رنه دکارت فیلسوف، عقل سلیم را چیزی میداند که در جهان بهتر از هر چیز دیگر تقسیم شده است. آیا این غلو مؤدبانه مبنای سازوکار دموکراسی است؟
رناتوس کارتسیوس ۴۰۰ سال پیش با این جمله شگفتانگیز، «گفتار در روش درست به کار بردن عقل» را میآغازد: «عقل سلیم چیزیست که در جهان بهتر از هر چیز دیگری تقسیم شده است.»
دکارت را در دورههای پس از او «پدر فلسفه نوین» لقب دادند. این عنوان به خوبی نمایانگر آن است که گمان بیاندازه مؤدبانه او شایسته چه توصیفی بوده است.
استدلالی که دکارت برای برنمودن درستی گزاره یاد شده میآورد، هم شگفتانگیز است و هماینکه خردمندانه جلوه میکند: همه از فقدان چیزهایی که ندارند شکایت میکنند و در همان حال بر این باورند که به اندازه کافی از عقل نصیب بردهاند.
این حقیقت دارد که هیچکس به حماقتش اعتراف نمیکند. اما آیا میبایست چنین بپنداریم که همگان از حد معینی از شعور بهره بردهاند؟ آیا میتوان اندیشه دکارت را به این شکل، صاف و سرراست خلاصه کرد؟ دکارت در ادامه به این نکته اشاره میکند که احتمال آنکه دیگران در زمینه برخورداری از شعور کافی خود را بفریبند وجود ندارد. به همین اعتبار میتوان گفت دکارت از طنزی پرمغز برخوردار بوده است.
با عنایت به گشادهدستی دکارت در بذل و بخشش شعور و پای چوبین استدلال او درین عرصه، شگفتآور نیست که اعتبار فلسفی گزاره یاد شده در موطن کارتسیوس گرانقدر به زودی از دست شد و و ولتر، این گزندهترین اشرافزاده عرصهی اندیشه، ناگزیر عقل سلیم را در جایی، میانهی حماقتِ لاجرمِ عوام و هوش سرشارِ نخبگان قرار داد. در تاریخ چنین آمده است که ولتر عقل سلیم را در قلمرو خرد پرورشنیافته و خام عوام گنجانده بود. طبعاً عقل سلیم به اقتضای طبیعتش در جوار حماقت قرار میگرفت تا در همسایگی روح متعالی.
در همان حال، در کرانهی سمت راست رود راین، کمکم اندیشههای اندیشمندانی که پیرامون فهم عامه تأمل میکردند، گستردگی پیدا کرد. هگل گمان میبرد که درک عامه حداکثر از عده فهم حقایق پیشپاافتاده برمیآید و در موارد حاد هم ممکن است شیوه اندیشیدن یک عصر را که معمولاً همه پیشداوریهای مرسومِ دوران در آن مستتر است برنمایاند. هگل در این اندیشه تنها نماند.
حتی ایمانوئل کانت هم که به انساندوستی شهره بود، در این معناها تأمل میکرد. کانت از فهم عامه به عنوان تنبلی در اندیشیدن یاد میکرد و در حلقه سربستهای از همکاران فیلسوفش که او را به عقل همگانی ارجاع میدادند، از برخی اندیشمندان انگلوساکسون که هنوز سنگ عقل سلیم را به سینه میزدند، به نام اسم میبرد و در همان حال از به چالش کشیدن روشهای عامپسند فلسفی در آلمان نیز غفلت نمیکرد.
کانت در سال ۱۷۸۳ توضیح داد که هرگاه نوری بتابانیم بر اندیشه طرفداران عقل سلیم، درمییابیم که این اندیشه چیزی نیست جز تکیه دادن به قضاوت عوام: کف زدنی که از شرم چهره فیلسوف را گلکون میکند و کوتوله عوامپسند را شادمان، چنانکه گویی، نقنقکنان، پیروز این میدان است.
البته نگفته نماند که کانت دو سال پیش از این تاریخ اعلام کرده بود که عصر خرد انتقادی فرارسیده است و تا بدانجا پیش رفته بود که خرد را در گروی آزادی انتقاد دانسته و گفته بود: چهره خرد، چهره یک دیکتاتور نمیتواند بود و تنها قضاوت خرد، همانا آزادی شهروندانیست که با بیباکی انتقاداتشان را میبایست بتوانند طرح کنند.
اندیشه کانت نیز از نزاکتی خردمندانه بیبهره نمانده است. در قلمرو خرد علمی، نزاکت با امید درآمیخته است. در این عرصه، در اندیشه کانت گرایشی به چشم میخورد که امرزهروز از آن به عنوان «علم شهروندی» یاد میکنند. در قلمرو خرد سیاسی، این تصور که همگان از شعور برخوردارند و محجور نیستند، بنیاد چیزیست که امروزه به آن دموکراسی در عمل میگوییم، مگر آنکه کسی ادعا کند که حماقت و حق رأی نافی یکدیگرند.
منبع: NZZ
*نویسنده مقاله فیلسوف و ژورنالیست است. در دانشگاه صنعتی زوریخ فلسفه درس میدهد و با روزنامه زوریخی NZZ همکاری میکند.
محجور
—
زمانه: با تشکر تصحیح شد.
سعید / 05 December 2016
سلام ای کاش استاد عزیز بفرمایند معنی این حرف که(دموکراسی یعنی مردم هر چند سال یکبار بیان رای بدن ودیگه به سیاست کاری نداشته باشند) یعنی چه.در عین اگاهی این حماقت نیست که سیاستمداری پس از دیگری با دروغ مردم را میفریبد و مردم باز هم خود را میفریبند که شاید این بار بتوان به این دروغگو اعتماد کرد.
جواد / 05 December 2016
آقا سعید به همین دلیل مردم درکشورهای غیر دیکتاتوری وسرکوبگر ، وقتی سیاستمداران به وعده وگفتار خود عمل نمی کنند تجمع و اعتراض مسالمت آمیز می کنند وقانون این حق را به آنها داده است
reza / 06 December 2016