ماجرای افشای فساد عظیمی که با عنوان “اوراق پاناما” وارد تاریخ میشود، در رأس خبرهای جهان است. هر روز سندهایی در کانون توجه قرار میگیرند و بحثها را داغ میکنند.
در این میان نباید از تفسیرهایی غافل شد که خلاف جریان عمل میکنند و به ویژه هشدار میدهند نسبت به تمرکز روی این یا آن فرد یا حکومت، که بدون افشای اسناد پاناما هم آبرویی ندارند، و همزمان بیتوجهی به آن شبکهای از بانکها و کارتلهای بینالمللی، که زیرساخت تبهکاریها را فراهم میکنند.
تفسیر زیر نمونهای از یک رویکرد انتقادی است.
هرکسی که اطلاعات «موساک فونسکا» را در اختیار رسانهها قرار داده باشد، مطمئنا و بیش از همه انگیزهای جدی برای افشای یک سیستم فاسد داشته است؛ سیستمی که به ابر ثروتمندان اجازه میدهد انبوه داراییشان را که اغلب با فساد و کلکهای مالیاتی مرتبط است از دسترس خارج کنند. شرکت حقوقی پانامایی ثروت یکدرصد بالایی اجتماع ما را پنهان کرده و انتشار این اسناد باید موضوعی فوقالعاده باشد.
اما متاسفانه فرد افشاگر، که اسناد را به لطف او داریم، اشتباه وحشتناکی مرتکب شد و برای انتشار اطلاعات، از رسانههای جمعی کمک گرفت. این گونه شد که اولین «روایت اساسی» که در رابطه با «اوراق پاناما» در گاردین منتشر شد، فقط به ولادیمیر پوتین و نوازنده ویولونسل کلاهبردار پرداخت. من شکی ندارم که دستهای پوتین آلوده است و این ماجرا درست هم از کار در خواهد آمد. اما چرا این چنین روی روسیه متمرکز شدهاند؟ ثروتهای روسی که فقط بخش کوچکی از پولهایی است که به کمک «موساک فونسکا» پنهان شدهاند.
در عمل بیشتر به نظر میرسد که این گزارش بینهایت دستچینشده بوی ناخوشایندی میدهد.
نشریه آلمانی «زوددویچه تسایتونگ» که اطلاعات برای اولین بار بدست او رسیده، توضیحاتی با جزئیات منتشر کرده که رسانههای عمومی به چه شیوهای اطلاعات را بررسی کردهاند. مهمترین پارامتر، جستوجوی نام افراد در رابطه با نقض تحریمهای سازمان ملل بود. روزنامه گاردین هم در باره موضوع یادشده گزارشی منتشر کرد و لیست کشورهای مربوطه را خوشبختانه در متن آورد: زیمبابوه، کره شمالی، روسیه و سوریه.
چنین فیلترینگی در مورد اطلاعات «موساک فونسکا» توسط رسانههای جمعی، پیرو یک دستور کار کاملا روشن غربی است. طبیعتا در اسناد افشاشده صحبتی از سود دفتر حقوقی «موساک فونسکا» از قبل کمپانیهای بزرگ غربی یا میلیاردرهای غربی نیست که جزء مشتریان اصلی آن هستند. گاردین هم به سرعت اطمینان میدهد که «مقدار زیادی از اسناد لو رفته خصوصی خواهد ماند.»
چه انتظاری داشتید؟ ارزیابی و انتشار اطلاعات توسط «کنسرسیوم بینالمللی روزنامهنگاران تحقیقی» (ICIJ) انجام میشود، گروهی که نامشان طنینی خودنمایانه و مسخره دارد، توسط «مرکز یکپارچگی عمومی» (CPI) حمایت مالی و هدایت میشود. در بین حامیان مالی این موسسه این نامها دیده میشوند:
بنیاد فورد، بنیاد کارنگی، بنیاد خانواده راکفلر، بنیاد ویل کیت گیلوگ، بنیاد جامعه باز (سوروس).
بنابراین، لطفا و ترجیحا منتظر افشای بیدریغ سرمایهداری غربی نباشید. اسرار کثیف شرکتهای غربی همچنان سربسته خواهند ماند.
بهتر است منتظر شلیکهایی به سوی روسیه، ایران و سوریه و تعدادی «شلیک ردگمکن» مختصر به سوی کشورهای کوچک غربی مانند ایسلند باشید. احتمالا چند تن از اشراف سالخورده بریتانیایی هم قربانی خواهند شد؛ ترجیحا آنهایی که مبتلا به آلزایمر هستند. رسانههای عمومی بریتانیا مانند گاردین و بیبیسی دسترسی اختصاصی به مجموعه اطلاعات دارند اما نه شما و نه من مجاز به دیدن آن نخواهیم بود.
آنها برای حفظ امنیت خود مراقب هستند که حتی خودشان هم از اطلاعات حساس کنسرنهای غربی باخبر نشوند. یعنی به این شکل که اطلاعاتی جستجو شوند که پیشاپیش توسط پارامترهای جستجو محدود شدهاند، مانند نقض تحریمهای سازمان ملل.
در این مقطع فراموش نکنید که این گاردین بود که آن زمان به دستور سازمان مخفی بریتانیا، کپی اطلاعات ادوارد اسنودن را نابود کرد.
چه اتفاقی ممکن بود بیفتد، اگر آنها در اطلاعات موساک فونسکا به دنبال اسامی صاحبان کنسرنهای رسانههای غربی، شرکت، سردبیرها و خبرنگاران ارشدشان میگشتند؟ چه طور میشد اگر در این اطلاعات نام همه مدیران ارشد بیبیسی جستجو میشد؟
چه اتفاقی ممکن بود رخ دهد اگر در اطلاعات موساک فونسکا نام همه حامیان مالی (CPI) و شرکتهایشان جستوجو میشد؟
چه اتفاقی میافتاد اگر نام همه شرکتهای ثبتشده در بازار بورس غرب و میلیونرهای غربی جستوجو میشد؟
در آن صورت ماجرا میتوانست بسیار جذاب شود. برای من کاملا روشن است که روسیه و چین فاسد هستند، لازم نیست کسی این موضوع بار دیگر یادآوری کند. اما چرا نگاهی به چیزهای آشفته در غرب انداخته نمیشود تا بتوان آنها را افشا کرد؟
و واقعا چه میشد، اگر سگهای نازنازی و ملوس کارتلها و کمپانیها، میگذاشتند مردم همه اطلاعات را ببینند؟
منبع: کریگ ماوری
—————————————————————————————————————–
• کریگ ماوری متولد ۱۹۵۸ دیپلمات سابق بریتانیاییست. او از سال ۱۹۸۴ به وزارت امور خارجه بریتانیا پیوست. ماه اوت ۲۰۰۲ به عنوان سفیر در ازبکستان منصوب و اکتبر ۲۰۰۴ از این سمت برکنار شد. ماوری رئیسجمهور مادامالعمر ازبکستان، اسلامکریماف را به نقض حقوق بشر متهم کرده است.
او ازبکستان و روسیه را به تولید هرویین در آزمایشگاههای افغانستان و قاچاق گسترده آن از طریق ازبکستان به بندر بزرگ سن پترزبورگ متهم میسازد. ماوریک همچنین مدعیست که بزرگترین بازارمصرف هرویین جهان در آمریکاست و علاوه بر سازمان امنیت روسیه (FSB)، سیا و سازمان مبارزه با مواد مخدر آمریکا (DEA) هم در این عرصه دست دارند.
کریگ ماوری تا کنون سه کتاب منتشر کرده است: قاتل سمرقند، دیپلماسی کثیف و کتابی در باره نقش بریتانیا در درگیریهای قاره آفریقا. سال ۲۰۰۵ به کریگ ماوری جایزه ویژه افشاگری «سام آدامز» اهدا شد، جایزهای که بعدها جولیان آسانژ و ادوارد اسنودن هم دریافت کردند.
در همین زمینه
ماجرای اسناد پاناما، مختصر و مفید
با تشکر از ( زمانه ) به خاطر اطلاع رسانی سریع و منسجم در مورد اسناد پاناما و زحمت ترجمه و انتشار
متاسفانه بشر به روزی افتاده است که تمام ساختارهای اخلاقی و معنوی را دارد به دست خود نابود می کند و در این میان فقط پول و سرمایه است که حرف اول را میزند و همه هراسان و دوان دوان به دنبال پول میدوند ، غافل از اینکه چند صباحی بیشتر زنده نیستند و خوب یا بد ، سرانجام عمرمان به پایان خواهد رسید و مرگ ما را در آغوش خواهد گرفت .
حضرت سعدی این شاعر شیرین سخن ، چه خوش گفته است و چه به جا :
بازرگانی را شنیدم که صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمتکار شبی در جزیره کیش مرا به حجره خویش در آورد همه شب نیارمید از سخنهای پریشان گفتن که فلان انبازم به ترکستان و فلان بضاعت به هندوستان است و این قباله فلان زمین است و فلان چیز را فلان ضمین، گاه گفتی خاطر اسکندری دارم که هوایی خوشست باز گفتی نه که دریای مغرب مشوشست سعدیا سفری دیگرم در پیشست اگر آن کرده شود بقیت عمر خویش به گوشه بنشینم. گفتم آن کدام سفرست? گفت گوگرد پارسی خواهم بردن به چین که شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسه چینی بروم آرم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به پارس و زان پس ترک تجارت کنم و بدکانی بنشینم .
انصاف ازین ماخولیا چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند، گفت ای سعدی تو هم سخنی بگوی از آنها که دیدهای و شنیدهای گفتم
آن شنیدستى که در اقصاى غور
بار سالارى بیفتاد از ستور
گفت چشم تنگ دنیا دوست را
یاقناعت پر کند یا خاک گور
بهنام / 05 April 2016
ضمنآ معنای کلمه ( ضمین ) اینچنین است :
ضَمِين : ج ضَمْنَى : كفيل و ضامن ، كسيكه دچار نوعى بيمارى هميشگى است .
بهنام / 05 April 2016
اینگونه وقایع نشان دهنده اینست که قدرت در شکل بین المللی در دست الیگارشی مالی، سران کارتلها و شرکتهای بزرگ چند ملیتی است. دولت ملی، نقش نظامی- امنیتی، آموزشی و در بهترین شکل ممکن رفاهی را در جوامع امروزی دارد ! با تحول تکنیکی در دنیای مجازی، نقش شهروندی که در کنار این گود نشسته و بخاطر تخصص یا حرفه ایی که دارد در بخشی از این چرخش اطلاعاتی قرار میگیرد، برجسته میشود و اگر مسئولانه و انسان محور تصمیم بگیرد ، افشأ گر این رویدادها خواهد بود، مانند اسنودن، آسانژ و…
جمهوریخواه / 08 April 2016