«ال پائيس هفتگی» نظر ۵۰ نويسنده را در مورد اينکه چرا مینويسند پرسيده است.
در اين نظرخواهی که در آن نويسندگان اسپانيايیزبان بيشتر شرکت کردهاند پرسيده شده است که نويسندگی را بهعنوان شغل میدانيد يا وظيفه و يا روش زندگی.
ادواردو مندوزا، نويسنده اسپانيايی رمان مطرح «شهر شگفتیها»، اومبرتو اکو، نويسنده نامی ايتاليايی، لوئيس مونوز، آندرئس نيومن، نويسنده اسپانيايی ـ آرژانتينی، آملی نوثومب، نويسنده بلژيکی و همچنين مانوئل ويسنت، نويسنده اسپانيايی يا ماريو وارگاس يوسا، نويسنده پرويی ـ اسپانيايی و برنده جايزه نوبل ادبیات ۲۰۱۰، پاسخهای صادقانه خود را به اين نظرخواهی که دوم ژانويه منتشر شده است نوشتهاند.
وارگاس يوسا در پاسخ خود نوشته است: «نوشتن در مرکز هر کاری است که من انجام میدهم» و اومبرتو اکو، تنها به جمله کوتاه «چون دوست دارم» قناعت کرده است.
برای برخی از اين نويسندگان، نوشتن، يک شغل، يک وظيفه، نوعی «مأموريت» و يا «روشی برای بخشيدن صدا به کسانی است که از آن محروماند» و برای برخی ديگر «روشی برای کمک» و يا برای آنکه «تاريخ تکرار نشود» است.
برای گروه ديگری چون لوئيزا کاسترو، نويسنده اسپانيايی، مارک هادن، نويسنده انگليسی، الويرا ليندو، نويسنده اسپانيايی و يا ماريو وارگاس يوسا، نوشتن در قلب وجود همچون روش زندگی لنگر انداخته است، چيزی شبيه به طبيعت. نوشتن به آيينی میماند، ضرورتی زنده و روزمره.
برای آملی نوثومب نوشتن به «عشق» میماند، برای آلمودنا گراندس، نويسنده اسپانيايی به «لذت»، و برای آندرئس نيومن، نوشتن «مرهمی بر دردها»ست.
کن فولت، نويسنده ۵۱ ساله بريتانيايی و خالق رمان معروف «چشم سوزن» که ۱۲ ميليون نسخه به ۳۰ زبان از آن به فروش رفته است، در اينباره مینويسد: «فوقالعاده است که زندگی خود را وقف کاری کنيم که خوب آن را میشناسيم.»
هر کدام از پاسخهای نويسندگان ويژگی و تفاوتهای ظريف خود را دارند و برخی برای نخستين بار با اين پرسش روبهرو شدهاند.
برخی چون فيليپه بنيتز رهيس، نويسنده اسپانيايی، حتا علاقهای به طرح اين سئوال ندارند و برای برخی ديگر چون کارلوس فوئنتس، نويسنده مکزيکی، پاسخ، جلوهای اگزيستانسياليستی به خود میگيرد: «برای اينکه نفس میکشم.»
در سال ۱۹۸۵ نيز چنين نظرخواهیای از نويسندگان جهان توسط روزنامه ليبراسيون، چاپ فرانسه صورت گرفته بود.