یادگرفتن زبان تازه مثل رفتن به کلاس ورزش و انجام فعالیتهای ورزشی منظم است؛ همیشه میتواند اتفاقی بیفتد که از ادامه کلاسها منصرف شوید. حتی اگر دلایل شما برای تمام کردن یک دوره کامل آموزش زبان بسیار بیشتر باشد اما با یک بهانه کوچک یک دوره یا فصل کلاس را از دست میدهید به این امید که دوباره و به زودی کلاس را ادامه بدهید.
اما فقط هم این نیست. گاهی با شور و جدیت فراوان کتابهای آموزش گرامر و لغات و اصطلاحات را دست میگیرید و وقتی به جای سخت گرامر میرسید یا لغات را دشوار مییابید، به شدت نامید میشوید و بازهم آن را رها میکنید.
چرا این اتفاق میافتد؟ چرا همه فکر میکنند یادگیری زبان تازه سخت است؟ چرا این کار اینقدر زمانبر و برای شما فرسایشی است؟
شاید بهتر باشد برای پاسخ به این پرسشها یک سوال مهم را از خودتان بپرسید: چرا بعضیها از پس این کار به راحتی بر میآیند و شما نمیتوانید؟ هم زمان که این سوال را از خودتان میپرسید، به تفاوت عادتهایتان با دیگران هم توجه کنید. به احتمال زیاد متوجه میشوید که نحوه رفتار شما برای یادگیری زبان با فردی که او را موفق میدانید بسیار متفاوت است. اگر در یادگیری زبان موفق نمیشوید آن را به هوش و استعدادتان ربط ندهید، چون یادگیری زبان چیزی است که دیر یا زود هر کسی آن را تا سطحی که بخواهد یاد میگیرد. اما برخی از عادتهای اشتباه بیآنکه بدانید چه هستند مانع یادگیریتان میشوند.
آهسته پیش بروید
یادگیری زبان تازه یک ماجراجویی جالب است. در ابتدای راه شما شور و اشتیاق فراوانی دارید. اگرچه هیجان آموختن زبان تازه نکته مثبتی است، اما این به تنهایی برای موفقیت کافی نیست. به مرور زمان شور و هیجان شما کم میشود و متوجه میشوید انگیزههای کافی برای ادامه آن یا تلاش موثر برای آن را ندارید. انگیزه و هیجان اولیه را در مسیر درستی هدایت کنید و اجازه ندهید مثل یک برق سریع بیاید و برود. برای همین بهتر است به آهستگی پیش بروید. احساساتتان را کنترل کنید. زمانی زبان را شروع کنید که میدانید میتوانید آن را روزانه و مستمر ادامه بدهید.
یک وضعیت محتمل: در هفته اول هر روز کمی روی زبان تازه کار میکنید اما در هفته دوم بهخاطر احساس خستگی زیاد یک روز را از دست میدهید. تمام هفتههای بعد هم به همین ترتیب پیش میرود. بعد از چند وقت یک کتاب نخوانده دارید، تمرینهایی که حل نشدهاند و یک مجموعه برگه و کتاب روی میزتان خاک میخورد.
پیشنهاد ما: از هفته اول با فشار و انرژی زیاد کار نکنید. نیم ساعت در روز بهتر از سه ساعت در روز است. حتی وقتی خیلی خسته هستید روش یادگیری زبان را تغییر بدهید. مثلا یک موسیقی به زبان تازه گوش بدهید یا فیلم ببینید.
مزایای یک حافظه بد
ما دیوانه نیستیم. حافظه بد و ضعیف داشتن خیلی هم بد نیست. بسیاری گمان میکنند به حافظه سپردن و خوب حفظ کردن همه چیز کلید راه است و برای یادگرفتن زبان باید همه چیز را عکسبرداری کرد. این دسته از آدمها زود ناامید میشوند چون با حافظه بد چطور میتوان یک فهرست طولانی و بیشمار لغات را یاد گرفت؟ داشتن حافظه خوب حتما میتواند موثر باشد اما اصلا کافی نیست.
حفظ کردن و به یاد سپردن همه عبارتها تا اندازهای موثر است اما در مکالمه با دیگران شما فقط به همان عبارتهای یادگرفته شده نیاز ندارید. صدها موقعیت وجود دارد که شما آنها را در کتاب یاد نگرفتهاید. یکی از دلایلی که آموزش زبان را رها میکنید همین مساله است. زیرا شما عبارتها را حفظ میکنید و در موقعیتهای واقعی اصلا نمیانید چه باید بگویید. در روند یادگیری به جای حفظ کردن سعی کنید کلمهها، عبارتها و گرامرها را درک کنید. نحوه استفاده از آنها را یاد بگیرید و جملههای تازه بسازید. ذهن را محدود به واژههایی که یاد گرفتهاید نکنید چون ممکن است موقع مکالمه اصلا آنها به یادتان نیایند اما اگر زبان را خوب فهمیده باشید میتوانید به شیوههای دیگری کلمه مورد نظر را توضیح بدهید.
زبان تازه، زبان مادری هیچ کس نیست
هیچ کس عالی نیست و شما هم لازم نیست برای عالی بودن تلاش کنید. یکی از چیزهایی که مانع یادگیریتان میشود و باعث ناامیدی از یادگیری میشود، زیادی توقع داشتن از خودتان است. گفتن جملههای بیغلط ، صریح و با لهجه درست و شناخت تاکیدهای جمله در ابتدای راه و حداقل تا چند سال پس از آموزش کار سادهای نیست. بالاخره روزی میرسد که میتوانید بدون کمترین غلط و با لهجه مناسبی حرف بزنید اما اگر نمیخواهید انگیزهتان را از دست بدهید از همان ابتدا به این مساله فکر نکنید.
اگر از گرامرهایی که برایتان دشوار به نظر میرسد استفاده نکنید و همیشه جملههای ساده بگویید و اگر فقط زمانی حرف بزنید که مطمئن هستید از پس آن بر میآیید، پس از مدتی حتما یادگیری زبان را متوقف خواهید کرد.
از اشتباه حرف زدن نترسید. برای دیگران این اشتباهات واقعا مهم نیست. حتی برای کسانی که به آن زبان حرف میزنند این مساله بسیار جالب است. همانطور که برای شما یک زبان آموز فارسی جالب است و اشتباهاتش را شیرین میدانید، برای دیگران هم اشتباهات شما مساله جدی و مهمی نیست. به مرور زمان تغییر و پیشرفت را احساس خواهید کرد و به هدفتان نزدیکتر میشوید.
کار زیاد بدون سرگرمی
یادگرفتن زبان کار جدی و مهمی است به ویژه اگر برای کار یا تحصیل به آن احتیاج داشته باشید اما با فشار و استرس نمیتوانید ذرهای در آن پیشرفت کنید. برای یادگیری زبان باید از کاری که میکنید لذت ببرید. به جای فکر کردن به دشواریها به پیشرفتی که کردهاید توجه کنید. آیا توانستهاید با دیگران یک مکالمه ساده را پیش ببرید؟ آیا واژههای مشابه در زبان مادری و این زبان تازه پیدا کردهاید؟ آیا با بخش کردن سیلابها به نکتههای تازهای در معنی کلمهها پی میبرید؟ آیا میتوانید یک فیلم را تا اندازهای بفهمید؟ همه اینها جالب است و انگیزه ایجاد میکند. به خاطر همه این تواناییهای تازه خوشحال باشید و به خودتان بگویید هرچه بیشتر یاد بگیرم چیزهای بیشتری را درک میکنم.
پیشنهاد ما: برای یادگیری بسیار تلاش کنید اما به خاطر این تلاش خوشحال باشید و از آن لذت ببرید.
اهدافتان مهم هستند
هر زمان در روند یادگیری زبان اهدافتان را به خود یادآوری کنید. چرا زبان یاد میگیرید؟ آیا این زبان را دوست دارید؟ میخواهید در کار از آن استفاده کنید؟ میخواهید موسیقی گوش بدهید؟ با کسی زندگی میکنید که به این زبان حرف میزند؟
هر روز به خودتان یادآوری کنید که چرا زبان تازه برایتان مهم است. اهداف را جلوی چشمتان ببینید تا همیشه انگیزه داشته باشید.
اگر دوباره تصمیم به یادگیری زبان گرفتید، پیش از شروع این ۵ مورد را به خودتان یادآوری کنید؛ حتما انگیزههایتان بیشتر خواهد بود و زودتر به هدفتان میرسید.
متشکرم دوست عزیز
عالی بود
محمد / 31 October 2016
سلام دوباره، چرا کامنتی که نوشتم منتشر نشده پای این مطلب؟ لطفاً نگویید که حاوی توهین یا لینک بوده. یا اینکه ندیدید تا این لحظه. چون این قسمت از سایت به روز شده و مقاله جدید هم منتشر شده.
اینطور به نظر میرسد که از نقد نوشتههایتان خوشحال نیستید. کامنت «مچکریم و عالی بود»فوراً منتشر میشه، اما نقد گیر میکند.
−−−−−−−
ویراستار: کامنتهایی که نظری کلی و تحقیرآمیز درباره مقاله یا نویسنده میدهند، توهین محسوب میشوند. به جای به کار بردن صفتهای منفی میتوان استدلال کرد، آنگاه همه میآموزند از جمله نویسنده.
زبان آموز / 05 November 2016
ویراستار گرامی، من در کامنت قبلی از «سطحی بودن» و «غیر علمی بودن» یک متن گفتم. فکر کنم هر دانشجوی علوم انسانی که با متن سر و کار داشته باشد، میداند که این کلمات بار تحقیر آمیز و توهین ندارند؛ نه به نویسنده و نه به متن. انتظار داشتم با متنی عمیقتر روبرو شوم و چیز افزودهای برای من زبانآموز دربر داشته باشد که نبود و نظرم رو گفتم. و حدسم این بود که نویسنده متن هم درگیر پروسه است و دارد تجربهها و توصیههای خودش را با مخاطبان در میان میگذارد. حرف من این بود اگر مطلب به عنوان تجربه و توصیه یک زبان آموز منتشر میشد، بهتر میتوانستیم باهاش کنار بیایم و اتفاقاً از تجربه دیگران هم آموخت. وقتی متنی پایه علمی ندارد و توصیههایی هم میدهد، نصیحتگونه است. این تمام حرف کامنت قبل بود. نمیدانم کجای این حرفها توهین است. با سپاس
−−−−−−−−−−−−−−
ویراستار: شما زیر عمیقترین آثار نوشتاری طول تاریخ هم میتوانید بنویسید “سطحی”. اشکالی هم ندارد، چون “سطحی” هیچ تعریفی ندارد و هیچ دانشجوی علوم انسانی از آن به عنوان یک ارزش تثبیتشده استفاده نمیکند و اتفاقا مشخصه دانشجوی خوب علوم انسانی خودداری از استفاده از این صفتهاست. آنچه او یاد میگیرد این چیزها را حتما در بر دارد: ارزشها نسبی هستند، برای نقد و ارزشگذاری باید استدلال کرد و نه فقط یک صفت را به کار برد.
زبان آموز / 05 November 2016
ویراستار عزیز، پس میبینید که من در هیچ جایی نه به نویسنده و نه به متن «توهین» نکردم. نقد من هم به بی استدلالی و بی پایه بودن متن شما به لحاظ علمی بود. فکر نمیکنم این صفات و کلمات تو هیچ جایی «توهین» محسوب شوند. آنچه از این مکاتبه برای من میماند، حذف حرف اولیه من و سانسور آن است. قطعاً بار دیگر با این دید به سایت شما سر خواهم زد، که امکان دارد فیدبک و نقدهای مخاطب از اهمیت برخوردار نباشند و من مخاطب نادیده گرفته شوم.
زبان آموز / 06 November 2016
سلام
مرسی از مقاله خوب شما و می خوام بگم دقیقا همان چیزهایی را گفتید و مطرح کردید که من وقتی در سن بالای ۵۰ در یک کشور بیگانه شروع به یادگیری زبان و تجربه کردم بود.
خیلی متاسفم از این که ما هنوز یاد نگرفته ایم که برای هم احترام قائل شویم و هرکسی می تواند کار خود را انجام دهد و مخاطبان هستند که می خوانند و انتخاب می کنند.
پروانه حاجیلو / 06 November 2016
خانم حاجیلوی عزیز،
به گمانم منظور شما از سطر دوم، کامنتهای بنده است.
حق باشماست. بله، مخاطب انتخاب میکند. همان کاری که من کردم. چنین متنهایی را میتوان در سایتهای داخل ایران هم خواند. اما چرا اینجا خواندم؟ فکر میکنم تفاوتی هست و اینکه اینجا نقد و نظر مخاطب اهمیت دارد، حتی یک «مخاطب عادی» هم میتواند نظرش را پای مطالب اضافه کند و در این فضای مملو از سانسور ایران نفسی بکشد. اما دیدم با حذف نظر و عدم انتشار نظرم مواجه شدم به «جرم» اینکه گویا من «کلیگویی» کردهام و آن هم «توهین» محسوب میشود.
خانم حاجیلوی گرامی، متن کوتاه و اولیه من که زیر تیغ رفت، چیزی بیشتر از این کلمات و این لحن نوشتن نبود. آیا این «بی احترامی به دیگران» به حساب میآید؟ یا حذف نظر مخاطب؟
بله هر کسی کار خود را انجام میدهد، اما بخشی از کار روزنامهنگار حداقل تا جایی که اطلاع دارم پاسخگویی و گرفتن بازخوردها از مخاطبانش است.
زبانآموز / 07 November 2016
به عنوان كسي كه در خال يادگيري چهارمين زبان هستم اين يادداشت بسيار برايم مناسب و دلنشين بود. اين دقيقا تجربه من بود و هرگز اينقدر دقيق به آن توجه نكرده بودم. در پاسخ به كامنت گذار قبلي بايد بگويم اين مساله كاملا تجربي است و علم چه مي تواند بگويد؟ آيا هميشه بايد به آمار و إعداد بپردازيم تا چيزي برايمان علمي به نظر بريد؟. تجربه اين موارد را تائيد مي كند و يادآوري ان مي تواند به زيان آموزان كمك كند تا دلايل مشكلات يادگيري خود را بهتر بشناسند.
مريم مقتدي / 08 November 2016
خانم مقتدی گرامی
اگر ویراستار عزیز کامنت نخست را حذف نکرده بود، در راستای تایید حرفهای شما بود. بله، اینهایی که نوشته شده. تجربه یا تخیل شخصی و یا دلنوشته یک زبانآموز است از پروسه یادگیری زبان. امکان دارد برای دیگران هم جالب باشد. اگر مطلب با چنین رویکردی عرضه میشد، منطقی به نظر میرسید.
علم و آمار در حوزه زبان و یادگیری زبان خارجی چه میگوید؟ موضوع جالبی است، میگذاریم برای نویسنده این مطب.شاید انگیزه ای شود برای تهیه مطلبی دیگر. شاید ایشان هم قدری بیشتر سرچ کنند و بخوانند در این باره و ما هم از نوشته بعدیشان سود ببریم. موفق باشید
زبانآموز / 09 November 2016
سلام
با سپاس فراوان از شما بابت مطلب پربار و کاربردی.
این مقاله برای من بسیار مفید بود.
با تقدیم احترام
حسن اسماعیلی / 11 November 2016