واکنش معمول این است: وقتی کسی خبر دریافت‌های کلان میلیونی توسط مقامات عالی‌رتبه نظام مقدس ولایی را می‌شنود، غمزده می‌شود، در خود فرو می‌رود و اگر از حیرت درآید، دشنامی می‌دهد. این گزارش میدانی تصویرهایی از این واکنش معمول به دست می‌دهد.

یک کارمند دولت می‌گوید که مدیران دستگاه‌های مختلف حتی مستحق دریافت حقوقی به اندازه کارمندان معمولی هم نیستند.
یک کارمند دولت می‌گوید که مدیران دستگاه‌های مختلف حتی مستحق دریافت حقوقی به اندازه کارمندان معمولی هم نیستند.

در روزهای اخیر مردم ایران از طریق شبکه‌‌های پیام‌رسان موبایلی، اینترنت و رسانه‌ها، در جریان پرداخت حقوق‌‌های نجومی به مدیران ارشد نظام جمهوری اسلامی ایران قرار گرفتند. در ابتدا گروهی از فعالان سیاسی حامی دولت چنین تحلیل کردند که افشای فیش‌‌های حقوقی نجومی، حربه‌ای تبلیغاتی از طرف اصولگرایان علیه دولت حسن روحانی است؛ آنها می‌خواهند کاری کنند تا در آستانه انتخابات ریاست جمهوری مردم ایران از اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان معتدل روی برگردانند. اما زیاد طول نکشید تا محمود احمدی‌نژاد، وزیر بهداشت دولت حسن روحانی، سخنگوی دولت فعلی، سخنگوی قوه قضائیه و دیگر مسئولان جمهوری اسلامی در موضعی مشترک و همسو، انتشار فیش‌‌های حقوقی مسئولان را عملی غیر شرعی و غیر قانونی عنوان کنند که هدف از آن تخریب نظام جمهوری اسلامی است.

احمدی‌نژاد در سخنرانی اخیر خود گفته است: «اگر رقیب هستید ویژگی‌‌های خود را بگو. امام می‌فرماید:” اسرار مردم را بپوشان. تو به عنوان حاکم خیلی اطلاعات از کارهای شخصی و در خفای مردم داری و با خبر هستی. مبادا این‌ها را افشا کنی.”»

یک مترجم «دوست دارم بدانم حقوق فرمانده سپاه چقدر است. چرا درباره حقوقی که قاضی‌ها و قوه قضائیه می‌گیرند جایی خبر منتشر نمی‌شود؟ حقوق آقای خامنه‌ای چقدر است؟ بچه‌‌های آقای خامنه‌ای چکاره هستند؟ بودجه بیت رهبری چقدر است؟»

سید حسن قاضی‌زاده هاشمی از وابستگان به اصولگرایان تندرو که در دولت حسن روحانی سمت وزارت بهداشت و درمان را دارد در یادداشتی نوشته است: «فرد افشاگر مستوجب پیگرد قضایی است.» او افشای فیش‌‌های نجومی را عملی «توده‌وار» خوانده است و به جناح‌‌های مختلف جمهوری اسلامی توصیه کرده است:«شمشمیرها را غلاف کنید

آملی لاریجانی، رئیس قوه قضائیه که وظیفه اصلی در برخورد با فساد را دارد به جای تهدید مفسدان اقتصادی به تهدید روزنامه‌‌نگاران پرداخته است: «در پرونده‌ها نباید زودهنگام اطلاع رسانی شود. عده‌ای راه افتاده‌اند در رسانه‌ها و در میان مسئولین و مدعی هستند فساد همه جا را گرفته است. این خلاف واقعیت است…اینکه رسانه‌ها به این موضوعات دامن می‌زنند کار اشتباهی است و باعث ناامیدی مردم می‌شود و این موضوع به امنیت ملی برمی گردد.» او به دلیل ترس از ناامیدی مردم از نظام، با انتقاد از بزرگنمایی فساد در جامعه در برخی رسانه‌ها، هشدار داده است: «به دادستان دستور اکید دادم که تمام موارد را رصد کند و در آنچه که خلاف قانون است متخلفان را در هر مرتبه‌ای که باشند احضار کند.»

از این دست اظهارات هماهنگ مسئولان نظام بر علیه هرگونه افشاگری درباره فساد در جمهوری اسلامی بسیار است اما افشاگران فیش‌‌های حقوقی می‌گویند که گل سرسبد افشاگری‌ها مربوط به وزرات بهداشت و درمان و همچنین وزارت نفت است که هنوز رو نشده است. اما تا همین اینجای کار، گروه‌های مختلف مردم ایران که سالهاست به دلیل تحریم‌‌های ناشی از بلند پروازی‌‌های اتمی جمهوری اسلامی زیر فشار معیشتی و اقتصادی هستند از خبر پرداخت «کمک‌هزینه اوقات فراغت فرزندان، کمک‌هزینه خرید لباس، کمک‌هزینه خرید کتاب، کمک‌هزینه سفر، کمک‌هزینه ورزش، کمک‌هزینه تحصیلی و پاداش‌‌های مختلف» به مدیران، شاکی هستند و در بهت و حیرت فرو رفته‌اند.

چیزی فراتر از غر زدن‌‌های همیشگی

■ فوق لیسانس عمران است و با حقوق ماهیانه دو میلیون تومان در شرکت پدر دوستش کار می‌کند. امید دارد که با بهبود شرایط اقتصادی و گرفتن وام بانکی، فعالیت اقتصادی مستقل خودش را شروع کند. او می‌گوید: «…یعنی منظورم این است که وقتی خبر این شکلی بین مردم پخش می‌شود همه فقط فحش می‌دهند. به آخوندها فحش می‌دهد. زمان‌‌ احمدی‌نژاد به احمدی‌نژاد فحش می‌دادند. اما ما ایرانی‌ها خیلی زود فراموش می‌کنیم.» اما «اینبار یک جور دیگر است. کسی که خبر را می‌شنود شل می‌شود. نمی‌دانم چطوری بگویم. مردم به فنا رفتند وقتی ماجرای فیش‌‌های حقوقی را شنیدند.»

منظور این مهندس ایرانی از «به فنا رفتن مردم» اشاره به موج افسردگی و سرخوردگی‌ای است که این خبر در بین مردم ایجاد کرده است. در گذشته اگر مردم در مقابل اخبار بد به غر زدن و فحش دادن به مسئولان نظام بسنده می‌کردند اینبار غرق در غم و ناامیدی شده‌اند.

■ یک خانم خانه‌دار بدون آنکه نام شاعر را بداند شروع به خواندن شعری از فریدون مشیری می‌کند:

«من دچار خفقانم، خفقان

من به تنگ آمده‌ام از همه چیز…»

او می‌گوید سه سال اول ازدواج شاغل بوده است اما در اثر فشار کار همزمان بیرون و داخل منزل، بیمار شده است. یک سال استراحت کرده است و حالا چندین ماه است که به دنبال شغل می‌گردد اما کاری نمی‌یابد.

«خیلی وحشتناکتر از چیزی است که در اخبار می‌گویند. من سر در نمی‌آورم که مردم چکار می‌کنند. در هر خانه‌ای چند نفر جوان بیکار هست.» او ادامه می‌دهد: «آگهی کار هست اما نه جای درست و حسابی است و نه حقوق می‌دهند. جایی بود که سه ماه کار کردم ولی حقوق ندادند. بیرون آمدم. چندبار رفتم دنبال حقوقم تا اینکه منشی شرکت گفت شیوه کارش همین است و آدمها را می‌آورد و حقوق نمی‌دهد تا خودشان بروند.»

او بعد از شرح مفصلی از شرایط بازار کار، مشکلات اقتصادی و اذیت و آزار زنان در محیط کار می‌گوید: «ما اینطوری داریم اذیت می‌شویم ولی یک نفر که یقه‌اش را می‌بندد و جای مهر روی پیشانی‌اش است ماهی ۲۷۰ میلیون تومان حقوق می‌گیرد. من اگر کاری پیدا کنم که ماهی یک میلیون حقوق بدهند و هیچی خرج نکنم ۲۲ سال طول می‌کشد تا اینقدر پول در بیاورم ولی…» حرفش را قطع می‌کند و می‌پرسد: «اینها با این همه پول چکار می‌کنند؟»

او در ادامه می‌گوید که همسرش ساعت هشت و نیم شب به خانه بر می‌گردد و او برای آنکه بتواند همسرش به اندازه کافی استراحت کند زیاد با او معاشرت نمی‌کند. امری که همسرش آنرا به دلسردی از زندگی مشترک تعبیر کرده است. این خانم می‌گوید: «شاید راست می‌گوید. شاید من خسته شده‌ام و دارم بهانه می‌گیرم. اما به خدا خسته شده‌‌ام. چرا ما در ایران اینقدر بدبخت هستیم و گیر اینها افتاده ایم؟»

مدیرانی که کاری نمی‌کنند

■ یک کارمند دولت می‌گوید که مدیران دستگاه‌های مختلف حتی مستحق دریافت حقوقی به اندازه کارمندان معمولی هم نیستند. به گفته این خانم: «کارهایی که هست را امثال ماها که کارمند معمولی هستیم انجام می‌دهیم. مدیران بالادستی کار خاصی انجام نمی‌دهند که بخواهند حقوق بالا دریافت کنند.» او می‌گوید مدیر اداره‌ای که در آن کار می‌کند به جز سخنرانی مذهبی در مناسبت‌‌های مختلف، کار دیگری انجام نمی‌دهد و همه کارها در حوزه برنامه‌ریزی و اجرا توسط کارمندان معمولی و “گاهی اوقات” توسط معاونین انجام می‌شود.

■ یک نویسنده ایرانی به تلخی می‌گوید که «همه چیز برای آنها آزاد است و همه چیز برای ما ممنوع است.» از نظر او، “آنها” به طور کلی عبارت است از حکومت؛ و “ما” عبارت است از مردم عادی جامعه ایران. این شهروند می‌گوید: «به ما دستور می‌دهند که این کلمه را بردار و به جایش یک کلمه دیگر را قرار بده وگرنه مجوز نمی‌دهیم. درباره حساسیت روی موضوع و افراد صحبت نمی‌کنم. روی یک کلمه حساس می‌شوند و تا زمانی که کلمه عوض نشود اجازه نشر نمی‌دهند. مگر می‌شود برای چیزی که می‌خواهند به اندازه یک کلمه حساس باشند و بعد هر کس از خودشان که بخواهد به راحتی اختلاس کند یا حقوق اضافی بگیرد.»

او با انتقاد از شرایط کشور می‌گوید که مردم در این زمینه مقصر هستند. «ماهی ۵۰ میلیون یا ۳۰۰ میلیون تومان چیزی نیست که بشود بی سر و صدا انجام داد. داخل آن اداره‌ای که این حقوق‌ها را گرفته‌اند حتماً کسانی باخبر بوده‌اند ولی به کسی نگفته‌اند. خود من که مخالف هستم شاید اگر مسئول حسابداری باشم و رئیس من ۳۰۰ میلیون حقوق بگیرد به او بگویم پنج میلیون به من بده و من به کسی نمی‌گویم.» این نویسنده ایرانی می‌گوید در حوزه نشر نیز چنین است «عده‌ای که توانسته‌اند به مسئولین نزدیک شده‌اند. چیزهایی می‌نویسند که مسئولین خوششان بیاید. مجوز می‌گیرند، کمک هم می‌گیرند. ما نمی‌دانیم چه کسی واقعا ناراضی است چون افراد زیادی فقط از این ناراحت هستند که چرا آنها هم امکانات ندارند که از این کارها بکنند. من احساس می‌کنم برای اینکه کاری بشود انجام داد خیلی دیر شده است و دیگر نمی‌شود این شرایط را تغییر داد.»

بیکاری − «آگهی کار هست اما نه جای درست و حسابی است و نه حقوق می‌دهند.»
«آگهی کار هست اما نه جای درست و حسابی است و نه حقوق می‌دهند.»

■ یک کارگر ساختمانی با سنی در حدود ۵۰ سال می‌گوید که در جوانی به او پیشنهاد شده است برای کار به کشور کویت برود اما او به دلیل نارضایتی پدر خود از این کار منصرف شده است. حالا او پشیمان است و علت پشیمانی خود را شرایط زندگی در ایران عنوان می‌کند: «مردم برای دولت یعنی هیچ. برایشان مهم نیست اگر صد هزار زن و بچه مردم تلف بشوند. زرنگ در جامعه کسی است که بلد باشد دزدی کند. خدا و قیامت بهانه است. کسی که دزدی نمی‌کند بی‌عرضه است. من که دزدی نکردم بی‌عرضه‌ام. حالا به ما می‌گفتند می‌رویم قیامت روی پل صراط ما حساب آن دنیا را می‌کردیم ولی الان فهمیده‌ام خدایی به کار نیست. این حرفها را می‌زنند برای مردم که سرشان گرم باشد. خودشان هیچ اعتقاد ندارند. می‌دانند چه خبر است. سوادشان بیشتر است؛ زرنگی‌شان بیشتر است.»

او ادامه می‌دهد: «من دیر فهمیدم. آدم تا جوان است باید کاری برای خودش بکند وقتی پیر شد دیگر دستش به جایی نمی‌رسد. ایران همینطوری باقی می‌ماند تا آتش بگیرد. زنده بودن ما الکی است.»

ایران کشور ثروتمندی است، اما…

■ یک مامور کنترل بلیط ایستگاه اتوبوس شرکت واحد اعتقاد دارد ایران کشور بسیار ثروتمندی است و اگر مدیران کشور دلسوز باشند به راحتی می‌توان کاری کرد که همه مردم در خوشبختی زندگی کنند. این مامور کنترل بلیط که دارای مدرک لیسانس زیست شناسی است معتقد است دلیل تیره‌روزی مردم ایران فساد حکومت است: «ایران نفت دارد. هر سال چند میلیارد دلار نفت صادر می‌شود. چیزهای دیگر داریم. انواع معادن داریم؛ توریسم داریم؛ پسته، فرش، صنایع دستی و همه چیزهایی که صادر می‌شود از ایران. ما کشور ضعیفی نیستیم ولی درآمد ایران برای مردم خرج نمی‌شود. وقتی یک نفر دویست یا سیصد برابر بقیه مردم پول بر می‌دارد بقیه مردم مجبور می‌شوند فقیر زندگی کنند.»

او می‌گوید چند فیش حقوقی نجومی را در کانالهای تلگرامی دیده است و تذکر می‌دهد: «مردم به خاطر ده نفر، فقیر نشده‌اند. حساب کنید اگر در هر استانی پنجاه نفر اینطوری باشند دیگر چیزی برای بقیه مردم باقی نمی‌ماند.»

یک کارگر: «این همه سال گفتند هسته‌ای درست می‌شود؛ ما که کاره‌ای نبودیم ولی گفتیم بگذار زودتر بشود و دست از سر مردم بردارند. مملکت را خراب کردند و مردم اینقدر بدبختی کشیدند که بیشتر ما آرزوی مرگ می‌کنیم بعد خبردار می‌شویم که برای خودشان راحت زندگی می‌کنند و اندازه شاه حقوق می‌گیرند.»

■ بک جوان ۱۸ ساله معتقد است که فیش‌‌های حقوقی نجومی منتشر شده ارزش زیادی ندارد و معتقد است مسئله اصلی در جای دیگری است: «پدر من از روزی که خبر فیش‌ها را شنیده است حالش خوب نیست. بیچاره ساده است و خبر ندارد این پولها امروز دیگر پول زیادی حساب نمی‌شود. الان ماشین‌هایی سوار می‌شوند که یک و نیم میلیارد قیمتش است. کسی که ماشین یک و نیم میلیاردی را می‌اندازد توی خیابان‌های ایران که آسفالتش به درد نخور است، یعنی یک و نیم میلیارد برایش پولی نیست. فیش حقوقی ۲۰۰ میلیونی که چیزی نیست. یک امضا می‌کنند برای یک آدم بساز و بفروش که کارش راه بیافتد در عوض چند میلیارد رشوه می‌گیرند. این‌ها را توی فیش نمی‌نویسند. آقا من به چشم خودم شاهد بودم یک نفر به خاطر اینکه مامور بانک خارج از نوبت کارهای بانکی اش را انجام می‌دهد توی پاکت بهش سکه هدیه داد. سکه طلا. سکه طلای کامل. مثل مافیاهای آمریکا که می‌روند کازینو و به همه نگهبان‌ها صد دلاری انعام می‌دهند.»

■ یک مترجم میان سال می‌پرسد: «دوست دارم بدانم حقوق فرمانده سپاه چقدر است. چرا درباره حقوقی که قاضی‌ها و قوه قضائیه می‌گیرند جایی خبر منتشر نمی‌شود؟ حقوق آقای خامنه‌ای چقدر است؟ بچه‌‌های آقای خامنه‌ای چکاره هستند؟ بودجه بیت رهبری چقدر است؟»

■ یک کارگر میان‌سال می‌گوید: «هرگاه در کشور خبر فساد منتشر می‌شود مسئولان نظام می‌گویند کار ما نیست. ماشین خارجی می‌آید می‌گویند کار ما نیست، دزدی چند هزار میلیونی می‌شود باز هم می‌گویند از ما نبوده است. عکس زندگی‌شان پخش می‌شود، باز می‌گویند ما نیستیم. اگر شما نیستید پس اینها کی هستند؟ بچه کی هستند؟ این خانه‌ها اگر مال شما نیست مال کیست؟ »

او ضمن مقایسه وضعیت زندگی خودش با مدیران جمهوری اسلامی می‌گوید: «این همه سال گفتند هسته‌ای درست می‌شود؛ ما که کاره‌ای نبودیم ولی گفتیم بگذار زودتر بشود و دست از سر مردم بردارند. مملکت را خراب کردند و مردم اینقدر بدبختی کشیدند که بیشتر ما آرزوی مرگ می‌کنیم بعد خبردار می‌شویم که برای خودشان راحت زندگی می‌کنند و اندازه شاه حقوق می‌گیرند.»

■ یک بازنشسته دولتی که از شدت عصبانیت در مرز جنون و سکته قرار داد می‌گوید: «من زنی را در محل خودمان می‌شناسم که با چهارتا بچه، برای سی هزار تومان خودش را می‌فروشد که شکم اینها را سیر نگه دارد. زنی هست که هر روز می‌آید مسجد و بسیار آدم با خدایی است ولی چاره‌ای ندارد برای ماه دویست هزار تومان صیغه هر کس و ناکسی می‌شود. الان تابستان است و خیار و گوجه ارزان است. گوجه خوب نهایت کیلویی ۱۲۰۰ تومان است. به شرف هر چه مرد است قسم که سه تا میوه فروشی توی این محل هست از صبح تا شب دست کم بیست نفر می‌آیند توی آشغال گوجه‌های جلو در، جمع می‌کنند و می‌برند. گوجه را وانتی می‌دهد کیلویی ۷۵۰ ولی نفر داریم که ۷۵۰ تومان ندارد یک کیلو گوجه بخرد. آن وقت آقای خامنه‌ای بی‌وجدانی که اسم خودت را گذاشته‌ای رهبر و ادعایت می‌شود که مرد خدا هستی بیا ببین چیکار کرده‌ای با این مردم. سیصد میلیون یکی از این بی شرف‌ها را نفری یک میلیون تقسیم کنی، ماهی ۳۰۰ نفر زنی که خودفروشی می‌کند دیگر خودفروشی نمی‌کند. باعث و بانی خودفروشی زنها، نان حرامی است که شما می‌ریزید توی شکم و زن و بچه خودتان. نانی که شما می‌خورید نان…گی است. مطمئن باشید که دوبار توی ایران انقلاب می‌شود و ملت یکی یکی شما را اعدام می‌کنند. آه این مردم بالاخره یقه این حکومت را می‌گیرد.»

■ یک دانشجوی دکترای مکانیک معتقد است که قرار گرفتن مدیران ارشد نظام در پست‌های خود ناشی از تخصص و توانایی آنها نیست. «مگر من و شما می‌توانیم چنین پست‌هایی به دست بیاوریم؟ کمیته‌ای تشکیل شود و بررسی کنند که مدرک و تخصص این افراد چیست که خود را لایق چنین حقوق‌هایی می‌دانند. همه ما می‌دانیم این افراد به دلیل پارتی و روابطی که دارند به مراحل بالا رسیده‌اند. اکثر این افراد مدرک درست و حسابی ندارند. ولی متاسفانه در کشور ما هر کسی که دکمه یقه‌اش را ببندد و جای مهر روی پیشانیش باشد و ارتباطا فامیلی داشته باشد یک‌شبه به پست‌هایی می‌رسد که باور کردنی نیست. افراد سپاهی یا کسانی که فامیلی نزدیک با سیاستمداران دارند مدیر می‌شوند. در عوض نیرو‌های متخصص و کاردان یا مجبور هستند از ایران بروند یا اینکه در همان دانشگاه مشغول تدریس بشوند.»


در همین زمینه