۸۰ نظر مختلف درباره اسرائیل و اینکه اسرائیل به چه کسی تعلق دارد. این نظرات در کتاب تازهای از علی قندچی، عکاس ایرانی مقیم آلمان بازتاب پیدا کرده است. «اسرائیل من» روایتهایی از یهودیان و فلسطینیان را انتشارات معتبر «سورکامپ» در آلمان منتشر کرده. این کتاب روایتگر خاطرات شهروندان اسرائیلی و فلسطینی از کودکیشان است در اسرائیل.
علی قندچی عکاس جشنواره ادبی برلین است. او به خاطر حرفهاش با هنرمندان و شاعران و نویسندگان اسرائیلی آشنایی دارد. او در سال ۲۰۱۱ تصمیم گرفت برای تهیه گزارشهایی از هنرمندان و نویسندگان به اسرائیل سفر کند و با این کشور از نزدیک آشنا شود. بعد از ورود به این کشور، هفت افسر پلیس اسرائیل در فرودگاه بینالمللی بن گوریون در تلآویو ساعتها از او به عنوان یک ایرانی که یهودی نیست و گذرنامه آلمانی دارد بازخواست کردند تا اینکه سرانجام به او اجازه ورود به اسرائیل را دادند. قندچی که ابتدا قصد داشت پرترههایی از نویسندگان و هنرمندان اسرائیلی تهیه کند و در جشنواره ادبی برلین نمایشگاهی از این پرترهها برگزار کند، به زودی متوجه شد که این تصاویر به تنهایی مقصود او را برآورده نمیکند.
علی قندچی میگوید: «بعد از یک هفته اقامت در اسرائیل متوجه شدم که پرتره از نویسندگان اسرائیلی بیانگر چیزی نیستند که من تجربه میکردم. یک ضبط صوت کوچک همراهم بود. اول فقط قصد داشتم صدای محیط را ضبط کنم، اما بعد به این فکر افتادم که از مردم بپرسم چه تجربهای در کودکی در اسرائیل داشتهاند. بعد از اینکه یکی دو نفر تجربههای کودکیشان را بازگو کردند، متوجه شدم که عکاسی از نویسندگان اسرائیلی [در مقایسه با این تجربهها] کاملاً بیاهمیت است.»
صداهایی حقبهجانب و یکسونگر
در «اسرائیل من» خاطرات گفتوگوشوندگان که اغلب با سیاست هم درآمیخته در کنار عکسهایی که قندچی از گرافیتیهای شهر گرفته منتشر شده. انتشارات سورکامف در معرفی این کتاب مینویسد: «عکسهای علی قندچی نمایانگر یک زندگی روزانهاند که فقط به ظاهر عادی است. این عکسها بیش از همه نشاندهنده صداهاییست که میخواهند بر صدای دیگر غلبه پیدا کنند و حقبهجانب و یکسونگرند.»
«اسرائیل من» علی قندچی اما تلاش میکند همه صداها را در حد امکان بازتاب دهد: یهودیهای سکولار، ارتودوکس و میانهرو، صهیونیستها و فلسطینیانی که در اسرائیل زندگی میکنند، هر یک از زاویهای و از منظر محدودی که مقابل رویشان قرار دارد، روایتی از زیستن در اسرائیل را ارائه میدهند. هر کس گمان میکند «اسرائیل» فقط به او تعلق دارد. به همین دلیل هم قندچی کتابش را «اسرائیل من» نامیده است.
علی قندچی با آموس اوز، نویسنده سرشناس اسرائیلی هم گفتوگو کرده است. اوز میگوید: «در کودکی بسیار ملیگرا بودم. یک شووینیست کوچک و یک صهیونیست ستیزهجو بودم. اوایل با دنیای اعراب آشنایی نداشتم. از عربها هم کسی را نمیشناختم. اما میتوانستم تصور کنم که چه حالی میشدم اگر عدهای بیگانه از یک سیاره دیگر به سرزمینم هجوم بیاورند و ادعا کنند که به این دلیل که در قدیم اجداد آنها در اینجا زندگی میکرده، پس این سرزمین به آنها تعلق دارد. به زودی، در همان ایام کودکی متوجه شدم که اینجا مثل فیلمهای وسترن نیست با قهرمانان خوب و بد. یک تراژدیست که حقوق عدهای با حقوق عدهای دیگر تصادم پیدا میکند. دوازده – سیزده سالم که بود به این حقیقت پی بردم که نه فلسطینیها میتوانند به سرزمین دیگری بروند و نه یهودیها. هنوز هم چنین است. این یک واقعیت غمانگیز است.»
از آموس اوز که ۴ مه ۱۹۳۹ در اورشلیم متولد شده، رمانها و نمایشنامهها و مقالات متعدد منتشر شده است و آثارش تاکنون به ۳۶ زبان ترجمه شدهاند. اوز از سال ۱۹۶۷ تاکنون از تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی حمایت میکند، اما در همان حال با انتشار مقالاتی درلسآنجلس تایمز و روزنامه بیلد، چاپ آلمان از حمله اسرائیل به جنوب لبنان و به نوار غزه دفاع کرده.
اینجا کشور من است
محمد بکری بازیگر و مستندساز سرشناس فلسطینی میگوید: «اینجا کشور من است. من در این سرزمین متولد شدهام، اما کارمندان دولت اسرائیل میگویند اینجا سرزمین یهودیان است. آنها هر چه دوست دارند بگویند. در هر حال آنها نمیتوانند وطن مرا از من بگیرند. این احساس تبعیض باعث شده که به موضوعاتی فکر کنم که در غیر اینصورت به آنها فکر نمیکردم.»
در نظر محمد علی طاها، نویسنده فلسطینی، «اسرائیل» همارز یک فاجعه است. او میگوید: «من به اسرائیل نرفتم، اسرائیل سراغ من آمد. ورود او اما خوشایند نبود. یک فاجعه بود. اسرائیل خانه و روستای مرا نابود کرد و از من یک پناهچو گرسنه و فقیر ساخت. من و خانوادهام، به کوه پناه برده بودیم و زیر درختی زندگی میکردیم. خواهرم مریض شد و زیر همان درخت مرد. پدرم نمیدانست جنازه او را کجا دفن کند. جنازه دخترش را روی دست گرفت و در گورستان روستایی او را دفن کرد. هنوز نمیدانم خواهرم کجا دفن شده است.»
یودیت روتم، یک زن یهودی ۷۰ ساله است، هفت فرزند دارد و از شوهرش جدا شده. حالا دیگر ارتدوکس نیست، اما درباره این موضوعات مقاله مینویسد. قندچی او را در کافهای در یکی از مراکز خرید تلآویو ملاقات میکند و در همین کافه است که این خانم یهودی نویسنده با پیشینه ارتودکس به قندچی میگوید: «بسیاری از انسانها در اسرائیل میترسند. ما هرگز این بخت را نداشتیم که مدتی در صلح زندگی کنیم. یکی از فرازهای کتاب مقدس با این جمله تمام میشود: و آنگاه در سرزمین سکوت حاکم شد به مدت چهل سال. ما حتی از این چهل سال هم برخوردار نبودیم، از ۱۹۴۸ تا امروز هر ده سال یا حتی هفت سال یک بار جنگی درگرفته است(…) ما به اسرائیل آمدیم که آرام و قرار پیدا کنیم.»
یک تصویر نامتعادل
علی قندچی در مقدمه کتابش مینوییسد: «من قصد داشتم تصویر متعادلی از اسرائیل به دست دهم. اما موفق نشدم. بسیاری از روشنفکران میانهرو یا چپگرا که با سیاستهای دولت اسرائیل مخالفاند از گفتو گو با من استقبال کردند. در همان حال رهبران مسلمان و یا یهودیهای ارتدوکس و اولتراارتدوکس حاضر نشدند با من گفتوگو کنند.»
یکی از اندک یهودیان ارتدوکس که به گفتوگو با او تن داده، موسیقیدانیست به نام آریل زیلبر که در یکی از دهکدههای سرزمینهای اشغالی زندگی میکند. او میگوید: «من فقط به این علاقه دارم که کشورم متحد شود. دعواهای مذهبی در اسرائیل درگرفته. این بد است. همه پیامبران، از جمله موسی اعتقاد داشتند که اگر متحد باشیم، دشمنی در کار نیست. این چیزیست که ما در پی آن هستیم. من نمیخواهم با عربها حرف بزنم. حرفی بین ما نمانده.»
قندچی می گوید: «با آدمهای متفاوتی که عقاید متضادی داشتند گفتو گو کردم. هر کس که داستانی از کودکیاش تعریف کرد، عقاید سیاسیاش را هم با من در میان گذاشت. هر کس عقیده خودش را درست میدانست و عقیده دیگری را نفی میکرد.»
نفی عقاید دیگری بر گرافیتیهایی که در دیوارهای شهرهای اسرائیل نقش بسته بازتاب دارد. علی قندچی در این کتاب تصاویری از این گرافیتیها را به شکل یک مجموعه مستقل منتشر کرده است.
علی قندچی که در ایران متولد شده، اما پس از انقلاب همراه خانوادهاش به آلمان مهاجرت کرده در «اسرائیل من» با ۸۰ نفر گفتو گو کرده است. او آرزو دارد که زمانی این ۸۰ نفر را در جشن مشترکی ملاقات کند.