۱. «رونوشت برابر اصل» عنوان آخرین فیلم خارجی عباس کیارستمی است که در بخش مسابقه‌ی رسمی جشنواره‌ی کن امسال به نمایش در آمد. از آن پس حضور موفقیت‌آمیز این فیلم در جشنواره‌های مختلف ادامه دارد.

کیارستمی که در سال‌های اخیر، شرایط جهانی را برای سینماگران مستقل مناسب نمی‌دید، اوقات خود را با عکاسی و ساخت فیلم‌های کوتاه و ویدئو آرت می‌گذراند. بنابراین «رونوشت برابر اصل»، نتیجه‌ی فرصتی است که در این مدت برای ساخت فیلم بلند فراهم شده است.

فیلم، محصول مشترک فرانسه، ایتالیا و ایران است. در ایتالیا فیلمبرداری شده و بازیگری نام‌آور (ژولیت بینوش) در عرصه‌ی سینمای بین‌الملل در آن به ایفای نقش پرداخته است. کیارستمی که مشخصه آثارش، وجه قوی تجربی آنهاست، با توجه به ساخت «رونوشت برابر اصل» برای نمایش عمومی و تعهد به بازیگر و تهیه‌کنندگان فیلم، جذابیت‌های بیشتری را در ساختار فیلم رعایت کرده تا بتواند تماشاگرانی پرتعدادتر و عام‌تر را جذب کند.

برخلاف آثار گذشته‌ی کیارستمی که وابستگی زیادی به روایت‌گری و ادبیات ندارند، «رونوشت برابر اصل» در عین وفاداری به مولفه‌های سینمایی او و پرهیز از روایات دراماتیک، قصه‌ای پررنگ، ساده و پیچ‌درپیچ دارد که جایی میان واقعیت و مجاز، معلق مانده است.

۲. فیلم قصه‌ای خطی و به‌ظاهر ساده دارد و دو روز از ارتباط زن و مردی را روایت می‌کند. «ژولیت بینوش» که در یکی از شهرهای کوچک ایتالیا گالری نقاشی و آثار عتیقه دارد، در مراسم رونمایی کتاب مردی انگلیسی آدرس خود را به مترجم کتاب می‌دهد تا با نویسنده ملاقات و درباره‌ی کتابش صحبت کنند.

عنوان کتاب «رونوشت برابر اصل» است و نویسنده‌ی انگلیسی در آن به واکاوی مفهوم اصلی و بدلی بودن آثار پرداخته که قرن‌ها معیار ارزشگذاری آثار هنری بوده است. در طول جلسه، پسر زن او را می‌پاید و در رستوران به مادرش یادآوری می‌کند که دارد می‌کوشد نویسنده را عاشق خود کند.

روز دوم، مرد نویسنده که قصد دارد شب با قطار شهر را ترک کند، با چمدان سفرش به دیدن زن می‌آید. آنها درباره‌ی ارزش آثار اصلی و بدلی صحبت می‌کنند و به دیدن موزه‌ای می‌روند که در آن کپیه‌های آثار اصلی نگهداری می‌شود.

زن و مرد در دل شهرک‌های زیبا سفر می‌کنند و در طی مراحل آشنایی از خاطرات ناخوشایند خود از ازدواج ناموفق قبلی می‌گویند و از همه‌ی چیزهایی که زندگی مشترک‌شان را به انتها رسانده است.

«بینوش» به زن کافه‌دار از شوهر سابقش گلایه می‌کند که فقط به کارش فکر می‌کرده و ریشش را هر دو روز یک‌بار اصلاح می‌کرده است. زن کافه‌دار تصور می‌کند نویسنده‌ی انگلیسی شوهر بینوش است و او هم درصدد تصحیح اشتباه زن بر نمی‌آید.

۳. «رونوشت برابر اصل» در عین اجرای میزانسنی دقیق و ظریف‌نگر، دکوپاژی مستند‌گونه دارد. برای ساخت فیلم از دوربین روی دست استفاده شده و تمام نماها یک‌سان و به سبک فیلمسازی کیارستمی برای حذف کارگردان و پرهیز از نگاه شخص سوم، اصطلاحا eye level هستند.

کیارستمی برای ساخت فیلم مایل بوده دوربین روی دست گرفته شود و در تمام سکانس روز دوم، بدون قطع دادن، از نمای دور به نمای متوسط و نزدیک رود تا این‌گونه با حفظ پیوستگی جغرافیایی، تداوم مکانی، زمانی و حس‌ها و دیالوگ‌ها قطع نشود.

کل روز دوم یک (پلان- سکانس) است. تمام قطع‌ها زمانی‌اند و نه مکانی. بیننده همراه بازیگران از موزه به کافه و میدان‌چه و رستوران و کلیسا می‌رود بدون آن‌که حتی یک وجب از مکان را از دست دهد، یا بازیگران جایی بروند و دیالوگی بگویند که او نشنود. این‌گونه، دوره‌ای هشت ساعته از ارتباط زن و مردی در نود دقیقه خلاصه شده است.

۴. رفته‌رفته بازی زن و مردی که در گذشته ازدواجی ناموفق داشته‌اند، به بازی زوجی بدل می‌شود که یکدیگر را یافته‌اند. زن اعتراض می‌کند که چرا دیشب، در پانزدهمین سالگرد ازدواج‌شان مرد خوابش برده و خرخر می‌کرده و مرد، انگار که شوهر اوست خستگی را بهانه می‌کند. زن می‌پرسد چرا در سالگرد ازدواج‌شان ریشش را نزده و مرد می‌گوید هر دو روز یک بار ریشش را می‌زند. زن مرتب اعتراض می‌کند و مرد دلیل می‌آورد. به نظر می‌رسد این دلیل تراشی‌ها واقعیت دارد و تمام نشانه‌ها درست به نظر می‌رسد. زن و مرد غریبه کم‌کم به زوجی آشنا بدل می‌شوند.

آیا اینها زوجی هستند که پانزده سال زندگی مشترک داشته‌اند و این رجعت به گذشته، تصویری از خاطرات گذشته‌ی رابطه‌ی آنهاست و یا زن و مردی که در ارتباطی یک روزه، فراز و نشیب‌های یک آشنایی را با جعل گذشته و شکوفایی حسی شبیه به عشق طی می‌کنند؟ این در هم تنیدگی گذشته در حال آن چنان پیچیده می‌شود که دیگر مشخص نیست این رجعت‌ها پیشگویی آینده‌نگرانه‌ی زمان حال هستند یا بازگویی گذشته در حال؟ کدام اصل است و کدام بدل؟

برخلاف شکل رایج در سینما، در «رونوشت برابر اصل» فلاش‌بک‌ها به صورت بازی در حال و در دل خط مستقیم روایت ظاهر می‌شوند. ما گذشته‌ای را می‌بینیم که در زمان حال جاری است. این پرداخت پست مدرن از قصه‌ای کلاسیک و قدیمی، تمهیدی است که فیلم را از افتادن به دام داستانی قوی ولی کلیشه‌ای می‌رهاند.

زن و مرد، داستان رونوشت و اصل بودن را می‌بینند و آن را اجرا می‌کنند. روایت پیچیده از روابط انسانی در فیلم، محل تجلی قدرت بازیگری «ژولیت بینوش» است و بسیاری جایزه‌ی بهترین بازیگر زن جشنواره‌ی کن را که امسال برای «رونوشت برابر اصل» به او رسید از قبل پیش‌بینی می‌کردند.

۵. درون‌مایه‌ی فیلم آخر کیارستمی با دو فیلم «زیر درختان زیتون» و «ده» نزدیکی دارد. تداوم تم (رابطه‌ی میان زن و مرد) و به طور کلی ارتباطات انسانی، از «زیر درختان زیتون» آغاز می‌شود، در «ده» بسط می‌یابد و با «رونوشت برابر اصل» به اوج می‌رسد.

ارتباط با زن برای «حسین» در «زیر درختان زیتون»، ازدواج با زنی تعریف می‌شود که برخلاف خودش سواد خواندن و نوشتن، و هم‌چنین خانه داشته باشد تا از این طریق، خلاءها و کمبودهای زندگی‌اش را پر کند. روسپی «ده» با طنزی نیش‌دار، تفاوت این ازدواج‌ها و ارتباطات بده بستانی را با شغل روسپی‌گری در تفاوت عمده‌فروشی و خرده‌فروشی می‌داند.

عشق و علاقه‌ی انسانی و وابستگی از جمله مفاهیمی هستند که در «ده» مورد کند و کاو قرار می‌گیرند. روسپی به مانیا یادآوری می‌کند که وابستگی زن به شوهرش، برای رفع نیازهایش است و نه به دلیل دوست داشتن او. مانیا تلاش می‌کند رابطه با همسر دومش را بر مبنای رفاقت و نه (آویزان شوهر بودن) تعریف کند. در «ده» او نماینده‌ی بسیاری از زنانی است که تلاش می‌کنند خود به سوژه‌ای فعال در اجتماع تبدیل شوند و هویت فردی مستقلی داشته باشند.

از این رو مانیا خواهرش را که به خاطر ازدواجی ناموفق (که به گفته‌ی مانیا در آن خودش و همسرش در آن مثل روانی‌ها به جان هم افتاده بودند) گریه و ناله می‌کند، شماتت می‌کند و به او می‌گوید تا زمانی که خودش را این‌گونه آزار دهد و خودش را دوست نداشته باشد، نمی‌تواند دیگری را دوست داشته باشد.

ولی مانیا اشک‌های دختری که نامزدش از ازدواج با او منصرف شده را پاک می‌کند و می‌داند در رابطه‌ای انسانی و فارغ از نیازمندی میان زن و مرد هم از دست دادن کسی که دوستش داریم سخت است.

۶. روز دوم «رونوشت برابر اصل» یکشنبه‌ای است که زوج‌های جوان زیادی آن را برای جشن عروسی‌شان انتخاب کرده‌اند. عروس‌های سپیدپوش و دامادهای خندان، مولفه‌های محیطی هستند که در فضای فیلم همراه با ناقوس کلیسا مدام تکرار می‌شوند. زوج‌های جوان پای درختی طلایی سوگند می‌خورند تا ابد به یکدیگر وفادار باشند ولی آیا عشقی ابدی و تفاهمی پایدار امکان‌پذیر است؟

پاسخ کیارستمی به این پرسش شفاف و صریح است: «خود آدم‌ها می‌گویند آرامش‌شان را در یک عشق ابدی می‌خواهند اما باز این خودشان هستند که این قاعده را می‌شکنند. عدم تفاهم یک تراژدی محتوم تاریخی است. ابدی است. از اصل قرار بوده که آدم‌ها همدیگر را نفهمند.»

«ویلیام شمیل» درباره‌ی زوج‌های جوانی که پای درخت طلایی سوگند عشق و وفاداری ابدی می‌خورند به «ژولیت بینوش» می‌گوید آنها در توهم هستند؛ توهمی که هر چقدر در ابتدا شیرین‌تر باشد، طعم واقعیت را تلخ‌تر خواهد کرد. هیچ سوگندی نمی‌تواند جلوی تغییرات را بگیرد. نمی‌توان از درختی سوگند گرفت در پایان بهار، شکوفه‌هایش را نگه دارد. چون آنها به میوه تبدیل خواهند شد و زمانی که درخت میوه‌هایش را هم از دست بدهد به «باغ بی‌برگی» خواهد رسید و این شعر اخوان ثالث را می‌خواند:

باغ بی‌برگی
که می‌گوید که زیبا نیست؟

۷. تم «رونوشت برابر اصل» تلقی و برداشت تلخ، بی مدارا و محتوم هرگونه رابطه‌ی انسانی، عاشقانه و عاطفی دو موجود انسانی است. این دو در سفری که با یک آشنایی آغاز می‌شود تا انتهای محتوم رابطه‌ی دو موجود انسانی پیش می‌روند.

فیلم از فضای ساده و واقعی روزمره به فضایی دیگر که محصول غلبه‌ی ذهن بر عین است جابه‌جا می‌شود و معجزه‌ی کیارستمی آن‌جاست که رفته رفته فضای مجازی به فضایی حقیقی بدل می‌شود. دو آدم غریبه آرام آرام بدل به یک زن و شوهر با همه‌ی احساسات و کپی برابر اصل می‌شوند.
نویسنده‌ای در آخرین ساعاتی که در شهر است به دیدن زن می‌آید. آیا واقعا می‌آید یا خیال «بینوش» است که بر او غالب می‌شود؟