سازمان جهانی سلامت روانی،۱۰ اکتبر را «روز جهانی سلامت روانی» نام گذاری کرده است. اهمیت این مساله از آنجاست که اغلب افراد شناخت و درک دستی از وضعیت سلامت روانی خودشان ندارند. این فرصتی است برای آگاهی رسانی بیشتر درباره اهمیت سلامت روانی.

همه ما می‌توانیم درباره مشکلات روانی حرف بزنیم و ترس از بیان مشکلات و اختلال‌های روانی را کنار بگذاریم. در آماری که سازمان بهداشت جهانی ارائه داده‌ است, سالانه از هر ۴ فرد بزرگسال، یک نفر و از هر ۱۰ کودک، یکنفر  دچار مشکلات و اختلالت روانی می‌شود. این به معنای آن است که تقریبا ۱۵ درصد از افراد بزرگسال ایرانی دچار یکی از مشکلات و اختلال‌های روانی هستند. اهمیت این مساله وقتی مشخص می‌شود که بدانیم هر نوع اختلال روانی بر توانایی افراد برای کار کردن، حفظ یک رابطه سالم، لذت از زندگی و مبارزه با بیماری‌های جسمی تاثیر می‌گذارد.

چیزی که باعث می‌شود مساله سلامت روانی برای همه ما مهم و ضروری باشد این است که هنوز افراد زیادی هستند که حاضر نیستند مشکلات روانی‌شان را بپذیرند و آن را درمان کنند. باور غلط و رایجی بین توده‌های مردم در سرتاسر جهان وجود دارد که مشکلات روانی نشانه ضعف هویتی افراد است و باعث شرمساری و خجالت است. فقط یک چهارم از کسانی که درگیر یکی از اختلال‌های روانی هستند آن را درمان می‌کنند. بیشتر افراد به تنهایی راه حلی برایش پیدا می‌کنند و یا در نهایت با دریافت اطلاعات محدودی از منابع در دسترس اینترنتی یا کمک از اعضای خانواده و دوستان خوددرمانی می‌کنند. اما هیچ کس نمی‌تواند فقط با نوشیدن یک فنجان دم کرده گل گاو زبان یا کمی هم صحبتی و دردل با مادر یا دوست و همسرش، بر اختلال اضطراب یا افسردگی‌اش غلبه کند. درمان بسیاری از اختلال‌های روانی متوسط و پیشرفته به چیزی فراتر از اینها نیاز دارد.

از سلامت روانی چه می‌دانید؟

سلامت روانی عبارتی است که به احساسات، افکار و رفتارها  اشاره می‌کند. افراد را می‌توان از نظر سلامت روانی به سه گروه تقسیم کرد؛ کسانی که از نظر روانی، روحی و عاطفی سالم هستند و زندگی روزمره‌شان را به راحتی می‌گذرانند، افرادی که در زندگی روزمره دچار استرس و نگرانی‌های کوچک می‌شوند و کسانی که اختلال‌های جدی روانی دارند.

اختلالات-روانی

به عبارت دیگر هر کسی که دچار یکی از اختلال‌های روانی نباشد، از نظر روانی سالم است. سلامت روانی یعنی از زندگی لذت ببرید و بتوانید به راحتی در امور زندگی‌تان تعادل برقرار کنید. اگر شما توانایی‌هایتان را می‌شناسید، با استرس‌ها و نگرانی‌های معمول زندگی کنار می‌آیید، در کار کردن مشکلی ندارید، برقراری ارتباط با دیگران در محیط کار یا خانواده و جمع‌های دوستانه  برایتان آسان است و به تعهدهایتان پایبند هستید، از نظر روانی سالم به حساب می‌آیید.

سلامت روانی یک مساله اجتماعی است

سازمان بهداشت و سلامت روانی می‌گوید: «بیماری‌های روانی در کشورهای توسعه نیافته و فقیریک مساله جدی است که به آن بی‌توجهی می‌شود. در این کشورها بیشتر از اینکه به فراهم کردن یک سیستم یکپارچه سلامت روانی توجه شود به درمان افراد بیمار اهمیت می‌دهند. همه کشورها باید به مراقبت از سلامت روانی توجه کنند تا جامعه‌ای سالم و فعال داشته باشند.

چیزی که کشورهای توسعه نیافته به آن نیاز دارند بیمارستان‌ها و مراکز نگهداری بیماران روانی نیست، آنها باید به فکر تاسیس سازمان‌ها و نهادهایی برای حمایت از سلامت روانی افراد باشند.

بیماری روانی احتمالی برای همه

واقعیت این است که هر آدمی ظرفیت نهفته‌ای برای دچار شدن به اختلال روانی را دارد. سن، جنسیت، میزان درآمد و نژاد افراد در این زمینه تاثیر زیادی ندارند. اما پژوهش‌ها نشان می‌دهند در کشورهای پیشرفته آمار کودکان دچار اختلال روانی بسیار کمتر است. در انگلستان و ایالات متحده آمریکا معمولا افراد بالای سن ۱۵ سال تا ۴۴ سال دچار بیماری‌های روانی ‌می‌شوند.

معمولا اختلال‌های روانی در افراد کم درآمد و یا کم سواد  شیوع بیشتری دارد. یکی از دلایل مهم این مساله می‌تواند زندگی در شرایط ناامن اجتماعی این افراد باشد اما این اصلا به این معنا نیست که تحصیل کرده‌ها یا افراد ثروتمند و ظاهرا موفق دچار مشکل روانی نمی‌شوند. حتما شما هم دیده‌اید که عده زیادی وقتی خبر خودکشی یک فرد پولدار، موفق یا تحصیلکرده را می‌شنوند در واکنش می‌گویند: «او که مشکلی نداشت، موفق بود، پولدار بود، خانواده خوبی داشت و….»

سلامت روانی و اوضاع جسمی

خوب است بدانید که بین سلامت روانی و سلامت جسمی لزوما ارتباطی وجود ندارد. هر کسی که دچار بیماری روانی است، ختما به بیماری جسمی دچار نمی شود و بر عکس. اما سلامت جسمی و روانی می‌توانند بر هم تاثیر بگذارند. مثلا کسی که دچار اختلال اضطراب شدید است، ممکن است دچار میگرن مزمن شود و یا چاقی می‌‌تواند نشانه‌ای از افسردگی باشد. ناتوانی در کنترل خشم در بعضی افراد باعث بالا رفتن فشار خون می‌شود. همچنین مصرف بعضی از داروهای تجویز شده برای درمان یک مشکل جسمی باعث ایجاد مشکلات روانی می‌شود.

نکته جالب این است که افزایش سلامت روانی می‌تواند به درمان یک بیماری جسمی کمک کند. مثلا کسانی که از هنر درمانی یا حیوان درمانی استفاده می‌کنند زودتر سلامت جسمی را باز می‌یابند و به شکل کاملا آشکاری کمتر دچار اختلال روانی می‌شوند.

درمان موثر برای بالابردن میزان سلامت روانی

همه ما نیاز به یک برنامه مشترک داریم. بیمار، پزشک عمومی، پزشک متخصص، پرستار، مشاور خانواده، مشاور تحصیلی، روان شناس و روان پزشک باید با هم مرتبط باشند. این یعنی متخصص گوارش که سندرم روده تحریک پذیر را در بیمارش تشخیص داده است، علاوه بر درمان دارویی باید به بیمار پیشنهاد  یک مشاوره روانی یا روانپزشکی را برای کاهش و مدیریت استرس بدهد. دندانپزشکی که متوجه ساییده شدن دندان‌های بیمار بر اثر فشار زیاد شده است می‌تواند به بیمارش پیشنهاد مراجعه به روان‌شناس را بدهد. مشاور مدرسه یا معلمی که متوجه ناتوانی تمرکز و یا پرخاشگری در کودکی می‌شود نباید نسبت به آن بی‌تفاوت باشد.  دوست، پدر، همسر و همکاری که نشانه‌های آشکاری از یک رفتار نامتعارف و غیر عادی را در دیگری می‌بیند، وظیفه دارد پیشنهاد درمان و استفاده از راهکارهای درمانی را بدهد.

همانطور که می بینید، هیچ کس نیست که در برابر سلامت روانی دیگران مسئولیتی نداشته باشد.

مشکل روانی را جدی بگیرید

چند هفته پیش در یکی از صفحه‌های اجتماعی پرسش و پاسخ با سوال عجیب یکی از کاربران مواجه شدم. او به دنبال راهکاری برای خارج کردن جن از بدن خواهرش بود چون معتقد بود یک جن او را تسخیر کرده و وارد بدنش شده است. او مثال‌هایی از علائم رفتاری خواهرش می‌زد که همگی آنها نشانه‌های یک اختلال روانی جدی بودند. مثلا می‌گفت خواهرم یکهو فریاد می‌زند، ساعت‌ها به یک جا خیره می‌شود و ناگهان تصمیم می‌گیرد که همه لیوان‌ها را بشکند. با خودش حرف می‌زند و موهایش را می‌کند.

چیزی که برایم عجیب‌تر بود پاسخ‌های کاربران دیگر بود. در میان ۱۰۰ اظهار نظر، فقط دو نفر بودند که به این فرد گوشزد کردند خواهرش دچار اختلال روانی است و باید درمان شود. بقیه کاربرها فقط درباره موضوع جن و جن زدگی و تسخیر اظهار نظر می‌کردند.

البته من نباید تعجب می‌کردم چون متاسفانه هنوز هم عده زیادی از ایرانی‌ها ( در اینجا من درباره خودمان حرف می‌زنم نه مردم کشورهای دیگر) چه در میان افراد تحصیلکرده و چه کم سواد به جای توجه به یک مشکل و مساله روانی به سحر، طلسم و جن زدگی باور دارند. علاوه بر این عده دیگری هم به جای درک و شناخت سلامت روانی، بسیاری از مشکلات و بحران‌های روانی زندگی‌شان را تقدیر و سرنوشت تلقی می‌کنند.

حتما شما هم افرادی را دیده‌اید که تحمل هیچ شکستی را ندارند و بخاطر ناتوانی در مدیریت شرایط نامساعد زندگی دچار افسردگی می‌شوند و وقتی از آنها می‌پرسید که مشکل کجاست همه چیز را به شانس و اقبال بد ربط می‌دهند و اصلا باور نمی‌کنند که شاید از نظر روانی مشکلی دارند.  همینطور زن یا مردی را در نظر بگیرید که دائم در معرض خشونت‌های خانگی همسرش قرار دارد اما اصلا متوجه این مساله نیست که خشونت خانگی نتیجه برخی از اختلال‌های روانی و ضعف مهارت‌های رفتاری همسرش است.

زنی که در معرض خشونت است ممکن است خیال کند رفتارهای همسرش طبیعی و نشانه روحیه مردانه‌اش است یا باور داشته باشد همه مردها همینطور هستند و کتک زدن و فحاشی طبیعی است و همینطور یک مرد ممکن است فکر کند همه زن‌ها در شست و شو، پخت و پز، درس خواندن، کار کردن و مراقبت از فرزندانشان وسواس دارند.

ماه اکتبر را به ماه اطلاع رسانی درباره سلامت روانی اختصاص داده‌اند فقط برای اینکه همه ما به این موضوع بیشتر اهمیت بدهیم. همه ما نیاز داریم که درک بهتری از روان و نیازهای روانی خودمان پیدا کنیم و به مساله درمان بیماری توجه بیشتری بکنیم. مشکلات روانی ما را آسیب پذیر و ناتوان می‌کند و اولین قربانی آن خود ما خواهیم بود.  کار راحتی است که همیشه دیگران را بخاطر آسیب‌ها و مشکلات روانی‌ای که دچارش هستیم متهم کنیم. اما این عادلانه نیست و اغلب هم اتهام نادرستی است. ما وظیفه داریم مراقب سلامت خودمان و دیگران باشیم. باید آموزش ببینیم، مهارت‌ها را بهبود بدهیم ، به سبک زندگی‌ توجه کنیم، واقعیت‌ها را قبول کنیم و شرایط را به نفع خودمان مهار کنیم و روی خط اعتدال راه برویم.

منابع

سلامت روانی

مدیاکالن ورثی