رمان «مادونایی با پالتو پوست» از آثار برجسته صباحالدین علی به ترجمه مهلا منصوری توسط نشر نگاه منتشر شد. داستانی درباره هزارتوهای تاریک شخصیت خودآزار یک مرد مسلمان در آستانه گذار از سنتها به مدرنیته و یکی از آثار مهم ادبیات کلاسیک و مدرن ترکیه پیرامون شهرنشینی.
رئیف یک مرد محجوب، مؤدب و آرام است که در دفتری به عنوان مترجم کار میکند. او تحقیر و سرزنش و آزار همکارانش را بیحرف و سخنی تحمل میکند. راوی اول شخص مفرد داستان که با رئیف آشنایی دارد، از رفتار منفعل او شگفتزده شده است. از خودش میپرسد چگونه ممکن است مردی فرهیخته و مؤدب مانند رئیف که در جوانی مدتی در خارج از کشور تحصیل کرده و با زبانهای بیگانه هم آشنایی دارد، تا این حد تن به تحقیر دهد؟
هنگامی که رئیف بیمار میشود، راوی داستان فرصتی پیدا میکند که به عیادت او برود. در خانه هم همسر رئیف، فرزندان و خویشاوندانش، او را به همان ترتیب تحقیر و سرزنش میکنند. مثل این است که او از این تحقیرها لذت میبرد.
حال رئیف که رو به وخامت میگذارد از روایتگر داستان میخواهد که وسایل شخصیاش را از محل کارش به خانه بیاورد. در میان وسایل او دفترچهایست با جلد سیاه مشمایی. راوی که امیدوار است با خواندن روزنوشتهای رئیف به راز حجب و حیا و شکیبایی او در برابر تحقیر دیگران پی ببرد، از رئیف خواهش میکند به او اجازه دهد دفترچه را بخواند. پیرمرد میپذیرد. به راستی چه رازی در زندگی او نهفته است؟ چه اتفاقی افتاده که او به حقارت خو گرفته است؟
نیمه نخست داستان در حال و هوای آثار ایتالو اِزوِوُ (نویسنده ایتالیایی/ وجدان زانو) اتفاق میافتد و پیشدرآمدیست برای ورود به هزارتوی شخصیت پیچیده یک مرد مسلمان که در آستانه گذار از سنتها به جهانی مدرن قرار گرفته است. مهاجرت او در سالهای جوانی به شهر بزرگی مانند برلین که در سالهای دهه ۱۹۲۰ کلانشهری پرتپش بود بیپیامد نبوده است. از میان خاطرات رئیف از این سفر به حال و هوای او و به دلدادگیاش به تصویر زنی با پالتوپوست پی میبریم.
در منظومه خسرو و شیرین اثر نظامی گنجوی، خسرو نخست دلباخته تصویری از شیرین میشود. رئیف هم در برلین با دیدن تابلوی مادونایی با پالتوپوست، به زنی که در نظر او اثیری جلوه میکند دل میبازد. اما هنگامی که با آن زن آشنا میشود، متوجه میشود که ماریا پودر، آن زن در تصویر، آن زن قاب گرفته که به شکل مادونایی با پالتوپوست جلوهگر شده بوده است، زنیست مستقل که میخواهد زندگی متجددی داشته باشد و به عشق در آن مفهومی که در ذهن رفیع وجود دارد اعتقادی ندارد.
درگیری رئیف با شخصیت یک زن زیبا اما قوی در یک کلانشهر امروزی همان درگیری صادق هدایت است در بوف کور. مادونایی با پالتوپوست کدام زن است؟ اثیری یا لکاته؟
رئیف نیز مانند بسیاری از مردان جوان در رمانهای توماس من که از قرن نوزدهم به قرن بیستم پا گذاشتهاند، مردیست محجوب و ناتوان از برقراری یک رابطه سالم و پایدار. مثل این است که او توانایی لذت بردن از زندگی را ندارد و به همین جهت هم خودش را آزار میدهد که خود را به خاطر این ناتوانی و درماندگی مجازات کرده باشد.
ماریا پودر اما نه یک زن اثیریست و نه یک لکاته. او زنیست با شخصیت مستقل و با خواستهها و توقعات مشخص و آگاه به این خواستهها و توقعات. طبعاً سرانجام دلباختگی رئیف به این جلوه زنانه از تجدد، چیزی جز سرخوردگی و ناکامی در بر ندارد. پیامد این سرخوردگی: انفعال و به یک معنا اختگی روحی اوست. به این ترتیب آنچه که به ظاهر یک روایت شخصی از دلدادگی یک مرد مسلمان به تصویر اثیری از یک زن غربیست، در لایههای پنهان اثر به مهمترین درگیری امروز میپردازد: سنت یا تجدد؟ زندگی پرتنش در شهر یا آرامش روستا؟
صباحالدین علی که فوریه ۱۹۰۷ در امپراطوری عثمانی متولد شد، با آثاری درباره زندگی مردمان روستانشین آناتولی مطرح شد. «گاری» (۱۹۳۶) و «شیطان در ما» (۱۹۴۰) از دیگر آثار مهم اوست.
صباحالدین علی همراه با عزیز نسین در سال ۱۹۴۶ روزنامه «مارکوپاشا» را منتشر میکرد. بعد از انتشار سه شماره اما این دو نویسنده را بازداشت کردند. بعد از آزادی از زندان، علی تلاش کرد از ترکیه بگریزد. او اما در فوریه ۱۹۴۹ به دست عوامل امنیتی در مرز بلغارستان به قتل رسید.
در ترکیه آثار صباحالدین علی از نو کشف شده و خواهان بسیار دارد. «مادونایی با پالتو پوست» در سال ۲۰۱۵ تجدید چاپ شد و در یک میلیون نسخه به فروش رسید.
انتشارات نگاه «مادونایی با پالتو پوست» نوشته صباحالدین علی با ترجمه مهلا منصوری را در ۲۰۰ صفحه و با بهای ۱۴۰۰۰ تومان منتشر کرده است.
معرفی کتاب در رادیو زمانه:
خبر خوش برای روزنامهنگاران: ویراست تازهای از فرهنگ «سخن» در راه است