود را ندارند، اما علاوه بر شرکت در فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی، هیچگاه از تلاش برای رفع تبعیض و کسب حقوق انسانی دست نکشیده‌اند. از نمونه‌های فعالیت‌های زنان ایرانی در سالهای اخیر می‌توان از کمپین یک میلیون امضا و کمپین قانون بی سنگسار نام برد.
سرگذشت ۸ مارس

اکنون ۱۰۰ سال از اولین مجمع رسمی (کنفرانس زنان انترناسیونال دوم، کپنهاگ ۲۷ اوت ۱۹۱۱) می‌گذرد که در آن ‌ایده نام‌گذاری یک ‌روز جهانی برای ارج‌گذاری و همبستگی با زنان و مبارزه آنها علیه تبعیض مطرح شد، بی آنکه روز معینی برای آن در نظر گرفته شود. از آن پس همه ساله بزرگداشتی در اشکال متنوع، با مضامین سیاسی مختلف و با مشارکت متفاوتی از افکار عمومی جهان انجام گرفته‌ است.

 روز جهانی زن ، در سالهای نخست عمدتا به عنوان همایشی در چارچوب احزاب سوسیالیست معنا داشت و در تاریخ‌های مختلفی برگزار می‌شد. در سال ۱۹۲۱ در کنفرانس زنان انترناسیونال دوم در مسکو، از شرکت وسیع و فعال زنان کارگر و زحمتکش محلات فقیر نشین سنت پطرزبورگ در اعتصاب بزرگ ۸ مارس ۱۹۱۷ که به انقلاب فوریه منجر شد، قدردانی شد و به این مناسبت ۸ مارس به عنوان روز بزرگداشت جهانی زن برگزیده شد.
 اینکه ابتکار و سرآغاز ۸ مارس به عنوان روز جهانی زن به نام احزاب سوسیالیستی و کمونیستی رقم خورده بود، موجب ناخشنودی در غرب بود. از این رو برخی مبلغان برآن شدند که انگیزه‌های دیگری برای خاستگاه ۸ مارس جستجو کنند. سرانجام در دهه ۱۹۵۰پس از از جنگ جهانی دوم و دوره منسوب به جنگ سرد، موضوعیت ۸ مارس به مراسم یادبودی توسط زنان سوسیالیست در ۸ مارس ۱۹۰۷ در نیویورک نسبت داده شد که در آن از اعتصاب زنان کارگر نساج در نیویورک ۸ مارس ۱۸۵۷ علیه دستمزد نازل و شرایط کاری طاقت‌فرسا تجلیل شده بود. بنا بر این روایت اعتصاب زنان نساج با سرکوب خونین پلیس به عقب رانده شده بود.
 در سال ۱۹۸۰ تما کاپلان [۱۰] ، لیلیان کندل و فرانسیس پیک [۱۱] بر اساس مطالعاتی تاریخی مطرح کردند که قیام زنان نساج درنیویورک ۱۸۵۷ در اصل افسانه‌ای است که در سال ۱۹۵۵ با هدف جدا کردن روز زن از سرگذشت سوسیالیستی‌اش، ابداع شده است.[۱۱] در تکمیل این افسانه به مجمعی واقعی توسط اتحادیه زنان سوسیال دموکرات در ۸ مارس ۱۹۰۸ در نیویورک برای “حق رأی زنان” اشاره شده است. در پرداخت این افسانه حتی به حوادثی مثل اعتصاب زنان پارچه‌باف نیویورک در پایان سال ۱۹۰۹ و آتش سوزی در آن در سال ۱۹۱۱ که به مرگ ۱۴۶ زن دوزنده منجر شد، به عنوان انگیزه‌هایی برای روز زن، رجوع می‌شود.
 به هرحال ۸ مارس نیز مثل بسیاری از رویدادها که رسانش پیامی علیه تبعیض را به افکار عمومی دنبال می‌کنند، از کارشکنی‌ها، بازیهای قدرت و رقابت‌های ایدئولوژیک− سیاسی در امان نبوده‌است. برگزاری این روز تا قبل از پایان جنگ جهانی دوم توسط احزاب سوسیالیستی مرسوم بود. سپس در دیگر کشورها نیز متداول شد. ۸ مارس در دوره تسلط ناسیونال‌سوسیالیستها در سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ در آلمان لغو و به جای آن رسم برگزاری “روز مادر” به عنوان روزی اعطا شده به زنان متداول گردید. در این دوره برگزاری هرگونه بزرگداشتی به مناسبت ۸ مارس ممنوع اعلام شد. برگزاری مخفیانه ۸ مارس نوعی مقاومت در مقابل سلطه فاشیسم را منعکس می‌کرد.
 سال ۱۹۷۵ برای اولین بار ۸ مارس در سازمان ملل متحد جشن گرفته شد. ۱۹۷۷مجمع عمومی سازمان ملل متحد ۸ مارس را به عنوان روز جهانی زن به رسمیت شناخت.
 سال ۲۰۰۳ به مناسبت روز جهانی زن ، یونیسف “صندوق کودکان ملل متحد” شعار آموزش بهتر برای دختران را مطرح کرد تا از آنها در برابر استثمار و تبعیض حمایت شود. بسیاری از فراخوان‌ها علیه هرگونه تبعیض بر زنان و کودکان از جمله قطع اندام جنسی زنان، ازدواج کودکان و در مخالفت با پیشداوری و خشونت علیه روش زندگی مبتنی بر همجنس‌گرایی.
 سازمان ملل متحد ۸ مارس ۲۰۰۴ را برای “مبارزه با بیماری ایدز در کشورهای آفریقایی و حمایت از زنان مبتلا به این بیماری” اعلام کرد. بنا بر آمار ارائه شده توسط سازمان ملل متحد، در این قاره دو سوم بیماران ایدز را گروه سنی زنان زیر ۲۴ سال، تشکیل می‌دهند.
 شعار روز جهانی زن در سال ۲۰۰۶ ، “افزایش نقش زنان در فرآیند تصمیم‌گیریهای سیاسی” بود. ۸ مارس ۲۰۰۷ موضوع ” تعیین مجازات برای خشونت‌ورزی علیه زنان و دختران” را برجسته کرد.”شانس‌های برابر و تأمین هزینه آن” موضوع انتخابی روز جهانی زن ۲۰۰۸ توسط سازمان ملل متحد بود.
 سال ۲۰۰۹ شعار “زنان ومردان متحد شوید و به خشونت علیه زنان و دختران پایان دهید”، موضوع انتخابی روز جهانی زن بود. در این سال به ویژه به خشونت در مناطق جنگی اشاره می‌شد.
 درسال گذشته (۲۰۱۰)  آلیس شوارتسر، فمینیست سرشناس آلمانی، که در سالهای اخیر به چهره‌ای رسانه‌ای بدل شده، در مصاحبه‌ای با روزنامه “فرانکفورتر روندشاو” خواستار لغو رسمی روز جهانی زن، به عنوان مرحمتی مردانه و میراثی از فرهنگ سوسیالیستی شد، فرهنگی که به باور او حتی رهبرانش بر همسر و زنان همرزم خود تبعیض روا می‌داشتند. [۱۲] یک سال قبل از او  وی‌ویان ردینگ، کمیسر اتحادیه اروپا نیز تمایل خود را برای لغو ۸ مارس به عنوان سنتی توخالی و یکروزه بیان داشته و مطرح کرده بود که امر زنان دارای اهمیتی ۳۶۵ روزه است.[۱۳]
 برخلاف نظر خانم شوارتسر ماه‌ها قبل از فرا رسیدن روز جهانی ۸ مارس، گروه‌های کاری ورزیده‌ای به تحقیق و جمع‌آوری گزارش و آمار در باره موضوع محوری روز جهانی زن می‌پردازند. پس از ۸ مارس نیز مسئله محوری روز جهانی زن در ارگان‌های مربوط به امور زنان در کشورهایی که به حقوق انسانی و شهروندی زنان ارج می‌گذارند و همچنین گروههای مستقل و غیر دولتی برای برنامه‌ریزیهای اجرایی به بحث گذاشته ورهنمودهای عملی جستجو می‌شوند.
۸ مارس روز جهانی زن در ایران

۸ مارس با چند دهه تأخیر به ایران رسید. الیز ساناساریان می‌نویسد که جمعیت پیک سعادت نسوان که در سال ۱۳۰۶ توسط شماری از زنان چپگرا در رشت ایجاد شده بود، همه ساله مراسم ۸ مارس روز جهانی زن را برگزار می‌کرد. [۱۴] این جمعیت که با هدف سوادآموزی و آگاهی در میان زنان تأسیس شده بود، نشریه‌ای به نام “پیک سعادت نسوان” منتشر می‌کرد.

 برگزاری ۸ مارس در دوره سلطنت پهلوی رسمیت نداشت. در زمان محمدرضاشاه روزتولد فرح پهلوی به عنوان روز مادر با چاشنی غلیظی از تبلیغات تجارتی برای بزرگداشت مادران تعین شده بود.
 دولت جمهوری اسلامی نیز از ابتدا این روز را به رسمیت نشناخته و بجای آن روز تولد فاطمه زهرا را به عنوان روز زن معرفی کرده است. زنان فعال ایران در بدو انقلاب ۵۷ مراسمی به این مناسبت برگزار کردند، که به دلیل محدودیتهای سیاسی متوقف شد.
 در ۸ مارس ۲۰۰۳ (۱۳۸۱) در تهران و سایر شهرهای ایران گردهمایی‌هایی توسط فعالین زن برگزارشد. آنان  ضمن مطرح كردن  درخواستهای اجتماعی و حقوقی خود،  خواستار گنجاندن  روز ۸  مارس در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران،  به عنوان روز جهانی زن شدند که طبعا از جانب حکومت نادیده گرفته شد.
اهمیت ۸ مارس، روز جهانی زن

گرچه ۸ مارس در گذر صدساله خود مدام در معرض تهاجم سیاستها و تمایلاتی بوده‌، که به گونه‌ای در صدد تعلیق، حذف و یا مسخ آن بوده‌اند، اما تا به امروز به عنوان نماد مبارزه علیه تبعیض جنسی، روز تأکید بر حقوق زنان به معنای حقوق بشر در سراسر جهان به حیات خود ادامه داده است.

 نمایندگان و فعالین زن همواره و در سراسر جهان مبارزات خود و سمبل آن ۸ مارس را بر رویدادهای سیاسی عمومی مثل جنگ، فاشیسم و خیزشهای اجتماعی انطباق داده‌اند. از این رو ۸ مارس هیچ‌گاه مفهومی گذرا و یکروزه نداشته است.
 مطلع کردن افکار عمومی از وضعیت و دشواری‌های اجتماعی−سیاسی ناشی از تبعیض جنسیتی بر زنان، موانعی که در برابر پیشرفت و سعادت آنها قرار دارند، و نیز درباره ابهامات و پرسش‌هایی که در برابر کنشگران و اندیشمندانی که حول مسئله تبعیض جنسیتی فعالیت می‌کنند، خصلت مشترک مراسمی است که به مناسبت این روز در نقاط مختلف جهان برگزار می‌شود.
 در پس همایش‌هایی یکروزه که به مسئله فقرزنان، تبعیض جنسیتی در بازار کار و آموزشی و ستمی که به واسطه مناسبات مردسالارانه در خانواده و جامعه بر زنان می‌رود، انبوهی کار متمرکز اجتماعی و فرهنگی نهفته است که مسلما در طول یک روز حاصل نمی‌شوند. در جریان فعالیت‌هایی که برای برگزاری روز زن انجام می‌گیرد، همبستگی زنان برای اهداف مشترک فشرده‌تر می‌شود و شبکه‌های نوینی برای گسترش فعالیت شکل می‌گیرد. از میزان افراد شرکت کننده در گردهمایی ۸ مارس هم  می‌توان به ارزیابی درباره اهمیت مسئله در میان زنان و هم ارزیابی از نیروهای طرفدار رفع تبعیض رسید. روز جهانی زن عرصه رویارویی اجتماعی و علنی کردن مسائل زنان در افکار عمومی است.
 علت مخالفت بسیاری از حکومت‌ها با روز جهانی زن نیز از جوششی سرچشمه می‌گیرد که در پس تظاهرات و کنفرانس‌های زنان می‌بینند. کوشش‌هایی پیگیرانه، تئوری‌پردازی، برنامه‌ریزی سیاسی و سازماندهی فعالیت جمعی ، و نه نمایشی سطحی در یکروز. اکنون در کشورهای غربی به مناسبت ۸ مارس نه یک مراسم واحد بلکه دهها مراسم بزرگداشت، سخنرانی، سمینارهای مختلف انجام می‌گیرد. ۸ مارس به عنوان یگانه روز جهانی زن، همچنان به عنوان میعادگاهی برای اعتراض به تبعیض جنسیتی و مطالبه برابری، معنای خود را از دست نداده است. زیرا حتی زنان کشورهای پیشرفته صنعتی هنوز فرسنگ‌ها با برابری واقعی و زندگی عاری از تبعیض فاصله دارند.

 پانویس‌ها:

 [۵] الیز ساناساریان، جنبش حقوق زنان در ایران، ترجمه نوشین احمدی خراسانی، نشر اختران ۱۳۸۴

[۶] همانجا، ص. ۵۱

[۷] همانجا، ص. ۷۸

[۸]ژانت آفاری، انقلاب مشروطه ایران، ۱۲۸۵−۱۲۹۰، ترجمه رضارضایی ، نشر بیستون ، ۱۳۷۹، ص.۲۵۹−۲۶۰

[۹]  بنگرید به همانجا، ص. ۲۶۵

[۱۰] Temma Kala: On the Socialist of international women’s Day: Feminist Studies11, Nr.1,1985, S.163-171

[۱۱]  Liliane Kandel und Françoise Picq: Le mythe des origines à propos de la journée internationale des femmes. In: La Revue D’En Face 12 (1982), 67-80

[۱۲] Alice Schwarzer, “Gönnerhafter Frauentag”,  Frankfurter Rundschau ,  8.März 2010

[۱۳]  Viviane Reding, Rheinische Post, 8. März 2009

[۱۴]الیز ساناساریان، جنبش حقوق زنان در ایران ، ص. ۶۳