یورش به سفارت عربستان در تهران که به بهانه اعدام شیخ نمر صورت گرفت، فرصت استثنایی در اختیار ریاضن قرار داد تا با بسیج کشورهای اقماری خود ضرب شستی دیپلماتیک به جمهوری اسلامی نشان دهد. در نتیجه، برخی از کشورها با ایران قطع رابطه کردند و برخی مناسبات خود با ایران را کاهش داده یا به نشانه اعتراض سفیران خود را فراخواندند. افزون بر اینها، شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب نیز به شدیدترین لحن، این اقدام را نکوهش کردند.
در این میان، قطع رابطه سودان با تهران (سومین کشور پس از عربستان و بحرین) درخور تأمل است. میتوان گفت هیچ یک از دیگر کشورها به غیر از سودان، واجد”روابط گرم” با تهران نبودند که هیچ؛ برخی از آنها مناسبات سرد و گاه پر تنش نیز با جمهوری اسلامی داشتند. از این رو، همراهیشان با رویکردهای عربستان چندان موجب شگفتی نبود.
دست شستن کامل خارطوم از رابطه دیپلماتیک با تهران قابل تامل است. برای مثال در حالی که اردن (کشوری که پس از انقلاب اسلامی هرگز رابطه گرمی با تهران نداشت) تنها به فراخواندن سفیر خود از تهران بسنده کرده و حتی سطح روابط با تهران را کاهش نداده، این پرسش مطرح میشود که چرا خارطوم در صف مقدم، حاضر شد روابط دیپلماتیک خود با تهران را به یک باره قطع کند؟ آیا تنشی بین تهران- خارطوم وجود داشت؟
در تیرگی روابط خارطوم- ریاض باید به یاد آورد که در سال ۲۰۱۳، عربستان اجازه عبور به هواپیمای عمر البشیر را که عازم تهران برای حضور در مراسم تحلیف روحانی بود، نداد. علاقه رییس جمهور سودان برای پیوستن به اندک رهبران جهان در این مراسم و ممانعت عربستان از عبور هواپیمای او از حریم این کشور خود گویای فاصله خارطوم از ریاض و نزدیکی او به ایران به عنوان کشوری غیر عربی بود.
پرونده ویژه رادیو زمانه: تهران و ریاض؛ از جنگ سرد تا زورآزمایی دیپلماتیک
ریشه تیرگی روابط خارطوم با ریاض به آغاز زمامداری بشیر در سودان (۱۹۸۹) یعنی حدود ۲۶ سال پیش جستجو کرد. رابطه سودان با عربستان چنان سرد بود که در سال ۱۹۹۰ در تجاوز عراق به کویت (هنگامی که صدام هواپیماهای خود را برای مصونیت از نابودی به ایران فرستاد) سودان جانب عراق را گرفت. عربستان دریافته بود که اگر عراق به سعودی نیز تجاوز میکرد، موضع خارطوم عینا همین میبود. در همان هنگام، سودانیها در خیابانها به تأیید عراق و علیه خاندان آل سعود شعارهای تند و تیز میدادند.
دروازه صدور تسلیحات
در گرماگرم روابط عمر البشیر با تهران بود که هاشمی رفسنجانی در مقام رییس جمهور وقت در رأس هیاتی چند صد نفره در سال ۱۹۹۱به خارطوم سفر کرد. پس از او نیز محمد خاتمی و محمود احمدینژاد روسای جمهور و حداد عادل، رییس وقت مجلس نیز از سودان دیدار کردند؛ همچنان که عمر البشیر نیز در سال ۲۰۱۱ به ایران سفر کرد و به دیدار رهبر جمهوری اسلامی رفت.
افزون بر موافقت تهران با اعطای بورسیه به دانشجویان سودانی برای تحصیل در ایران، همکاری تجاری، برپایی انواع نمایشگاههای اقتصادی و فرهنگی، سرمایه گذاریهای متنوع، تاسیس نمایندگی فرهنگی فعال در خارطوم و…، ایران کارخانه مهماتسازی در سودان تاسیس کرد. در معنا میشد گفت که نه تنها سودان از این مسیر توان نظامی خود را تقویت میکرد بلکه این اجازه را هم داده بود تا دروازه صادرات اسلحه و مهمات ایران به آفریقا باشد. چنین موضوعی از درجهای از اهمیت برخوردار بود که در سال ۲۰۱۳ سازمان ملل ایران را به انتقال اسلحه به سودان متهم کرد.
رابطه گرم تهران – خارطوم حتی از این فراتر به نوعی همافزایی (سینرژی) تبدیل شد وقتی که دو کشور تحت عنوان کشورهای حامی تروریست از سوی دولت وقت امریکا در فهرست تحریم واشنگتن قرار گرفتند. از این رو، عموما موضع خارطوم در پرونده هستهای، موضع مشابه تهران مبنی بر صلحآمیز بودن برنامه هستهای بود. در مقابل نیز هنگامی که موج بهار عربی تا اندازهای سودان را در معرض تزلزل قرار داد، موضع تهران جز این نبود که معترضان را عوامل “صهیونیسم” توصیف کند همچنان که موضع تهران در قبال جدایی سودان جنوبی با اکثریت مسیحی چیزی جز این نبود که این حادثه را توطئه انگلیس و امریکا و اسرائیل بداند.
چرخش ۱۸۰ درجه
با این مناسبات راهبردی تهران- خارطوم، شگفتانگیز بود که در سپتامبر ۲۰۱۴در اقدامی غیرمنتظره، دولت سودان دستور بسته شدن دفاتر فرهنگی جمهوری اسلامی در سودان و اخراج کادر فرهنگی ایران را صادر کرد.
نخستین اتهامات حاکی از این بود که سودان از فعالیتهای شیعهگستری جمهوری اسلامی ناراضی است و از آن احساس خطر میکند. گویی در تمام این سال ها سودان اصلا شاهد رویکرد شیعه گستری ایران در کل افریقا و در خاک خودش نبوده است.
کوه یخ هنگامی نمایان شد که عمرالبشیر در مصاحبهای با نشریه سعودی «الشرق الاوسط» بستن مراکز فرهنگی ایران را “تصمیمی استراتژیک” توصیف کرد و یادآور شد که “شیعیان در بسیاری از کشورهای منطقه از جمله عراق، لبنان، سوریه، یمن و… حضور دارند، ولی ما به هیچ وجه به آنان اجازه حضور در سودان را نخواهیم داد.”
شگفتی بزرگتر هنگامی بود که در سال ۲۰۱۵با آغاز عملیات ریاض علیه حوثیهای مورد حمایت تهران، سودان با اعزام نیروی نظامی به ائتلاف نظامی به رهبری عربستان پیوست. بدین ترتیب دیگر جایی تردید باقی نماند که سودان به رغم آن همه روابط گرم با تهران نه تنها از جمهوری اسلامی رویگردان میشود بلکه حاضر به ضربه زدن به منافع آن نیز هست. به این قرار چندان عجیب نبست اگر خارطوم در صف مقدم کشورهایی قرار بگیرد که رابطه دیپلماتیک خود با تهران را قطع کرد.
نفت؛ نقطه کانونی تغییر معادلات
استقلال سودان جنوبی تنها به منزله جدایی بخش بزرگی از خاک سودان و تجزیه این پهناورترین کشور عربی نبود. جدایی این بخش از سودان، در واقع از دست رفتن بخش بزرگی از درآمدهای خارطوم از طریق حوزه های نفتی است که در سودان جنوبی قرار دارد. جدایی سودان جنوبی در سال ۲۰۱۱عملا موجب شد که سه چهارم درآمدهای خارطوم از محل فروش نفت از دست برود. این در حالی است که تقریباً در همین سال موج بهار عربی، سودان را نیز تحت تآثیر خود قرار داد.
عمر البشیر که با دستان خود ناگزیر شد تجزیه سودان را امضا کند، بهتر از هر کسی میداند که در اثر کسری بودجه عمومی کشور، موج بعدی اعتراضات میتواند حکومت نظامی او را بر باد دهد.
در حالی که ایران خود در محاق تحریمهای کمر شکن فرو میرفت، خارطوم هم جمهوری اسلامی را محروم از درآمد نفتی میدید. چنین شد که بشیر چشم به کمک کشوری داشته باشد که چند سال پیشتر اجازه عبور هواپیمایش را به تهران نداده بود. با مرگ ملک عبدالله پادشاه پیشین عربستان و با روی کار آمدن کادر جدید رهبران این کشور، عمر البشیر در ۲۰۱۵ فرصت را مغتنم شمرد تا طی سفری به ریاض در صدد پیریزی روابط استراتژیک با سعودی حتی از طریق ائتلاف نظامی علیه حوثیها برآید.
چه بسا در آینده، در فاصله گرفتن خارطوم از تهران و از آن بالاتر همسویی خارطوم با ریاض برای ضربه زدن به منافع حیاتی تهران، روزی در پیش باشد که خارطوم افزون بر حمله به حوثیها و شتاب برای قطع رابطه با تهران، به اقداماتی تندتر از این نیز متوسل شود.
قطع رابطه دیروز حماس با تهران و قطع رابطه امروز سودان ، تنها دو مثال از پیامد تحریمهایی است که متوهمانه تصور میشد جز کاغذ پاره بیش نیستند.
ایدئلوژی بنیادگرایانه و افراطی پان یعیسم که به دروغ اسلام گرایی می گیوند، اساس بر حقه و برتی مذهب شیعه دلالت دارد که از سو سرکردگان رزیم جمهوری دغین اسلامی در ایران دنبال میشود. هر کشور سنی مذهب در دنیای اسلام بعد از مدتی مراوده با این ظام ظالم فاسد، بزودی میفهمد هدف اصلی این رزیم ایجا امپراتوری شیعی است و نه لزئما امپراوری ایرانی پارسی. نه سرنوشت ایران و مردمش اهمتی بار رزیم حاکم ندارد و ثروتهای این کشور تنها درخدمت ایدولوژی و گروها و افراد فاسد ورانت و دزد بیت المال در نظام ایران است. جنگ افرازوانه است. سودان هم بالاخره بعد سالها تیغ زدن بیت المال مردم ایارن، وقتی دید رژیم کفگیرش ته دیگ خورده، سرش به آخور وهابیت چرخاند. وهابیتی که دست کمی از افراطی گری رژیم ولایت فقیه ندارند. سیستم ایدئلوژیک ولایت فقیه د رایارن و وهابیت در عربستان سعودی دو روی سکه توحش و تروریسم بنیادگرایی اسلام گرایی در جهان هستند.
کشورهای اسلامی و مسلمان نسین تنها سکولار دموکراسی قابل مهار هستند و میتوانند با سیستمهای تکمیلی سوکلار دموکراسی مانند بازار آد رقابتی واقعی (و نه دولتی و شبه دولتی) و رفروم های وسیع اجتماعی و رعایت حقوق بشر و اقلیتها روزگار بهرتی پیدا کند که فعلا چندان امیدی بدان نیست!
iro / 14 January 2016
خوشم امد . یک کشور گدا گوشنه و شور بخت به دستان شما ***. کشوری مثل یک *** هر جایی شب گرشر بر بالین خود میگذارد. هر روز خود با دیگری میگذراند..اخوند کثافت و بیچاره. شما خیلی پررویید..گرچه *** شما را همین سودانی ها ***.مرگ بر *** مرگ بر اسلام کثیف و مرگ بر قران دروغگو
farhad / 21 January 2016